اگر چه اهمیت شیخ ابوعلیسینا از جهات مذهبی او نیست، چه این که دین او قطعا اسلام است و از مفاخر مسلمانان بلکه همه جهانیان و انسانیت است و نباید در اینباره حساس بود.
در شیعه بودن ابن سینا تردیدی نیست
بلکه بحث در این است که آیا او شیعه امامی بوده است یا اسماعیلی یا زیدی؟
به گزارش روابط
عمومی و امور بینالملل بنیاد علمی و فرهنگی بوعلیسینا و به نقل از خبرگزاری
فارس، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابوعلیسینا و ابنسینا،
فیلسوف بزرگ اسلام است. وی کتابهای زیادی تالیف کرده که مهمترین و مشهورترین آنها
کتاب «شفا» (شامل طبیعیات، ریاضیات و الهیات)، «اشارات و تنبیهات» و «قانون» (در
باره علم طب و پزشکی) است.
یکی از سوالاتی
که همواره درباره ابنسینا، پرسیده میشود این است که ابنسینا چه مذهبی داشت؟
شیعه بود یا سنی؟ همچنین ایرانی بود یا افغانی؟ چرا که در زندگینامه ابنسینا
آمده است که وی در روستایی نزدیک شهر بخارا به دنیا آمد و در همدان مدفون است.
مرکز مطالعات و
پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی این دو سوال را پاسخ گفته است.
شیعه یا سنی
بودن ابوعلی سینا
اگر چه اهمیت
شیخ ابوعلیسینا از جهات مذهبی او نیست، چه این که دین او قطعا اسلام است و از
مفاخر مسلمانان بلکه همه جهانیان و انسانیت است و نباید در اینباره حساس بود و به
علت شیعه یا سنی بودن، مطالب ارزشمند وی را کنار گذاشت اما میتوان گفت که مدارک
موجود، شیعی بودن او را تأیید میکنند.
دلایل عمده بر
شیعی بودن شیخالرئیس، بوعلیسینا عبارتند از:
1. در برخی منابع اهل سنت صریحا گفته شده
است که پدر ابنسینا به اسماعیلیان علاقهمند بوده و در محافل و مجالس آنها حضور
مییافت و پسرش را نیز با خود میبرد. [1]
و بعید مینماید
که پدر و پسری شیعی نباشد ولی به طور مداوم به مجالس شیعیان (شیعیان اسماعیلی) رفت
و آمد داشته باشند.
2. اینکه علاوه بر مقالات و نوشتههای فردی
در مورد ابوعلیسینا و مذهب وی، شیخ علی بن فضل الله جیلانی فومنی در تشیع اثنا
عشری ابوعلیسینا کتابی نوشته و اسم آن را «فی اثبات ان الشیخالرئیس من المسلمین
و من اکابر علماء الامامیه الاثنی عشریه» گذاشته است.
این کتاب در
تاریخ 1062 هجری قمری تألیف شده و نسخه خطی آن در کتابخانه ملک به شماره 46555
موجود است.
3. خود شیخ در کتاب شفاء مینویسد: جانشین برگزیدن این مدبر
(پیامبر) یا به نص است یا به اجماع و لیکن این کار به نص صوابتر است. [2]
واضح است که این
قول با عقیده شیعه و موقعیت مذهبی و سیاسی تشیع سازگار است؛ زیرا اهل سنت در این
باب، به بیعت و اختیار و انتخاب رفتهاند اما ابنسینا به نظر امامیه تاکید دارد؛
این دلیل خوبی به شیعه امامی بودن وی است.
بنابراین در
شیعه بودن ابنسینا تردیدی نیست بلکه بحث در این است که آیا وی شیعه اسماعیلی یا
امامی و یا زیدی بوده است؟
4.
آنچه در منابع رجالی و تاریخی شیعه و اهل سنت گزارش شده، حاکی از این است که ابنسینا
را به عنوان یک دانشمند شیعی اسماعیلی شناختهاند؛ چنانچه علامه سید محسن امین،
ابنسینا را به عنوان شیعی اسماعیلی شناخته است. [3]
اما در جای
دیگر با مولف مجالس المومنین یعنی قاضی نورالله شوشتری هم رأی شده و ابن سینا را
یک عالم شیعی امامی معرفی کرده است به این دلیل که ابنسینا در مباحث امامت و
خلافت و جانشینی پیامبر (ص) قائل به انتخاب از سوی پیامبر (یعنی نص) است. [4]
5. نتیجه اینکه
علی بن فضل الله جیلانی درباره عقیده ابن سینا کتابی نوشته و در آن کوشیده با توجه
و تامل درآثارش به عقاید و تفکرات ابنسینا، ابنسینا یک شیعی داوزده امامی است نه
اسماعیلی و....، دلیل عمده او نیز همان نظر ابن سینا در باب نص در امامت امام علی
ـ علیهالسلام ـ میباشد. [5]
جیلانی پس از
تحقیقات به ذکر شواهدی از کلمات ابن سینا دست مییازد تا خواننده را آگاه کند [6]
که عقیده شیخالرئیس موافق عقیده امامیه است، هم در نص و انتخاب توسط پیامبر (ص) و
هم در عصمت امام که هیچ یک از فرقههای اسلامی از این نظر موافق شیعه نیستند؛ و
چون ابن سینا به این امور اعتقاد دارد و آنها را در آثار خود منعکس داده است؛ پس
حکم به شیعه بودن قطعی و امامی بودنش احتمالی است. [7]
ایرانی بودن
ابوعلی سینا
در طول تاریخ
برخی از انسانها از لحاظ نبوغ علمی و خدمت به بشریت به جایی رسیدهاند که به
تمام ملتها تعلق دارند. چنین شخصیتهایی در واقع فراملیتی محسوب میشوند.
اکثر دانشمندان
خدمتگزار و مخترعین از چنین جایگاهی برخوردارند، لذا وابستگی به سرزمین خاصی چندان
نقشی در درخشندگی آنها ندارد، فرهیختگان جهان، چونان خورشیدند که از نور آنها همه
بهرهمند هستند. لذا هرگز نمیشود این گونه انسانها را در یک نقطه خاص محدود کرد،
بلکه برای تمام بشریت تعلق دارند.
ابوعلیسینا
نیز یکی از فرهیختگان بشری است که از لحاظ علمی در تمام دنیا شهرت دارد و از علم
او تمام دنیا بهره جستهاند.
ابوعلی حسین بن
عبدالله بن سینا در روستای افشنه واقع در حوالی بخارا در حدود ماه صفر 370 هجری
مطابق اوت 980 میلادی به دنیا آمد، پدرش از کارمندان عالی رتبه حکومت سامانیان بود.
او طفلی بود که
به طور خارقالعاده زودرس شد و مجموعه کامل علوم و فنون زمان را که عبارت بود از
صرف و نحو و هندسه و طبیعیات و طب و قضا و علوم دینی فرا گرفت.
در هفده سالگی
به اندازهای شهرت داشت که از طرف شاهزاده سامانی، نوح بن منصور فراخوانده شد.
در سن هجده
سالگی تقریبا به همه علوم زمان آشنا شده بود و در تمام آنها مهارت داشت و مطالعات
عمیق مینمود. مسافرت میکرد، امّا هیچ وقت این ایرانی ماوراء النهری از حدود
اقلیم ایران پای بیرون ننهاد، در اوایل عمر مدتی در گرگان اقامت گزید و در آن دیار
با همکاری و دوستی شاهزاده ابومحمد شیرازی قانون را نوشت، مدتی در ری اقامت گزید.
سپس به قزوین، همدان و اصفهان رفت و از آنجا دوباره به همدان بازگشت و به سال 428،
در 58 سالگی و در حوالی همدان درگذشت. [8]
چنان که گذشت
محل تولد ابن سینا روستای افشنه در نزدیکی بخارا بوده است، مادرش از اهالی آن
روستا بوده و پدرش از بلخ به بخارا آمده بود.
شهر بخارا یکی
از شهرهای مهم ماوراء النهر قدیم و سرزمین بزرگ سغد بوده [9] که قسمتی از خاک
ایران محسوب میشد.
شهر بلخ مرکز
برخی از حکومتهای ایران و مرکز نشر علوم و معارف ایرانی و اسلامی و پایتخت دولت
سامانی به شمار میرفت، در عصر حاضر این شهر قسمتی از خاک جمهوری افغانستان محسوب
میشود. [10]
بنابراین هرگز
نمیتوان گفت ابن سینا افغانی بوده است، بلکه ابن سینا بر اساس تصریح و اجماع مورخین،
ایرانی میباشد، اگر چه آن روز افغانستانی وجود نداشت که ما او را افغانی بدانیم،
بلکه تمام این مناطق و اغلب جمهوریهای آسیای میانه قسمتی از خاک ایران محسوب میشدند
که اکثر آنها در دوره قاجار از ایران به زور استعمارگران جدا شدند [11] و مدت زمان
زیادی نمیشود که ایران تجزیه شده است.
لذا هرگز نمیتوان
ابن سینا را غیر ایرانی دانست، خصوصاً افغانی، چون بخارا فعلا قسمتی از خاک
ازبکستان است نه افغانستان، و ابنسینا در دورهای زندگی میکرد که ایران بزرگ،
شامل تمام این جمهوریها میشد.
چه از نگاه
عقلی و عرفی و چه از نظر منابع تاریخی و نیز از نظر دانشمندان و فلاسفه بزرگ،
ایرانی بودن او امری مسلم و بدون تردید است. مدفن ابوعلیسینا نیز در مرکز ایران و
در شهر همدان واقع شده است.
---------------------------
منابع
1. دایرة المعارف تشیع، ج1، مدخل ابن سینا؛ ذهبی، سیراعلام
النبلاء، بیروت، موسسه الرسالة،1413ق، ج17، ص531.
2. ابوعلی سینا، کتاب الشفاء، الالهیات،
تهران، 1303ق، ص454.
3. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت،
دارالتعارف، 1406ق، ج1، ص124.
4. همان، ج1، ص159 و ج6، ص72.
5. حسینی، جلالی، سید محمد حسین،فهرس
التراث، قم، دلیل ما، 1422هـ ج1، ص488.
6. ر.ک جیلانی، علی بن فضل الله، توفیق
التطبیق، داراحیاء الکتب العربیه، 1373ش، ص53 ـ 58.
7. همان، ص96 و 97.
8. کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی،
ترجمه اسدالله بشیری، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1371، ص 228.
9. لستریخ، جغرافیای تاریخی، ترجمه محمود
عرفان، تهران، علمی فرهنگی، چاپ چهارم، 1373، ص489، و فرهنگ معین، بخش اعلام؛ و
رزاقی، ابوالقاسم، شناسایی علمای اسلام، تهران، انتشارات اوج، 63، ص 264.
10. محمدی، مینا، جغرافیای کامل کشورهای
جهان، تهران، چاپ اول، 1372، ص8.
11. چنان که میدانید در دوره قاجار و
پهلوی عهدنامههای ننگین بین ایران و کشورهای استعماری بسته شد مانند عهدنامه
گلستان و ترکمانچای که طی آن قسمتهایی از خاک ایران جدا شد و در قلمرو خاک روسیه
در آمد و هم چنین افغانستان نیز قسمتی از خاک ایران بود که در این دوره از ایران
جدا شد.
همچنان که در
زمان رضاشاه بخشی از بلوچستان و ... از ایران جدا شد.