به
گزارش روابط عمومی و امور بینالملل بنیاد بوعلیسینا به نقل از روزنامه اطلاعات، نشست
علمی پیش همایش ابعاد انسانی- اجتماعی کرونا در ایران با عنوان «تأملات فلسفی
درباره بحران کرونا» به صورت مجازی به همت پژوهشگاه علوم انسانی، چهارشنبه ۲۷
فروردین برگزار شد. در این نشست، دکتر علی اصغر مصلح استاد دانشگاه علامه طباطبایی
با موضوع: بحران کرونا و نسبت آن به «قدرت» و «فناوری»؛ حسین هوشنگی دانشیار
دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع: کرونا و بازخوانی جایگاه علوم انسانی در کلیت
فرهنگ و مهدی معین زاده استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با
موضوع: عدم را تاب آوردن در این نشست سخنرانی کردند.
بنا به این گزارش دکتر علی اصغر مصلح، اولین سخنران این
نشست آنلاین گفت: مقصود من از قدرت، قدرت هنجاری است نه صرفا قدرت سیاسی و منظورم
از تکنولوژی، ابزار و تکنیک نیست. ما سال ۲۰۲۰ را با خبر شیوع ویروسی در چین آغاز
کردیم و کمکم همه دنیا با آن درگیر شدند و خود را در حال مبارزه با آن میبینند. بحران
کرونا باعث شد کشورهای مختلف، شباهتهایی به هم پیدا کنند. من میخواهم به یک
شباهت دو وجهی اشاره کنم؛ الان در همه دنیا دو گروه اهمیت دارند: سیاستمداران و
متخصصان حوزه سلامت. در همه دنیا، ستادهایی برای مبارزه با کرونا تشکیل شده که در
آنها سیاستمداران و اهالی قدرت و پزشکان فعالیت دارند. ما در شرایطی به سر میبریم
که به شکل ویژهای، همه امورمان را به دستورات این دو گروه واگذار کردهایم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: هابز در کتابی به نام «لویاتان»
اشاره کرده است که لویاتان، موجود قدرتمندی است که نماد توضیح چیستی دولت است. بر
اساس اسطورهها، لویاتان از دریا بیرون آمده و قدرت فوقالعادهای دارد. وقتی هابز
درمورد جنگهای انگلستان و نحوه خروج از وضعیت جنگ دائمی تأمل میکند، تنها راه را
در این میبیند که ما قدرت را به دولت واگذار کنیم. از نظر هابز، اساس پیدایش
دولت، پیشگیری از جنگ و مرگ است. ده روز پیش در گاردین مقالهای منتشر شد که در آن
عکس لویاتان، با اندکی تغییر، منتشر شد (بوریس جانسون در هیأت لویاتان به تصویر کشیده
شد). نویسنده میخواهد بگوید که ما با بحران کرونا مجدداً به ذات قدرت توجه کردیم.
الان در سراسر دنیا میگویند ما در حال جنگ با کرونا هستیم. جنگ و ترس از مرگ، پایههای
اصلی نظریه هابز هستند و این موضوع در بحران کرونا یک بار دیگر آشکار شد.
مصلح تصریح کرد: مفهوم تکنولوژی در دیدگاه هایدگر، متفاوت
است. زندگی ما به نحوی وابسته به تکنولوژی است. تکنولوژی، پدیده مدرن است. ما در
شرایطی بهسر میبریم که انسان بر همه شئون جهان غلبه کرده است. در این دوره، به
تعبیر هایدگر، انسان طبیعت را ریاضیوار دید. کرونا بحرانی است که ما هم به لحاظ پیدایش
آن بحران و هم از نظر نحوه رویارویی با آن ویروس به شدت به تکنولوژی وابستهایم. در
این بحران، متخصصان حوزه سلامت از ما دعوت کردهاند که به دستورات آنها تمکین کنیم.
مهمترین دستور امروز، دستور قرنطینه است. تکنولوژی و قدرت هنجاری، امروز ما را به
قرنطینه راندهاند و ما هم برای ادامه حیات آن را میپذیریم، زیرا هراس از مرگ داریم.
سؤال فلسفی من آن است که این تمکین از چه سنخی است؟ ما راه دیگری جز تمکین کردن به
آنچه قدرت و تکنولوژی میگویند نداریم و آینده ما هم وابسته به این تمکین است. به
بیان هابز، قوام لویاتان به اطاعت مردم است. به نظر میرسد بحران کرونا باعث شد ما
برخی شرایط زندگی خود را عمیقتر بفهمیم. ما در دوره جدید با شتاب زیاد وارد گونهای
از زیستن شدیم که به شدت محاط در قدرت و تکنیک است. ما راهی نداریم جز اینکه از این
دو مقوله اطاعت کنیم. سؤال این است که چرا زندگی ما به این سمت رفته که گریزی از
قدرت نداشته باشیم؟ من در پاسخ از دو واژه استفاده میکنم: از نظر هایدگر، تکنیک
در زمان ما، صورت گِشتل دارد. قدرت و تکنیک به گونهایاند که نمی توان بیرون از
آنها ایستاد. من راهی ندارم که از آنها خارج شوم. من، بواسطه آنهاست که امروز
هستم، هر آنچه هستم.
دکتر حسین هوشنگی، استاد فلسفه و کلام دانشگاه امام صادق
(ع) هم در این نشست گفت: بحران کرونا باعث شد ما درباره وضع و شأن علوم انسانی
تأمل دوبارهای کنیم زیرا این روزها چشم امید همه به علوم تجربی است. سؤال این است
که نقش علوم انسانی در این میان چیست؟ آیا اینگونه نیست که علوم انسانی، علوم لوکسی
هستند که نیازهای تفننی ما را جواب میدهند؟ بحث من، با توجه به طرح مسأله، ناظر
به شأن علوم انسانی و ضرورت و وجه عقلی این علوم است.
وی با اشاره به بحث فرهنگ توضیح داد: فرهنگ یک ابزار معرفتی
در نظر گرفته میشود که در مسیر تأمین نیازهای طبیعت انسانی است. نمود بارز این طبیعت
که فرهنگ ناظر به آن است، تمایلی است به نام صیانت نفس. این غریزه، بنیاد طبیعت
ماست. سایر نیازهای ما به نوعی، متفرع بر این غریزه اصلی هستند. انگیزش اصلی ما در
تلاشهای علمی و غیرعلمیمان، صیانت نفس است. اگر بخواهیم اعتبار علوم را از این
منظر بررسی کنیم متوجه میشویم چرا علوم تکنیکی، وجه عقلی مسجل دارند و در این
بحرانها هم چشم امید در درجه اول به آنهاست. زیرا آن غریزه صیانت ذات، جهتگیریها
و اولویتبندیهای مار ا تعیین میکند.
این استاد دانشگاه افزود: علوم انسانی با این نگاه فرهنگی
چه جایگاه و موقعیتی پیدا میکنند؟ اگر نیازها را به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم
کنیم، میبینیم که انسان، به دلیل انسان بودنش، اقتضائاتی دارد و نیازهایی متناسب
با آنها (نیازهای معنوی، فکری، وجودی) که واقعیت دارند. آنچه در جامعه بشری از آن
به ثروت معنوی یاد میشود، مولود همین نیازهای ثانویه است. در همان نیازهای اولیه
هم علوم انسانی (مثل اقتصاد، مدیریت، سیاست)
دخیل هستند، اما قلمروی اختصاصی علوم انسانی، سرمایههای
معنوی انسان است. انسان یک وجود واحد است و هر دو نوع نیاز، باید همراستا و متوازن
تأمین شوند.
هوشنگی گفت: بحرانهایی که پیش میآیند، از جمله بحران
کرونا، تأمین نیازهای انسان را تحت تأثیر قرار میدهند و این خیلی روشن است که سیاستگذاری
نحوه مواجهه با این بحرانها کاملا وجه بین رشتهای دارد و این ستادهای مبارزه با
بحرانها که ترکیبی از پزشکان و سیاستمداران هستند، ترکیب درستی نیستند، زیرا هر
بحرانی ابعاد گوناگونی دارد که بسیاری از آنها در حیطه تخصص علوم انسانیاند.
وی ادامه داد: نکته دیگر درباره توجیه علوم انسانی، اجتماعی
بودن انسان است. اجتماعی زیستن، اقتضای اولیه طبیعت انسان است. سامان بخشی این
اجتماع و تنظیم روابط انسانی و اداره و صیانت از آن در مقابل بحرانها، همه در
حوزه علوم انسانی و اجتماعیاند و این منظر نشان میدهد باید به علوم انسانی توجه
داشت. من نتیجه میگیرم که میان مقام واقعی علوم انسانی در حال حاضر و مقامی که باید
داشته باشد، فاصلهای وجود دارد که باید برطرف شود.
هوشنگی اضافه کرد: علم انسانی دائم باید اجتماع را رصد
کرده و جوابگوی مسائل آن باشند. بعضی از این بحرانها از جمله کرونا، در کنار
عواقب بد، این نکته مثبت را هم دارند که در واقع سیل معرفتی و نهیب واقعیت هستند
که به ما میگویند جایگاه علوم انسانی امروز کجاست. نظریهپردازیها در علوم انسانی
به هر حال باید جایی با واقعیت تماس پیدا کنند.
دکتر مهدی معینزاده، استاد فلسفه علم و فناوری پژوهشگاه
علوم انسانی هم در این نشست عنوان کرد: در جنگ بین انسان و ویروس، اگر چندنفر از
عقلای ما، از جمله هایدگر یا فوکو، بودند به ما میگفتند که «دیدید گفتیم!» یعنی
وقایعی از این قبیل کاملا در علوم انسانی دیده شده بودند. هایدگر گفت بمب هیروشیما،
نه در ۱۹۴۵، که در زمان دکارت منفجر شد؛ یعنی وقتی هستی، بنیادش را در معرفت انسان
جست. شاید این قرنطینه نعمتی است که بنشینیم و به کارهای خودمان فکر کنیم.
وی افزود: من حرفم را با مسأله تصرف آغاز میکنم. هایدگر
در نخستین تأمل مهم فلسفی در تکنولوژی، میگوید تکنولوژی بر علم مقدم است. این
خلاف دریافت وجدانی و معمول ماست. تصور ما این است که علم وقتی پخته شد، به مرحله
کاربرد میرسد. کاربرد علم، تکنولوژی نام دارد. هایدگر البته به تقدم و تأخر زمانی
نظر نداشت. او معتقد بود تکنولوژی وجوداً بر علم، مقدم است. مقصود این است که
خواست تکنولوژیکی که در بشر ایجاد شده است، خواست تعرض و خواست اینکه طبیعت را نه
صرف طبیعت دیدن بلکه ذخیره دائم و قائمی برای ارضای امیال خود دیدن است.
بنا بر اظهارات معین زاده؛ مثال هایدگر این است، رودخانه
راین دیگر موضوع زیبایی و جوش و خروش نیست. وقتی به راین نگاه میکنیم، اولین چیزی
که به ذهنمان متبادر میشود این است که چند مگاوات برق میتوان از آن بدست آورد. طبیعت
آفریده شده تا ما از آن استفاده کنیم. مولوی میفرماید اینکه آهو از دست شیر فرار
میکند، این فرار، فرار تصنعی است. آهو میخواهد شیر او را بخورد. طبیعت اگر قرار
است به تصرف ما درآید باید راضی باشد و خودش به تصرف ما درآید. اینها را میگویم
چون ویروس کرونا قبلا وجود نداشته و احتمالا دستکاریهای ژنتیکی، فارغ از توهم
توطئه، آن را ایجاد کرده است. این ویروس حاصل تصرف بشر در طبیعت است.
وی افزود: مسأله دوم، مسأله بنیاد است. هایدگر در«هستی و
زمان»، مسأله ریاضیوار بودن عالم را مطرح میکند. عالم به گونهای خود را پدیدار
میسازد که بتواند موضوع علومی چون ریاضی باشد. اما مسأله هایدگر اینجا چیست؟ چرا
در قرون جدید جهان خود را به شکل ریاضی پدیدار میکند؟ وی در کتاب »وجود و زمان» میگوید علت، بنیادی محکم
جستن است.ریاضیات، بنیادی محکم دارد که میتوان روی آن هرچیزی را بنا کرد. در نگاه
هایدگر، ریاضیات، آن داشته ایمن از دستبرد را در اختیار بشر قرار میدهد. ریاضیات،
پیشبینیپذیری را ممکن میکند. چیزی که مدرنیته را به وجود آورد، ترس است؛ ترس از
فردا، ترس از غیر قابل پیش بینی بودن. مدرنیته، جهان جدید، در تمامی زمینهها، در
پی دادن تضمین به ما است.
معینزاده ادامه داد: مسأله سوم، مسأله سراسربینی است. تبسنج
به گونهای است که تصویر شما را میگیرند و مشخص میشود چه کسی تب دارد. کرونا به
عنوان وضعی بحرانی و اضطراری پایان خواهد یافت اما دولتها نشان دادند که به تمدید
اوضاع بحرانی بسیار حریص هستند. صحبت از دستگاه بیومتریکی میشود که به مچ ما
ببندند و دمای بدن، فشار خون و ضربات نبض را اندازهگیری کنند و تشخیص کرونا را
راحت کنند. کرونا خواهد رفت اما این دستگاه بیومتریک خواهد ماند،آن وقت چه خواهد
شد؟ چیزهای دیگر هم اندازهگیری خواهند شد. شما وقتی کسی را دوست دارید ببینید
ضربان قلبتان افزایش پیدا میکند و دولت خواهد فهمید شما عاشق چه کسی هستید. اگر یک
مقام سیاسی حرفی بزند و خشمگین شوید، دولت خواهد فهمید شما از چه کسی و از چه سخنی
خشمگین شدهاید.
وی درپایان گفت: شأن فلسفه فاصله گرفتن از امور و پرداختن
به آنها از حیث فراگیریشان است؛ بنابراین چیزهایی که گفتیم به معنای کم اهمیت
جلوه دادن کار کسانی که در بیمارستانها از جان مایه میگذارند، نیست.