پیام تسلیت دکتر احمد جلالی - سفیر دائم ایران در یونسکو و عضو هیئت امنای بنیاد بوعلیسینا
به گمانم، کوتاهترین
و گویاترین توصیف از داغِ رفتنِ نا به هنگامِ مریمِ عزیزِ ایرانی، پرفسور
میرزاخانی را استاد شفیعیکدکنی سرود:
شیشه ی عطری
سربسته
افتاد و شکست
همگان بو بردند
که چه چیزی را
دادند از دست
چه تصویر پردازی
دقیقی از این فقدانِ پر افسوس؛ همه حرفها را زده است، چیزی کم ندارد که بخواهیم
بر آن بیفزائیم.
*****
سازمان آموزشی،
علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، امروز در وب سایت رسمی خود با انتشارِ عکسی
بسیار خوش حالت با نگاهی عمیق و معصومانه از این نابغه ایرانی آورده است که همراه
با جامعه علمی جهان، به مریم میرزاخانی ادای احترام میکند. سایتِ یونسکو اضافه
کرده است که: «او نخستین بانویی بود که مدال معتبر فیلدز در ریاضیات را دریافت
کرد. او این مدال افتخارآمیز را که در سراسر جهان به عنوان جایزه نوبل ریاضی
شناخته میشود، در سال 2014 دریافت کرد. کار پیشگام میرزاخانی، رشته ریاضیات به
ویژه مطالعه هندسه را متحول کرد. او برای زنان جوان در هرکجای جهان الهامبخش است،
و منبع بیکران تشویقِ همه کسانی است که قصد ادامه تحصیل در علوم پایه یا ریاضی را
دارند. شاید خاطره او
نیز همچنان مشوق زنان جوانی قرار گیرد که میباید از موانع بگذرند و کلیشههای
همیشگی و بیپایه در باب ادامه تحصیل دختران جوان در رشتههای ریاضی یا علوم را
پشت سر بگذارند. یونسکو مراتب تسلیت خود را به خانواده آن مرحوم و به مردم ایران
ابراز میدارد.
پاریس 17 جولای
2017».
*****
به راستی، چه
زود دیر میشود! اجازه میخواهم مطلبی مرتبط با کارم در یونسکو عرض کنم و از امیدی
بگویم که در سر داشتم برای دعوت از این نو ستاره علمی ایرانی برای نوروز آینده در
یونسکو. داستان از این قرار بود که در پاییز سال 1395 در اجلاس کمیته میراث معنوی
یونسکو در آدیس آبابا، با مدیریت ایران و با اضافه شدنِ پنج کشورِ جدید، این بار
با دوازده کشور، در فهرست میراث معنوی جهانی درآمد. به این مناسبت، در ایام نوروز
امسال، مراسمی با مشارکت و حضور سفرا و مهمانان این دوازده کشور در طبقه هفتم مقر
یونسکو برگزار کردیم.
در آنجا، در
صحبت کوتاهی که داشتم، به تاریخچه ای از نحوه تنظیم و محاسبات ریاضی تقویم جلالی و
قرار گرفتن نوروز در لحظه ورود خورشید به برج حمل اشاره کردم که در سال 1078
میلادی با همت و تلاش علمی دانشمندان و ریاضیدانان بزرگی چون عمر خیام، ابوالمظفر
اسفزاری، نجیب واسطی، عبدالرحمن خازنی، ابوالعباس لوکری و معموری بیهقی در اصفهان
صورت پذیرفت و آن محاسبات پس از حدود هزار سال همچنان معتبر و کارساز است.
با تجسم حال و
هوای خیامِ جوان در آن جمع، همان موقع، قصد کردم که در نوروز 1397، مراسم بزرگی
با حضور نمایندگان همه کشورها و مقامات یونسکو و با دعوت از مریم میرزاخانی برگزار
کنیم تا هم در یونسکو از او تجلیل و دست آوردهایش معرفی شود، و هم همرا ه با او،
چند دانشمند جوان ایرانی صاحب نظر در ریاضیات و نجوم را هم دعوت کنیم تا ببینیم
فرزندانِ آن نام آوران زیج ملکشاهی در اصفهان، در دورانِ معاصر کجا هستند و چه میکنند؟
فکر میکردم که او، از جهات مختلف، میتواند نگین حلقه این جمعِ دانشمندانِ جوان
باشد.
از یکطرف،
استادان و هم دانشگاهیهای او در دانشگاه شریف و مراکز دیگر علمی ایران را داریم و
از طرف دیگر جمع نخبگان ریاضی و نجوم ایرانی در خارج را و... اما چه زود دیر
میشود! نازنینِ مریم.
*****
در این روزگارِ
انواع و اقسام وسایل ارتباط جمعی، کاش ساز و کاری در آموزش و پرورش جود داشت که
نوجوانان کشور ما در مدرسهها، بطور ادواری، شنونده سرگذشت نخبگان و فرزانگان
معاصر میبودند و با آنان از راه مجازی طرف گفتگو میشدند. از این راه، چه بسا
استعدادهای فوق العاده بزرگ، که گاه از چشم خود نیز پنهانند، خود را در مییافتند.
یک هسته کوچک گاه نمی داند که در درونش چه باغ در باغهائی پنهان است،
ای که نهان
نشسته ای، باغ درون هسته ای
هسته فرو شکسته
ای، کاین همه باغ شد روان
(سایه)
حس میکنم رفتن
پرفسور مریم میرزا خانی، یک دریغاگوئی عمیقِ جمعی در میان اهل علم و فرهنگ در
ایران ایجاد کرده است. گوئی دانشِ بکر، تواضع، بی ادعائی، پاکی، انسانیت و
معصومیت، همه را در هم بیخته و در او ریخته بودند، و همه این اوصافِ فشرده را در
این دو بیتِ لطیف که استاد سایه در مرگ او سرود:
رخسار ماه بین
که چه زیبا و روشن است
پاکیزه رو چو
مریم پاکیزه دامن است
خوابیده ماه
غمزده بر تخت آسمان
بیمار و شرمناک،
مگر مریم من است
خاموشی این
دردانه ایران و جهان را به خانواده عزیزش، به همه ایرانیان، و به دوستانش، با درد
و دریغ، تسلیت عرض میکنم.
گر نهی پرگار بر
تن تا بدانی حد ما
حد ما خود ای
برادر لایقِ پرگار نیست
(مولانا)
پاریس، 26
تیرماه 1396