یک: شیخالرئیس، حجتالحق بوعلیسینا، دانشمند شناخته شده جهانی، ایران است. شیخ را هم در زمینه فلسفه و علوم مرتبط دیگر با آن و هم درباره پزشکی جزو نوابغ و معاریف عالم دانستهاند.
در تذکرههای
قدما و در دائرهالمعارف علمی و فلسفی کشورهای جهان، مدخل "ابنسینا" Avicenna، مشهور و پر از
الفاظ مطنطن و پرشکوه است.
او را تالی تلو
اولیاءا... و از تبار مردان یگانهای دانستهاند که نزول رحمت آسمانی بر آنان مسلم
و نظرکرده الطاف الهیاند.
افسانههای
گوناگون در هزاره گذشته درباره جناب بوعلی بر زبان و قلمها جاری شده است و از آن
رو که نبوغ فوقالعادهاش او را بر علوم زمانهاش مسلط و نسبت به کشف زوایای پنهان
و پیدای آن توانا ساخته؛ او را در عداد آسمانیان قرار داده است.
به راستی سرّ و
حکایت ماندگاری این نام و نشان در چیست؟ مردی که پس از هزار سال هنوز زنده است و
مکتب فکری و اندیشگی او چونان چراغ فروزانی در تلألؤ و روشناییبخشی است.
در مشرق و مغرب
عالم کمتر حلقه فکری و فرهنگی مایهداری است که او را دستکم به عنوان پیشتاز و
راهگشای دانش جهانی نشناسد و بر عظمت و قدرت داناییاش سر تعظیم فرود نیاورده
باشد. دانش او و قدرت استدلال و برهانش چنان بر محافل دانشگاهی و حوزوی جهان اسلام
سایه افکنده که هر جا سخن از علوم فلسفی و حکمی است نام او بر نظر و اندیشههای
دیگر، نفوذ و سیطرهای چون آفتاب تابان داشته است.
بوعلی پسر
ایران، خفته در همدان، مفخر آدمیان و آسمانیان است و درست است که نامش با ایران و
سرزمین پارس و جغرافیای همدان گره خورده و جداناشدنی است؛ اما در اروپا و آمریکا و
شرق دور آسیا و خاورمیانه، نامش و سخن و تصویر منتسب به او، گرامی و عزیز داشته میشود.
کمتر قومی از
جهان مسکون پیدا میشود که از خوان دانش پزشکی او بهرهها نبرده باشد و تأثیر علم
و اندیشهاش را در بهبود زندگی و زیست انسانیاش نچشیده باشد.
دو: اما همین
انسان بزرگ و جهانی که آرامگاه شریفش نگین شهر همدان و مایه تفاخر این دیار است با
همه سخنها و گفتاری که دربارهاش به زبان آورده میشود آنگونه که بایسته است قرب
و ارجش شناخته نشده است.
نمیگوییم که
خدای ناکرده به ساحت مبارک او بیاحترامی میشود، اما همین که درخور و حتی همسنگ
دیگر کشورها و مکانها از سوی همشهریانش در همدان شناخته نمیشود و مکاتب درس و
بحث و دانشهای مرتبط با آثارش در محافل دانشگاهی و فرهنگی مهجور است؛ گواهی بر
این تأسف و دریغ است.
برنامههای
تکریم و پاسداشت سالانه او کمابیش و افتان و خیزان، هر سال در این شهر بپاست و کسی
نمیتواند منکر زحمات مسئولان و دوستداران او باشد. اما "بوعلی" به
عنوان عضوی از اشرف اولاد آدم(ع)؛ هنوز در غربت به سر میبرد، بویژه در شهر
آرامگاهش.
برای شیخ؛ همایشها
و بزرگداشتها و جشنوارههای کوچک و بزرگ گرفته میشود، اما آنچه حلقه مفقوده این
برنامههاست، استمرار نداشتن و ناپایداری در ترویج حکمت و مکتب سینوی است.
"بنیاد
بوعلیسینا" فرصت ارزشمندی برای پاسخ دادن به این نیاز است؛ اما همه ناداشتهها
وکمکاریها با این مرکز علمی نوپا و ضعف بنیه مالی و اقتصادی آن جبران نمیشود.
"بنیاد
بوعلیسینا" مظلوم و غریب است؛ چونان "بوعلی" که هنوز پس از گذشت
یک هزاره از وفاتش، به گناه تفکر و اندیشه متفاوت و پیشروانهاش مورد تکفیر
متحجران است.
حتی در بین
مسئولان و محافل علمی و دانشگاهی و برنامهریزان ارشد اجرایی "بنیاد بوعلیسینا"؛
ناشناخته است و بیدفاع؛ نه از آن رو که اسم و رسم و عنوانش را نشنیده باشند، بلکه
از این رو که اهمیت و بزرگی دانشمند خفته در همدان را نمیشناسند و درک درستی از
ظرفیت نهفته در نام و یاد و حضور معنویاش در این شهر ندارند.
مسئولان ما هنوز
کمتر میدانند که با پرچم "بوعلیسینا" میتوانند هم صنعت و اقتصاد و
تجارت را سامان دهند و هم فرهنگ و علم و دانش را.
"برند"
منحصر به فردی به نام آرامگاه بوعلیسینا که متصل با نام "قانون پزشکی"
و "شفای حکمی" ابنسینا، بدون تبلیغ و تهییج او را برای بشریت
"آشنا" و "معرفه" کرده است؛ با هیچ پول و پروپاگاندایی در هیچ
جای ایران قابل کپیبرداری نیست.
علم پزشکی
"ابنسینا"، هزار سال است که در خانههای سرد زمستانی و گرمای تابستانی
و سفر و حضر فرزندان آدمی در اقصا نقاط جهان، در کاهش درد و رنج آنان مؤثر بوده
است و همین بس که او را نسل اندر نسل به نیکی یاد کردهاند چه در خاورمیانه و دور
و چه در جهان غرب.
اما با همه گفتهها
و فریادهای علمی و پژوهشی درباره وی، ظرفیت راهبردی "نام و آثار او"
برای پیشبرد اهداف علمی و صنعتی و تجاری همدان در گستره جهانی مورد غفلت واقع شده
است.
سه: آنچه گفته
شد، برای انذار و هشدار بود و وظیفه این قلم در پاسداشت سالروز تولد آن شیخ جلیل.
اما در همین شهر همدان که مدفن ابنسیناست، در دهه گذشته تک برنامههای ماندگاری
درباره وی اجرا شده که حتی آوازه جهانی داشته است. اگر در این مقال از کمکاری سخن
میگوییم نه خوار و کوچک کردن کارهای پیشین؛ بلکه یادآوری عظمت و بزرگی آن
"کلان ابرمرد جهانی" است.
میدانیم که در
شهریور سال 83 با حضور رئیس جمهور وقت، یکی از شکوهمندترین برنامههای علمی در
کنار آرامگاه او انجام یافت و از دل آن "بنیاد بوعلیسینا" سر برآورد.
میدانیم که هم
هزاره وفات او در شهریور 86 و هم اهدای جایزه بینالمللی به نام او در سال 88 در
گسترههای ملی و جهانی، فیلسوفان و حکمای دهها کشور را به همدان کشانید.
میدانیم که با
پیشنهاد عضوی از بنیاد بوعلیسینا "روز همدان" در سالروز تولد او گرامی
داشته میشود و لنگان لنگان در این سالها، برنامههایی در این روز اجرا شده است.
میدانیم که
برنامههای علمی و فرهنگی مختلفی در بنیاد بوعلیسینا در سطح ملی و جهانی هم اجرا
شده و هم در دست اقدام است.
اما با این حال،
نگرانیم؛ از این رو که این کارهای بنیادین با رفت و آمد سلایق مدیریتی دستخوش ضعف
و خاموشی میشوند.
بهروز مرادی
استاندار اسبق همدان، الحق والانصاف دلش میتپید برای نام و نشان بوعلیسینا و
برای برنامههای آن سنگ تمام گذاشت و آنچه هنوز سوسوی آن باقی است با پشتیبانی وی
در حال انجام است.
اما آیا جناب
کرمرضا پیریایی، استاندار سابق که حتی بنا به شنیدهها با کلمه "حکمت
سینوی" مشکل داشت، توانست حتی یک ساعت برای ترویج حکمت ابنسینا وقت بگذارد؟
از حق نگذریم در یک جلسه هیأت امنا در تهران، فقط شنونده خوبی بود آن هم در ماههای
پایانی مسئولیتش.
استاندار ارجمند
فعلی هم که نپرسیده میدانیم با کمبود پول و اعتبار مواجه است! و در یک سال گذشته
که بنیاد بوعلیسینا به احتضار میرفت نتوانست برایش کاری بکند.
میماند برخی
دلسوزان در پایتخت و نقاط دیگر که با وجود تقلا و تلاش حرفشان به کرسی نمینشیند.
از شهرداری و
شورای شهر که بودجههای کلان در اختیار دارند نمیگویم، چراکه در آخرین روزهای
مسئولیتشان نمیخواهم "بد بدرقه" باشم برایشان.
چهار: اما با
همه این احوال به "تدبیر و امید" دل بستهایم تا گرههای بسته از کارهای
فرهنگی و ملی باز شود و امور علمی و پژوهشی در جایگاه شایسته خود قرار گیرند.
"بوعلیسینا"
به ما احتیاج ندارد؛ او به قدر کافی کارنامهای مشحون از خدمتگزاری به خلق خدا رهتوشه
دارد که جزو نیکان و اولای الهی است؛ ماییم که به "پور سینا" نیاز
داریم، هم به نظر لطف و مساعدت آسمانیاش و هم به بهرهمندی از خوان به ارث گذاشته
دانش و معرفتش.
اگر ما کمکاری
کنیم، جهان منتظر ایستادن و سکون ما نمیشود؛ در ازبکستان و تاجیکستان و ترکیه و
فرانسه و... بنیادها و مراکز ابنسیناپژوهی دایر شده و چراغ حکمت سینوی روشن است.
اگر ما نتوانیم
از این موهبت آسمانی بهره لازم ببریم؛ دور نخواهد بود که ابنسینا را مصادره میکنند؛
حتی در همین نزدیکیها؛ اصفهانیها منتظرند که به بهانهای وی را و حتی آرامگاهش
را! از همدان بربایند.
از ما گفتن بود.
در پایان به روح پرفتوح حسینبن عبدا...بن سینا درود میفرستم و برای خادمان حکمت
و معرفتش سربلندی طلب میکنم. همین.