محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران در آئین اهدای جایزه بینالمللی بنیاد بوعلیسینا در همدان حضور یافت و با اهدای نشان حکیم هزارهها، از برگزیدگان جایزه بینالمللی بنیاد بوعلیسینا تجلیل کرد.
به گزارش روابط عمومی و امور بینالملل
بنیاد علمی و فرهنگی بوعلیسینا، متن کامل سخنرانی رییس جمهور در مراسم اختتامیه همایش
بین المللی «حکمت سینوی» که در همدان برگزار شد؛ بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة
والنصر واجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
من تشکر می کنم از شما عزیزان و دستاندرکاران
این نشست. و بسیار خوشحال هستم از اینکه در بین شما عزیزان و عاشقان علم و اندیشه
حاضر باشیم البته صحبت از ابن سینا برای امثالی مثل من مشکل است مثل اینکه از یک
اقیانوس یک ظرف کوچک برداریم و آن را بشناسیم.
خوشبختانه در
این نشست و در این کنگره بحث های بسیار خوب در مورد شخصیت ابنسینا مطرح شد. من
تردید ندارم اگر قرار بود که بحث ها ادامه پیدا کند آقای دکتر ولایتی ساعت ها حرف
داشتند فقط در موضوع پزشکی ابن سینا و اشخاص دیگر در مورد فلسفه ابن سینا سخن
بگویند.
بنده از منظر
دیگری میخواهم عرض ارادتی بکنم به همه شما اندیشمندان و به محضر ابن سینا. چرا
این گنگره برگزار میشود؟ چرا راجع به ابن سینا حرف و تحقیق میشود؟ به نظرم دو
وجه دارد. وجه اول این است که از دریای علم و روش کار او بهره ببریم. کسی که در
عمر کوتاه خود هزاران ابتکار، هزاران سنتشکنی، هزاران پایهگذاری و خلاقیت را به
بشریت هدیه کرده. حتما دستاوردها و ذخایر فراوانی برای عرضه به نسلهای متوالی
دارد. از فلسفه، پزشکی و سیاست آن استفاده میکنیم. وجه دومی هم دارد که ممکن است
بیان نشود اما حتما هست همه ما احساس می کنیم و باور داریم که در حوزه بشریت در
سپهر انسانیت، ابن سینا کسی است که بالا کشیده شده است. یعنی به یک قلههای بالاتر
و والاتری دسترسی پیدا کرده است. احساس میکنیم ابعاد وجود بهتری پیدا کرده می
خواهیم رمزش را پیدا کنیم از اینرو دنبال الگو می گردیم دنبال علل و عوامل می گردیم
که چطور او به آن قلهها دسترسی پیدا کرده است. می رویم سراغ شخصیتش. میخواهم از
این منظر دو سه جمله عرض کنم. فکر می کنم اگر بخواهیم راجع به ابن سینا و ابن
سیناها و قلههای کمال انسان صحبت کنیم باید برگردیم درباره خود انسان به گفتگو
بپردازیم.
انسان چیست و
کیست؟ توانمندیهای او ویژگیهای او و ماموریت او کدام است تا کجا میخواهند بالا برود.
بطور مختصر دو نگاه به انسان وجود دارد. یک نگاهی که منجر به رشد و پرورش ابن سینا
میشود و نگاهی که در نقطه مقابل قرار دارد. اعتقاد ما این است که خدای متعال همه
این جهان را برای انسان آفرید و انسان را برای خودش. اعتقاد ما این است که ابعاد
وجودی انسان جهانی است و انسان میتواند بر همه جهان مسلط شود. اعتقاد ما این است
که خدا جهان را برای انسان و انسان را برای خودش خلق کرد. خدا انسان را خلق کرد تا
معرف وجود خدا باشد و اگر خدا انسان را خلق نمی کرد ظرفی برای معرفی وجود خدا وجود
نداشت. همه عالم آیه و نشانه است. اما کدام آیه می تواند معرف خدا باشد. خدا از
یکسو استعداد و توانمندیهای فراوانی را در وجود انسان قرار داد و از سوی دیگر ماموریتهای
بزرگی بر عهده او گذاشت و البته ابزار و لوازم تحقق آن ماموریت را در اختیار او
قرار داد.
انسان توانایی
این را دارد تا تجلی اسماء الهی شود. اسم حکمت، رحمت، رأفت. قدرت کرامت، عظمت و
خلاقیت خدا باشد این استعداد انسانی است. خدا این استعداد را به انسان داده است که
با لاترین قله های کمال را فتح کند و به او دو ماموریت داده است ماموریت اول اینکه
خود را بالا بکشد. خدا انسان را عاجز و درمانده و تحت اسارت خواستههای کوچک و پست
نپسندیده است. خدا انسان را بزرگ و با کرامت خواسته است. او را در جهان مادی قرار
داد تحت محدودیتها و فشارها و خواست تا از دل این شرایط خود را بالا بکشد.
ماموریت دوم
این است که از همین زمین یک جامعه سراسر از عشق و محبت و کمال و عدالت برپا کند. البته
این دو ماموریت لازم و ملزوم همدیگر است. کمال انسان از مسیر تلاش برای اصلاح
جامعه می گذرد از مسیر تعامل درست و انسانی با دیگران می گذرد اگر ابن سینا در یک کوه
و جنگلی به طور منزوی در حالت انزوا صدها سال زندگی میکرد، حاصل کار او تاثیری در
اندیشه و عمل سایرین نداشت، وجود او خاصیتی نداشت. اما همه عظمت ابن سینا این است
که کار او همه بنیادهای فکری و عملی و ارتباطات فکری انسان ها را تحت تاثیر قرار
داده است. اما خدای متعال ابزار هم قرار داد در درون انسان عقل را. اندیشه را و
قدرت تفکر را به عنوان راه شناخت و میزان اندازهگیری و حرکت و همچنین در درون
انسان قلب را قرار داد. به عنوان کانون عاطفه و محبت و شناخت. دریافت عقل تابع استدلال
است و قلب تابع معرفت و عاطفه و محبت و این دو مکمل هماند، یار هماند. عقل و
قلب، وحی و تربیت، اندیشه و اخلاق، تعقل و عبادت اینها با هم در کنار هم مقوم هم و
مکمل هم هستند. عقل انسان سایهای از عقل کل است و عقل کل اول مخلوق خداوند است. این
عقل نزدیکترین مرتبه از مراتب وجود به خدای متعال است و هر خلق دیگری به دنبال او
و در مراتب پایینتر است خدای متعال با عقل پرستش میشود. هر چه عاقلتر و عقلانیتر
مراتب عشق و پرستش بالاتر و والاتر و حقیقیتر، عقل کل بنده مطلق خداست و بندگی
تام و تمام در او متجلی میشود که همان محمد مصطفی در مرتبه بندگی کامل چیزی جز
خدا مشاهده نمی شود.
در آن مرتبه
همه ذرات عالم یکصدا می گویند «وحده لا الا اله الله» و همه ذرات عالم جلوه توحید
هستند و قلب انسان نیز محل دریافت الهی، تذهیب نفس و عبودیت است، مقوم عقل و
راهگشای انسان به سوی مراتب کمال است تعقل منجر به عبودیت میشود و عبودیت مقوم و
مکمل عقل است. بدون عبودیت و تعظیم برای عقل فضای پرواز و تعالی ایجاد نخواهد شد. تهذیب
و عبودیت که مرکز آن قلب انسان است بند ها را باز می کند وابستگی ها را می شکند
حجاب ها را از هم پاره می کند و فرصت بالا رفتن و ارتقاء عقل را فراهم می کند. اگر
انسان در مسیر تعقل و عبودیت حرکت کند، دریافتهای عقلی و دریافتهای قلبی او مکمل
یکدیگرند . اگر عقل از هوای نفس و خودخواهی ها و تعصبها آزاد نشود، کمالی حاصل
نخواهد شد و حقیقتی کشف نخواهد شد. اگر عقل و قلب با هم و مقوم هم در مسیر کمال
حرکت کنند، در نهایت ملاک رسیدن به قلهها را در معارف و آیاتی کشف خواهند کرد که
از ناحیه وحی و از طریق پیامبران الهی که دارای عقل قدسی هستند به او میرسد. ملاک
ارزیابی حرکت عقل در مسیر درست انطباق او با وحی است چرا که وحی از ناحیه عقل کل
است.
با این نگاه
انسان دارای ظرفیتهای بیپایان است، میتواند تا بالاترین نقطه کمال حرکت کند و
تجلی اسماء الهی بشود. تعجب نمیکنیم که ابن سینا در 5 سالگی حافظ قرآن است. در 16 سالگی خودش بیان میکند که من آرای
همه فلاسفه را میدانم، معارف را هم میدانم، دارم فقه میخوانم و پزشکی را شروع
کردم به ابعاد پزشکی مسلطم. با این نگاه اگر در 5 سالگی هم ابن سینا یک فیلسوف بود
ما تعجب نمی کردیم چرا که انسان دارای ظرفیت های وجودی عظیم است، میتواند بر همه
عالم مسلط شود و به مقام خلیفه اللهی برسد
عزیزان من!
هنوز جز تک ستارهها، بشر ازظرفیتهای خود بهره نبرده است. کجاست آن انسانی که خدا
خلق کرده و باید شکوفا بشود؟ کجاست آن توانمندی ها در علم که ما تصور می کنیم
بیشترین پیشرفت ها را به دست آوردیم؟ ما هنوز در نقطه صفریم. انسان توانایی دارد
بر هر چه در آسمان ها و زمین است مسلط شود. خداوند میفرماید: ما شب و روز را به
تسخیر شما در آوردیم یعنی انسان می تواند بر شب و روز مسلط شود.
هنوز در نقطه
صفر هستیم هنوز در آسمان اول 300 میلیارد سال نوری مشخص شده . تا تسلط بر آن نقطه
نهایی در کجای کار قرار داریم؟ هنوز آن چیزی که خدا خواسته محقق نشده، یعنی انسان
محقق نشده که آن توانمندیها را به فعل تبدیل کند. در مقابل این نگاه یک نگاه
دیگری هم هست و آن تفسیری مادی از جهان است. که انسان را محدود به تمایلات نفسانی
و تعصبات و هواهای نفسانی میکند. تاثیر مادی از انسان او را از معنویت، از اخلاق و
پرستش جدا می کند و در محدوده ماده که ویژگیهای آن رکود، انزجار، عقبماندگی،
امیالپست و.... است، محدود میکند. رابطه انسان را با آسمان قطع میکند، انسان را
از حقیقت خودش و از جوهره خودش یعنی میل به کمال و محبت و دوستی جدا می کند و میل
به شهوات را در انسان زنده میکند. ریشه همه مشکلات بشر در طول تاریخ ناشی از نگاه
دوم است.
در همین دوران
خودمان چه خبر است؟ در اثر نظریه پردازی مادی از انسان و جهان مارکسیست چه کرد؟ چه
استعدادهایی را کشت و در هم کوبید چه فرصت هایی را از بشر گرفت. جنگ های اول و دوم
حاصل چی بود؟ آیا چیزی جز نظریه پردازان مادی؟ جز فیلسوفان مادی؟ که عدهای آن را
از معنویت و اخلاق و پرستش یگانه هستی منقطع کردند و موجب قتل و کشتار ده ها
میلیون انسان شدند. شهرها ویران شد. شعلههای جنگ در واقع شعلههای تفکر مادی بود که
ریشه بشریت را سوزاند. اندیشه لیبرالیسم که بر مبنای مادی به انسان و جهان استوار
است، چه کرد؟ انسان را نه از بند اسارتهای حقیقی بلکه از حقیقت انسانی و حقیقت
جهانی آزاد کرد. او را از کمال، عشق، حق طلبی و معنویت و اخلاق آزاد کرد. در حقیقت
انسان را از انسان گرفتند و به او گفتند که خوب حالا تو آزادی . سنگینترین
زنجیرها را به انسان بستند و گفتند تو آزادی و دیدیم که چه ظلمها بر بشر رفته است
و میرود. از آن طرف آنچه از خدمات ماندگار میبینیم حاصل اندیشمندان و متفکران و
مجاهدانی است که با نگاه توحیدی و الهی به انسان و جهان نگاه کردهاند.
بدون تردید خواستگاه
ابن سینا خواستگاه توحیدی است. او خودش را و قدر خودش را شناخت و قدر انسان را
شناخت و چون قدر انسان را شناخت و از همه لحظات خود استفاده کرد. گر چه ابن سینا
در یکی از قلههای بلند است، او راهگشاست نگاه، روش، اعتماد به نفس، عبودیت و عشق
او به انسانها در قلهبسیار بالایی است اما حتما قله کمال انسان ابن سینا نیست. حد
کمال انسان، خود خداست و جلوه کمال انسان یعنی حضرت محمد (ص) است.
نگاه و اندیشه
و اخلاق و روش ابن سینا است. باید روش را عوض کنیم جز با اندیشه الهی و توحیدی
بشریت نمیتواند به نقطه کمال برسد.
جز با درهم
آمیختن عقل و تعقل و عبودیت و گره زدن هر دوی آنها به پیام وحی و جز ارتباط با
حاملان وحی بعضی پیامبران و اولیای الهی به جایی نخواهیم رسید.
البته خدای
متعال حلقه ارتباطی با بشر را همواره حفظ کرده است. در هر زمان انسان کامل تجلی
عقل کامل و در نقطه اوج حضور دارد و واسطه پیام الهی، واسطه فیض الهی و واسطه جاری
شدن معنویت و اخلاق در دلها و اندیشههاست. پیامبران غالباً این ماموریت را ایفا
کردند و امروز هم انسان کامل حاضر است گر چه از دیدگان ما غایب است. او قله است. او
واسطه است و او جریان هستی و جریان کمال را در قلب و در اندیشه ما جاری خواهد کرد.
جامعه بشری
نیازمند برگزاری روزمره و روزانه چنین نشستهایی در همه مکانها و همه زمانها است
چرا که صحبت از ابنسینا صحبت از اصل انسان است. چرا همه احساس میکنیم با ابن
سینا نزدیکیم و احساس قرابت داریم. درست است که ابنسینا ایرانی است اما انسانی که
اوج می گیرد از مرز نژاد و جغرافیا بالاتر میرود. انسان در محدوده نژاد و جغرافیا
نمیگنجد و انسانهایی که بالا میروند، متعلق به همه بشریت هستند. و همه
اندیشمندان و متفکران با او احساس قرابت دارند. مولانا و ابن سینا متعلق به ما
هستند و همه دوست دارند از آنها سخن بگویند حافظ و فردوسی متعلق به ماست البته یک
موقعی عدهای میخواهند این موضوع را به کشمکش سیاسی تبدیل بکنند. اینها همه لغو
است. یک موقعی بحث انسان و جهانشمولی انسان است با این نگاه ابن سینا متعلق به همه
جغرافیاست همینطور فردوسی، حافظ، ابوریحان، سعدی همین طور.
من تشکر می کنم
از عزیزانی که زحمت کشیدند این کنگره را برپا کردند. از دانشمندانی که حضور پیدا
کردند در مهمترین و ضروری ترین مباحث بشری مشارکت فعال کردند چه در داخل و خارج
ایران صمیمانه تشکر میکنم. خوشبختانه سال آینده روز جهانی فلسفه در ایران برگزار
خواهد شد از همین جا از برگزارکنندگان آن تشکر می کنم و دعوت می کنم از اندیشمندان
برای حضور در این اجلاس، آن چیزی که بشر نیاز دارد اندیشه، فرهنگ رابطه فکری و
معنوی است. بشر نیاز به سلاح و بمب ندارد. اینها سعادت نیافریدند آن وجه بشر که او
را متعالی می کند وجه انسانی ئ وجه اندیشه و فرهنگ است. به جای کارخانه سلاح سازی
نیازمند پژوهشکدههای فرهنگی هستیم. به جای نشست های سیاسی که راه به جایی نبرده و
نخواهد برد، نیازمند نشستهای فرهنگی و انسانی هستیم و البته خوشبختانه با پیشنهاد
ایران، قزاقستان، ازبکستان، آذربایجان، روسیه و..... از طرف یونسکو به عنوان سال
تقارن و همگرایی فرهنگ ها نامگذاری شده است.
ابن سیناها
نقطه اشتراک بشری هستند بیایید دست به دست هم بدهیم با تکیه بر نقاط مشترک، جامعه
بشری را به سمت قلههای کمال هدایت کنیم.