شکوه نوابینژاد، نصرالله افجهای و غلامحسین ابراهیمی دینانی دیروز در فرهنگسرای ارسباران تجلیل شدند و از سردیس غلامحسین ابراهیمی دینانی رونمایی شد.
به گزارش روابط عمومی و امور بینالملل
بنیاد بوعلیسینا به نقل از روزنامه اطلاعات، محسن سلیمانی، رئیس فرهنگسرای
ارسباران در ابتدای این مراسم گفت: خیلی سخت است در حضور چنین بزرگوارانی و
میهمانان که آمدهاند صحبتی بکنم. اما باید به رسم ادب بگویم خوش آمدید. جناب
دینانی گفتند که من عنوان ارسباران را دوست دارم و این حرف دلنشین است و این سخن
خستگی ما را درآورد. از حضور ایشان بسیار سپاسگزارم. در اینجا استاد شیرازی و
استاد افجهای را امروز دیدم و دیدن این بزرگواران آنچنان دلچسب بود که من را دچار
لکنت کرد که بتوانم حرف بزنم.
وی در ادامه با خطاب قراردادن بانو
شکوه نوابینژاد گفت: ما هر چه داریم از مادرانمان هست. سال ۸۰ که چهرههای ماندگار آغاز شد تاکنون
فعال بودم و دوستان زیادی من را همراهی کردهاند.
سپس کلیپی به مناسبت پنجمین انتشار
ماهنامه چهرههای ماندگار پخش و پس از آن، دکتر محمود اسعدی مدیر و سردبیر نشریه
چهرههای ماندگار، گفت: من در خلال این سه دهه، تلاشم شناسایی چهرههای ماندگار
علم و فرهنگ بود. اول سعی کردم بشناسم و بعد بشناسانم. هدف اصلی این بود که نه
تنها دیده شود بلکه افکار و آثارشان منتشر شود. رسانهها خیلی نقش دارند در این
زمینه کمکاری فراوان است در این مدت ۲۴۰ چهره شناسانده شدهاند و از طریق
مجله چهرههای ماندگار که با دست خالی منتشر میشود، این راه را ادامه دادهام.
با حضور تکنولوژی میتواند این شرایط تلطیف کند. فلسفه با طعم شکلات، فیلمی است که
در جریان سفر با دکتر دینانی به فرانسه تحقق یافته است که در شبکه چهار پخش شد.
قدردانی از بزرگان یک وظیفه ملی، میهنی و دینی ماست زیرا فرهنگ پاسخ به خواستهای
اجتماع است.
ما میخواهیم این برنامه را مستقلانه
ادامه بدهیم و از همه مردم میخواهم که به ما کمک کنند.
شکوه نوابینژاد، سخنران بعدی این مراسم بود، که گفت:
نیمقرن است، که افتخار میکنم با خانوادههای ایرانی و جوانان ایران زندگی کردهام.
کار من مشاوره است. بخشی تربیت مشاوره است اما بخش دیگری همدلی با خانوادهها است.
لحظاتی که در کنار خانوادهها بودم، شیرین بود اما در درون این همیاری، تلخی هم
وجود داشت. همه این شادیها و غمها، لذت بخش بود. چیزی برای من شیرینتر نبود از
زمانی که خانوادهای در حال متارکه، دوباره به همت خودشان جمع شدند. این کار پنجاه
ساله، انسان را بسیار فرسوده میکند اما اثرات معنوی این راه من را سر پا نگهداشته
است.
سپس نصرالله افجهای،خوشنویس پیشکسوت گفت: در دل این
سالیان دراز، یادم نمیآید از کی به این هنر مشغول نبودهام. از دورترین زمان من
مشغول این کار بودم. حوادث زیادی برایم پیش آمد. وقتی انسان رشد جسمی پیدا میکند،
وقتی به بچگیام برمیگردم یادم میآید در مراسمی آش رشته میپختند، دیدم دیگ را
میشورند. با میخ پشت دیگ نوشتم که این دیگ است تا است مانده بود نوشته شود که ناغافل
کتک جانانهای خوردم. اما آن کتک مشکلی پیش نیاورد بلکه گیج بودم مگر آن دیگ
نیست؟! اگر دیگ نیست پس چیست؟! وی در بیان خاطرات خود گفت: زمانی که خودکار وارد
لوازمالتحریر شد، برایم عجیب بود که مدادی آمده است که تمام نمیشود. اینها
مشغولیت ذهنی من بود. مرحوم عربزاده و کیمیا قلم استادان من بودند. گرایش نقاشی
خط در سالهای ۴۰ به بعد که فعالیتهای این چنین پیش آمد توسط پیلآرام و مافی
و احصایی، نقاشی خط را آغاز کردیم.
زمانی با مرحوم پرویز کلانتری، دنبال
یک عنوان بودم که عنوان «خطاشی» رسیدیم و سپس به نقاشی خط رسیدیم که از آن سالها
این اصطلاح شیوع پیدا کرد. هر دورهای که ما کار میکردیم یک نمایشگاه میگذاشتیم
که خودمان را بسنجیم. گالریهای قدیم فعالیتهای زیادی میکردند و یاد سهراب سپهری
بخیر که در آن دوره من با ایشان همکاری میکردم.
از آن زمان تاکنون، قلم را زمین
نگذاشتهام. سپس کیوان ساکت نغماتی را به افتخار چهرههای ماندگار نواخت. دکتر
ابراهیمی دینانی، پس از هنرنمایی کیوان ساکت گفت: اگر یک عالم فیزیک بخواهد این
نواختن استاد ساکت را تحلیل کند چیزی جز سیم و چوب و نهایت علم فیزیک چیزی نمیگوید.
صوت در عالم زیاد است اما چه برانگشتان ساکت مستولی شد که باعث حال آمدن ما شد؟
علوم پاسخ این پرسش را نمیدهد. من میگویم غیبی است. غیب همینجاست، که میآید روی
سر پنجه ماهرانه استاد ساکت و با شما سخن می گوید. این ساز سخن میگوید. مرحوم
شهریار با سازش سخن میگفت:
داند حال زار من امشب سه تار من چون مایه تسلی شبهای
تار من
افسانه شب استاد شهریار را بخوانید.
شهریار فوت کرده است اما با ما وبا شب سخن میگوید.
وی با بیان اینکه زمان ما را پیر می
کند اما پیر نمی شود، افزود: چه کسی از لحظه میتواند بیرون برود. لحظه هم هست یا
نیست، اما لحظه جاودانه است. جاودانگی کجاست؟ همینجاست، لحظه همینجاست. در تمام
عمرتان بدون لحظه زندگی کردهاید؟ آیا لحظه گذرنده است یا جاودانه؟ هر دو! گذرنده
جاودان! همیشه در حال زندگی کن جاودانه باش! در لحظه. مثل خیام. کتابهای فلسفی
خیام و رباعیات او را بخوانید تا قدردان حال باشید و جاودانه شوید. این نقد بگیر و
دست از نسیه بدار…، منکر معاد نیست، بلکه منظورش لحظه است. جاودانگی پشت کوه نیست.
آن طرف نیست. این فکر وهمی و غلط است که جاودانگی جای دیگری است. همه چیز جاودانه
است و البته گذرنده. آیا خدا ساکت است اصلاً؟ جوشن کبیر را خواندهاید ؟ ناطق،
رحیم وکبیر وجود دارد اما خدا ساکت نیست. کل یوم فیشان، یوم نه روز بلکه یعنی
لحظه. آیا در افعال خدا تکرار است یا خیر؟ از ازل تا ابد، دو فعل شبیه در افعال
خدا نیست. خدا بدیع است تازهتر از خداوند چیزی نیست. هر تازگی از خداست. حال آیا
خدا تازه است یا تازهها خداوند است؟!
بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داریر
هر لحظه مرا خدای دیگرستی!
و زبان، مظهر تجلیات خدایان است. زمان
خدا نیست، مظهر تجلیات لایتناهی خداوند است و این تجلی از ازل است. همین کلمه ازل
را نمیشناسیم.
میلیاردها سال پیش؟ قبل از این
میلیاردها چیزی یعنی نبود؟ زمان بیآغاز و بیپایان است. هرآنچه آغاز ندارد بنابر
قاعده فلسفی، آخر ندارد. نه آغاز دارد و نه پایان. اما خدا اول است اما پایان
ندارد. همه چی از اوست و همه چی به او برمیگردد.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساختهام از بدنم
و همه چیز جاودانه است و انسان
بزرگترین مخلوق خداوند است. انسان جهان را میفهمد آن را رصد میکند.آیا انسان
کهکشان را رصد میکند یا کهکشان انسان را رصد میکند؟ فهمنده بالاتر است یا آنچه
فهمیده میشود؟ شما جهان را میشناسید و تصرف میکنید در جهان و البته برخی اوقات
تصرفات بیجا میکنید. شما هر کدام که اینجا نشستهاید یک عالم هستید! هر کدامیک
از شماها بزرگ هستید! این تفکر فلسفی است و منافاتی با علم ندارد و انسان جاودانگی
دارد و جاودانگی او در سخن است.
سعدی و حافظ آیا زنده نیستند؟ حضرت
ختمی مرتبت وفات کردهاند. قرآن زنده است. سخن زنده است و نمیمیرد، هرچیزی را میتوان
کشت. آیا کسی میتواند سخن را با بمب یا شمشیر نابود کند؟ اما سخن میتواند بمب را
نابود کند؟ سخن جاودانه است. یک گفته داریم یک گفتن،گفتهها فراوان هستند، حالا
اگر بتوانیم دستگاهی اختراع کنیم، گفتهها را در فضا بازیابی کنیم، زیاد است اما
گفته شدهها محدود است. اما گفتن نامحدود است و همه گفته را میتوان ضبط کرد اما
گفتن شما نامحدود است وابسته به زندگی جسمانی ندارد بلکه با مرگ انسان گفتن تمام
نمیشود و انسان اهل گفتن است. درود به روان حکیمان گذشته. برخی میگویند انسان
حیوان اجتماعی است یا انسان حیوان اقتصادی است برخی هم میگویند انسان حیوان فرهنگساز
است. البته همه اینها هست. قدیمیها
چیزی نگفتند، جز اینکه انسان حیوان سخنگو است. آیا سخنگویی بهتر است یا ابعاد
اقتصادی، اجتماعی و فرهنگسازی و سیاسی؟ همه این مولفهها از فروع سخن گفتن است و
سخن از جاودانگی است.
در پایان با حضور استادان و فرهنگ
دوستان از تندیس استاد دینانی رونمایی شد و لوح تقدیر به ۳ چهره ماندگار عرصه فرهنگ و هنر تقدیم
شد.