سرویس
فرهنگی: دکتر حسن بلخاری، با طرح دلایل و اشاره به اسناد تاریخی، حکیم عمر خیام نیشابوری
را از زمره فیلسوفان دانست و گفت: خیام نسبت محکمی با فلسفه دارد و از چنین فسلفهدانی،
آن ابیات ساختارشکن قابل صدور نیست.
دکتر حسن بلخاری، استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و
مفاخر فرهنگی، در جلسه هماندیشی مجازی که به مناسبت روز ملی بزرگداشت حکیم عمر خیام
نیشابوری و به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، دیروز برگزار شد،طی سخنانی اظهار
کرد: خیام یکی از چهرههای جهانی ایرانیان و مسلمانان است که دربارهاش آراء ضد و
نقیض زیادی وجود دارد.
وی افزود: بحث من در باب جایگاه خیام در فلسفه و نسبت او
با ابن سینا است. کتاب «رسائل عمر خیام» که چاپ ۱۹۶۲ مسکو است، رسالههایی از عمر
خیام را منتشر کرده است. عناوین این رسالهها، اولین دلیل من بر جنبه فیلسوف بودن خیام
را مشخص میکند. دلیل دوم من، نسبتی است که تاریخ از خیام با ابن سینا، به عنوان
عقل کل در فلسفه اسلامی، ارائه میکند. رساله «الکون و التکلیف»، جواب سؤالاتی است
که خیام به پرسشهای یک قاضی به نام علی نصر محمدبن عبدالرحیم نسبی در فارس داده
است. در این رساله نامهای از این قاضی به خیام وجود دارد که در آن مشخص میشود
شخص پرسشگر، خیام را در مقام پاسخ دادن به سؤالات فلسفی یافته است که چنین نامهای
برای او نوشته است. در این نامه، خیام، ابنسینا را معلم خودش قلمداد میکند،
البته نه از آن جهت که خیام در جلسات درس ابنسینا حضور داشته است، چرا که اینها
همعصر نبودهاند؛ بلکه از آن جهت که خیام شاگرد معنوی ابنسینا بوده است. خیام 16 سال بعد از فوت ابنسینا متولد شده است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: نکته بعدی، خطبهای است به
نام «خطبه قرا». این خطبه در «رسائل» ابنسینا وجود دارد که در آن، ابنسینا در
تدوین وجود حضرت حق و صفاتش، بحث میکند. خیام، این رساله را به زبان فارسی ترجمه
کرد و این دومین دلیل من بر وجود نسبت میان خیام و ابنسینا است. این ترجمه، صرفاً
ترجمه نیست بلکه شرح مختصری بر این خطبه ابنسینا است.
بلخاری خاطرنشان کرد: دلیل دیگر من در تبیین نسبت میان ابنسینا
و خیام، روایتی است که ابوالحسن بیهقی دارد. میدانیم که بیهقی اثر خود را در سالهای
پایانی عمر خیام یا اندکی پس از فوت خیام نوشته است. بیهقی خیام را متأثر از ابنسینا
میداند و میگوید خیام در سالهای پایانی عمر خود «شفای» ابنسینا را مطالعه میکرده
است. امام محمد بغدادی هم میگوید که خیام کتاب «شفا» را مطالعه میکرد.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ادامه داد: یکی دو نکته دیگر
عرض میکنم که شاید برای شما جالب باشد. میدانیم سنایی یک سری نامه دارد که یکی
از آنها مربوط است به ماجرایی که در نیشابور برای سنایی پیش آمد و او آنجا به دزدی
متهم شد. سنایی به شهر خودش بازگشت و از آنجا نامهای به خیام نوشت. این نامه نشان
میدهد که در آن دوره، خیام چه جایگاهی داشته است و عظمت تفکر فلسفی خیام را در این
نامه میتوان یافت.
وی افزود: در باب تبیین دقیق جایگاه حکمی و فلسفی خیام دلایل
دیگر هم وجود دارد، از جمله روایاتی که شهرزوری در «نزهتالارواح» دارد. او هم بیان
میکند که خیام رسالههایی در مسائل فلسفی دارد. نکته جالبی که او اشاره میکند آن
است که از نظر او، تعداد اشعار و ابیات منتسب به خیام بسیار محدودند.
بلخاری در پایان گفت: حال با این تصویر از خیام که میدانیم
نسبت محکمی با فلسفه دارد، آیا از چنین فسلفهدانی، برخی از آن ابیات ساختار شکن
قابل صدور است؟ خیام گرچه تاحدودی به شعر مشهور بوده، اما ابیات منسوب به او بسیار
مختصر است.
در ادامه دکتر محمدجعفر یاحقی، استاد ادبیات دانشگاه فردوسی
مشهد اظهار کرد: خیام کم شعر گفته و خردترین قالب شعری را برای بیان بزرگترین
مفاهیم برگزیده است. رباعی از قالبهای معروف شعر فارسی است که ریشه در فرهنگ ایران
پیش از اسلام دارد. این قالب ادبی، یک قالب ملی است که از زبان عربی وام گرفته
نشده است. به نظر میرسد خیام مضمونهای خاص اندیشه ایرانی را در آن گنجانده است. خیام
با اندیشه پیش از اسلام آشناست. اندیشه خسروانی، در اندیشه خیام متبلور است و او
سعی کرده این اندیشه را به زبان روزگار خودش بیان کند .
وی ادامه داد: در شعر خیام یک سری بنمایهها تکرارشوندهاند؛
از جمله زندگی و مرگ، راز هستی، گردش روزگار، ناپایندگی عالم، اغتنام فرصت و غم و شادی
که تمهای پربسامد اندیشه خیام هستند. خیام جریانی در ادب فارسی ایجاد کرده است که
گفته میشود تمامی حرفهای نگفتنی را گفته است. این استاد دانشگاه افزود: چرا خیام
توانسته با همین اندک رباعیات، این قلمروی بزرگ را به خود اختصاص دهد؟ این موضوعات
هم خیلی بدیهی و عاماند و خیلی فلسفی و خاص. چطور خیام توانسته یک امر بدیهی را
به صورت خاص بیان کند؟ این پرسش دیگری است که باید جواب داده شود.
یاحقی تصریح کرد: خیام در رباعیاتش، شگرد دیگری دارد؛ او
سؤال مطرح میکند. من در پرسشهای اشعار خیام تأمل کردم؛ پرسشهایی هستند که برای
هر کسی میتوانند مطرح شوند ولی خیام آنها را جاودانه کرده است. این سؤالات، سؤالات
ما هم هستند ولی ما هرگز نتوانستهایم آنها را به شکل ادبی و فلسفی و عمیق بیان کنیم.
از جمله پرسشهایی که در اشعار خیام میبینیم، میتوان به ابیات «نقاش ازل بهر چه
آراست مرا؟»، «کاین آمدن و رفتن از بهر چه بود؟» و غیره اشاره کرد. همه این پرسشها،
در عین فلسفی بودن، بسیار پیشپا افتاده هستند. این هنر بزرگی است که آدمی بتواند
در ذهن مخاطب خودش سؤال ایجاد کند. در بعضی موارد خیام به این پرسشها پاسخ داده
ولی همیشه اینطور نیست. اساساً فلسفه سؤال میکند و اگر ما با فلسفه انس بگیریم،
قطعا سؤالهای عمیقی برای ما ایجاد میشود. این سؤالها برای انسان سرنوشتسازند و
آدم را به ماهیت وجود خودش نزدیک میکنند.
در ادامه دکتر کاوه خورابه، معاون پژوهشی انجمن آثار و
مفاخر فرهنگی طی سخنانی گفت: من برآنم که نقد خود را از هنگامه مرگ خیام آغاز کنم:
بیهقی در وصف لحظه مرگ خیام میگوید که او در حال خواندن بخش الهیات در کتاب شفای ابنسینا
بود و سپس به نماز ایستاد و آنگاه بمرد. چند نکته در این روایت وجود دارد: یکی آنکه
فیلسوف نیشابور تا لحظه مرگ دست از فلسفهورزی برنداشت و الهیات شفا میخواند؛
علاوه بر این از شکرگزاری هم دست برنداشت. همچنین او به شناخت اهمیت میداد.
وی افزود: شناخت برای من ، مهمترین مسأله در زندگی اندیشمندانه
خیام است. حیات خیام، مسأله شناخت خود و دیگری است. از مهمترین ارکان شناخت، تردید
و شک است؛ شک به جهان درون خود تا جهان بیرون و غایت زندگی و آفرینش. مگر میشود
برآمدنها و فروروفتنها و طلوع و غروب را دید و پرسشگر نبود؟ رواست که به جد از این
فرآیند پرسش کنیم.
خورابه تصریح کرد: مرز میان اندیشهگری و نااندیشهگری،
پرهیز از غلطیدن در مرداب روزمرگی و عادت است. خیام مقهور عادتهای زمانهاش نمیشود؛
گویی که چشم رصدگرش دائم به آسمان بالای سرش دوخته است و پاهای آهنینش بر زمین فلسفهورزی
محکم شده است. او رخت شاعری بر تن کرده و پرسشگری را آغاز میکند. خیام در شمایل
شعر، اندیشه خود را چنان سر داد که طنینش هنوز در عالم شنیده میشود. شاید رباعی،
تجلیای از چهار عنصر آب و باد و خاک باشد که پایه و اساس اندیشه بشری در قرون
متمادی بوده است.
معاون پژوهشی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تأکید کرد: در
شاهراه شناخت، پس از پل شک، نوبت به «چه باید کرد» میرسد. در وهله اول به نظر میرسد
پاسخ خیام، پذیرش جبر موجود و دست کشیدن از تلاش است. اما بسندگی به این صورت، سببساز
غفلتی است که موجب عدم شناخت واقعی خیام میشود.
«خیام
اگر ز باده مستی خوش باش با
لالهرخی اگر نشستی خوش باش
چون
عاقبت کار جهان نیستی است انگار
که نیستی چو هستی خوش باش»
وی
افزود: اگر چه چنین لذتجویی و خوشباشی، همچنان خوانندگان را به خود مشغول داشته
است، اما سیر و سلوک خیام حکایت از متفکری دارد که این لذتجویی را در سایه ریاضت
عقلانی درک کرده است. سیره علمی خیامی را که در ریاضیات و نجوم و پزشکی و فلسفه
دائما در تلاش است، نمیتوان با این لذتجویی همسو کرد. لازم است لایه زیرین اندیشههای
خیامی را بشناسیم. این لایه با خردورزی باید معنی شود. خیام نیک میداند که خوشباشی
صرف، ره به اندوهناکی میبرد. شادی اگر همراه عقل نگردد، پوچی است. بررسی خیام از رهگذر
اشعار به جای مانده از او به تنهایی، با تمامی مباحث و مسائل موجود در اصالت
انتساب اشعار به او، درست نیست. اثبات خوشباشی و هدف زندگی را لذت جویی دانستن،
به معنای نفی سایر وجوه زندگی از جانب خیام نیست .
خورابه درباره «نوروزنامه» خیام توضیح داد: او در باب یاد
کردن قلم و خاصیت او، مینویسد: «قلم را دانایان، مشاطه ملک خواندند و سفیر دل. سخن
تا بیقلم بود، چون جان بیکالبد بودو چون به قلم باز بسته شود، با کالبد گردد و
همیشه ماند...». با این اوصاف، مگر میتوان فقط به خوشباشی اندیشید و از این چنین
عقلانیتی سخن گفت؟
دکتر سید محمد منصور، استاد ادبیات دانشگاه تهران هم عنوان
کرد: خیام نیشابوری، مستغنی از تعریف است. من برآن شدم تا به مناسبت احوالی که دنیا
گرفتار آن است، سؤالی مطرح کرده و پاسخ دهم. سؤال این است «آیا در دنیای امروز
ضرورت دارد که بر چنین مباحثی پا فشاری کنیم؟» عرض میکنم بله؛ به شدت لازم است. از
آنجا دیگر کشورها که یک از صد ما ایرانیان مفاخر و بزرگان ندارند، بزرگان دیگر
ممالک را به عاریت برای خود مصادره میکنند و بیشرمانه به آنها فخر میفروشند و
متأسفانه مابیتفاوت به آنها نگاه میکنیم؛ بسیار ضروری است که از نو بیندیشیم برای
تجلی و بزرگداشت مفاخر ایران زمین چه باید کنیم و از مالکیت معنوی ایران زمین
چگونه حراست کنیم.
وی افزود: خیام را باید از بزرگانی برشمرد که توانستهاند یک
جهان را متأثر کنند. او دو جنبه دارد: یکی جنبه ریاضی و معقولاندیشی اوست ولی
آنچه خیام را متمایز کرده، دغدغههای هزاران ساله بشر است که بر زبان او جاری شده
و مصداق «یارا سخن از زبان ما میگویی» شدهاست. به همین دلیل
است که فارغ از زبان و تاریخ، در این دغدغهها و سؤالات ، همه با خیام همدردند؛
همه زبان خیام را میفهمند و ما مفتخریم که خیام ایرانی است.