یک ابن سینا پژوه و استاد سابق دانشگاه کنستانس میگوید: اگر ابن سینا و ابن هیثم نبودند، علم دنیا که تحت تأثیر مفهومگرایی فلسفه یونانی بعد از سقراط و ادامه هزاره تاریکی اروپا و کلامزدگی فلسفه اسکولاستیک اروپایی، ذهنیتگرا شده بود، هنوز هم تجربی نشده بود.
به گزارش روابط عمومی و
امور بینالملل بنیاد بوعلیسینا به نقل از گروه آیین و اندیشه
خبرگزاری فارس، فرهاد قابوسی، ابنسینا پژوه
در آلمان میگوید که تحقیقات سینوی در بین ایرانیان ضعیف صورت میگیرد البته عدهای
معتقدند که امروز احتیاجی به ارزیابی دانش گذشتگان نداریم درحالیکه این تفکر
اشتباهی است ما باید از تاریخ علم و فلسفه علم دنیا از دوران گذشته باخبر باشیم.
وی معتقد است
کسانی که متخصص فلسفه و تاریخ علوم هستند ابنسینا را نسبتا خوب میشناسند. منتها
هر چند که ابنسینا در اروپا خیلی مشهور است، اما عموم مردم اروپا نظیر اکثریت
تحصیلکردگان ایرانی خبری از این مسائل ندارند.
قابوسی
خاطرنشان میکند در هزاره ابنسینا که چند سال پیش برگزار شد یک مجله هفتگی آلمانی
به نام «اشترن» که چندان فرهنگی هم نیست، بخشی از سه شماره پی در پی خود را به نظرات
و زندگی ابنسینا اختصاص داد. امری که از شهرت وسیع ابنسینا در اروپا حکایت دارد.
مشروح گفتوگوی
ما با فرهاد قابوسی، استاد سابق فیزیک و ریاضیات فارغالتحصیل از آلمان و ابنسیناپژوه
درباره اهمیت علوم سینوی، تأثیرات آن بر علم دنیا و فعالیتهای علمی خود در
آلمان مباحثی را در ادامه میخوانید.
*لطفا
خودتان را معرفی کنید؟
من سال 1330 در
خانواده آذربایجانی در تهران متولد شدم. بعد به تبریز نقل مکان کردیم، دبستان
رشدیه و دبیرستان فردوسی را تمام کردم، سپس در دانشکده علوم دانشگاه تهران در رشته
فیزیک مدرک لیسانس گرفته، به آلمان رفتم و در دانشگاههای کیل و هامبورگ فوق
لیسانس و دکتری را در رشته فیزیک نظری (فیزیک ـ ریاضی) گرفتم. منتها به این دلیل
که به فلسفه، به ویژه فلسفه علوم علاقه داشتم، ضمن تحقیق در مبانی علوم متوجه
کارهای اساسی ابنسینا در فلسفه علوم شدم.
* زمینه توجه
شما به فلسفه و به ویژه ابنسینا چه بود؟
در کلاس هفتم
یا هشتم دبیرستان که تقریبا یازده ساله بودم، واقعه عجیبی برایم اتفاق افتاد. معلم
تاریخ ما در دقایق استراحت آخر کلاس که معمولاً صحبتهای متفرقه میکرد، گفت که
کتاب خوبی با عنوان «سیر حکمت در اروپا» اثر محمدعلی فروغی منتشر شده و خواندنش را
به ما توصیه کرد. در ادامه کتابهای دیگری نظیر «تاریخ فلسفه ویل دورانت»، «تاریخ
فلسفه غرب برتراند راسل» و «فلسفه علوم» را که مجموعه بعضی مقالات علمی فلاسفه و
دانشمندان اروپایی است، مطالعه کردم.
*طی تحقیقاتتان
در زمینه ابنسینا به چه نتایجی دست یافتید؟
در رابطه با تحقیقات یاد شده متوجه
شدم که متاسفانه بخشهای مهم کتاب اصلی ابنسینا یعنی «شفا» هنوز به فارسی ترجمه
نشده و احتمالاً به این دلیل تحقیقات ایرانی در رابطه با سهم علمی ابنسینا بسیار
ناقص مانده است. به نظر من ضروریترین و مهمترین کار این این بود که حداقل این
کتاب به فارسی ترجمه میشد تا محققین ایرانی هم به محتوای آن بیشتر توجه میکردند.
اما چون این نقص اساسی در تحقیقات سینوی ایرانی موجود است، لذا طبق معمول ابتدا
خارجیها در این مورد تحقیق کرده و بعد محققان ایرانی موضوعاتی را از آنها اقتباس
میکنند.
در حالیکه علی
الاصول نباید اینچنین باشد، بلکه به عکس وضع فعلی که بسیاری از آثار تحقیقی به
انگلیسی نوشته شده و بعد احیانا بعضی موارد آن به فارسی برگردانده میشوند، میبایستی
تحقیقات سینوی عمدتا در ایران انجام میگرفت و خارجیها نتایج را از ایرانیها
دریافت و تکمیل میکردند و یا همچنانکه شاهدیم، متاسفانه تحقیقات در مورد کارهای
اساسی ابنسینا در فلسفه علمی و منطق در ایران هنوز ناشناخته ماندهاند.
لذا من چند پیشنهاد برای ترجمه آثار
تحقیقی از زبانهای خارجی به وسیله محققین مترجم ایرانی ارائه کردم، ولی تاکنون
هیچ تشکیلاتی حاضر به انجام اینکار نشده است. البته ترجمه متون فلسفه علمی کار
سادهای نیست بلکه مترجم باید هم نسبت به مباحث علوم دقیقه و هم موضوعات فلسفی
مسلط باشد.
مراکز ایرانی
که چنین کاری میکنند میبایستی مشاورین علمی آشنا به مبانی علوم دقیقه داشته
باشند. این معضلی است که تحقیقات درباره ابنسینا در ایران گرفتارش شده و سبب شده
است که این مهم به شکل لازم آن هنوز انجام نشود.
*در ارتباط با
کارهای علمی ابنسینا به چه نکاتی برخوردید؟
مسائل مبانی
علوم با مباحث فلسفه و منطق مرتبط هستند. ابنسینا ضمن نظریاتی که درباره فیزیک و
مکانیک در کتاب شفا توضیح داده، اعتراضی نیز به مسئله «حرکت طبیعی» ارسطو کرده
است. ارسطو معتقد بود که حرکت طبیعی به سوی «موضع طبیعی» اشیاء یا عناصر اربعه
است، لذا احتیاجی به نیرو ندارد. اما ابنسینا به این دلیل که اساس اندیشه و بینش
علمیاش تجربی بود، بر اساس یک «تجربه فکری» استدلال میکند که هر حرکتی و حتی
سکون نیز نیازمند اعمال نیروست.
یعنی عملاً
سکون نسبی است و شیء فعلا ساکن در ابتدا متحرک بوده و سپس وسیله اعمال نیروی مخالف
نیروی محرکش به سکون در آمده است. این امر یعنی «اصالت حرکت» در فلسفه شرقی و
اسلامی سابقه دارد. پیش از او نیز الکندی احتمالاً در ادامه زمینه تجربی علم شرقی
ماقبل عصر یونان در بین النهرین، معتقد بود که «جرم و حرکت و زمان توام اند». و
همین جریان اندیشه شرقی اصالت حرکت است که سرانجام به ملاصدرا و «حرکت جوهری» او
منجر شده است. اما به این جریان شرقی اندیشه علمی در ایران کم توجه شده است، چرا
که کسی از زاویه علمی یا منظر فیزیک و فلسفه به این مسئله نگاه نکرده است.
در بخش ابنسینای
دایرةالمعارف بزرگ اسلامی (که با همکاری بنیاد علمی فرهنگی بوعلی سینا منتشر شده
است) مولف این بخش و ویراستاران دایرةالمعارف از محتوای بخش علوم طبیعی «شفا» نظیر
مباحث علم الحرکات فیزیک و حتی نتایج مشهور تحقیقات تاریخ علوم بی خبر بودهاند،
بنابراین به غلط در صفحه ١٩١ در مورد شفای ابنسینا نوشتهاند که: «وی لزوما تازهترین
مطلب علمی را در آن نگنجانده است». در حالی که همچنانکه من در مقالهام در فصلنامه
«ایران نامه» سه سال پیش توضیح دادهام، به نص مورخین علوم، کمیت «میل» ابنسینا و
مبدّل آن «پتانسیل» مهمترین کمیت جدید علم جهان محسوب میشود. و این بیاطلاعی
مؤلف و مسئولین بخش ابن سینای دایرةالمعارف مذکور از محتوای مهمترین کتاب ابنسینا
«شفا» است که سبب این غفران عظیم و تنزّل دادن سهم علمی ابنسینا شده است.
در همین روال
نقائص مهمی در بخش «بوعلی سینا» دایرةالمعارف به نظر میرسد: اولاً نقص بخش «زندگی
و سرنوشت» این کتاب است که به زندگینامه علمی ابن سینا، نظیر آنچه که او از
اسماعیل زاهد یاد گرفته است، توجه نشده است. و مورد مهمتر عدم توجه منطقی مولف و
ویراستاران به آنچه که خود در این کتاب نوشتهاند، است. البته با وجود اشاره کتاب
به اینکه ابنسینا در رابطه با «مدخل منطق ارسطو» تا بدانجا پیش رفت که نکات تازهای
کشف می کرد و ...؛ اما در این کتاب به نکات تازه مذکور هیچ اشارهای نشده است.
صفحات متعدد با
مطالب تکراری که تازه نیستند، پر شده است. در حالیکه همچنان که من در بخش دوم
رساله تحقیقیام در مورد ابداعات منطقی ابنسینا که برای بنیاد علمی فرهنگی بوعلی
سینا فرستادهام، توضیح دادم، ابنسینا حداقل دو مورد ابداعات منطقی اساسی دارد که
مولفین و ویراستاران دایرةالمعارف اسلامی از آنها بیخبراند.
در تایید این
کمبودهای اساسی کتاب مورد بحث است که افاضات مولف بخش ابنسینا و کتاب مذکور دال
بر اینکه ابنسینا مطلب علمی جدید را در «شفا» نیاورده است، بسیار مهمل بنظر میرسد.
چرا که صرف عدم اطلاع مولف از محتوای «شفا» است که سبب این گمراهی عظیم شده! در
حالیکه حتی مورخین علوم غربی نیز که برخلاف دعوی مولف ایرانی و دایرةالمعارف
مذکور، تخصصی در تحقیقات سینوی ندارند، متوجه این ابداعات درجه اول ابنسینا که
نقش مهمی در علم فیزیک دارند، بودهاند.
مورد دوم
تأثیرات اساسی ابنسینا از نظر معرفت شناسی علمی که باز به سبب عدم دانش مولف بخش
ابنسینا در دایرةالمعارف مفقود است، همان «تجربیسازی» علوم دنیا است که برخلاف
مولفین ایرانی باز محققین غربی به آن آشنا هستند. چه اگر ابنسینا و ابن هیثم نمیبودند،
علم دنیا که تحت تاثیر مفهوم گرایی فلسفه یونانی بعد از سقراط و در ادامه هزاره
تاریکی اروپا و کلام زدگی فلسفه اسکولاستیک اروپایی ذهنیت گرا شده بود، و هنوز نیز
متاسفانه در رابطه با اصول و اساس علم ذهنیت گرا مانده است، تجربی نمیشد.
بنابراین
مورخین علوم معتقدند که این دو دانشمند بینش و روش علم دنیا را تغییر داده و علم
را همان سان که در ابتدا در شرق و خصوصا بینالنهرین به تبع شرایط آغازین علم قدیم
تجربی بود، دوباره تجربی کردهاند.
مورد سوم بحث
نظریات اساسی و جهانگیر ابنسینا در ابداعات منطقی مهم اوست، که باز به سبب عدم
اطلاع مولف کتاب «بوعلی سینا» از مباحث اساسی منطق مدخلی در کتاب نیافته است. کما
اینکه کتاب مذکور اصلاً فاقد بخش منطق است، در حالیکه نه تنها برطبق تحقیقات من
بلکه به نص متخصصین فلسفه علمی غرب نیز ابنسینا ابداعات اساسی در منطق دارد.
متخصصین غربی
نیز معتقدند که بدون بحث «استدلال ارجاعی» ابنسینا پیشرفت علم به این صورت که ما
میشناسیم ممکن نمیشد. چرا که قبل از آن دو نوع استدلال دیگر، یعنی «استدلال
مرسل» نظیر دلایل ارسطو و «استدلال جدلی» یا «دیالوگی» نظیر استدلال سقراطی در
یونان و اروپا متداول بودند، که به سبب یکجانبه و غیر علمی بودنشان راه به علم
کلاسیک بعد از رنسانس و علم معاصر نیافتهاند. اما «استدلال ارجاعی» که در آن بطور
خیلی خلاصه: ابتدا نظر فرد استدلال کننده بیان شده و سپس نظر مخالف آن را آورده و
سپس از نتیجه این نظرات، به طور منطقی نتیجهگیری میشود، که چه نظری از بین اینها
درست است؛ استدلالی است که علم کلاسیک و علم معاصر براساس آن بیان شده است.
*ابنسینا
پژوهی چقدر در دنیای معاصر ضرورت دارد؟ با توجه به اینکه خیلیها معتقدند نیازی به
بازگشت به قدما در دنیای امروز وجود ندارد.
کسانی که میگویند
امروز احتیاجی به ارزیابی دانش گذشته نداریم، متاسفانه هم از تاریخ علم و فلسفه
علم بیخبرند و هم از وضعیت کنونی علم بیاطلاع هستند! علم کنونی با تناقضات و
بحرانهای اساسی زیادی مواجه است که نشان میدهد هم در اصول علم اشکالات عمده
منطقی موجودند و هم در تکامل علم بیراهه روی شده است.
برای تصحیح این
اشکالات و تناقضات البته نیازمند ارزیابی تکامل علم هستیم که منجر به این اشکالات
شده است و در این رابطه توجه به نظریات دانشمندانی چون ابنسینا در «تجربی سازی
علم» جهان لازم است.
کما اینکه
مبانی علوم دقیقه نظیر ریاضیات و فیزیک هنوز متکی بر اصولی هستند که از عصر ارسطو
و اقلیدس بدون تصحیح لازم به اشکال سنتی به علم امروز منتقل شده و در این میان
خوشبختانه بواسطه تصحیحات و تکمیلاتی که دانشمندانی مثل ابنسینا در علم انجام
دادهاند، تکامل یافتهاند. منتها چون باز علم در خواب انتزاعات و ذهنیات مفرط
رفته است، اینک پس از تدقیق تجربی ـ منطقی علم در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن
بیست میلادی، دست آوردهای علمی در رویارویی با تجارب علمی و قواعد منطقی منجر به
تناقضات و بحرانهای اساسی علوم دقیقه شدهاند.
علم معاصر هنوز
براساس «جهان بینی ارسطویی ـ اقلیدسی» متکی است که مطابق آن سکون اولیه و حرکت
ثانویه است و معادل ریاضی آن هندسه مستوی یا مستقیم الخط اساسیتر از هندسه منحنی
است. لذا در ریاضیات معاصر به هندسه منحنی نیز از نقطه نظر هندسه مستوی باید
نگریست.
دنیا هزینههای
زیادی شامل میلیاردها یورو برای توجیه و پیگیری مدلهای علمی متناقض میدهد که
اساسشان هنوز بر این تخیلات عتیقه و متحجر متکی است. اما به این دلیل که
ریاضیدانان به نص پیشروان «مکتب ریاضی بورباکی» نظیر آندره وِیل توجهی به منطق
ندارند، و نیز حوصله نمیکنند تا ریاضیات را تصحیح منطقی کرده و نتایج
متناقض کثیر خودرا دور بریزند. لذا عین آن موشهای درون قفس روی چرخ بدور خود میچرخند.
خرج این عداوت ریاضیدانان با منطق را هم باید بیت المال مردم بدهد.
برای درک وضعیت
علم جهان کافی است توجه کنیم که دنیای امروز از هر لحاظی بسیار نابسامان است
میلیاردها انسان فقیر در دنیا است و ثروت منحصر پنج درصد مردمان کشورهای اروپایی و
آمریکایی است.
لذا دنیای
امروز دنیایی بحرانی است که بر اساس اصول غلطی میچرخد که تنها در جهت تامین منافع
معدودی در برابر ضرر اکثریت است. در چنین دنیایی بحران زده، ضد انسانی، نادرست و
نابسامان، نمیتوان جامعه علمی یا علم را مثل جزیره آرامشی دور از بحران تلقی کرد.
لذا حوزه علم و جامعه علمی کنونی نیز بر خلاف تصور همکاران محترم تحت تاثیر این
بحران اندیشه و عمل جهانی، مواجه با بحرانهای مشابهی است که در برابر آن نمیتوان
سر را زیر برف کرد.
در نهایت اگر
ما بخواهیم اشکالات و تناقضات علمی را از اساس برطرف کنیم، با وصله پینه کردن
متداول در ریاضیات و فیزیک معاصر کار درست نمیشد؛ باید از یک اساس تجربی ـ منطقی
شروع کنیم تا تناقضات علمی قابل رفع باشند.
این کار باز میگردد
به اینکه ما در فلسفه و منطق اساس را بر این بگذاریم که «همه چیز در دنیا متحرک
است و سکون امری نسبی است» یا معادل هندسی آن اینکه «جهان ساختاری منحنی و محدود
دارد». این نظر مطابق نظرات فلاسفه شرقی در تقدم حرکت و جوهری بودن حرکت است. چرا
که حرکت توام با نیروست و «انحنای هندسی» بیان ریاضی نیرو است.
لذا توجه به
جریان تاریخی تکامل فلسفه در شرق و غرب و اصالت حرکت در علم، در فهم زمینه و علل
اشکالات علم معاصر و حلشان ضروری است. چرا که بسیاری از اشکالات علم فیزیک مرجوع
به بقای اصالت سکون نظیر «جرم ساکن ذرات اساسی» در علم است. مشابه آن ریاضیات با
همه بوق و کرنای فضاهای منحنیاش، هنوز هم انحناء را از زاویه هندسه اقلیدسی میفهمد
و بیان میکند.
* جامعه علمی
آلمان چه قدر بزرگان علمی مثل ابنسینا را میشناسند؟
کسانی که متخصص
فلسفه و تاریخ علوم هستند ابنسینا را نسبتا خوب میشناسند. منتها هر چند که ابنسینا
در اروپا خیلی مشهور است، اما عموم مردم اروپا نظیر اکثریت تحصیلکردگان ایرانی
خبری از این مسائل ندارند. اما به یاد دارم در هزاره ابنسینا که چند سال پیش
برگزار شد یک مجله هفتگی آلمانی به نام «اشترن» که چندان فرهنگی هم نیست، بخشی از
سه شماره پی در پی خود را به نظرات و زندگی ابنسینا اختصاص داد. امری که حاکی از
شهرت وسیع ابنسینا در اروپا دارد.
*آیا آثار ابنسینا
به آلمانی منتشر شده است؟
بخشی از شفا به
آلمانی منتشر شده، اما البته شفا هنوز بطور کامل حتی به زبان فارسی هم ترجمه نشده
است. حداقل ترجمه فارسی بخش طبیعیات شفا را من ندیدهام. امیدوارم قصور از من باشد
و فاصلهای که با انتشارات فارسی ایران دارم! آثار ابنسینا در دانشگاههای آلمان
موجود است. و حداقل اینطور است که میتوان بسیاری از آثار معروفش را از کتابخانههای
مهم دانشگاهی سفارش داد و در عرض چند روز دریافت کرد.
من خودم شانس
داشتم که متن دانشنامه علایی را در اختیار داشته باشم. آنجا متوجه شدم که ابنسینا
نخستین فردی است که در تاریخ از اشکال هندسی در توضیح یک مسئله منطقی استفاده کرده
است و پیش از او در شرق و غرب کسی این کار را انجام نداده است. و این یک ابداع مهم
منطقی است و به نظر من به احتمال قوی! استفاده از دوایر منطقی که امروز به «دوایر
وَن» معرفاند، به اقتباساتی بر میگردد که برخی متفکرین اروپایی قرون وسطی در
اسپانیا که ابنسینا را خوب میشناختند، از او دریافت کردهاند.
البته در سال
2010 کتاب خوبی در غرب درباره کلیات فلسفه علمی ابنسینا (و نه ابداعات منطقی او)
منتشر شد که تا جاییکه من شاهد بودهام هنوز در ایران شناخته نیست.
*خودتان هم در
این رابطه اثری در دست کار دارید؟
بله در رابطه
با کارهای ابنسینا در علم فیزیک نظیر «نظریه پتانسیل» و «کنکسیون» که اشاره کردم
و نیز ابداعات منطق او متنی آماده کردهام که قریب دو سال پیش به بنیاد بوعلی سینا
ارائه کردهام و منتظرم شرایط چاپ آن به صورت رساله و کتابی آماده و منتشر شود.
*ممنون از وقتی
که در اختیار ما قرار دادید.
لینک تصاویر