رساله سرگذشت شیخالرئیس بوعلیسینا که در آن احوال زندگی خود را از کودکی تا زمانی که شاگرد وفادارش ابوعبید جوزجانی در گرگان به او پیوست؛ به زبان و اصطلاح امروزی یک اتوبیوگرافی محسوب میشود.
شاید در بین
دانشمندان و بزرگان هزاره گذشته چنین زندگینامه خودنوشتی )= اتوبیوگرافی) کمنظیر
باشد که در آن شیخالرئیس زندگینامه خود را برای ابوعبید گفته و وی نوشته است.
بعداً ابوعبید
که تا پایان عمر شریف حضرت شیخ در معیت او بوده، ادامه سرگذشت او را روایت کرده
است.
با اینحال
اگرچه ابوعبید در رساله سرگذشت که آنرا ابنابیاصیبعه در عیونالانباء فیطبقاتالاطباء
نقل کرده؛ عمر ایشان را 53 و مرگش را در 428 قمری و ولادتش را در 375 قمری ذکر
کرده است، اما با توجه به اخبار دیگر و به نقل از سایر مورخان؛ قول 58 سال عمر شیخ
و ولادت او در سال 370 قمری و وفاتش در 428 قمری؛ مورد قبول علمای معاصر و کسانی
که آرامگاه فعلی شیخالرئیس را در سال 1330 شمسی ساختهاند؛ قرار گرفته است.
از طرفی هر چند
در روایت ابوعبید روز وفات شیخالرئیس ذکر نشده است؛ اما ابوالحسن بیهقی در تتمه
صوانالحکمه درباره قریه افشنه مینویسد:
"ابوعلی در این
قریه در صفر سال 370 ولادت یافت و طالع او سرطان درجه شرف مشتری بود و ماه در درجه
شرف خود و آفتاب در درجه شرف خود و زهره در درجه شرف خود و سهمالسعاده در 29
سرطان و سهمالغیب در اول سرطان با سهیل و شعرای یمانی بود."
وی سپس تاریخ
درگذشت شیخ را چنین ذکر میکند: "در آدینه اول رمضان سال 428 درگذشت و در
همدان به خاکش سپردند و در این روز آدینه در نیشابور بر سلطان طغرل بیک محمدبن
میکاییلبنسلجوق خطبه خواندند و از بردن نام سلطان مسعود بنمحمود خودداری کردند."
بر روی سنگ قبر
قدیمی بوعلیسینا که از روایات تاریخی پیشین گرفته شده، قطعه شعری بدین صورت نوشته
شده است:
حجــتالحـق ابــوعلـیسینــا
در شجع آمد از
عدم به وجود
در
شصا کشف کرد جمله علوم
در تکز کرد این
جهان بدرود
مطابق حساب ابجد
در این قطعه، شیخالرئیس در 373 قمری به جهان آمده و در 391 قمری همه دانشها را
فرا گرفته و در 427 قمری درگذشته است.
محققان معتقدند
این قطعه در عصر وفات شیخالرئیس سروده نشده، زیرا در آن زمان هنوز معمول نبوده
است که تاریخ را به حساب جمل بدینگونه بیاورند.
با این حال اگر
معیار درگذشت جناب شیخ را جمعه اول رمضان 428 قمری قبول کنیم بنا به تطبیق آن با
تقویم میلادی و هجری شمسی، وفات شیخ در 24 ژوئن 1037 و سوم تیر 416 هجری شمسی (=
اگرچه در نرمافزار تبدیل تاریخ قمری به شمسی و میلادی شنبه ذکر شده است)؛ بوده
است.
اگرچه علمای
تاریخ باید با دقت هرچه تمامتر و با پذیرش یک روز به عنوان درگذشت شیخالرئیس،
تاریخ دقیق آن را برای بزرگداشت ملی آن اعلام کنند، در سالهای اخیر و در برخی
تقویمهای چاپ شده و پایگاههای اطلاعرسانی در فضای مجازی و... وفات شیخالرئیس
در اول، سوم و حتی چهارم تیرماه ذکر شده است.
بنابراین به نظر
نگارنده تا روشن شدن این تطبیق تاریخی؛ درگذشت جناب شیخ بوعلیسینا در سوم تیرماه
میتواند مبنای یادبود و بزرگداشت، حضرت ایشان باشد.
با درود به روح
پاک آن دانشمند عالی مقام و آن یگانه و وحید دهور و اعصار، در پایان قسمتی از
ترجمه فارسی امام عمر خیام از جمله خطبه تازی توحید ابنسینا که آن را در سال 472
قمری به خواهش برخی از دوستان خود در اصفهان ترجمه کرده است؛ ذکر مینمایم.
"پاکا
پادشاها دادارا ایزدکامگار خداوندی که آغاز همه چیزها از اوست و بازگشت و انجام
همه چیزها بدوست و ایزد جلجلاله جوهر نیست که به پذیرفتن اضداد متغییر گردد و
بباید دانست که نه هر جوهری ضدناپذیر باشد، چون ملائکه و اجرام سماوی، بل چون صور
که صور جوهرند و اضدادپذیرند ولیکن این سخن خطا نیست که خواجه میگوید و ایزد جلجلاله
جوهر نیست که نشاید که وصفی وی را و دیگر چیزها را بود به اشتراک و وی زیر هر جنس
نبود زیرا که در ذات او تکثر نیست نه به اعتبار عقلی که حد ذات او بدو متکثر شود و
...." همین.