خیام در حکمت و فلسفه ستودنی است
رئیس انجمن مفاخر فرهنگی و عضو هیئت امنای
بنیاد بوعلیسینا، در همایش مجازی خیام که عصر شنبه توسط انجمن مفاخر ایران برگزار
شد گفت: یکی از مهمترین و قابل تأملترین نکات زندگی سراسر ایهام و ابهام غیاث الدین
ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیامی مشهور به عمرخیام نیشابوری (۴۴۰-۵۲۶ه ق) نسبت او با ابوعلی سینا بهعنوان
یکی از بزرگترین عقلهای فلسفی در جهان اسلام و بلکه جهان است. تبیین این رابطه بر
بنیاد مستدلترین دلایل عقلی و تاریخی تا حدود زیادی میتواند در زدودن ابهامات از
حیات و اندیشههای عمر خیام بهویژه در باب ارزیابی برخی اشعار منسوب به او مؤثر باشد.
حسن بلخاری افزود: تاریخ، در باب نسبت
عمر خیام با ابنسینا ادلهای ارائه میدهد و مهمترین آنها شاید این قول صریح خیام
در رساله فی الکون و التکلیف باشد که در پاسخ به یکی از کسانی که در متون، با عنوان
تلمیذ ابن سینا از او نام برده شده و در شرح و بیان ماهیت کون و تکلیف است از ابن سینا
با عنوان «معلم من» یاد میکند: «شاید من و معلم من، افضل المتاخرین شیخالرئیس ابوعلی
حسین بن عبدالله بن سینای بخاری اعلی الله درجته که در این خصوص نظر کردیم...»
وی گفت: البته این معلمی شیخالرئیس بر
خیام، معلمیِ مستقیم نیست؛ زیرا بنا به نقل تاریخ، سال وفات شیخالرئیس ۴۲۸ هجری و زمان تولد عمر خیام ۴۴۰ است. بنابر این امکان بهره بردن مستقیم
خیام از محضر شیخ ممکن نبوده، اما بهره بردن از مکتب و تعالیم شیخالرئیس چرا. تأمل
در رسالههای فلسفی خیام من جمله همین رساله الکون و التکلیف یا رسالههایی چون الضیاء
العقلی فی موضوع العلم الکلی و رساله ضرورة التضاد فی العالم و الجبر و البقاء و رسالة
فی الوجود و نیز ترجمه خطبه الغرای ابن سینا توسط خیام، رد پای عمیق اندیشههای پور
سینا بر حکیم بلندمرتبه نیشابور را نشان داده و اثبات میکند. برخی دیگر از ادله عبارتند
از:
این استاد فلسفه ادامه داد: ابوالحسن بیهقی
(متوفی ۵۶۵ه. ق یعنی دو سه دهه بعد از وفات خیام) در تتمه صوان الحکمه سخن
خود در باب خیام را چنین آغاز کرده است: «الفیلسوف حجة الحق عمر بن ابراهیم الخیام»
و علاوهبر آن که در معرفی اولیه خیام از دو عنوان بسیار مرتبط با ابن سینا یعنی فیلسوف
و حجة الحق استفاده کرده (و میدانیم یکی از القاب ابن سینا دقیقاً همین حجة الحق بوده
است) در ادامه در بیان عظمت علمی خیام، او را تالی ابن سینا دانسته است: «در تعمق در
اجزاء علوم حقیقی و سِعَت آن تِلوِ شیخ ابوعلی بود».
روایت دیگری نیز در تاریخ به نقل از محمد
بغدادی داماد خیام ثبت و ضبط است مبنیبر این که خیام پس از مطالعه بخش الهیات کتاب
شفا و گزاردن نماز و خواندن ذکر جان به جان آفرین تسلیم کرد. ابوالحسن بیهقی در تتمه
صوان الحکمه از این معنا چنین یاد کرده: «امام محمد بغدادی میگوید: مطالعه الهی از
کتاب الشفاء میکرد. چون به فصل واحد و کثیر رسید چیزی در میان اوراق موضع مطالعه نهاد
و گفت مرا که جماعت را بخوان تا وصیت کنم چون اصحاب جمع شدند و به شرایط وصیت قیام
نمودند، به نماز مشغول شد و از غیر اعراض کرد تا نماز خفتن بگزارد و پیشانی بر خاک
نهاد و گفت: «اللهم انی عرفتک علی مبلغ امکانی فاغفرلی فان معرفتی ایاک وسیلتی الیک»
و جان تسلیم کرد.» شهروزی نیز در نزهة الارواح این روایت را ذکر کرده و سپس ابیاتی
از خیام آورده که مؤید کلام فوق به هنگام مرگ اوست:
از واقعهای تو را خبر خواهم کرد و آن را به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک فرو خواهم شد با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
عضو هیئت امنای بنیاد بوعلیسینا با اشاره
به اهمیت روایت بیهقی که از جمله نخستین راویان
شرح حال خیام محسوب میشود، گفت: او دقیقاً در سدهای که سده مرگ خیام بوده است (قرن
ششم)، زیسته، بنابراین بنا به قرابت زمانی میتواند راوی دقیقترین معانی از حکیم بزرگ
ما باشد. روایاتی که دال بر مقام بلند فلسفه و حکمت اوست. دلیل دیگری که در همین سده
بیانگر این حکمت و فلسفه خیام است نامهای است که سنایی شاعر بزرگ برای خیام در نیشابور
نگاشته و او را پیشوای حکیمان خوانده است: «... توقع این عاشق صادق آن است که چون نوشته
بدان پیشوای حکیمان رسد، به ذوالفقار زبان حیدروار سرشان بردارد و به دِرهی صلابت
عمَری بنیت نیت ایشان ذره ذره کند...
»
وی ادامه داد: نظامی عروضی نیز در چهارمقاله
(تألیف شده در سالهای ۵۵۱ یا۵۵۲ هجری قمری) خیام را حجه الحق عمر خوانده
و بینظیر در بسیط عالم و اقطار ربع مسکون دانسته است. جالب این که عبدالرحمن خازنی
دانشمند مشهور هم عصر خیام نیز در میزان الحکمه (نگاشته شده در سال ۵۱۵ هجری) خیام را امام خوانده: «و بعد از
این در این دولت قاهره امام ابوحفص عمرالخیامی در آن نظر کرد و بر درستی آن برهان آورد.
اما همچنان که ذکر کردیم دو اثر، نسبت مستقیم خیام با ابن سینا را برای ما مدلل میدارند؛
اول ترجمه خطبه الغرا یا خطبه توحیدیه ابن سینا و دوم رساله کون و تکلیف. در باب رساله
اول این نسبت بر بنیاد مقدمه کوتاهی که بیانگر آن است جمعی از برادران اصفهان ترجمه
خطبه ابن سینا را از او خواسته و خیام دعوت آنها را اجابت کرده و آن را ترجمه نموده،
مشخص میشود. بهویژه این که خیام در این ترجمه (که گاه با شرح برخی معانی همراه است)
در مواردی با لفظ «این بزرگ» از ابن سینا یاد کرده است: «ولکن این سخن خطا نیست که
این بزرگ میگوید
»
استاد دانشگاه تهران گفت: اگر دقیقترین
روایت تولد خیام ۴۴۰ هجویری
باشد و سال پرسش نسوی از خیام (بنا به تصریح آن در دیباچه فوق) سال ۴۷۳ بوده باشد، بنابر این خیام در سیوسهسالگی
چنان در حکمت و فلسفه زبانزد بوده که قاضی مناطق فارس با لطایف ظریفه فوق، او را خطاب
قرار داده و سؤالات فلسفی خود را از او پرسیده است. جالب این که خود خیام هم در ابتدای
رساله ضرورة التضادّ فی العالم والجبر والبقاء که به نظر میرسد همان پاسخ به سؤالات
دیگر نسوی است، تعجب کرده که سائل او را در چه مقامی دیده که چنین پرسشهای مهمی از
او نموده است: «و بعد سؤال چنین مسئلهای همچون ضرورت تضاد و درخواست مباحثه در آن
باعث بلندی نام و عظمت کار من گردید و از آن سبب از صمیم قلب خدای را شکر گفته، چه
به خاطر من خطور نمیکرد این قبیل سؤالات آن هم با این طرز و اسلوب با یک شبهه قوی،
از من بشود»
بلخاری در پایان گفت: آنچه گفته آمد روایت
مشهوری از ارتباط نسوی با حکیم عمر خیام است، اما برخی متفکران دیباچه این رساله را
در اصل دیباچه رساله ضرورة التضادّ فی العالم والجبر والبقاء میدانند که اینگونه
آغاز میشود: «جواب السید الأجلّ حجّة الحقّ فیلسوف العالم نصرة الدین سیّد حکماء المشرق
والمغرب أبی الفتح عمر بن ابراهیم الخیّام عن ثلاث مسائل سئل عنها» و این سؤالات در
اصل همان سؤالاتی بوده که قاضی فارس با خیام داشته است. به عبارتی، ابهام در شخصیت
تاریخی نسوی و نیز صراحت کلمه قاضی فارس در رساله ضروره التضاد سبب نقد متفکران مذکور
در ارتباط میان دو رساله الکون و التکلیف و رساله ضروره التضاد شده است.
حکمت خسروانی، در شعر خیام متجلی است
محمدجعفر یاحقی در این نشست مجازی گفت:
خیام خردی بزرگ است، کم شعر گفته و خردترین و کوتاه ترین قالب شعری، یعنی رباعی و چارانه
را برای بیان مفاهیم انتخاب کرده است، این تناقض در کار خیام وجود دارد که عظیم ترین
مفاهیم و اندیشه ها را در کوتاه ترین قالب شعری بیان کرده است.
وی افزود: رباعی از قالب های معروف شعر
فارسی است و به ویژه ریشه در فرهنگ ایران پیش از اسلام دارد و خسروانی ها و فهلویات
ما، پیشینه رباعی و یک قالب ملی است. بسیاری از قالب های ادبی ما وام گرفته از زبان
عربی است، اما اساسا فارسی و رنگ و بوی ملی
آن از هر قالب دیگری بیشتر است و به همین جهت به نظر میرسد خیام مضمون ها و قالب و
اندیشههای خاص ایرانی را هم در آن گنجانده است.
خیام با فلسفه های پیش از اسلام، فلسفه
های دوران اسلامی، به خوبی آشناست. حکمت خسروانی که فلسفه ایران پیش از اسلام است در
شعر خیام متجلی است و سعی کرده این مسائل را به زبان روز بازگو کند. اگر ما به بنمایههای
شعر خیام توجه کنیم میبینیم تکرار شده اند.
البته اکنون درباره این که چه اشعاری متعلق به خیام است و چه اشعار منتسب به او و خیامی است،
کاری ندارم. چیزهایی که به نام خیام ثبت شده و باید خیامی باشد یا به عبارت دیگر از
ابیاتی باشد که به او نسبت داده اند.
یاحقی با برشمردن بن مایه های شعر خیام،
بیان کرد: یکی از این بنمایهها زندگی و مرگ و یکی از رازهای هستی است. غم و شادی،
فرجام کار آدمی، گردش روزگار، ناپایندگی عالم، اغتنام فرصت، اینها زمینه های تکرارشونده
اندیشه خیامی است. خیام یک جریان در ادبیات فارسی ایجاد کرد که هر کس سخن گفتنی و عمیقی
داشته به خیام نسبت داده شده است. این موضوعات هم بسیار عمیق و خاص است و هم بسیار
بدیهی و عام اما خیام توانسته آن را حل کند. او امر بدیهی را به طور خاص بیان کرده
یا امر مسلم الوقوعی را طوری بیان کرده که به نظر عوام قابل درک و به نظر خاص فلسفی
بوده است.
عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی اضافه
کرد: خیام در تعداد ابیات اندکی که مسلماً به او تعلق دارد نکته دیگری را بازگو کرده،
بسیار سوال مطرح میکند. علامت سوال های بسیاری را جلوی ذهن ما گذاشته است. خیام سوال
و جاودانه کرده وقتی آن را می خوانیم انگار سوال ما هم هست و انگار ما نتوانستیم مثل
خیام ادبی و فرهنگی عمیق و صریح آن را مطرح کنیم. خیام، بزرگی است که توانسته از پرسشهایی
را ایجاد کند که این پرسشها همگانی هستند.
یاحقی با خواندن برخی سوالات خیام در رباعیاتش
اظهار داشت: همه این سوالات عمیق و فلسفی است، در عین حال صادق پیش پا افتاده است.
من از کجا آمده ام به کجا میروم چرا زندگی می کنم، پایان کار چیست و سوالات بسیار
دیگری که با خواندن شعر خیام در ذهن میماند. این کار بزرگی است که یک شاعر یا نویسنده
بتواند در ذهن مخاطب خود سوال ایجاد کند. البته گاهی این سوالها پاسخ هم داده شده
اما گاهی به نظر میرسد که این سوالات برای خود او هم مطرح بوده است.
فلسفه سوال می پرسد و ایجاد سوال می کند
و اگر ما فلسفه بزرگ شویم و انس بگیریم قطعاً سوالها زیادی برای ما ایجاد می شود این
سوال ها برای انسان سرنوشت ساز است و آدم را متوجه و به ماهیت وجود خود نزدیک می کند
و از او چیزی میسازد که به نظر میرسد باید این چنین باشد.
شادنوشی خیام، عقلانی است
کاوه خورابه گفت: در حالی که این دو رساله
میتوانست در اصل یک رساله و حاوی سؤالات نسوی باشد، کما این که سید سلیمان ندوی از
متفکران خیامشناس در ضمن مجموعه خیام که جمعآوری نموده رساله ضروره التضاد را ادامه
همان الکون و التکلیف انگاشته و به محیالدین صبری کردی ایراد گرفته چرا رساله تضاد
را جدای از رساله الکون و التکلیف دانسته است. ضمن این که چه رساله تضاد ادامه کون
و تکلیف باشد چه نباشد و چه این قاضی فارس نسوی یا به روایتهای دیگر قاضی ابوطاهر
فرازی باشد، در اصل ماجرا که یکی از تلامیذ مکتب ابن سینا سؤالاتی از خیام در باب مهمترین
و بنیادیترین مسائل فلسفی پرسیده و خیام را به نامداری در حکمت و فلسفه ستوده تفاوتی
ایجاد نمیکند.
معاون پژوهشی انجمن مفاخر فرهنگی، با اشاره
به لحظات درگذشت خیام گفت: فیلسوف نیشابور تا آخرین لحظه مرگ دست از تفحص برنداشت،
همچنان فلسفه ورزی می کند و مهمترین بخش کتاب ابن سینا را یعنی الحیات را میخواند،
دوم شاکر است به درگاه پروردگار نماز می گذارد، سوم قائل به محدودههای شناخت است و
چهارم و از همه مهمتر مسئله شناخت، آن هم شناختی که ادامه آن مسیر از آن یاد می شود
و و این مورد آخر مهمترین صفت زندگی خیام است. حیات اندیشمندانه خیام مسئله خود و دیگری
است، تا از رهگذر آن هدف زندگی را را دریابد.
کاوه خورابه، افزود: مهمترین گام مسئله
شناخت و بحث تردید و شک، چنین است. شک به جهان درون خود تا واقعیت زندگی و بینش مگر
می شود بر آمدن ها و رفتن ها را دید و پرسشگر نبود. بیتردید مرز میان اندیشه گری و
اندیشه گری تفاوتی در میان غلتیدن در مرداب روزمرگی و عادت است، خیام مقهور اندیشه
زمان نمی شود و به پسلرزههای پرسشگری، دل مردمان زنده میکند. پس از گذشت یک هزاره
هنوز انعکاس افکار خیام در لسان و قلم ها دیده و شنیده می شود، جالب آنکه چون بسیاری
از حکما قالب رباعی را برای بیان نظرات خود انتخاب می کند، غزالی ابن سینا و خواجه
نصیر نیز پیش از او این قالب را برگزیده بودند. شاید رباعی تجلی چهار عنصر آب، باد،
خاک، آتش باشد که پایه و اساس اندیشه بشری در طول قرون بوده است.
وی با خواندن برخی رباعیات خیام، اضافه
کرد: با اینکه در کلام خیام لذتجویی بسیار دیده می شود اما سیروسلوک خیام و آنچه از
او باقی مانده حکایت از متفکری صاحب نظر دارد که چنین لذت جویی و خوش باشی را در سایه
رای عقلانی درک میکند. سیره و اندیشه خیام که در ریاضیات و جبر، هندسه و نجوم و حکمت
و فلسفه سر آمد است نمیتوان تنها در سایهسار چنین تجویزهایی دانست، اندیشه های خیامی
را بشناسیم و بدانیم که چنین لایه زیرینی باید در همنشینی خرد و عقل معنی یابد و دریافت
شود. خیامی که میداند که خوش باشی صرف، ره به اندوهناکی میبرد.