همایش مجازی و دو روزه «اندیشیدن با ابنسینا» را برگزار شد
روز اول شهریور بزرگداشت ابنسینا و روز پزشک نامگذاری شده
است. ابنسینا یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان و دانشمندان ایرانی در
جهان است. این روزها هم دنیا درگیر همهگیری کرونا است و بیش از هر زمانی، توجه جامعه
به اهمیت و مسائل کادر درمانی و پزشکان برگشته است. بدین مناسبت، مرکز فرهنگی شهر کتاب
همایش مجازی و دو روزه «اندیشیدن با ابنسینا» را برگزار کرد. استادان و پژوهشگرانی
از حوزه فلسفه، ادبیات، پزشکی و طب در این همایش مشارکت کردند.
گزارش روز اول
در ادامه بخشی از گفتهها و نوشتههای نجفقلی حبیبی، مهرداد
کریمی، ضیاء موحد، غلامرضا ذکیانی و محمدجواد اسماعیلی خواهد آمد:
قانون در زندگی عملی امروز
نجفقلی حبیبی اظهار داشت: ابنسینا به سبب کتابهایی مثل «الشفاء»
و «الاشارات و التنبیهات» در زمینه فلسفه و به سبب «قانون» و برخی آثار دیگر در طب
در مقام شخصیتی فوقالعاده در جهان شهرت دارد. او در فلسفه از جایگاه والایی برخوردار
است و بنیانگذار یکی از سه مکتب مهم در فلسفه اسلامی، حکمت مشاء، است. همچنین، طب
اسلامی از طریق ابنسینا به اروپای قرونوسطی راه یافته و تقریباً تا قرن هفده میلادی
در غرب منشأ خیر و برکت بوده است. جرج سارتُن در «مقدمهای بر تاریخ علم» میگوید در
دورههای گذشته هیچ فیلسوفی بهاندازه ابنسینا شهرت نداشته است و بهدرستی او را جامعالعلوم،
فیلسوف، طبیب، منجم، پرآوازهترین دانشمند اسلام و یکی از مشهورترین دانشمندان همه
ملتها، کشورها و اعصار میخواند.
او ادامه داد: در زمان ابنسینا و قدری بعد از او، کتابها با
کلمه «کتاب» تقسیمبندی میشدند، نه عنوان. کتاب «قانون» ابنسینا هم شامل پنج کتاب
یا بخش است. کتاب اول کلیات طب است. کتاب دوم در باب داروهای مفرده است. کتاب سوم در
باب شناخت انسان است. در این بخش، تمام اجزای بدن براساس دانش آن روز شناسایی و سازماندهی
شده است و بیماریهای مربوط به آنها یکییکی شرح داده شده است. این کتاب مفصلترین
بخش «قانون» است. کتاب چهارم هم درباره بیماریها و کتاب پنجم، در باب داروهای ترکیبی
است. در این بخش ابنسینا ابداعات خودش را در ساخت و ترکیب داروها بیان کرده است.
او توضیح داد: کتاب اول که کلیات است بهتدریج به اروپای قرونوسطی
راه پیدا میکند، بهسرعت جا باز میکند، کتابهای پیشین را کنار میزند و به کتاب
مرجع و مهم پزشکان تبدیل میشود و با تأسیس دانشکدههای پزشکی کتاب درسی پزشکی میشود.
در این دوره، شخصی در لهستان در قرن شانزدهم گزارش میکند که «قانون» امروز کتابی است
که باب تحقیق را برای محققان، باب یادگیری را برای دانشجویان و باب معالجه بیماران
را برای پزشکان باز میکند.
حبیبی افزود: ابنسینا کتاب اول قانون را به چهار فن تقسیم میکند.
فن اول شامل کلیات است که بخشی از آن با مباحث فلسفی آمیخته است. فن دوم در باب مسائلی
چون آبوهوا و حفظالصحه است. حفظالصحه همان بحث بهداشت و پیشگیری از بیماری است.
ابنسینا در این بخش به اهمیت خواب، سلامت آب، ورزش، تربیت کودک، شرایط مطلوب مسکن
اشاره میکند. او به مساله سلامت آب نیز بسیار اهمیت میداده است. برای همین، چیزی
حدود شانزده روش برای تصفیه آب برای مسافران توضیح میدهد. تصور میکنم، برخی تأثیرات
بهداشتی ابنسینا در جامعه ما هنوز هم وجود دارد. مثلاً بستن شال به کمر یا پیچیدن
شال بر سر در برخی مناطق جغرافیایی ما به توصیههای ابنسینا درباره شرایط آبوهوای
برمیگردد که در آن دورهها ترویج شده و جاافتاده و تاکنون باقیمانده است.
او در ادامه گفت: یکی از بخشهای بسیار جالب و چشمگیر این کتاب
بخش ورزش است. تعریف ابنسینا از ورزش هنوز هم پابرجاست. او انواع ورزشهای پیچیده
و عجیبوغریب را آورده است. شاید ما میتوانستیم بهجای اینکه ورزشهای ژاپنی و کرهای
را وارد کشورمان کنیم، همین ورزشهایی را بررسی کنیم و رواج دهیم که ابنسینا روی آنها
کار کرده و آنها را سامان داده و به قابلیت عملی رسانده است.
او توضیح داد: ابنسینا بحث تربیت کودک را از لحظه تولد کودک
آغاز میکند. جالب است که بحث شیر ندادن به نوزاد برای آسایش یا حفظ اندام در آن دوره
هم بوده است. ابنسینا میگوید، اگر مادری برای حفظ آسایش خود نخواست به فرزند خود
شیر بدهد، حتماً باید دایه بگیرد و در ادامه حدود ۲۵ شرط برای دایه بیان میکند که
دایه گرفتن را سخت میکند.
حبیبی بیان داشت: روش ابنسینا در تنظیم کتاب قانون استنادی
است. او مطالب دیگران را با ذکر نام آنها میآورد و هر جا خودش نظری دارد، میگوید:
«و من میگویم». همچنین، او تسلیم بیان صرف مطالب دیگران نمیشود، بلکه وارد نقد این
گفتهها میشود. از این منظر، «قانون» باب جدیدی را در این ساحت باز میکند. از ویژگیهای
مهم دیگر «قانون» این است که ابنسینا روش علمی رایج در طب آن روزگار را بسیار واضح
و روشن و سازماندهیشده بیان میکند. ابنسینا در شیوه تدوین این کتاب عبارتپردازیهای
کوتاه و جامع میکند و به همین علت این کتاب زود رواج پیدا میکند. یکی از برکات این
امر این است که با ترویج این آرا راه خرافات بسته میشود.
او افزود: صد یا دویست سال بعد، ابن جنیه مصری از نادرستی عبارات
ابنسینا در بعضی نوشتههای او ایراد میگیرد. البته محققان دیگر بعدها پاسخ او را
میدهند و نشان میدهند که این عبارات غلط نیستند، گرچه اشکالاتی دارند. علت عمده این
بوده است که ابنسینا متنهایش را پاکنویس نمیکرده است. اما همین منتقد، در مقابل
انتقادهای تند پزشکان مصری و اسپانیایی از ابنسینا، از او دفاع میکند و تأکید میکند،
با اینکه به سبب پاکنویس نکردن اشکالاتی در کار ابنسینا دیده میشود، نباید فراموش
کرد که این کتاب مختصر و مفید تنظیم شده است و برای پزشکان و آموزش بسیار کارآمد است.
او توضیح داد: ظاهراً یکی از مشکلات در آن دوران این بوده که
پزشکان گاهی ناچار بودند برای ملاقات بیمار مسافتهایی را تا شهرها یا روستاهای دور
طی کنند و چون نمیدانستند مریض چه بیماریهایی دارد و به چه مداواهایی نیاز دارد،
چند کتاب همراه خودشان میبردند. در این زمانه، یکی از علتهای نیکو شمردن «قانون»
ابنسینا این بوده است که مطالب موردنیاز طبیب را در مجموعهای قابلحمل جمعآوری و
تنظیم کرده است.
او در پایان گفت: وقتی مجموع اینها را در نظر میآوریم، متوجه
میشویم که ابنسینا فردی بسیار دلسوز بوده است و با عشق و علاقه برای راحتی و حفظ
سلامتی مردم تلاش میکرده است. منتقدان ابنسینا از عبارتپردازیهای او ایرادهایی
گرفتهاند، اما نتوانستهاند ایرادی علمی بر کارهای او وارد کنند. شرحهایی که چندصد
سال بعد بر او نوشته شده است، همواره کوشیدهاند عبارات ابنسینا را مفهوم کنند. علاقهمندان
به شرحهای «قانون» میتوانند به «علوم الانواع» ابن ابیعصیبه در باب پزشکان مراجعه
کنند. همچنین، بهتازگی کتاب «قانون ابنسینا و شروح و انواع آن» از ظلالرحمان، به
فارسی ترجمه شده است که شامل حدود ۱۴۰ تا ۱۵۰ شرح «قانون» است. همچنین، این کتاب مکرر
در مکرر به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده است. سال گذشته، ترجمه تازهای از «قانون»
در آمریکا منتشر شده است. اینها نشان میدهد که «قانون» بسیار مهم بوده و هنوز هم از
عرصه زندگی علمی انسان امروز خارج نشده است.
یادگیری طب را از ابنسینا شروع کنید
مهرداد کریمی، پزشک و دکترای طب سنتی دانشگاه ایران، اظهار داشت:
ابنسینا را بعضاً مرد هزارساله میخوانند و میگویند هزار سال باید بگذرد تا فردی
همچون ابنسینا به جامعه بشری به ارمغان داده شود. در این جمله غلوّی هست، اما گزافه
نیست. ابعاد وجودی ابنسینا از پس قرنها هنوز میدرخشد. او بیشتر با عنوان پزشک مشهور
است، به همین سبب زادروز او را روز پزشک نامیدهاند. مردم در این مورد بسیار میدانند،
اما باز هم در میان متون طبی او مطالب جدیدی یافته میشود.
او بیان داشت: معمولاً حسینبنعبدلله را با عنوان ابنسینا
میشناسیم. بزرگان تاریخ پزشکی با ریشهیابی این کلمه دریافتند که سینا به سیمرغ یا
سئن مرغ برمیگردد که جابهجای شاهنامه به کارکردهای طبی و درمانگری آن اشاره شده
و از آن بهعنوان نماد پزشکی ایران یاد شده است. حسینبنعبدلله نیز از خاندان پزشکی
بوده است و کلمه سینا نشان میدهد که او بهواسطه خاندان خود میراثدار جریان پزشکی
بوده است.
این دانشیار طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران ادامه داد: مباحث
طب سنتی در پنج قسمت است که به آنها فنون خمسه گفته میشود. ابنسینا از معدود افرادی
است که در همه فنون خمسه مطلب و کتاب داشته است. یکی از کارهای مهم ابنسینا در حوزه
طب، جمعآوری و انسجام دادن به مطالب بوده است. او همچنین، در نحوه نوشتار و آرایهبندی
مطالب نوآوریهایی کرده است. مفردات بخشی از کتابهای طب سنتیاند که کاربرد تکتک
مواد طبیعی مثل آویشن، شیرینبیان، نمک و شیر را بیان میکند. ابنسینا در کتاب دوم
«قانون» با تغییر دادن نحوه نوشتار، این موارد را جزءبهجزء مطرح کرده است.
کریمی تصریح کرد: کار ابنسینا صرفاً به آرایهبندی و نوشتن
کتاب منحصر نشده و فقط روای گذشتگان نبوده است. بلکه، با بیان نظرات خود از جالینوس
و دیگران عبور میکند. میتوان او را از پیشگامان نورولوژی جهان، از آناتومی تا درمانهای
خاص، دانست. در کتاب تشریح خود به میدان عروقی زیر مغز اشاره میکند؛ برای درمان میگرن
درمانهایی زیرکانه پیشنهاد میکند؛ سردردها را با توجه به عامل ایجاد آنها از هم جدا
میکند و برای اولین بار مرگبار بودن سکتههای مغزی و وابستگی بسیاری از عناصر حیاتی
به مغز را ابراز میکند. همچنین، او در درمان سکتههای مغزی نوآوریهایی ایجاد میکند.
گرچه در زمانه ابنسینا و کمی بعد از او در قسمت غربی تمدن اسلامی ابوالقاسم زهراوی
به جراحی شهره شد، ابنسینا هم در این زمینه ابتکاراتی داشت. مثلاً برای دارورسانی
به مثانه و بیرون کشیدن سنگ از لولههایی استفاده میکرد که میتوانست وارد مجاری ادراری
شود و امروز آن را با عنوان Catheter میشناسیم. او رایحهدرمانی را توسعه داد و آن را برای درمان
بیماریهای مختلف از روانپزشکی تا سردرد توصیه کرده است. در این بخش، حتی روش استخراج
رایحه یا اسانس را توضیح داده است. همچنین، یکی دیگر از نوآوریهای ابنسینا موسیقیدرمانی
است. او به کلام و به موسیقی توجه داشت و برای نمونه در بخش رعایت صحه نوزاد به مادران
سفارش میکند برای فرزندانشان لالایی بگویند. همینطور، شنیدن آوای خوش و موسیقی را
برای بیماریهای اعصاب و آفات ذهن، بیماریهای شبیه آلزایمر، توصیه میکند.
او در ادامه افزود: روش ابنسینا در تحقیق هم بینظیر بوده
است. در این دوره، در تمدن اسلامی صرفاً برای ارائه مطلب نظریهپردازی نمیکردند، بلکه
گامی به جلو برداشته بودند. به این نتیجه رسیده بودند که برای آزمایشهای مقدماتی
درمانهایی دارویی میتوان از حیوانات استفاده کرد. همچنین، روند تجربی بررسی مؤثر
بودن یک گیاه یا ماده طبیعی در کتاب ابنسینا بهطور دقیق بیان شده است.
کریمی در پایان گفت: در مورد ابنسینا بسیار باید گفت و خواند
و شنید. چاسر، شاعر معروف انگلیسی، میگوید، اگر میخواهید طب را یاد بگیرید، باید
از ابنسینا شروع کنید. سیطره نام ابنسینا در آن زمان نیز منحصر به سرزمین ما نبوده
است و تا قرن نوزدهم از متون او بهعنوان کتابهای درسی استفاده میشده است. در حال
حاضر، متون طب سنتی در دانشکده طب سنتی احیا شده است. ما با ابنسینا مانند دفینه برخورد
نمیکنیم و اینطور نیست که به استخوانهای مشاهیرمان افتخار کنیم، بلکه به دانش این
مشاهیر توجه میکنیم. امروز بیشازپیش به ظرافتهای«قانون» در درمان بیماریها قائلیم
و به این موارد اشراف پیدا کردیم. در نتیجه، احترام ابنسینا در مقام نابغه فیلسوف-طبیب
و درمانگر بسیار قوی بیشتر برایمان مکشوف شده است.
شواهد تقدم ابنسینا در نوآوریهای منطقی
ضیا موحد اظهار داشت:
شاید هیچ فیلسوفی بهاندازه ابنسینا به اهمیت منطق و لزوم یاد گرفتن آن عنایت نداشته
است. گذشته از تعلیقات و نکتههای پراکنده درباره منطق، تاکنون از او بالغ بر بیست
کتاب و رساله مستقل در این حوزه شناخته شده است. برای نمونه، پنج جلد از دایرهالمعارف
دهجلدی «شفا» به منطق اختصاص دارد.
او ادامه داد: این افتخار بزرگی است که کشفی در تاریخ به نام
کاشف آن ثبت شود، چنانکه قضیه فیثاغورث یا قضیه فرما به نام کاشفان آنها بودهاند.
در منطق موجهات جدید هم قضیههای موسوم به قضیههای بارکن و بوریدان چنین اعتباری دارند.
روث بارکن در ۱۹۴۶ در نظام وجهی خود دو قضیه را معرفی کرد که به سبب میزان اهمیت آنها
به نام خود او معروف شد. قضیه بوریدان را هم ظاهراً پلانتینگا به نام ژان بوریدان،
فیلسوف فرانسوی قرن چهاردهم، رقم زد. اما باید نام ابنسینا را هم به این فهرست افزود.
افزون بر این دو، تمایز dere و dedicto را هم به توماس آکویناس، از ستایندگان ابنسینا، نسبت دادهاند.
اگر منطق موجهات آن قضایا و این تمایز را حذف کنیم، در واقع آن را از مهمترین و جالبترین
جنبههای آن تهی کردهایم.
موحد تصریح کرد: ابنسینا سیصد سال پیش از بوریدان قضیههای
منسوب به بوریدان و هزار سال پیش از روث بارکن قضیههای موسوم به بارکن و تمایز dere و dedicto را با وضع دو اصطلاح جدید «وجه حمل» و «وجه سور» کشف کرده بود.
برای شرح روشنی از این کشفها علاقهمندان میتوانند به فصل چهارم العباره از «شفا»
یا مقاله مفصل و مستندی از ««تأملاتی در منطق ابنسینا و سهروردی» (انتشارات هرمس،
۱۳۹۴) مراجعه کنند.
او ادامه داد: بیش از بیست سال قبل، من با مجهز بودن به منطق
موجهات جدید، این بصیرتهای دورپرواز ابنسینا را دریافته بودم و در تدریسهای خود
برای دانشجویان دوره دکترا بارها به آنها اشاره کرده بودم. همه این مطالب به فارسی
بود و در ایران انعکاسی نیافت. اما وقتی این مطالب را به انگلیسی تحریر کردم، توجه
منطقدانان غربی را برانگیخت و به شرحی که در «تأملاتی در منطق ابنسینا و سهروردی»
آوردهام، مرا به نوشتن مقالهای در این مسائل تشویق کردند. در اینجا، باید بهخصوص
از استادان ویلفرد هاجز، تیموتی ویلیامسون، دبلیو دی هارت و ایرج کلانتری تشکر کنم.
من در پرتو این تقدم تاریخی ابنسینا، پیشنهاد کردم که ازاینپس نام ابنسینا هم در
اشاره به این قضایا بهصورت ابنسینا-بارکن و ابنسینا-بوریدان آورده شود و نخستین
بار، پروفسور تیموتی ویلیامسون در کتاب معروف خود، «Modal Logic as Metaphysics»، این توصیه را به کار برد.
موحد در پایان گفت: امروز از ابنسینا در مقام بزرگترین منطقدانان
قرونوسطی و یکی از چند چهره دورانساز تاریخ منطق نام میبرند. اگر از من بپرسید چگونه
است که از میان همه منطقدانان مسلمان ابنسینا به این کشفها رسیده است، پاسخ من این
خواهد بود که این محصول حساسیتهای او به زبان و دقت او در تحلیلهای زبانی است و منحصر
به این بحث نیست و موارد فراوانی از آن در آثار ابنسینا وجود دارد. عشق او به زبان
و اهتمام او به اعتلا بخشیدن بدان، به افسانههایی هم دامن زده است.
منطق نهتایی یا دوتایی
غلامرضا ذکیانی در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: بین ارسطو
و ابنسینا حدود ۱۴۰۰ سال فاصله است. در این فاصله اتفاقات بسیار مهمی افتاده است که
برخی از آنها را میتوان در تاریخ و در آثار شیخالرئیس رصد کرد. ابنسینا تغییراتی
در منطق ارسطو ایجاد کرده است، اما اینها معمولاً بدیهی انگاشته شده و بررسی نشدهاند.
سالها است نکتهای مبنی بر اینکه منطق ارسطویی نه بخشی بوده و ابنسینا آن را دو بخشی
کرده است، در کشور ما اشتهار پیدا کرده است. این حرف تا حدی درست است. اما نادقیقی
آن سبب میشود که مبانی معرفتی این تغییر پوشیده بماند.
او توضیح داد: «ارغنون» ارسطو را شاگردان او جمعآوری کردهاند.
این اثر با مقولات آغاز میشود، چراکه در آن زمان ارسطو و مکتب سقراط در مقابل جریان
سوفسطائیان قرار داشتند و باید وجه مشترکی برای بحث و پاسخگویی به سوفسطائیان پیدا
میکردند. ارسطو از بحث مقولات برای این مواجهه استفاده کرد. در بحث مقولات دست بر
روی جوهر اول گذاشت. جوهر اول به استناد خود ارسطو یعنی شیء کاملا محسوس نه شیء معقول.
ارسطو از همینجا به بحث جواهر ثانی میرسد. حدود پانصد سال بعد از ارسطو، فیلسوف نامداری
به نام فرفریوس، شاگرد فلوطین، مقدمهای بر مقولات ارسطو مینویسد که به «ایساغوجی»
معروف میشود. ایساغوجی فرفریوس مانند مقولات ارسطو در برابر سوفسطائیان نبوده است.
بنابراین، او در بند اول «ایساغوجی» مشخص میکند که با جوهر اول سروکاری ندارد و فقط
بر «کلیات خمس» متمرکز است. این است که این مقدمه اساساً با مقولات ارسطو تناقض دارد.
او ادامه داد: حدود ۲۵۰ سال بعد از فرفریوس، سمپلیکوس و آمونیوس
دو کتاب «خطابه» و «شعر» را هم به مجموعه «ارغنون» اضافه میکنند. در ادامه، حدود سیصد
سال پس از آمونیوس، «ارغنون» ارسطو در قالب مجموعهای شامل نه دفتر (شش دفتر اول،
«ایساغوجی»، «خطابه»، «شعر») به دست مسلمین میرسد و در بیتالحکمه ترجمه میشود. کار
فرفریوس در ایساغوجی در اینجا تأثیر خودش را نشان میدهد. نخست، فارابی تحت تأثیر فرفریوس
معارف را به دو دسته تصور و تصدیق تقسیم میکند که نزد ارسطو با چنین صراحتی سابقه
نداشته است. همچنین، او تعریفی از منطق ارائه میکند. این در حالی است که در آثار ارسطو
حتی واژه منطق نیامده است. تعریف فارابی از منطق مهم است که در احصا العلوم این تعریف
را آورده است.
ذکیانی بیان داشت: شصت سال پس از فارابی، ابنسینا شرح آثار
ترجمهشده ارسطو را شروع میکند. او در «شفا» هر نه جلد «ارغنون» را شرح میکند، اما
همینجا هم مقولات را جزو منطق نمیشمارد. ابنسینا در «نجات» مینویسد، منطق را با
ذکر مسائلی خارج از این دو هدف (رسیدن به حقیقت و پرهیز از خطا) طولانی نمیکنیم، هرچند
خالی از منفعت نیستند و در ادامه کتابهای «جدل»، «مغالطه» و «شعر» را برای این کار
مناسب برآورد نمیکند و کنار میگذارد.
او تأکید کرد: در این میان، حذف مقولات برای ما اهمیت دارد.
شیخالرئیس در «شفا» درباره مقولات تصریح میکند که الفاظ مفرده اوصاف دیگری هم دارند،
مثل دلالت بر موجودات ذهنی یا خارجی که در فراگیری منطق ضرورتی و حتی شبهضرورتی برای
آموزش آنها نیست... زیرا منطقخوان وقتی الفاظ مفرد و اسم و کلمه را شناخت، میتواند
به فراگیری قضایا و اقسام آنها، قیاسها و تعریفها، مواد قیاس و حدود برهانی و غیربرهانی
و اجناس و انواع آنها بپردازد، بدون اینکه کمترین اطلاعی از مقولات دهگانه داشته باشد.
با ندانستن این امور و نیز مسائل ذیل خلل قابلملاحظهای در آموزش منطق حاصل نمیشود.
او در پایان این بخش از سخنان خود گفت: در مجموع، ابنسینا وقتی
«شفا» را مینویسد، افزون بر اینکه مقولات را جزو منطق نمیداند، آن را مضر میداند.
فقط از «جمهور» پیروی میکند. با این مقدمات معلوم میشود که منطق نهبخشی را نمیتوان
به ابنسینا نسبت داد و او «شفا» را نهبخشی نوشته است، ولی در همان ابتدای مقولات
تأکید میکند که اولاً مقولات جزو منطق نیست و خواندن آن برای منطقآموز مضر است. ثانیاً
این کتاب را برای تبعیت از «جمهور» شرح میکند.
طبیعیات
ابنسینا
محمدجواد اسماعیلی اظهار داشت: «طبیعیات» به مبحثی برمیگردد
که ارسطو ذیل عنوان «سماع طبیعی» آغازگر آن بوده است. سماع طبیعی بهمعنای شنیدن درباره
امور طبیعی است و به سبک ارسطو در ارائه درسگفتارهایی درباره طبیعیات موضوعاتی چون
مبادی، علل چهارگانه، بخت و اتفاق، حرکت، زمان، مکان، نامتناهی، خلأ اشاره دارد. این
درسگفتارهای ارسطو بعدها به زبان عربی ترجمه شد و به دست اندیشمندان بعدی رسید. فارابی
و ابنسینا ضمن ارزیابی آثار ارسطو در این حوزه، دیدگاههای خاص خودشان را در این
باب مطرح کردند.
او با بیان نقش و جایگاه ابنسینا در حوزه طبیعتشناسی بهمرور
آثار او پرداخت و در بخشی از سخنان خود گفت: براساس طبقهبندی ارسطو از علوم، طبیعیات
نخستین علمی است که فراگیرنده فلسفه باید به آن توجه بکند. پس، همه آثار جامع ابنسینا
شامل طبیعیات، منطق و مابعدالطبیعه است. او در «الحکمةالعروضیة»، «عیونالحکمة»،
«الهدایة»، «الشفاء»، «النجاة»، «دانشنامه علایی»، «الحکمه المشرقیة»، «الاشارات و
التنبیهات» به منطق، الهیات، مابعدالطبیعه و طبیعیات توجه کرده است. در این میان، فقط
«دانشنامه علایی» به زبان فارسی نوشته شده است. «الحاصل و المحصول» نیز شرحی مستوفی
درباره دانشهای فلسفی، ازجمله طبیعیات، بوده است که ابنسینا در ۲۱ سالگی به خواست
همسایه خود، ابوبکر برقی، تألیف کرده است. اما گویا برقی این کتاب را برای خودش نگه
داشته و به کسی اجازه استنساخ نمیداده است. پس، این اثر تاکنون به دست ما نرسیده است.
هشت بخش از «الشفاء» نیز به طبیعیات اختصاص دارد و یکی از مشهورترین مکاتباتِ ابنسینا
نیز پرسشهای ابوریحان بیرونی از او در مبحث طبیعیات است.
اسماعیلی در ادامه گفت: ابنسینا در نگارش طبیعیات خودش را به
نوشتههای ارسطو محدود نکرده است، بلکه به هر نکته ارزندهای در مکتب ارسطویی یا مکتب
مشاء توجه کرده است. بااینحال، بعد از «شفاء» تفسیر و نگرش جزئی به مباحث در آثار
او کمتر میشود تا آنجا که در «الاشارات والتنبیهات»، طبیعیات را به السماع الطبیعی،
السماء والعالم، مباحث مربوط به الکون والفساد، مباحث مربوط به نفسشناسی محدود میکند.
اسماعیلی تصریح کرد: در سنت ارسطویی نفس به بدن تعلق دارد. بنابراین،
نفسشناسی بعد از مبحث فلسفی طبیعتشناسی موردتوجه قرار گرفته است. ابنسینا تصریح
میکند که ثمره مباحث طبیعتشناسی باید در معرفت نفس انسانی دنبال شود. بهبیاندیگر،
طبیعتشناسی برای او مقدمهای است برای معرفت نفس. پس، بیشترین نگارشهای ابنسینا
در مبحث طبیعیات درباره نفسشناسی است. بنابراین، میتوان گفت که مرز میان طبیعیات
و مابعدالطبیعه همان مبحث علمالنفس است. پس، فلسفهآموز با شناخت دقیق طبیعتشناسی
خود را برای مباحث معرفتالنفس آماده میکند که این هم مقدمهای است برای فراگیری مباحث
متافیزیکی و علم کلی یا الهیات.
او در پایان گفت: از میان شاگردان ابنسینا، بهمنیار در آثار
خود به مباحث طبیعتشناسی توجه کرده است. او خود تصریح میکند که کتابش برگرفته از
«نجات»، «دانشنامه علایی» و «شفاء» است. شاگردان بهمنیار، ابوالعباس لوکری و خیام،
با ترجمه و شرح و تلخیص آثار ابنسینا در ترویج آرای او نقش بسیار کلیدی داشتهاند.
گزارش روز دوم
در
ادامه بخشی از گفتهها و نوشتههای نظامالدین زاهدی، حسین معصومیهمدانی، علیاشرف
صادقی، محمد دهقانی، مجید انوشیروانی، اسماعیل شفق، شقایق دهقانی آمده است:
معلم
ثالث
نظامالدین
زاهدی، سفیر تاجیکستان، در بخشی از سخنان خود گفت: ابنسینا پیش از همه، یک چهره برجسته
تاریخی در همه دور و زمانها میباشد. اثرهایی طبی او در درازای قرنها، چه در سرزمینهای
اسلامی چه در کشورهای غربی سایر کتابهای طبی را تحتالشعاع خویش قرار داده و ناوابسته
به دین و مذهب، زبان و نژاد و جهانشناسی به بنی بشر یکسان خدمت کرده است. از جمله
«القانون فی طب» شیخالرئیس در سراسر قرونوسطی یگانه کتاب طبیای بود که در مدارس
اسلامی و مسیحی تدریس میشد و مرجع تمام دانشآموزان رشته طب شرق و غرب بود. نظامی
عروضی سمرقندی در «چهار مقاله»ی خود در برابر تأکید به آنکه طبیب حتماً باید از کتاب
«القانون» ابنسینا آگاهی کامل داشته باشد، این اثر را در پایهای قرار میدهد که اگر
بقراط و جالینوس زنده شوند، روا باشد که پیش این کتاب سجده کنند.
او
ادامه داد: ابنسینا از بزرگترین فیلسوفان جهان اسلام به شمار میآید. تبحر او در
فلسفه موجب ملقب شدن او به لقب افتخاری معلم ثالث گردید و پس از چندی شهرت او از دو
معلم اول، ارسطو و فارابی، در فلسفه شرق افزونتر شد. تألیفات متعدد ابنسینا نه تنها
در طب و فلسفه، بلکه در منطق، روانشناسی، گیاهشناسی، ریاضیات، اخلاق، کیمیا، زبانشناسی،
موسیقی نیز مهمترین سمتهای انکشاف این علوم را نه تنها در قرون وسطی، بلکه در زمان
نو هم تعیین نمودهاند. فعلاً محققان علاوه بر بیش از دویست اثر پیرامون فلسفه، طب
و منطق، سی اثر مربوط به ستارهشناسی و طبیعتشناسی و سه اثر او درباره علم موسیقی
را معین کردهاند که خود به نحو بارز خلاقیت و نبوغ بینظیر او را تثبیت مینماید.
زاهدی
افزود: اغلب آثار ابنسینا به زبان عربی تألیف شدند و تبحر کامل او را در این زبان،
معرفت صرفونحو و مصطلاحات علمی آن به ثبوت میرساند. در برابر این، ابنسینا بیش
از بیست اثر خود را بر زبان مادری خود که آن را امروز در کشورهای فارسی زبان تاجیکی،
فارسی و دری میگویند، نوشته است که در میان آنها «دانشنامه علایی»، «رساله نفس»،
«معراج نامه»، «ظفرنامه» معروفیت بیشتری دارند. با این عمل خوب ابنسینا نه تنها در
تشکل و تکامل زبان مادریاش، به حیث وسیله نشر دانشهای علمی سهم بارز گذاشته است،
بلکه ظرفیت و لیاقت این زبان را در افاده مطلبهای علمی و فلسفی و در این جا همسنگ
زبان عربی بودن آن را به اثبات رسانیده است. ابنسینا در شعر و شاعری عربی و فارسی
و تاجیکی نیز توانایی و مهارتی تمام داشته است. به جز ازمتونی در موضوعات فلسفی و طبی
به زبان عربی انشا شدهاند، از ابنسینا همچنین قصیده معروف عینیه و اشعاری به زبان
عربی در موضوعات حکمت و اندرز بر جای مانده است. در تذکرهها اشعاری را به زبان تاجیکی
به ابنسینا نسبت دادهاند که بیشتر آنها از رباعیها فراهم آمدهاند و از ادیب و شاعر
توانمند بودن شیخ الرئیس پیام میرسانند.
سفیر
تاجیکستان گفت: نام و آثار ماندگار شیخ الرئیس امروز مایه افتخار و سرافرازی مردم متمدن
جهان است. همزمان نام شیخالرئیس و میراث علمی و فلسفی و ادبی او حجت برازندگی معنوی
و فرهنگی مردمان ایران زمین تاریخی از جمله تاجیکان است. ابنسینا مانند دیگر بزرگان
علم و ادب و فرهنگ تاجیکی و فارسی در تاجیکستان از جایگاهی شایسته و پایگاهی بایسته
برخوردار است. معرفی شخصیت، زندگی و تحقیق آثار ابنسینا در تاجیکستان هنوز در آغاز
دوران حکومت شوروی توسط علامه صدرالدین عینی، بنیانگذار ادبیات نوین تاجیک، آغاز شد.
استاد عینی در ردیف آثار علمی خویش درباره رودکی، فردوسی، سعدی، کمال خجندی، اردشیر
نوایی، میرزا عبدالقادر بیدل و دیگران تألیف نمود، پیرامون زندگی و فعالیت بوعلی رساله
علمی «شیخالرئیس ابوعلی ابنسینا» را نگاشت که به بسیاری از پهلوهای زندگی و آثار
این دانشمند روشنی انداخت. قبل از این، صدرالدین عینی در کتاب ارزشمند خویش، «نمونه
ادبیات تاجیک»، پارههایی از اشعار شیخالرئیس را آورده است و جایگاه او را در تاریخ
ادبیات گذشته تعیین کرده بود. پس از او، در معرفی زندگی و آثار ابنسینا در تاجیکستان
زحمات استاد فقید دین و ادب تاجیک ساتم الغزاده خیلی زیاد است. ایشان در سال 1949
رساله علمی «ابوعلی ابنسینا» را نوشته است. سپس نمایشنامهای را با همین نام تهیه
کرد که آن در تئاتر ملی تاجیکستان سالهای طولانی است که به نمایش گذاشته میشود. الغزاده
در سال 1980 کتاب ارزشمند «پیر حکیمان مشرقزمین» را به رشته تحریر در آورد که از بهترین
اثرها در معرفی شخصیت علمی و ادبی ابوعلی ابنسینا به شمار میآید. بر پایه نمایشنامه
الغزاده، فیلم هنری «جوانی ابنسینا» در همکاری استودیوی تاجیک فیلم و استودیوی ازبک
فیلم در پرده سینما آمد که جوایز بسیار بینالمللی را کسب نمود. فزون بر این، در تاجیکستان
در جایگاه و آثار ابنسینا کتابهای مهم دیگری نیز منتشر شده است.
جایگاه ابنسینا در تاریخ
فلسفه و اهمیت او
دکتر
حسین معصومی همدانی اظهار داشت: روز اول شهریور به نام ابنسینا و روز پزشک انتخاب
شده است. این باید بحث ما را به سمت کارهای پزشکی ابنسینا بکشاند. ولی من در این زمینه
تخصصی ندارم. ابنسینا در مقام پزشک آثار مهمی دارد. کتاب «قانون» او افزون بر کشورهای
اسلامی، در اروپا هم تا مدتها کتاب مرجع و آموزش پزشکی بوده است و رسالههای پزشکی
او اهمیت فراوانی دارند. چنانکه او در پزشکی هم فیلسوف پزشکی دیده میشود، نه پزشک
محض. از قدیم داستانهایی درباره طبابت او بوده است که خیلی از اینها جزو افسانههای
عامیانه شده است. صبحی مجموعهای بسیار خواندنی از این داستانها را با عنوان «افسانههای
بوعلی سینا» فراهم آورده که در آنها طبابتهای حیرتانگیز و تشخیصهای عجیب ابنسینا
بیان شده است. این افسانهها نشان میدهند که چهره ابنسینا از قدیم مورد توجه بوده
است. بااینهمه، من در هیچکدام از این داستانها ندیدم که ابنسینا برای نجات بیماران
جان خودش را به خطر انداخته باشد. بنابراین، وقتی پزشکان ما در شرایط همهگیری کرونا
با از جانگذشتگی خود ازخودگذشتگی و تعهد حرفهای تا پای جان را بر فضایل پزشکی، تشخیص
و درمان، افزودهاند، باید از آنها تقدیر شود.
او بیان داشت: ابنسینا (۳۷۰-۴۲۸ ه. ق.)
در دوره مهمی از تاریخ ایران و اسلام زندگی میکرده است. در اهمیت این دوران ازلحاظ
علمی و فلسفی همین بس که هر سه چهره بزرگ عالم اسلام، ابوریحان بیرونی، ابنسینا، ابنهیثم،
در این دوره زندگی میکردهاند. ابنسینا زندگی بسیار کوتاهی داشت. ما ابنسینا را
بیشتر فردی خودآموخته میشناسیم و اطلاعاتمان درباره اساتید او بسیار کم است. پس، نمیتوانیم
جایگاه او را با توجه به استادانش داوری کنیم. خود او در ایجاد این تصویر خیلی مؤثر
بوده است، چون در رسالهها و آثار خود کمتر از اساتیدش نام برده است. بنابراین، برای
تعیین جایگاه او باید بهدنبال این باشیم که او خود را مدیون چه کسانی میداند، شیوه
کارش چه طور است و با چه کسانی موافق و مخالف است.
معصومی
توضیح داد: آثار فلسفی ابنسینا بسیار وسیع است. فقط «شفا»ی چاپ قاهره او ده جلد است.
سبک نویسندگی ابنسینا متفاوت است. آثاری مانند «الاشارات و التنبیهات» بسیار اندیشیده
شدهاند، آثاری مانند «نجات» بسیار ساده و نسبتاً خلاصهاند و برای استفاده گروه وسیعتری
از مردم نوشته شدهاند و شماری از آثار عظیم او فقط به نیت استفاده فیلسوفان نوشته
شدهاند، مانند «شفا». رسالههای بسیار زیادی نیز به ابنسینا نسبت داده شده است که
در صحت انتساب برخی از آنها تردید وجود دارد. تعیین صحت انتساب این آثار کار بسیار
دشوار و درعینحال، مقدماتی برای تعیین جایگاه ابنسینا است.
او
ادامه داد: همه آموزش فلسفی و پزشکی ابنسینا در نواحی شرقی ایرانِ تاریخی بوده است،
بنابراین با اتفاقات سایر مناطق تماس غیرمستقیم داشته است. در نهایت، درباره جایگاه
او میتوان گفت که او به جریان ارسطویی تعلق دارد و در مسائل، سبک کار، پاسخ به مسائل
فلسفی، بیش از هر کسی در میان فیلسوفان مسلمان، خودش را دنبالهروی فارابی میداند.
البته، در اینجا مفهوم ارسطویی بودن خیلی روشن نیست. چراکه آموزش ارسطو از دوران متأخر
یونانی با آموزشهای نوافلاطونی توأم شده بوده است. گرچه ابنسینا وارث جریان نوافلاطونی
تفسیر ارسطو است، برعکس غالب فیلسوفان بزرگ پیش از خودش مفسر ارسطو نیست و تقریباً
همه آثار او تأملاتی حول آثار ارسطو و مفسران او و حتی نقد آنها است. البته، دنبال
کردن این وجه ابنسینا بسیار سخت است. چراکه خیلی اوقات او سخنی را نقد میکند، اما
از آن فرد نام نمیبرد.
معصومی
تصریح کرد: افزون بر آنکه ابنسینا خودش را شارح ارسطو نمیداند، مخالف کسانی است که
کار فلسفه را فقط شرح ارسطو میدانستند. همچنین، او کار فلاسفهای را که در آن زمان
پایگاهشان بغداد بود فلسفهای عامیانه و همگانیتر قلمداد میکرد و فلسفه خودش را حرفهایتر
میدانست. همچنین، با افرادی مثل ابنمسکویه و ابوالحسن عامری که پیش از او و به دنبال
ایجاد فلسفهای التقاطی بودند، خیلی خوب نبود. یکی از موضوعهای اصلی فلسفه ابنسینا
این است که میکوشید در سیستم فلسفی خودش جایی برای نبوت باز کند. او باور داشت که
دیگران این کار را با جدیت دنبال نکردهاند و با کارهایشان موافق نبود.
او
گفت: یکی از نکات مهم درباره سرگذشت ابنسینا این است که ما بعضی از شاگردان او مانند
بهمنیار و ابوعبدالله معصومی را میشناسیم. این شاگردان بهتدریج فلسفه ابنسینا را
رواج دادند. ما فارابی را شخصیت بزرگی میدانیم. اما نمیدانیم اگر بعد از او ابنسینایی
نبود، از فارابی در مقام فیلسوف چه باقی میماند. در واقع، این ابنسینا بود که آثار
موجز فارابی را به شکل سیستماتیک درآورد تا قابلیت تدریس داشته باشد. و ازاینجا، کمکم
مفهوم فلاسفه اسلامی پیدا میشود، نه فلسفه اسلامی. پیشازاین، فلاسفه مسلمان وجود
داشتند، اما فلسفهشان رنگ خاص اسلامی نداشت. چراکه اینها یک گروه اجتماعی بودند که
به عمده مذاهب آن زمان تعلق داشتند و فلسفهشان بهطور سیستماتیک به مسائل خاص نمیپرداخت.
او
افزود: کمی بعد از مرگ ابنسینا، شاگردان او فعالیت فلسفی وسیعی را (عمدتاً در شرق
و مرکز ایران) شروع کردند. از این میان کسانی مانند بهمنیار و بعد از او لوکری آثار
ابنسینا را با زبانی سهلالوصولتر نوشتند. چنانکه در منطقه شرق ایران در منطقه بیهق
بنا به شهادت کتابهای تاریخ فلسفه، بهخصوص «تاریخ حکما اسلام» ابوالحسن بیهقی از
عده زیادی اسم برده میشود که متخصص فلسفه ابنسینا بودهاند. بدین ترتیب، ابنسینا
شاید اولین کسی باشد که مکتبی فلسفی تأسیس میکند که در آن رابطه شاگرد-استادی پیدا
میشود و میتوانیم در جریانهای فلسفی رابطه استاد-شاگردی را تا خود ابنسینا یا شاگردان
او دنبال کنیم. بیهقی صراحتاً بیان میکند که لوکری در انتشار فلسفه ابنسینا در خراسان
بسیار مؤثر بود.
معصومی
ادامه داد: جریان آکادمیک بهمعنای تأملاتی با قابلیت آموزش و ایجاد مکتب، از ابنسینا
آغاز شده است. این مکتب بعدها با ترجمه «شفا» در سرنوشت قرونوسطی خیلی مؤثر واقع شد.
این تحریر سیستماتیک در احیای فلسفه قرونوسطی و مسیحی و طرح پرسشهای جدید در فلسفه
آن زمان خیلی مؤثر بود. میتوان گفت که ابنسینا و ابنرشد از طریق ترجمه آثارشان به
لاتینی یا عبری در تحول فلسفی اروپا بسیار مؤثر بودند. اهمیت این امر بدان لحاظ است
که امروز آن جریانی که از قدیم در تاریخ فلسفه گمان میکرد، یک فلسفه قدیم داریم و
دکارت بهکلی فلسفه جدیدی میآورد، خیلی موردتردید قرار گرفته است و بسیاری از مورخان
فلسفی بهنوعی پیوستگی میان فلسفه جدید و فلسفه قرونوسطی قائلاند و باور دارند، آنچه
بهعنوان فلسفه مسیحی معروف است، در واقع یک عنصر بسیار قوی ابنسینایی و ابنرشدی
دارد، چه از لحاظ تأثیر این دو، چه پاسخگویی و نقد این دو.
او
در پایان گفت: باید این فکر را از ذهن بیرون کنیم که فیلسوف صبح از خواب بیدار میشود
و ناگهان افکار عمیقی به ذهنش متبادر میشود و آنها را بیان میکند. فیلسوف کسی است
که به مسائل مطرح در فضای خود فکر میکند، در آن باره آموزش میبیند، آموزش میدهد
و مینویسد و بدین اعتبار، لزوماً همه افکار او تازگی ندارد. بلکه فقط ممکن است بخش
کوچکی از آنها تازه باشد. فیلسوف برای بیان همین بخش کوچک هم بسیار به کارهای قبلی
متکی است و به همین دلیل خیلی وقتها باید به یک مکتب متعلق باشد. هرچند مانند ابنسینا
آن مکتب را هم بسیار نقد کند.
علی
اشرف صادقی با اشاره به اینکه زبان عربی در قرون ابتدایی پس از ورود اسلام به ایران،
زبان نوشتار بود گفت: زبان پهلوی که در دوره ساسانی متداول و زبان نوشتار و رسمی دولتی
بود بعد از سقوط دولت ساسانی و مسلمان شدن ایرانیان و در نتیجه ضعیف شدن دو پایگاه
زبان پهلوی یعنی پایگاه سیاسی و پایگاه مذهبی، از بین رفت و زبان عامه مردم به صورت
تحولیافته این زبان یعنی فارسی دری تبدیل شد. این زبان تا سه قرن در حد زبانی گفتاری
باقی ماند و هیچ کتابی به این زبان نوشته نشد. در قرن سوم رفتهرفته برخی ایرانیان
شاعر سرودن به این زبان را آغاز کردند. آغاز زبان نظم فارسی را باید یعقوب لیث صفاری
دانست اما کتابهای منثور از نیمه اول قرن چهارم به این زبان نوشته شدند. یکی از کتابهایی
که به صورت خیلی متاخر و دستکاری شده برجای مانده «پندنامه»ی ماتریدی است و بعد ترجمه
تفسیر طبری و تاریخ طبری. اینها اولین کتابهایی هستند که به فارسی نوشته شدند. بعد
از صدور اجازه تفسیر قرآن به زبان فارسی، عدهای نوشتن تفاسیر و کتابهای فارسی به
زبان فارسی دری را آغاز کردند. در این دوره زبان پهلوی تقریبا منسوخ شده بود و فقط
تعدادی موبدان از آن اطلاع داشتند و میتوانستند خط این زبان را بخوانند عموم مردم
و دانشمندان دوره اسلامی ایران از زبان پهلوی هیچ نوع اطلاعی نداشتند. در نتیجه منسوخ
شدن زبان پهلوی، اصطلاحات علمی که در دوره ساسانی وجود داشتند و دانشمندان با آن آشنا
بودند، منسوخ شدند. بنابراین دانشمندان و متفکران کتابها را به زبان عربی مینوشتند
که زبان اول جهان اسلام بود. رفتهرفته نوشتن به زبان فارسی دری رایج شد و چون هیچ
گونه اصطلاح علمی برای زبان فارسی وجود نداشت، همان اصطلاحاتی که در متون عربی خود
به کار میبردند وارد کتابهای فارسی خود کردند.
وی
با اشاره به اینکه ابنسینا ظاهرا اولین کسی است که به فارسینویسی علاقه مییابد،
تصریح کرد: ابنسینا که اهم کتابهایاش را به عربی نوشته است، درمییابد که اکثریت
ایرانیان عربی نمیدانند و از نوشتههای او نمیتوانند استفاده کنند. بنابراین بعضی
از آنها را به فارسی مینویسد. «دانشنامه علایی» او به فارسی است. بعدها شاگردانش
آثاری به فارسی نوشتند و ابوریحان بیرونی که از معاصران ابنسینا بود، التفهیم را به
فارسی هم برای ایرانیان نگاشت.
صادقی
درباره واژهسازی ابن سینا گفت: ابنسینا تصمیم گرفت که برخی از مفاهیم علمی، فلسفی
و ریاضی را به فارسی بسازد. در نتیجه مقداری از لغاتی که در زبان رایج بود برای معانی
علمی مورد نظر خود به کار برد. برای نمونه «تنومند» در زبان فارسی بود و او آن را در
مورد جسم و جرم به کار برد. از «تنومندی» به جای جسمانیت عربی استفاده کرد. «چهار سو»
و «سه سو» را به جای مربع و مثلث، «دیداری» را به جای مرئی، «بر سو» را به جای سمت
فوقانی، «فرو سو» را به جای اسفل، «فرو شدن» را به جای انحطاط به کار برد که از بعضی
از آنها ابوریحان هم در کتاب خودش استفاده کرده است. هزار لغت در آثار فارسی ابنسینا
به کار رفته است که بعضی از اصطلاحات و تعبیرات را خودش با مواد زنده و مفهوم فارسی
وضع کرده است. بعضی از آن لغات شاید کمی اشکال دستوری داشته باشد مانند جهتگر ولی
اغلب لغاتی که ساخته از نظر دستور زبان و زبانشناسی درست است جز اینکه ممکن است
ما امروز اصطلاحات دیگری به کار ببریم .
ابنسینا در تاریخ و ادبیات
ایران
محمد
دهقانی در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: تأثیر ابنسینا در ادبیات و تاریخ سیاسی و
اجتماعی ایران بهقدری وسیع بوده که میتوان گفت بهنوعی در خلق فرهنگ ایرانی مؤثر
بوده است. بنابراین، یکی از کتابهای مجموعه «تاریخ و ادبیات ایران» را به او اختصاص
دادم. وقتی برای نگارش این کتاب به منابع رجوع کردم، دریافتم که متأسفانه بهجز چند
کتاب یا تصحیح از آثار ابنسینا، ما ایرانیان کار چندان مهمی راجع به او انجام ندادهایم
و غربیها در این مورد کوشاتر از ما بودهاند. میتوان گفت، تقریباً هرآنچه درباره
زندگی ابنسینا در دسترس ما است، چیزی جز قصه و افسانه نیست. با مرور منابع، تصویری
که با توجه به کتابهای درسی دوران بچگی خود از ابنسینا در ذهن داشتم، بهکلی تغییر
کرد. بعد از گذشت حدود یک هزاره از مرگ ابنسینا، افسانههای زیادی درباره او ساخته
شده است. در کتاب خودم شرح دادهام که شفا دادن قابوسبن وشمگیر یا درمان آن جوانک
عاشق هیچکدام در واقعیت رخ ندادهاند. یکی دیگر از این افسانهها مبنی بر اینکه محمود
غزنوی و مأمورانش بهدنبال ابنسینا بودند و ابنسینا مدام از چنگ آنها فرار میکرده
است، در فیلمی ایرانی درباره ابنسینا هم وارد شده است. این در حالی است که ابنسینا
خودش را به نیشابور میرساند تا شاید بتواند وارد دربار غزنوی شود. همانطورکه ابوریحان
بیرونی به دربار غزنوی رفت و تا آخر عمر در خدمت غزنویان ماند.
او
ادامه داد: در زمان ابنسینا، حکومت غزنویان مرکز مهم خراسان بود. ابنسینا و ابوریحان
بیرونی هم قصد داشتند دانش خودشان را به این دربار بفروشند و مثل هر دانشمند دیگری
امکانات و وسایل کارهای تحقیقاتی خودشان را فراهم آورند. ابوریحان موفق میشود و تا
آخر عمر در دربار غزنویان میماند. ابنسینا هم وقتی سامانیان برمیافتند و او همزمان
پدر خود را هم از دست میدهد، بهناچار به دربار خوارزم روی میآورد و در ادامه به
نظر میرسد که وقتی خوارزمشاهیان از بین میروند، ابنسینا به این فکر میافتد که خودش
را به دربار غزنوی برساند و حتی تا نیشابور هم میرود، اما موفق نمیشود در این دربار
زمینهای برای خودش فراهم کند. بنابراین، به دربار آلزیار روی میآورد. اما از بخت
ابنسینا، امیرِ زیاری پیش از اینکه او خودش را به دربار برساند، فوت میکند. در نهایت،
ابنسینا به آلبویه روی میآورد و در دربار آلبویه میماند. پس، رویآوردن او به
آلبویه بهسبب گرایشهای شیعی او نبوده است، بلکه افزون بر حمایت مالی بحث قدرت مطرح
بوده است. ابنسینا قدرتطلب و علاقهمند به مداخله در مسائل سیاسی بود. بنابراین،
به خدمت آلبویه درآمد و تا آخر عمر خود مانند یک وزیر به آلبویه مشاوره سیاسی داد.
او
درباره اهمیت ابنسینا از حیث ادبیات فارسی گفت: ابنسینا فقط یک کتاب به زبان فارسی
نوشت و آن «دانشنامه علایی» بود. آنچه امروز از این دانشنامه برای ما باقی مانده و
ارزشمند است، واژهسازیهای ابنسینا در مقابل تعابیر عربی است. توضیح اینکه در آن
زمان و در دنیای اسلام، زبان علم زبان عربی بود و به فارسی نوشتن درباره مسائل علمی
کاری بسیار سخت بود. ابوریحان بیرونی «التفهیم» را به زبان عربی و به زبان فارسی مینویسد
و در همین کتاب از نوشتن متن علمی به زبان فارسی بسیار شکایت میکند و میگوید، این
زبان برای علم ساخته نشده است. در واقع، ابنسینا و ابوریحان بیرونی در زمانی که زبان
فارسی از نظر بیان علمی اینقدر ضعیف بود، با نوشتن «دانشنامه علایی» و «التفهیم» راه
را برای بهکارگرفتن زبان فارسی بهجای زبان علم باز کردند و به علمی شدن زبان فارسی
بسیار کمک کردند.
فهم
ابنسینا از تن
مجید
انوشیروانی پزشک، دکترای تخصصی طب ایرانی در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: سدهها
پس از درگذشت بوعلی، ما برای اندریافتِ یکپارچه منظومه جهانشناسی او چندان کامیاب
نیستیم. ابعاد گوناگون شبکه معارف دانشوران چندساحتی، در طول حیاتشان بهنحو متعامل
و سازگار و همگرا سازمان مییابد ولی پس از درگذشت آنان به مرور زمان بهدست علاقهمندان
و دوستدارانشان گسیخته و پارهپاره میشود تا بلکه دقیقتر به شناخت درآید اما همین
شیوه به جایی میرسد که پس از این تجزیه نمیتوانیم دریافتی از انسجام و تمامیت منظومهای
تفکر آنان بهدست بیاوریم و بدانیم که بنابهفرض اگر آنها با سؤالات چندوجهی پیچیدهای
در روزگار ما مواجه میشدند، چگونه با بهره از آن شبکه درهمتنیده حکمت و معارف، برای
آن راه حلی اکتشافی، ولو صرفاً نظری، میجستند؟
او
ادامه داد: در بزرگداشت کسی همچون ابنسینا بایسته است بدانیم که شیخالرئیس طبیعتشناس،
و گیتیپژوه، و طبیب، و ریاضیدان، و موسیقیشناس، و منطقورز، و جانشناس، و یزدانشناس
است. این همه در او هست، ولی او همه این نیست. زیرا در میان این فهم و دانشها، در
جان دانشمند راهها و پیوندگاههای پنهانی میروید که به آنها همگرایی میبخشد و به
ابرسامانهای معرفتی میانجامد که اجزای آن در یکدیگر میتنند و در هم میپویند. براین
مبنا، ما نیاز داریم که بهجای رویکردهای خطی و گسسته، یا حتی تجمیعی و چندرشتهای
به شناخت بوعلی، با الگویی میانرشتهای و تعاملی و سیستمی با خود و ابنسینا سخن بگوییم
و با یکدیگر و با او بیاندیشیم.
انوشیروانی
افزود: ابنسینا در میان مردم امروز بیشتر در جایگاه طبیب زبانزد است و از میان کتب
وی «قانون در طب» در نشر و گسترش کامیابتر بوده است. بااینحال، حتی در همین شاخه
طب نیز با بوعلیِ ناتمام و گسسته مواجهیم. بیشتر آنچه امروز با نام طب سنتی در جریان
است فقط به بخشی خُرد از گزارهها و آموزههای سینوی در شناخت رویدادهای زیستی انسان،
و تندرستی و بیماری او قانع شده و از جانمایه فهم سینوی از طبیعت انسان گذر نکرده
است. بوعلی نظام زیستی بدن را نیز بسی فراتر از ارکان و مزاج و اخلاط میدانست. فهم
او از تن زنده چنان نبود که هر رویداد زیستی را به گرمی یا سردی منتسب کند یا فرآیند
وقوع آن را با موادی متعین و همواره ثابت مانند بلغم و صفرا و دم و سودا توضیح دهد.
شگفتا که او در تبویب و تفصیل شفا، بهاعتبار شدّت تعلق نفس و بدن، علمالنفس را در
مبحث طبیعیات گنجانده است، در حالیکه آنچه امروز از هند تا ایران در میان درمانگران
طب سنتی غلبه و رواجی تام دارد، تکیه مفرط و سطحی به گوشهای از طب نظری مانند کیفیات
گرم و سرد و مدل اخلاط اربعه است. این ساده انگاشتنِ امر پیچیده زیستی، راه را بر بسط
و بهبود و ارتقای مدل پیشین بسته و حتی با القای استغنایی کاذب، رجوع کافی به متن نص
برای فهم پیوستار مفاهیم و معانی دیگر را نیز به تنگنای غفلت و فراموشی رانده است.
متأسفانه انفکاک طب از حکمت طبیعیات، همان مفاهیم اولیه مانند حرارت و برودت و رطوبت
و یبوست را نیز دچار فرسایش و استهلاکی کرده است که برای بیان آن مجال نیست.
این استادیار دانشکده طب ایرانی
و مکمل در پایان گفت: بزرگداشت بوعلی در طب به این است که به الگوی فیلسوف-پزشک نظر
کنیم. چنانکه میدانیم موضوع دانش پزشکی، شناخت تن انسانِ زنده و تغیّراتِ حالات آن
در تندرستی و بیماری است. اگر این تغیّرات را برآیندِ درهمکنشِ شبکهای از عواملِ
زیستیِ تنانه و برونتنانه، و عوامل روانی، میانفردی، اجتماعی، فرهنگی، و معنوی بدانیم
با درجه بالایی از پیچیدگی مواجه میشویم. طبیبِ داناییجو خود را هم نیازمند به شناختِ
سامانههای زیستی در پیکرِ زنده و محیط آن میبیند و هم محتاج فهمِ سامانههای آگاهیها
و اطلاعاتِ عامل در سامانههای پیکری مثل امور ذهنی و هیجانی و فرهنگی، هم فهم برهمکنشهای
پیچیده در هر یک از این دو نوع سامانه و میان این دو نوع سامانه.
فارسینویسی
برای علم
اسماعیل
شفق پس از مرور فرازوفرودهای نثر فارسی از زمان منسوخشدن عقاید زردشتی تا زمان سلسله
سامانی، اظهار داشت: سامانیان از ترجمه و تألیف به زبان فارسی حمایت میکردند. متأسفانه
کتابهایی که میتوانستند الگویی برای فارسینویسی ادبا و دانشمندان باشند، در حریقی
از بین رفتند. اما با توجهات همین سلسله کتابهای مهم دینی و تاریخیای نظیر «تفسیر
طبری» و «تاریخ بلعمی» برای اولینبار به فارسی برگردانده شد. یکی از فواید جنبی «تفسیر
طبری» این بود که لغات و مفردات بسیاری را در برابر لغات و ترکیبات قرآنی قرار داده
بود. «تاریخ بلعمی» نیز بهقدری در استعمال کلمات فارسی قابلتوجه است که از «تاریخ
بیهقی» و «کلیلهودمنه»ی نصرالله منشی به فارسی نزدیکتر است.
او
ادامه داد: کتابهای تاریخی و ادبی و جغرافیایی پیش از کتب علمی به زبان فارسی نگاشته
شدهاند. همچنین، پیش از بوعلیسینا، دیگر پزشکان کتابهایی به زبان فارسی نوشته و
یا از زبانهای دیگر به فارسی ترجمه کرده بودند.
او
در ادامه گفت: امروز «دانشنامه علایی»، «رساله نبضیه»، «رساله معراجیه» ابنسینا به
زبان فارسی موجود است. «ظفرنامه» را هم به او منسوب کردهاند. از اشعار فارسی ابنسینا
جمعاً ۲۲ قطعه
و رباعی در دست است که انتساب اغلب آنها به بوعلی محل تردید است. پیش از «دانشنامه
علایی» در زمینه حکمت، کتابی به فارسی نوشته نشده بود. در واقع، ابنسینا با «دانشنامه
علایی» و ابوریحان بیرونی با نگارش «التفهیم» به زبان فارسی، نهضتی پدید آوردند که
دامنه تأثیر آن در علوم عقلی و نقلی، تا عصر حاضر کشیده شده است.
او
ادامه داد: نخستین پیروان بوعلی در فارسینویسی شاگردان او بودند. ولی بعدها دیگر اندیشمندان
نیز از واژگان پیشنهادی او استفاده کردند. حکیم ناصرخسرو لغات موضوعه ابنسینا، مانند
«چرایی» در برابر «علّت»، «چه چیزی» به معنی «ماهیّت»، «بَرسو» به معنی «فوق»، «اندریافتن»
به معنی «ادراک»، را در آثار خویش به کار بسته است. گرچه امام محمدغزالی «تهافت الفلاسفه»
را در رد فلسفه ارسطویی شیخالرئیس نوشته است، در همان کتاب تصریح میکند که «در میان
فلاسفه اسلامی فقط به دو استاد بزرگ، فارابی و ابنسینا، اطمینان داریم». بنابراین،
امام غزالی آثار شیخالرئیس را با دقت خوانده است. از این رهگذر، طبیعی است که لغات
و اصطلاحات موضوعه ابنسینا (مانند «خواست» به معنی «اراده» و «هستی» به معنی «وجود»)
در غزالی تأثیرگذار بوده است. خواجه نصیرالدین طوسی همچون ناصرخسرو و امام غزالی اهتمام
ویژهای در کاربرد لغات فارسی نداشته است، اما اقتباسهای او از واژگان موضوعه ابنسینا
قابلمشاهده است، برای نمونه «شاید بودن» بهمعنی «امکان»، «کردن» به معنی «فعل»،
«نابودن» به معنی «عدم».
او افزود: ابنسینا با استفاده
از قواعد و هنجارهای دستوری، در برابر واژههای علمی عربی، لغات ابتکاری جدیدی ساخته
است. برای نمونه او با استفاده از «ی» حاصل مصدرساز، واژههای «کیی» بهجای «مَتی»،
«کنندگی» بهجای «فاعلیّت»، «پیوستگی» بهجای «اتصال» را عرضه کرده است و با استفاده
از «الف پایانی» مصدرهای جدیدی وضع کرده است که در نوع خود جالب است، نظیر «درازا»
بهجای «طول»، «ستبرا» بهجای «ضخامت»، «پهنا» بهجای «عرض». از «صفات مرکب» ساخته
ابنسینا میتوان به نمونههایی چون «سهسو» بهجای «مثلث»، «روشنسرشت» بهجای «منوّر
الفطره»، «چهارسو» بهجای «مربع»، «زود جُنب» بهجای «سریع الحرکه» اشاره کرد.
شفق
توضیح داد: ابنسینا در «دانشنامه علایی» و رساله «رگشناسی»، هنجارهای زبان علمی را
بهخوبی رعایت کرده است. زیرا زبان علمی، برخلاف زبان ادبی، صرفاً معطوف به دلالت صریح
و آشکار است. هدف زبان علمی این است که «لفظ» دلالت مستقیم و بیواسطه بر معنی داشته
باشد. همچنین، سبک نگارش ابنسینا در آثار فارسی روان و بیتکلف است. جملات او کوتاه
و ارتباط میان اجزای جملههایش، روشن و بدون ابهام است. البته شیخ از آوردن واژههای
عربی، تا آنجاکه در عصر وی در زبان فارسی وارد شده و رایج بوده، اجتناب نمیکرده است.
از سوی دیگر، او هیچگاه واژههای غریب و شاذّ و نادر را نیز به کار نمیبرد. او در
مواردی که برای واژههای علمی، معادل مفهومی نمییافته است، برای پرهیز از بهکاربردن
کلمات نامفهوم و دشوار فارسی، به همان کلمات عربی بسنده کرده است. چنانکه در برابر
اصطلاحاتی همچون جنس، نوع، فصل، عرض عام و عرض خاص، لفظی فارسی نیاورده است.
او
در پایان گفت: هرچند که زبان فارسی از اواسط قرن چهارم هجری در نوشتن آثار تاریخی و
جغرافیایی و دینی بهکار گرفته میشد و چند کتاب هم در نجوم و علم پزشکی به این زبان
نگارش یافته بود، بهکار گرفتن نثر فارسی دری برای بیان مفاهیم دقیق فلسفی و علوم وابسته
بدان، با ابنسینا آغاز میشود. شیوه او در دورههای بعد، بهوسیله کسانی همچون ناصرخسرو،
غزالی، عمر خیام، قطبالدین شیرازی، و خواجهنصیر طوسی به کمال میرسد.
ابنسینا هم خوش میگذراند
شقایق
دهقانی، رزیدنت روانپزشکی، اظهار داشت: در گذشته اطبا عموماً فرزانگان زمان خود هم
تلقی میشدند. حکمت و فلسفه میدانستند و سخنوران ماهری بودند. طبیبان و حکیمان در
ایران بت شدند، چون درسرزمینی میزیستند که انگار مقدسسازی و حاجتخواهی با فرهنگ
آن درآمیخته است. تا زمانیکه بُعد انسانی پزشک مطرح نباشد و او به اصطلاح به یکی از
مُثُل افلاطونی تبدیل بشود، این مقدسسازیها هم برپا است. امروز گویی مردمانی که بتهای
فرزانهای چون ابنسینا را مَثَل اعلای طبابت میدانند حاضر نیستند بپذیرند که پزشک
هم انسان است و نیازها و ضعفهایی انسانی دارد. شاید یکی از دلایل موج پزشکستیزی سالهای
اخیر هم این باشد.
او
در بخشی از سخنان خود تصریح کرد: موج پزشکستیزی قطعاً برآمده از اهمالکاری و بدبرخوردی
بعضی همکاران ماست، اما وقتی بتی شکسته میشود ایمان وابسته به آن هم از دست میرود
و این درد دارد. درد ناامیدي از شفا و معجزه بدل به خشم میشود و خشم به پرخاشگری میانجامد.
او
در پایان گفت: در چند سال اخیر، مردم پزشک را با ابژه محبوبشان در حوزه سلامتی اشتباه
گرفتهاند و حالا یحییهای شفادهنده یا فرزانگان قرون پیشین خود را ازدستدادهاند.
اما خوب است بدانیم که پزشکان هم نیاز به خواب و خوردن و البته قضای حاجت دارند که
گاه در کشیکها فرصت آنهم به زور به دست میآید. بوعلیسینا، نماینده تام و تمام فرزانگان
قرون پیشین ما، هم بخشی از ساعات عمر خود را صرف تفریح و خوشگذرانی میکرد. پزشکانی
که امروز درگیر فاجعه کرونایند از خیر تفریح و خوشگذرانی گذشتهاند. اما نیازهای اولیه
انسانیشان را نباید نادیده گرفت. جامعه پزشکی و سلامت در این برهه از زمان به لحاظ
روانی و جسمی بسیار خسته و فرسوده شده است. ما پزشکان نمیخواهیم قهرمانان ملی باشیم
و نیستیم. پاداش یا قدردانی نمیخواهیم. به همین قانعیم که کتکمان نزنند و حرف سرد
بارمان نکنند. به امید از بین رفتن قهرمانسازی و تقدسمآبی در این مرزوبوم که حاصلی
جز جوشوخروشهای گاه فاجعهبار نخواهد داشت.
برای دریافت فایلهای تصویری این همایش، کلیک کنید