یادداشت توکل دارائی - رئیس روابط عمومی و امور بینالملل بنیاد بوعلیسینا
یک: اهدای پنجمین
جایزه جهانی اخلاق در علم و فناوری به نام ابنسینا از سوی یونسکو؛ فعالیت اثرگذار
و مهمی است که در حوزه دفاع از هویت ایرانی شیخالرئیس و در سطحی کلان و بینالمللی
با دیپلماسی موفق فرهنگی انجام گرفته است.
این جایزه که
سنگ بنای آن در سال ۱۳۸۲ و به پیشنهاد دکتر معین، وزیر وقت علوم، گذاشته شد و با
پیگیری دکتر جلالی نماینده وقت ایران در یونسکو، به سرانجام رسید؛ هر دو سال یک
بار اهدا میشود و نام "شیخالرئیس" در همراهی با "اخلاق" و
"علم و فناوری"؛ و "ایران"؛ نمونهای از یک برند فرهنگی
ماندگار در بین ۱۹۰ کشور عضو یونسکو است.
دو: هر از گاهی
صداهایی انتقادی از رسانهها و برخی دلسوزان به گوش میرسد که در اهمال و سستی
میراث فرهنگی، بنیاد بوعلی، وزیر ارشاد و... نسبت به مفاخر ملی و بویژه جناب بوعلیسینا
فلان کشور قصد دارد این شخصیت را به نام خود مصادره کند و از فلان تمبر و فلان
تندیس، با ذکر جعلی هویت او، رونمایی کرده است.
حق هم دارند و
ما بهعنوان خادمان شیخ، احساس تعلق و تکلیف و نگرانی آنها نسبت به مصادره مفاخر
کشور را ارج میگذاریم و انتظار داریم در مقاطع مختلف پشتیبان مسئولان و مدافعان
فرهنگی کشور باشند و با هشدار و انذارهای بجای خود، دستگاههای فرهنگی و مسئول را
به تحرک و دفاع بیشتر وادار کنند.
سه: نمیتوان منکر
این واقعیت شد که شخصیتهای عالیقدر جهانی ایران که در حوزه تمدنی از آسیای میانه
تا آسیای صغیر نشو و نمو یافته و در گوشهای از همین خاک گسترده که اینک با مرزهای
ملی جدید محصور شدهاند؛ در تراب سعادت آرمیدهاند؛ مایه افتخار برای همه ساکنان
این گستره فرهنگی هستند. بوعلی در افشنه و بخارای ازبکستان کنونی زاده شده است و
در گرگان و ری و همدان و اصفهان زندگی کرده و در آخر نیز در همدان به لقاء الله
پیوسته است. اجداد شیخ اما از بلخ بودهاند که اینک جزو جغرافیای افغانستان است.
جلالالدین مولانا در بلخ زاده شده است و در گستره فرهنگ و عرفان ایرانی پرورش
یافته و در آسیای صغیر و در قونیه که اینک در خاک ترکیه است؛ جهان فانی را وداع
گفته است.
از سویی بوعلیسینا
اکثر رسالهها و کتب خویش را به زبان رسمی آن روزگار در جهان اسلام؛ به عربی
نگاشته است و بههمین خاطر مدعیانی چند در کشورهای عربی دارد و او را از خویش میدانند.
یکی مثل
افغانستان، بوعلی را فرزند خویش میداند، چون پدرش از بلخ به بخارا برای مأمویت
اداری رفته است و از این رو فرزندی که از او به ثمر رسیده است را متعلق به شهر بلخ
میداند.
دیگری مثل
ازبکستان؛ شاهد تاریخی دارد که بوعلیسینا دستکم تا ۱۸ سالگی در افشنه و بخارا
رشد و نمو یافته و میگوید در دربار امیر سامانی بخارا شهرت علمیش همگانی شده است.
ترکیه هم که
داعیهدارِ جهانِ ترکْزبان است، بوعلی را مربوط به سرزمین ترکزبانِ کنونیِ
ازبکستان میداند و یا دلیل دیگری هم دارد که بوعلی متعلق به میراث علمی و فرهنگی
جهان اسلام بوده است و بر این باور است که ترکیه بهعنوان بازمانده از امپراطوری
بزرگ عثمانی و نماینده آن تاریخ، میتواند مدعی شیخالرئیس باشد.
در نهایت، از
شمال آفریقا تا ترکستانِ متصل به چین، بوعلی را از خود میدانند و بهعنوان نماد
تمدن و فرهنگ اسلامی به میراث علمی او میبالند.
چهار: با این همه
مدعی؛ اما بوعلی به کدام کشور و گروه تعلق دارد؟! تاریخ واضح و بدون ابهامِ زندگی
شیخالرئیس را که نمیتوان انکار کرد. او در ایرانِ بزرگ آن روزگار و در هزار سال
پیش زیسته است و اغلب قریبِ ۴۰ سالِ پایانی از زندگیش را در شهرهایی زیسته است که
جزو ایرانِ جغرافیایی امروزند؛ گرگان و سمنگان و ری و قزوین و اصفهان و همدان.
در مقابله با
کشورهایی که بوعلیِ ایرانی و پارسیگو را ترک و عرب میدانند میتوان بنا بر شواهد
غیرقابلانکار تاریخی مبتنی بر "رسالة السیرة شیخالرئیس"
موضعی استدلالی و سرسخت داشت؛ اما نمیتوان گفت: "کسی حق ندارد از میراث
بوعلی بهره ببرد" و یا "کشوری حق ندارد تصویرش را در تمبر و پول خود بهکار
ببرد" و یا "به او و میراثش افتخار نکند".
چرا که میراث
علمی ابنسینا در فلسفه و پزشکی و علوم مختلف دیگر، نه به قوم و گروه و کشور خاصی
تعلق دارد و نه علم و دانش در فضایی منجمد و بدون تحرک رشد میکند.
از این نظر، ابنسینا
نه تنها به جهان اسلام و حوزه تمدنی آن، بلکه به همه کشورها و جوامعی که از او
الگو میگیرند و از خوانِ دانش او بهره میجویند؛ تعلق دارد.
به قول دکتر
داوریاردکانی، فیلسوف همعصر ما؛ ابنسینا به کسانی تعلق دارد که او را میخوانند
و از میراث او دریافتهای علمی دارند.
پنج: با این حال اما
خوشبختانه باید گفت، گرچه القانون ابنسینا تا سیصد سال پیش حاکم بلامنازع مراکز
آموزش پزشکی در آسیا و اروپا بوده است اما و جریان طب سینوی با وجود سیطره طب
مدرن، همچنان در اروپا و آمریکا و آسیا پایه اصلی طب قدیم محسوب میشود؛ و در
کانون توجه محافل پزشکی و درمانی قرار دارد. در حوزه فلسفی نیز چراغ حکمت سینوی
گرچه در مناطقی از جهان اسلام در سدههای مختلف، کمسو بوده است، اما در سلسلهای
لاینقطع از دانشمندان ایرانی، در یک هزاره گذشته، روشن و پرنور ادامه داشته و
دارد.
البته ستمی که
بر طب سینوی در سده اخیر در ایران رفته است؛ باعث غربت این نوع از پزشکی و به محاق
رفتن آن شده که با تلاشهای بزرگانی از کشور در حال احیاء، بازخوانی و بازسازی
است.
شش: بنابراین جای
نگرانی نیست که اگر کشوری که بیش از چند دهه از عمرش نمیگذرد؛ بخواهد از برند ابنسینا
برای نامگذاری روبات عاریهایاش استفاده کند؛ بلکه نگرانی آنجاست که: فروغ حکمت
سینوی و طب بوعلی در سرزمین مادریش به خاموشی گراید و به قول شیخ طاها محمدی؛ از
بوعلی تنها به گِل و سنگ آرامگاهش بسنده کنیم.
تکمله: گزاره خبری
سطرهای نخستین این یادداشت که اهدای پنجمین دوره "جایزه ابنسینا برای اخلاق
در علم و فناوری" یونسکو را به نام ایران و با حضور مسئولان ایرانی روایت میکرد؛
حاکی از آن است که دفاع معقول و منطقی مسئولان دیپلماسی و فرهنگی کشور از میراث و
نام ابنسینا در مهمترین جایگاه جهانیِ فرهنگ؛ یعنی یونسکو؛ قابل تقدیر و ستایش
است. بنابراین علاقهمندان و دوستداران ایرانی و همدانی شیخالرئیس بایستی همت
خویش را مصروف پشتیبانی از معرفی شیخالرئیس از طریق بازخوانی کتب و رسالههای وی
و چاپ و نشر آنها در گسترهای جهانی کنند تا از این رهگذر فواید علمی و فرهنگی آن
، همچنان نصیب کشور ایران و شهرمان همدان شود. همین.