گفتگو: کریم فیضی
عهد ازل
توضیحی که درباره مجموع این ابیات من میتوانم بدهم، این است که: عهد واقعی، عهدی
است که انسان با خدا بسته و با وجودش زیر آن عهد امضا گذاشته است. به همین جهت، من
معتقدم تعهد اکتسابی نیست بلکه ذاتی است. کسانی که اهل تعهد نیستند و تعهد ندارند،
تعهد ذاتی خودشان را فراموش کردهاند. اصلاً مشکل بشر همین فراموشی است که به قول
شبستری از روی نادانی صورت گرفته است.
انسان با خود عهد بسته است ولی در دنیا این عهد را فراموش کرده است. به عقیده من،
تمام عهدهایی که در دنیا برای همه کارها از خرید و فروش بگیرید تا دیگر مسائل بسته
میشود، ترشح همان عهدی است که انسان با خدا بسته است. اگر انسانها به عهد ازلی
تعهد نکرده بودند، در دنیا به عهدهایشان وفا نمیکردند. همه عهدها، حتی عهدهای
ظاهری، حتی از طرف کفار، ترشحات آن عهد ازلی است. حیوانات تعهد ندارند، چون در ازل
عهد نبستهاند و «بلی» نگفتهاند.
* بازگشت
موضوع به مسئولیتپذیری است که مخصوص انسان است و حیوانات چنین غریزهای ندارند.
شبستری از فراموشی عهد ازل یاد میکند و سپس میگوید: کلام حق بدان گشته است منزل/
که با یادت دهد، آن عهد اول. به نظر میآید، تعلیل جالبی است.
درست است. شبستری سرّ
بعثت انبیا را این میداند که عهد الست را به یاد بیاوریم و عهدی را که بسته بودیم
و فراموش کرده بودیم، دوباره به خاطر بیاوریم. کتابهای آسمانی، تذکر میدهند تا
عهدی را که فراموش کردهایم، به یاد بیاوریم.
این حرف هم درباره قرآن صادق است، هم درباره انجیل و تورات. قرآن از زبان خدا میگوید:
الم اعهد الیکم یا بنیآدم؟ ای فرزندان آدم! آیا من با شما عهد نبسته بودم؟
کتابهای آسمانی یادآورنده این عهد ما هستند.
به همین جهت، قرآن «ذکرالله» خوانده شده است و کارش تذکر و یادآوری است.
* از این رهگذر، شاید بتوان این حرف افلاطون را هم
درست دانست که: همه یادگیریها تذکّر است.
و نترس و بگو، ما
یادگیری نداریم و آنچه هست، تذکر است. ما از ازل همه چیز را میدانستیم ولی فراموش
کردهایم و باید آن را به یاد بیاوریم. باید اعتراف کنم که حرف افلاطون الهی بسیار
عجیب است.
معلوم میشود که به حقیقت دست یافته بوده است. تعلیم و تربیت، اساساً تذکر است.
* شبستری هم چنین
دیدگاهی دارد و در ادامه، همین موضوع را تأکید میکند و میگوید:
اگـر تـو دیـدهای حق را به آغاز در
آنجا هم توانی دیدنش باز
ببینید! ازل آغاز زمان
نیست، آغاز هستی است. فرق است بین آغاز زمان و آغاز هستی. ازل، آغاز زمانی نیست،
آغاز رتبی است. انسان در آن آغاز، خدا را دیده و به او بلی گفته است.
ما خدا را در آغاز دیدهایم و فقط در آغاز میتوانیم او را ببینیم، اگر بخواهیم.
خدا را نمیتوان در دنیا دید همانگونه که به موسی(ع) فرمود: لن ترانی
یا موسی. برای دیدن
خداوند باید به ازل و عهد ازل و الست برگشت، همچنان که موسی(ع) با شکستن جبل
انانیتش به آن عهد برگشت و توانست خدا را ببیند.