عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلیسینای همدان گفت: در عرفان هدف از زندگی، دستیابی به معرفت و انجام عبادت و ریاضت کشیدن برای رسیدن به عالم قدس است، در نگاه اول شاید نتوان عرفا و دیگران را از هم بازشناخت، اما با دقیق شدن و افزایش شناخت میتوان تفاوتها را پیدا کرد.
به گزارش روابط عمومی و امور بینالملل
بنیاد بوعلیسینا به نقل از خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) از همدان؛ فرشته
ندری ابیانه، عضو هیئت علمی گروه معارف و الهیات دانشگاه بوعلیسینای همدان شامگاه
یکشنبه، 9 بهمنماه در نشستی پیرامون «عرفان سینوی»، اظهار کرد: انسان چون
جایگاهی فراتر از آنچه اکنون در زمین دارد را داشته است، پس خواهان بازگشت به آن
جایگاه متعالی است.
وی با بیان اینکه عالم عرفان، ما را به جایگاه واقعی خویش خواهد رساند، افزود: در
عرفان هدف از زندگی، دستیابی به معرفت و انجام عبادت و ریاضت کشیدن برای رسیدن به
عالم قدس است، در نگاه اول شاید نتوان عرفا و دیگران را از هم بازشناخت، اما با
دقیق شدن و افزایش شناخت میتوان تفاوتها را پیدا کرد.
ندری ابیانه ابراز کرد: عارف هم زهد دارد و عبادت نیز دارد؛ امام علی(ع) ملقب به
«امام الزاهدین» و «امام العابدین» و «امام العارفین» است، زاهد از متاع دنیا و
طیبات آن دوری میکند و عابد به انجام عبادت مشغول است و از نظر بوعلیسینا زهد و
عبادت عارف مقدمهای برای رسیدن به عرفان اوست؛ عارف میخواهد به وحدت قوای درونی
برسد.
اولین پله در
عرفان خواستن و دومین پله نیز ریاضت است
عضو
هیئت علمی گروه معارف و الهیات دانشگاه بوعلیسینای همدان با بیان اینکه ابنسینا
سفر اول عرفان را برای ما شرح میدهد و مابقی سفرها را باید تجربه کرد، ادامه داد:
شرح آن جز به عینه دیدن میسر نیست، اولین پله در عرفان خواستن و دومین پله نیز
ریاضت است، البته به زهد هم ریاضت نسبت داده میشود زیرا عارف سعی بر زدودن رذایل
دارد و تلاش میکند که رذایل را از خود بزداید.
وی خاطرنشان کرد: عارف در این مسیر کارهایی انجام میدهد که مهمترین آنها از دید
ابنسینا «غیر حق را از مسیر انتخاب» برداشتن و در گام دوم نفس اماره را مطیع نفس
مطمئنه ساختن است، که برای رسیدن به این مرحله مددکاری و راهنمایی لازم است، یکی
از کارهای یاری دهنده گوش دادن به نوا و موسیقی عرفانی است و راه دیگر شرکت در
جلسات خطابه و وعظ است.
وی تأکید کرد: خطابه تأثیر زیادی بر رشد بشر دارد، اما واعظ کسی است که خیرخواه و
نصیحت کننده است، این واعظ باید صفاتی پاک و انسانی داشته باشد و برای اثرگذاشتن
بر مردم خود اثرپذیرفته باشد، باید عبادتش بلیغ و نغمهاش لطیف باشد و سمتش نیز
باید رشید باشد، به اعتقاد ابنسینا و شارح عزیز وی خواجه نصیرالدین طوسی عشق
عفیف را باید با عشق دنیایی تجربه کرد.
آنچه
قصد وارد شدن به دل را دارد، باید کنترل کرد
ندری ابیانه با اشاره به اینکه «عشق دنیایی» اگر برپایه پاکی و در اختیار عقل
باشد، پلی برای عشقی الهی است، افزود: دل در اختیار انسان نیست، اما آنچه قصد وارد
شدن به دل را دارد، باید کنترل کرد، کسی که مراحل عرفان را طی کند به نتایج آن
خواهد رسید و آن نتایج به ترتیب شامل خلسه، ملکه و تلبیس است، خلسه عبارتند از
اراده و ریاضت است.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: با خلسههایی که به عارف میرسد، نور حق بر او میتابد
و چیزهایی میبیند که تا آن زمان ندیده است، و چیزهایی میشنود که دیگران نمیشنوند
و حالاتی دارد که دیگران ندارند، این حالات مانند رعد و برق است که خیلی سریع میآیند
و میروند، و تابش کوتاهی بر دل عارف حاصل میشود، عرفا این حالت را وقت و
فرصت میدانند.
وی بیان کرد: هرچه ریاضت بیشتر باشد این حالات بیشتر به فرد دست میدهد و نهایت آن
این است که این اوقات خاص تبدیل به ملکه شده و حتی در غیر ریاضت هم این حالت را
خواهد داشت و دیگر لازم نیست در حال خاصی باشد، در این حالت هرچه را دید در واقع
خداست و خدا را در همه چیز میبیند، امام زینالعابدین(ع) هر چه میبیند یاد کربلا
میافتد، کاسه آب را میبیند گریه میکند، ذبح گوسفند را میبیند گریه میکند و
وقتی به او هشدار میدهند که این حجم گریه برای سلامتی شما خوب نیست، میفرماید:«یعقوب
دوازده فرزند داشت که تنها یکی از آنها را گم کرد و میدانست که پیدا خواهد شد،
اما من که این حادثه را دیدم باید چه کنم؟»
مرحله
سوم در عرفان «تلبیس» به معنای پنهان کردن است
ندری ابیانه اضافه کرد: مرحله سوم در عرفان «تلبیس» به معنای پنهان کردن است،
یعنی عارف به حالی میرسد که این خلسه او را از خود بیخود میکند، روز و شب و دنیا
و آخرتش را دگرگون میکند و همه میفهمند که او در حال دیگری است و متفاوت است؛
اما این حالت برایش عادی میشود، و با آن چیزی که «مختوف» بوده «مألوف» میگردد و
از این حالت لذت بسیار میبرد و تنها ترسش از دست دادن این حالت است.
وی عنوان کرد: بنابراین عارف سعیدارد که کسی از اسرارش آگاه نشود، چون میداند،
اگر کسی بفهمد این خواص را ازدست میدهد، جرم منصور حلاج نیز همین بود که اسرار
خویش را برملا کرد، در این مرحله انسان به کتمان و تلبیس میرسد و جز با اهلش سخن
نمیگوید، این بحثها برای این است که فرق مدعی و عارف از هم بازشناخته شود، عرفا
به مرحله تلبیس رسیده و حالت خودرا افشا نمیکنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلیسینا ابراز کرد: و اما حالتی دیگر نیز وجود دارد و آن
«تأسف» است؛ ترس از دست دادن حالت خاص برای عارف پیش خواهد آمد و در این وضع ظاعن
مقیم است و ظهور این حالات عرفانی برایش کم میشود و آرام با خود کنار میآید، این
حالت در حالی است که عارف به نظر غایب است، اما در عین حال ظاهر است، در حالی که
رونده است، مقیم است.
حضرت حجت(عج)
بیش از هر امام و شخص دیگری حاضرند
وی عنوان کرد: در رابطه با مهدویت نیز همه کسانی که به مهدویت معتقدند، اذعان
دارند که حضرت حجت(عج) بیش از هر امام و شخص دیگری حاضرند و نیازی به مکان و زمان
ندارند، بنابراین غیبت از ماست از ایشان نیست؛ او نور عدالت عالم تاب است، امامعلی(ع)
در خطبه ۱۴۷ نهج البلاغه زمانی که از بصیرت سخن به میان میآورند جاهلان
را «بزدل» معرفی میکنند؛ اما بر خلاف جاهلان، عارفان از این معرفت ترسی ندارند و
از آن لذت هم میبرند.
ندری ابیانه ادامه داد: مرحله بعد «عروج» است، و این یعنی که عارف به جایی میرسد
که این شناخت برایش آسان میشود، پلهها را تا خدا قرار دادند و او که این پلهها
را پیموده است، هر وقت بخواهد میتواند در خانه خدا را بزند و اجازه ورود به عالم
قدس را بگیرد، اما از این پس سه مرحله دیگر در پیش خواهد بود، مرحله اول «فتح» یا
«گشایش»، مرحله دوم «تردد» یا «تردید» و مرحله آخر نیز «حصول» است.
وی افزود: عارف در مرحله «فتح» جلو رفته و دیگر اصراری برای طی یک مسیر خاص ندارد،
بنابراین آنچه میبیند خدا را میبیند، اگر آدم به حقیقت عالم برسد به طور طبیعی
آن را لمس میکند، تنها معراجی که هم جسمانی و هم روحانی بود، معراج پیامبر(ص)
بود، درحالیکه عارفان مستقر در زمیناند و مردم در کنارشان زندگی میکنند، اما خبر
از حال آنان ندارند و عرفا نیز در ظاهر با آنان هستند در حالی که روحشان جای دیگری
است.
در مرحله
«تردد» عارف حتی زیر باران نیز از لذات الهی، لذت میبرد
این استاد دانشگاه اشاره کرد: در مرحله «تردد» یا «تردید» عارف حتی زیر باران،
لذات الهی لذت میبرد و از بهترین لذتها که لذات عقلی است نیز لذت میبرد، خود را
دیگر خود نمیبیند، بلکه حق میبیند، در تردید است و هنوز دو نگاه دارد، نگاه به
خودش و نگاهی به حق دارد، و این جایی است که آدم به خودش تبریک میگوید بخاطر
جایگاهی که به آن رسیده است، و این کار مصداق آیه مبارکه است:«فتبارک الله احسن
الخالقین» است؛ بوعلیسینا میگوید ای عارف تویی که تا اینجا آمدهای پله آخر را
هم طی کن، و در واقع پله نهایی وصول است.
ندری ابیانه ابراز کرد: در این مرحله «فقط» کنار گذاشته میشود، «فقط»هایی که در
زندگی دنیایی به کار میبریم مانند فقط عیسی آیه خداست و پیامبر است، یا فقط من
نجات یافتهام و فقط من خوبم و... اشکال در این فقطهاست و عرفا این را جمع کرده
و میگویند «فقط» برای خداست؛ اگر آدم به این مرحله برسد به عرفان رسیده و یازده
مرحله را طی نموده و اکنون خلق و واسطهای نیست فقط حق حضور دارد، نتیجه اینکه همه
مراتب قبل از رسیدن به وصول ناقص است و مرتبه وصول بالاترین مرتبه است.