معماری آرامگاه بوعلی ، تجسم حکمت سینوی

گفتگو با مهندس هوشنگ سیحون / توکل دارائی
هوشنگ سیحون
 

 

آرامگاه حجت الحق، بوعلی‌سینا که به مناسبت هزارمین سال تولد شیخ در سال 1330 به بهره‌برداری رسید؛ نگین معماری ایرانی و اسلامی معاصر است.


بی اغراق استاد مهندس هوشنگ سیحون در ابتکاری ماندگار، شاهکاری ارایه کرده‌است که در تارک هنر معماری ایران می‌درخشد.

 

استاد سیحون که اینک 89 ساله و مقیم کانادا است در گفت و گو با روابط عمومی و امور بین‌الملل بنیاد بوعلی سینا با تشریح نحوه ساخت و حس و حال معنوی و آشنایی‌اش با دانش و حکمت سینوی، این اثر را نه تنها در ایران بلکه در جهان به علت دارا بودن ویژگی تناسب بسیار نزدیک کالبد معماری با اندیشه و فکر صاحب یادمان، منحصر به فرد می‌داند.


او در این گفت و گوی تلفنی یک ساعته با عشق و علاقه‌ای وصف ناپذیر، هنوز با خاطرات 6 دهه پیش خود در زمان ساخت این بنای باشکوه زندگی می‌کند.


این گفت و گو به همه کسانی که دل در گرو آبادانی و توسعه ایران عزیز و گرامیداشت بزرگان علم و دانش و میراث کهن دارند، تقدیم می‌شود. توکل دارائی

 

*******

 

جناب سیحون هر کس به بنای آرامگاه بوعلی نگاه می‌کند و این شکوه و عظمت را از نزدیک می‌بیند، متوجه می‌شود فارغ از ویژگی‌های منحصر به فرد معماری و دست مریزاد به طراح و معمار و سازنده آن، احساس می‌کند رابطه‌ای قلبی و نزدیک بین طراح آن با جناب شیخ‌الرئیس وجود داشته‌است. جنابعالی ابن سینا را چقدر می‌شناختید؟ و برای رسیدن به هدف ارایه نهایی طرحی به این عظمت و بزرگی و ارتباط معماری با دانشو عظمت این دانشمند و فیلسوف جهانی، چه مطالعاتی داشتید و چگونه به طرح نهایی رسیدید؟

بنده وقتی که قرار شد این کار را انجام دهم و طرح و نقشه‌اش را آماده کنم به فکرم رسید که من نمی‌خواهم مقبره بسازم . مقبره در ایران زیاد است و زیاد ساخته‌اند ولی من می‌خواستم کاری را انجام دهم که کسی تاکنون نکرده بود، نه در ایران و نه حتی در خارج از ایران.


بنابراین با توجه به امکاناتمان در طراحی و عوامل معماری از یک طرف و از طرف دیگر از طریق نمادهای عددی یعنی سمبل رقمی، با این 2 فاکتور، کاری را انجام بدهم که در حقیقت شخصیت آن کسی که در آنجا مدفون بود، این مجسم شود. به جای این که قبر بسازم، من می‌خواستم تجسم وجود آن شخصیت را از طریق معماری و عدد نشان دهم.


در بقیه بناها و کارهایی که انجام دادم، از جمله آرامگاه خیام، نادرشاه و کمال‌الملک نیز این گونه رفتار کردم. برای رسیدن به هدف مورد نظر، آمدم و قبل از فکر کردن به چگونگی طرح و نقشه معماری و قبل از هر حرفی، نشستم به دقت، تاریخچه زندگی و کارهای بوعلی‌‌سینا را مطالعه کردم. این‌که چه کاره بوده؟ کجاها رفته؟ چه کارها کرده و ... ؟


با کمال تأسف، برخورد می‌کردم که در فرهنگ لغت ‌های خارجی ایشان (بوعلی‌سینا) را یک دانشمند عرب معرفی کرده‌اند که خیلی خیلی به من برخورد، چون بنده خیلی خیلی به ایران وابستگی و علاقه دارم، به من برخورد چیزی که مربوط به ایران است حالا می‌خواهد دانشمند باشد، یک فن باشد یا می‌خواهد یک درخت باشد؛ این را یک کس دیگری به نام جای دیگری معرفی کند ناراحت می‌شوم.


همان موقع که من برنده مسابقه طراحی آرامگاه بوعلی شدم و بعد هم شاگرد اول معماری شدم از طرف دولت فرانسه دعوت شدم که بروم آنجا برای تکمیل مطالعات.


آن‌جا و در فرانسه برای این‌که این دانشمند در دیکشنری فرانسه، عرب معرفی شده‌بود، به انجمن آثار و مفاخر نامه نوشتم و وقتی هم که به ایران برگشتم با انجمن آثار ملی تماس داشتم.

 

 

 بنای بوعلی

 

 

آیا قبل از این‌که طراحی آرامگاه به شما سپرده شود هم این حساسیت‌ها را نسبت به مفاخر و بزرگان داشتید؟
با توجه به حساسیت بنده، با پی‌گیری و اعتراض، بوعلی سینا در دیکشنری فرانسه از عربیت خارج شد و این برای بنده هم جالب و هم شوق‌انگیز بود.


و اما پروژه؛ من برای اینکه بوعلی را مجسم کنم آمدم و فکر کردم که پایه و اساس این بنا را روی فرم مربع هندسی قرار دهم. مربع یکی از زیباترین، خالصترین و ناب‌ترین شکل‌های هندسی در هندسه و معماری است.


اگر دقت کرده باشید نقشه و اساس مجموعه تخت جمشید که متشکل از چند کاخ است از جمله کاخ آپادانا، کاخ صدستون، کاخ‌های دیگر، مربع است. اگر این تخت جمشید را جلوی خود بگذارید می‌بینید که جز فرم مربع چیز دیگری نیست بنابراین این مربع یک جنبه تاریخی فوق‌العاده هم برای ما دارد. علاوه بر این بر اساس آن چه لئوناردو داوینچی طراحی کرده که یک انسان متعارف بین‌المللی که دست‌ها و پاهایش را بازکرده و یک مربع جایگزین شده است، یک مربع می‌تواند سمبل خود انسان هم باشد. بنابراین من آمدم وگفتم که تمام اصول و پایه و اساس این نقشه روی مربع باید باشد.


کما این که چه در پلان و چه در نما می‌بینید که خود آرامگاه در یک سالن 100 درصد مربع قرار گرفته است.
از طرف دیگر تاثیر‌پذیریی ایران از فلسفه یونان نیز در طرح آرامگاه مورد توجه قرار گرفت می‌گویند که پایه‌های فلسفه ایران روی یونان قرار گرفته است. وقتی به این مطلب توجه می‌کنیم، ما می‌بینیم که بر اساس آن‌چه دانشمندان بزرگ یونان مثل افلاطون و ارسطو می‌گویند و یا گفته که شکل مربع را ناب‌ترین شکل هندسی می‌داند و یک شکل دیگر هم هست همین حالت و مشخصات را دارد و آن شکل دایره است.


مربع و دایره، 2 شکل ناب هندسی هستند که اگر این 2 را با هم تلفیق کنید دیگر نورٌ علی نور می‌شود. بنابراین آمدم خود سنگ قبر بوعلی‌را که کاملاً مربع است در یک محیط دایره شکل که پله می‌خورد جای دادم که مربع در داخل دایره قرار گرفته باشد. در نمای کلی ساختمان آمدم و ایوان جلو را تا نوک برج در یک مربع قرار دادم. اندازه و طول ایوان را از کف زمین تا نوک برج هر دو در یک مربع قرار دادیم. اگر از کف زمین اندازه بگیرید تا نوک برج مخروطی شکل 5/28 متر است، و بعد هم، اگر طول این ایوان را یعنی کل آرامگاه بوعلی در یک مربع قرار گرفته است. این توضیحات را به طور کامل در کتابی که به زبان انگلیسی در کانادا چاپ شده با نام نیم‌قرن آثار معماری و نقاشی سیحون به طور مفصل ذکر کرده‌ام که قسمت مربوط به ابن سینای این کتاب بسیار مفصل است.


آیا 5/28 متر عدد خاصی بوده که استفاده کرده‌اید؟
نخیر، موضوع تناسبات طلایی عالم معماری، همیشه مطرح بوده است. و هست. تناسبات طلایی چگونه به وجود می‌آید؟ این گونه است که اگر ما قطر یک مربع را که اساس آن تناسب است، به عنوان یک ضلع بگیریم و بخواهیم با ضلع مستطیل بسازیم، این مستطیل اولین تناسب طلایی است. یعنی قطر مربع را از یک طرف گرفته، و با ضلع خود مربع می‌شود یک مستطیل؛ که این اولین مستطیل تناسب طلایی است، اگر در همین مستطیل، قطرش را گرفته و با ضلع مربع یک مستطیل بسازیم می‌شود دومین مستطیل طلایی و سوم و چهارم نیز به همین ترتیب. که می‌شود تناسب یک بر دو که خیلی در ایران مرسوم بوده است. در آرامگاه بوعلی؛ می‌بینیم که 2 تا مستطیل تناسب طلایی را در فضا رسم می‌کنیم، به پله دست راست برمی‌خوریم که افراد را به سمت بالا هدایت می‌کند و از سمت چپ یک نیم مربع به فاصله بین محور برج به طرف زمین تا آن پلکان دست راست وجود دارد که همه آن طبق تناسب طلایی طرح‌ریزی شده است.


این را شاید خیلی‌ها ندانند که در کتاب مذکور آمده است.


این از یک جهت، از جهت دیگر این که در پایین، یعنی طرح ایوان 10 ستونی و همچنین مشخصات و اجزا دیگری که با هم ترکیب شده‌اند، اینها تداعی معماری یونان قدیم را تداعی می‌کنند البته از آن معماری کپی نشده‌است ولی تداعی کننده آن معماری است.


این برای پایین بود. برای بالا هم برج 12 ترک دارد که آن برج گنبد قابوس‌بن وشمگیر در گرگان را تداعی می‌کند. می‌دانیم که قابوس هم عصر شیخ‌الرئیس بوده است و بنایی است که ماندگار شده و مربوط به زمان خود بوعلی‌سینا است و گفته می‌شود شیخ آن را دیده‌است.


هم‌چنین چون گفته می‌شد که فلسفه اساس دانش‌های بوعلی‌سینا است و هم‌چنین فلسفه ایران مبتنی بر فلسفه یونان و بر هم تاثیر گذاشته‌اند، پس معماری ایران، برج گنبد قابوس و معماری یونان در این طرح مد نظر قرار گرفت. یعنی معماری ایرانی و گنبد‌ روی اساسی فلسفه یونان قرار گرفته است. اما راجع به اعداد اگر بخواهیم بگوییم، 10 ستون پایین، هر کدام نشانه یک قرن است. یکی این که چون هزاره بوعلی را خواستند جشن بگیرند و این نمایشگر این هزاره است. دوم؛ برج بالاست. گنبد قابوس 10 ترک ولی برج آرامگاه بوعلی 12 ترک دارد. چون بوعلی را به عنوان دانشمند 12 دانشی می‌شناسند و در 12 علم دانشمند بوده است بنابراین در این طرح 12 ترک در نظر گرفته شد و این 12 ترک نیز از نظر عددی بیانگر شخصیت بوعلی‌سینا است.


چه در نما، چه در نقشه، هر جا به این آرامگاه نگاه کنیم می‌بینیم که به دفعات مربع تکرار شده و مربع شخص خود بوعلی است از نظر یک انسان کامل و بی‌نقص؛ این یکی از مسائل است که مدنظر من بوده است.


استاد، شما در ایامی که این شاهکار را خلق می‌کردید، قبل از اینکه پلان‌ها را روی کاغذ بکشید یا قبل از اجرا؛ فلسفه بوعلی را می‌شناختید؟

من تمام داستان و حکایت و زندگی بوعلی‌سینا را مطالعه کرده بودم، چه زمانی که در ایران بودم و چه در فرانسه؛ به تمام مسائل توجه کردم و آرامگاه را ساختم، چون بوعلی را می‌خواستم نمایش دهم.


چطور شد جنابعالی برای ساخت آرامگاه برنده شدید؟
در سال 1324 برای طراحی آرامگاه مسابقه‌ای بین مهندسین ایرانی ترتیب داده شد که بنده برنده شدم.


*******************

خیلی خوشحال بودم از این جریان، انجمن آثار ملی می‌خواست این اثر را بسازد و همان موقع بود که من به عنوان شاگرد اول دانشکده برای اینکه به فرانسه بروم دعوت شدم. من درسم را در دانشکده هنرهای معماری به پایان رسانده و آرشیتکت شده بودم. و بعد که شاگرد اول شده بودم و جایزه این امر، دعوت کردن من به فرانسه برای تکمیل مطالعات معماری بود.


من اصلاً نمی‌خواستم بروم و می‌خواستم ایران باشم و این آرامگاه را بسازم. منتها رئیس هنرهای زیبا، آقای آندره گدار فرانسوی بود و رئیس موزه باستانشناسی بود که خیلی به من محبت داشت و گفت، شما به فرانسه برو و مطالعتت را تکمیل کن برای این که بودجه انجمن آثار ملی برای ساختمان آماده نیست و تا زمانی که بودجه اینها آماده شود برو به فرانسه، اما برای من نامه بنویس و هر جا که بودی آدرس‌هایت را بده و در تماس باش. وقتی بودجه حاضر شد ما از طریق آدرس به تو اطلاع می‌دهیم، و اگر نشد هم مطالعاتت را تکمیل کن. به این ترتیب من به فرانسه رفتم و در دانشکده معماری پاریس تحصیل را شروع کردم. وقتی برای پایان نامه آماده شدم نامه‌ای از گدار به دست من رسید که بودجه اینها آماده شده است و برای انجام کار بیا، یا این که نفر دیگری را معرفی کن. که من دلم می‌خواست خودم کار را انجام دهم آن طرح برای ایجاد نقشه ساختمان آرامگاه کافی نبود و به جزئیات نیاز داشت. این کار 3 تا 4 ماه وقت لازم داشت که فکری به ذهنم رسید، این بود که، حالا که واحدهایم را پاس کرده‌ام، تز نهایی دیپلم دوم معماری خودم در فرانسه را آرامگاه بوعلی‌ قرار دادک. بنابراین کاری را که در تهران باید 5 یا 6 ماه برای آماده‌کردن آن وقت بگذارم، در فرانسه انجام دادم و اجازه انجام این کار را نیز از انجمن آثار ملی گرفتم و آن را به عنوان تز پیشنهاد داده و قبول شدم و با یک تیر 2 نشان زدم. هم دیپلم دوم معماری خودم را گرفتم، هم طرح‌های اجرایی ساختمان را انجام دادم و وقتی به ایران برگشتم سریع شروع کردم.


جناب سیحون! آیا این گفته که نقشه شما چند برابر بنای ساخته شده فصلی بوده و برای انجام آن طرح اولیه بودجه نبوده‌است؛ درست است؟
این ها شایعه است. آرامگاه بوعلی دقیقاً همین اندازه‌ای که بود ساخته شد و من نقشه را با خودم بردم. ذره‌ای در نقشه تغییر داده نشد و همان است. من بین تهران و همدان در رفت و آمد بودم و حتی یک خط کوچک از نظر من دور نبوده است.


لطفا درباره نقش انجمن آثار ملی در پشتیبانی طرح توضیح دهید.
انجمن آثار ملی خیلی خوب پشتیبانی می‌کرد و من فقط با خود آقای حکمت، من درگیری داشتم، ایشان یک سری دخالت‌هایی می‌خواست بکند که من زیربار نمی‌رفتم .


دخالتها‌ در چه موردی بود؟
می‌گفتند بودجه ما برای این‌کار کافی نیست و برج را نسازیم و یا مثلا بالای ستونها را هم یک گلدان گل بگذاریم.


گلدان گل برای چه بود؟
می‌دانید که افراد غیر فنی در ایران بسیار زیاد است، همه ملت ایران هم طبیب هستند و هم معمار، اما من به هیچ وجه زیربار نرفتم.
3-2
 بار چنین دخالتهایی را می‌خواستند انجام دهند که من زیر بار نرفتم.


آیا طرحی که در آرامگاه پیاده و اجرا شده، دقیقاً همان طرح و نقشه‌ای است که شما طراحی کرده‌اید؟
بله همان است.
2 نفر از شاگردان من که به ایران برگشتند اول دانشیار و بعد هم استاد معماری همان دانشکده هنرهای زیبا شدند. آنها دیپلمشان را در آن‌جا گرفته بودند. طرح جامع همدان نصیب آنها شده بود و قرار بود انجام دهند. آنها برای این‌که به من احترام بگذارند گفتند که ما یک میدانی درست کنیم که آرامگاه بوعلی در کانون این میدان بیضی شکل قرار گیرد و این کار را آنها کردند ولی این ساختمان برای میدان ساخته نشده بود.


آیا میدان به کار شما لطمه زده است؟
نه. خوشبختانه، نه به هیچ وجه.


آیا قبر عارف قزوینی در آنجا بود یا شما بعداً آن را منتقل کردید؟
وقتی ما آن زمین را تحویل گرفتیم، در آن زمین یک بقعه‌ای ساخته بودند، یک بقعه خیلی حقیرانه و کوچک که تخریب هم شده بود. در این بقعه 2 تا قبر بود، یکی قبر بوعلی‌سینا و دیگری قبر ابوسعید دخدوک؛ که سنگ قبر هردو در سرسرای ورودی هست و من گفتم اینها باید حفظ شود.


بیرون این بقعه قبر عارف قزوینی بود که روزهای آخر عمرش قهر کرده و به همدان آمده بود و در آن‌جا زندگی می‌کرد و همان‌جا هم فوت کرد.


محوطه اطراف آرامگاه بوعلی در آن زمان، یک زمین بود که بقعه‌ای در آن قرار داشت. برای این‌که احترامی گذاشته باشند به عارف، جنازه او را آورده‌بودند در محوطه همان زمین و در خارج از بقعه، دفن کرده‌بودند. یکی از گرفتاری‌های بنده با آقای حکمت همین بود.


من می گفتم قبر عارف قزوینی را چه باید کرد که حکمت می‌گفت هیچی، باید از بین برد. من این‌کار را در حقیقت خودسرانه انجام دادم، چرا که عارف عامل خیلی مهمی در تاریخ مشروطیت ما است و قبر او را نباید از بین برد. پس خلاف دستور وی ما آن را ساختیم و قبر او در آن مکان در نظر گرفته شد. به صورت امانت دفن شد که اگر روزی یا روزگاری خواستند برای وی آرامگاه جدید در قزوین یا جای دیگر بسازند، بتوانند آن را منتقل کنند.


موضوع دیگری که قلب مرا به درد می‌آورد این است که قبلاً عرب‌ها می‌گفتند ابن سینا عرب است و حالا می‌گویند کتابهایی که نوشته غربی است. در صورتی که بوعلی‌سینا قدم به خاک عربی فعلی نگذاشته است. اگر داستانش را بخوانید همیشه در ایران بوده است و حتی برای مسافرت به مناطق عربی نرفته است. از طرف دیگر می‌بینیم که تصویر بوعلی‌سینا را روی اسکناس‌های خود می‌اندازد و می‌گوید تاجیکستانی است در صورتی که آن روز تاجیکستانی نبود و همه آنها ایران بود.


خلاصه بزرگان ما خیلی مشتری پیدا کرده‌اند و هرکس می گوید اینها از آن ما است. یکی هم می‌گوید بوعلی افغانی است. حتی فردوسی را می‌گویند افغانی بوده است.


برای این‌که بزرگانمان را مثل بوعلی‌سینا مصادره نکنند و از دستمان نرود، چه کار باید بکنیم و توصیه شما به مردم و دانشجویان چیست؟
ما اینها را با چنگ و دندان حفظ کنیم و برای آنها بناهای یادبود بسازیم، با دانش و بینش خیلی عمیق. چرا که برگه هویت ایران همین ها هستند و اگر ما بخواهیم کتابی چاپ کنیم ورق ورق برگ‌های هویتی ما دانشمندان و بزرگان علم و هنر و ادبیات ما هستند.


جناب استاد مدت زمان ساخت آرامگاه چقدر طول کشید؟
حدود 3 سال


آیا سنگ قبر شیخ هم با دید و نظر شما جانمایی شد؟
هیچ خط و هیچ چیزی را در آن‌جا نمی‌بینید، مگر این‌که با نظر من انجام شده باشد.


مثلا آیا شما در زمینه انتخاب قصیده عینیه برای محوطه داخلی قبر شیخ مشاور داشتید؟ نحوه انتخاب این 40 بیت شعر چگونه است؟
این‌ها بیشتر با نظر انجمن آثار ملی انتخاب می‌شد.


آقای دکتر غلامحسین صدیقی، استاد دانشگاه بودند، با نظر ایشان تمام این‌ها را مطالعه می‌کردیم و ایشان خیلی روی این کار تاثیر داشتند و به انجمن آثار پیشنهاد می‌کردند و بررسی و تصویب می‌شد.


آیا شما در ساخت تندیس بوعلی‌سینا توسط استاد ابوالحسن صدیقی هم نقش داشتید؟
من نقش نداشتم. پایه مجسمه را وقتی ساختند، بنده ساختم. البته تندیس قبلا میدانی بالاتر از آرامگاه بوعلی‌سینا نصب شد که طرح پایه را من دادم و مجسمه را استاد صدیقی ساختند و در این مورد همفکری نداشتیم .


زمان ساخت آرامگاه، محل قبر بوعلی همین جا بود یا شما در طرح جدید آن را جانمایی کردید؟
ما محل قبل را از آن بقعه‌ای که در همین محوطه بود تغییر داده و به اینجا آوردیم. قبل از این‌که ساختمان را شروع کنند، هیاتی مأمور شدو بنده هم جزو آن هیأت بودم و ما رفتیم آنجا نبش قبر کردیم. هم قبر دخدوک و هم بوعلی را از زیر خاک بیرون آوردند و دیدیم که جمجمه بوعلی‌سینا خیلی سالم است که عکس آن الآن هم در سالنامه انجمن آثار ملی وجود دارد. این را آوردند و طی مراسمی در یک صندوق فلزی قرار داده و مهر و موم کردند و امانت گذاشته شد در همان محوطه در شهرداری؛ یعنی جایی که محفوظ باشد، و بعد از این‌که ساختمان تمام شد و رسید به آنجا که دفن شود دوباره آنها را آوردند.


آیا فقط همان عکس از جمجمه گرفته شد؟
بله


در زمان نبش قبر چه چیزی مشحص کرد که جمجمه متعلق به بوعلی‌سینا است؟ در جایی دیدم که درور قبرها خشت قرار داشت، جنابعالی تایید می‌کنید؟
من یادم هست، خشت نبود. اسکلت بوعلی بود که سالمترین قسمت همان جمجمه بود و بقیه کمی از بین رفته بود ولی جمجمه خیلی سالم بود. و کاملاً روی سنگ قبر مشخص بود که این جمجمه متعلق به بوعلی‌سینا است نه دخدوک.


آیا در اطراف بقعه قبرهای دیگری هم وجود داشت؟
نه فقط همین 2 قبر بود.


آیا آن‌جا قبرستان بود؟
نه. فقط قبر بوعلی و دخدوک بود و ما قبر عارف را که در محوطه اطراف بقعه بود بعداً اضافه کردیم.

 




۱۲ بهمن ۱۳۸۹ ۱۳:۳۵
روابط عمومی و امور بین‌الملل بنیاد بوعلی‌سینا |
تعداد بازدید : ۱۵,۴۸۰
کد خبر : ۶۶

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید