مشخص نیست عربها و ترکها چنین ادعا کنند یا اهالی آسیای میانه: «نام مادر ابوعلی سینا ستاره نبود، زبانش فارسی نبود، او فارسی نیاندیشید، ننوشت و سخن نگفت!» اما مشخصاً این اتفاق تلخی است که در آینده نزدیک میافتد!
به
گزارش روابطعمومی و امور بینالملل بنیاد بوعلیسینا و به نقل از سرویس
آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، کمکم باید عادت کنیم ابوعلی سینا را هم ترک یا عرب
بدانیم، مانند تار که هنوز با گوشههای ایرانی مینوازد و جهانیان نغمه ترکی میشنوند!
راست گفتند پیران ما «حرمت مسجد را متولی نگه میدارد»، چه
کاری برای این بزرگان کردهایم تا انتظار داشته باشیم دیگران به راحتی آب خوردن از
کف ما نربایند؟!
به قول آیتالله غیاثالدین طهمحمدی رئیس بنیاد بوعلی،
الآن در بسیاری کشورها بنیاد بوعلی تأسیس شده و متأسفانه ما آخرین کشوری بودیم که
این کار را کردیم و این در شأن جمهوری اسلامی نیست که از دیگر کشورها عقب بماند.
ما حرمت نگه نداشتیم، چراغ مسجد خودمان را روشن نگه
نداشتیم و فانوسهای ما که در دل سنتهای تاریخی اسلامی ـ ایرانی قرنها نور میتراویدند،
دیگر در سرزمین خود نوری ندارند.
*
حکمای جهان
اسلام، ایرانی هستند اما ایرانیان ادعایی ندارند
غلامرضا
اعوانی رئیس انجمن حکمت و فلسفه میگوید: همه حکمای جهان اسلام ایرانی هستند، منتها
ایرانیان هیچ وقت ادعا نداشتند که این دانشمندان ایرانی هستند بلکه آنان را دانشمندان
اسلامی میدانستند. این درحالی است که این افراد تألیفاتی به زبان عربی داشتند و برای
همیت، برخی مدعیاند این افراد عرب بودند که البته سخنی کاملا اشتباه است!
وی
ادامه میدهد: ابنسینا تأثیر بسیاری در مغربزمین داشته است. کتابهای «شفا» و «قانون»
او به زبان لاتین ترجمه شده و این دومی سالها متن درسی اروپائیان بوده است. در واقع، از
گذشته تاکنون، تنها کشوری که در شرق جهان «حکمت سینوی» را مورد توجه قرار داده، ایران
بوده است.
* ترکیه نمیتواند هیچ ادعایی در مورد ابنسینا داشته باشند
هدایت
علویتبار عضو هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با رد ادعای کشورهای ترکزبان و عربزبان
میگوید: ترکیه در این زمینه هیچ ادعای نمیتوان داشته باشند؛ چون بوعلی سینا در شهری
به دنیا آمد که جزو کشور ایران آن زمان محسوب میشد. ابنسینا به زبان فارسی صحبت میکرد
و به زبان فارسی کتاب نوشته است و در کشور ایران هم فوت کرد.
*
کشورهای
دیگر نمیتوانند از متفکران ایرانی چشم بپوشند
قاسم پورحسن دیدگاه جالبی دارد. عضو هئیت علمی
دانشگاه علامه طباطبایی، نیمه پر لیوان را میبیند و به خبرنگار فارس میگوید: به
طور کلی موجب افتخار است سایر کشورها متفکران ایرانی را از آن خود میدانند، این
یعنی اینکه نمیتوانند از متفکران برجسته ایرانی چشم بپوشند! به انضمام اینکه
اشکالی ندارد که ایران علاوه بر تلاشی که انجام میدهد مشارکت کشورهای که در بهره
مندی از متفکران ایرانی علاقمندی نشان بدهند بپذیرد.
وی اضافه میکند: اقدام
دیگر کشورها برای مصادره حکمای ایرانی، لزوم توجه و اهمیت بیش از پیش را به این
اندیشمندان نشان میدهد. ما هنگامی که بزرگداشتی برای هزاره ابنسینا برگزار نمیکنیم،
یعنی او را متفکری درجه اول نمیدانیم. در حالی که تفکر عقلی او موجب قوت بنیانهای
مهم تمدن اسلامی شده است.
پورحسن معتقد است: ابن سینا را صرفاً با چند واحد درسی
فلسفه نمیشود معرفی کرد. متاسفانه ما نسبت به اندیشمندان خودمان غافل هستیم و کار
مهمی درباره ابن سینا، فارابی و حتی سهروردی -چه در محیط دانشگاهی و چه در وجه
گسترده و عام- انجام ندادهایم.
این درحالی است که کشورهای اروپایی به متفکران خود که در
مراتب نازلتری از حکمای ایرانی قرار دارند، بسیار بیشتر از ما بها میدهند. پورحسن
میگوید: مجموعه این عوامل باعث شده است که اندیشمندان ایرانی توسط برخی کشورهای
دیگر مورد توجه قرار بگیرد.
*
«مفاخر»
جزو عناصر وحدتبخش هستند نه تفرقهبرانگیز
حجتالله ایوبی رئیس مؤسسه اکو در این زمینه
نظر متفاوتی دارد، وی میگوید: در کشورهای اروپایی نیز بر سر اینکه برخی بزرگان
به کدام کشور تعلق دارد، کم و بیش مشکلاتی به وجود میآید. در منطقه ما، کشورهای
تازهاستقلالیافته در پی هویتیابی هستند و با ولع و اشتیاق بیشتری به شخصیتهای
تأثیرگذار گذشته متوسل میشوند تا تاریخی را برای خود دست و پا کنند.
وی ادامه میدهد: اگر با نگاه مثبت به این رویداد نگاه
کنیم، توجه کشورهای منطقه به مفاخر شعر، ادب و عرفان -که قابل احترام همه ماست- میتواند
عامل وحدت و یگانگی باشند.
ایوبی پیشنهاد میکند مفاخری که سر آنها مناقشه است، به
صورت منطقهای در یونسکو ثبت شود.
نگاه رئیس موسسه اکو، فرا ایرانی است و رویکردی بینالمللی
دارد. او میگوید: این شخصیتها، چهرههایی
جهانی هستند و از این رو، متعلق به جامعه بشری! البته
خاستگاه، زبان و آثار آنان مشخص است. بنابراین معتقدم باید این اشخاص را جز مفاخر
وحدتبخش به حساب بیاوریم.
*
اما بشنویم از دل پردرد رئیس بنیاد بوعلی!
آیتالله غیاثالدین طه محمدی میگوید:
متأسفانه ما آخرین کشوری بودیم که نسبت به تأسیس بنیاد بوعلی اقدام کردیم. با این
حال همین موضوع را هم جدی نمیگیریم و طبیعی است که بنیاد بدون پشتوانه مالی نمیتواند
اهداف از پیش تعیین شده را محقق کند.
وی ادامه میدهد: بالاخره هر بنیادی بیجهت که بنیاد نشده است،
وقتی فرهیختگان امت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، بنیادی را به نام یک شخصیت جهانی
مثل جناب شیخالرئیس تصویب میکنند، قطعاً ابعاد قضیه را برآورد کردهاند. بنابراین
مسئولان امر باید فکری به حال بودجه بنیاد بکنند وگرنه اسم بیمسمایی خواهد بود.
رئیس بنیاد بوعلی میگوید: شیخالرئیس دهها کتاب در رشتههای
گوناگون دارد. «قانون» یکی از این کتابهاست که شهرتی جهانی دارد و خوشبختانه برای
تصحیح آن اقدام کردیم اما چون بودجهای در اختیار نداریم، این کار بزرگ به حالت
تعلیق در آمده است.
* حالا چه کنیم؟
واقعیت این است که دیگران منتظر ما نمیمانند.
حالا کشوری مانند آلمان دارد برایمان فیلم بوعلی را با دیدگاههای خودش میسازد.
وقتی به مفاخری که باید به آنها افتخار کنیم، آنگونه که
باید افتخار نمیکنیم یا بنیاد راهاندازی میکنیم اما آن را یاری نمیدهیم، نباید
تعجب کنیم اگر دیگر کشورها به هر بهانه شخصیتهای فاخر را به خود منتصب نکنند.
قاسم پورحسن برای اینکه دیگران مفاخر ایرانی را به نام خود
سند نزنند، سه راهکار ارائه داد: نخست اینکه تمام آثار آنان را چاپ و به زبانهای
دیگر ترجمه کنیم؛ دوم اینکه کرسیهای این متفکران راهاندازی کنیم و سوم اینکه؛ در
حوزه علم، هر سال را به نام یکی از متفکران نامگذاری کنیم.
اهمال نکنیم! هنوز دیر نشده است،
بیایید تا «بوعلی» و «ابنسینا»ها مهاجرت نکردهاند، کاری کنیم تا بعدها در تاریخ
از ما به نیکی یاد شود.