مراسم بزرگداشت مرحوم استاد عبدالله انوار، نسخهشناس، مصحح و ریاضیدان بزرگ کشور که اسفند گذشته از دنیا رفت، عصر روز دوشنبه به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
به
گزارش روابط
عمومی و امور بینالملل بنیاد بوعلیسینا به نقل از روزنامه اطلاعات، در این مراسم نوشآفرین
انصاری دبیر شورای کتاب کودک، طی سخنانی بیان کرد: افتخار آشنایی من با مرحوم انوار،
به هفتههای بعد از ازدواج با استاد محقق برمیگردد. همانسال، دکتر امیرحسین آریانپور
هم با خانم دکتر هما بیهانی ازدواج کرد. این برای آقای انوار کلی ضربه بود. سید عبدالله
شاید تحت نفوذ صحبتهای دکتر آریانپور، تجرد را تبلیغ میکرد و تمایل به ازدواج نداشت
و حالا دو تا از نزدیکترین دوستانش، وارد این حلقه شدند. فکر میکنم این اتفاق، موجب
نگرانی او شد؛ زیرا دوستی آن ۳
نفر خیلی عمیق بود. به هر حال ما جای خودمان را در این حلقه باز
کردیم و این دوستی ۶۰
سال ادامه پیدا کرد.
وی
افزود: استاد انوار با اطلاعات وسیعی که درباره قاجار داشت، خانواده من را بهتر از
خودم میشناخت. دوستی من با خواهر وی اهمیت داشت. ما در دانشکده ادبیات با هم همکار
شدیم و اولین اتاق مرجع را دایر کردیم.
انصاری
بیان کرد: مرکز ثقل این دوستی، منزل دکتر آریانپور بود. از سال ۴۲ تا ۳ ماه قبل
که با هم شام خوردیم، زمانهایی که در کنار هم بودیم خارج از شمارش است. استاد انوار
سالهای سال بر کتاب «اساس الاقتباس» خواجه نصیر کار میکرد و همیشه یک کیف بزرگ همراهش
بود.
در
ادامه دکتر مهدی محقق، ادیب و نسخهشناس، اظهارکرد: زمانی که من مدیر کتب خطی کتابخانه
ملی بودم و بعد دعوت شدم در دانشگاه لندن تدریس کنم، دیدم استاد انوار بهترین کسی است
که میتوانم معرفی کنم که حافظ کتابهای خطی باشد. او فهرست جامعی برای آن کتابخانه
درست کرد که یادگار گرانبهای اوست.
وی
افزود: استاد انوار طالب علم بود و به من میگفت دانشمندان خارجی را به او معرفی کنم.
من برای تدریس اصول فقه، دکتر ابوالقاسم گرجی را معرفی کردم. او زبان انگلیسی و عربی
میدانست و کتابهای انگلیسی و عربی میخواند. مثلاً تفسیر «کشفالاسرار» میبدی را
پای به پای من و دکتر آریانپور میخواند. وجودش مملو از علاقه به علم و دانش بود.
محقق
تصریح کرد: استاد انوار بدون هیچ چشمداشتی کار میکرد. او جامعالاطراف بود، ریاضی،
زبان و بسیاری علوم دیگر را میدانست و ما این وجودگرانبها را از دست دادیم.
دکتر
احمد مسجدجامعی نیز در این اظهار کرد: نودمین سال تولد دکتر انوار را خدمت دکتر محقق
و خانم انصاری به عنوان «مشروطهگردی» آغاز کردیم و به خانه امینالضرب رفتیم و جشن
تولد گرفتیم. امسال قرار بود صدمین سال تولد وی را برگزار کنیم. من با استاد، مشروطهگردی
را از انجمن مفاخر آغاز کردم و به جاهای مختلف رفتیم و او لحظه به لحظه میگفت برای
خانه سید حسن مدرس، اعتباری قرار داده بودیم که صرف خانه بدر شد.
وی
افزود: پدر استاد انوار رئیس فراکسیون اکثریت مجلس بود و مدرس، رئیس فراکسیون اقلیت.
او نگاه ایدئولوژیک به علم نداشت و پدرش هم همینطور بود و با مدرس، روابط حسنه داشت؛
با اینکه در دو جبهه مخالف بودند.
مسجدجامعی
توضیح داد: انوار و دوستانش، نسلی بودند که علم را بماهو علم با ارزش میدانستند. آقای
انوار در بیمارستان در حال مطالعه کتاب روسیه و اوکراین بود. این به دغدغه ایران برمیگردد.
او در تمامی لحظات به دنبال دانستن بود. مجتبی مینوی گفت از زمانی که روی مدارک دانشگاهی
ما نوشتند که صاحب این مدرک میتواند از مزایای آن بهرهمند شود، علم به محاق رفت.
آقای
انوار خود را لیسانسیه حقوق و معلم مدارس تهران معرفی میکرد. او دنبال علم بود نه
مدرک و سمت.
وی
ادامه داد: دوستان او از طیفهای مختلف بودند. آریانپور نماد چپ سوسیالیستی بود. در
عین حال با آل احمد و ایرج افشار دوستی داشت. استاد انوار پیش شخصی به نام آقای «خورا»
که در شناخت انواع کاغذ مهارت داشت، میرفت تا این گنجینه شفاهی را کشف کند و از آن
بهره ببرد. مسجدجامعی تأکید کرد: استاد انوار محصول دورهای است که نگاه ابزاری و ایدئولوژیک
به علم وجود نداشت.
در
این برنامه، فاطمه قاضیها مورخ و پژوهشگر دوره قاجار نیز بیان کرد: در سال ۸۲ در مراسم
بزرگداشت استاد انوار حضور پیدا کردم. قبل از آن هرگز تصور نمیکردم ملاقات حضوری با
وی داشته باشم. در آن مراسم استاد درباره اسناد سخن گفت و من بسیار بهره بردم و بعدها
نیز مرا به حضور پذیرفت وآخرین کتابم را به او تقدیم کردم.
وی
گفت: استاد را شخصیتی دیدم که ضمن اطلاع از تاریخ، از خرمن دانش خوشهها چیده و فیلسوفی
شده بود که کسب فیض از محضرش، سیریناپذیر مینمود. او با ارائه نظرات ارزنده خود در
غنیکردن آرشیو ملی اسناد، سهم بسزایی داشت.
قاضیها
یادآور شد: استاد معمولاً در جریان آخرین پژوهشها و کتابها بود و دقت نظر بسیار و
تلاش فراوان از او دانشمند بزرگی ساخته بود که در عین حال شخصیتی معنوی داشت. همچنین
نصرالله حدادی، نویسنده و پژوهشگر تهران، اظهار کرد: استاد انوار به معنای واقعی کلمه
به دنبال این بود که نامی جز علم وآگاهی از او باقی نماند. من از خاطرات استاد در پژوهشهایم
استفاده کردهام. او جزئیات خانه اردیبهشت در پامنار را به من گفت و امیدوارم گنجینه
اطلاعاتش روزی چاپ شود. او دغدغه تهران را داشت و این که میخواهند با تهران چه کنند
و این شهر تا کجا قرار است گسترش پیدا کند؟ او از گسترش بیرویه تهران ناراحت بود.
وی
افزود: متأسفم که مسئولان کشور بعد از مرگ استاد، واکنشی نداشتند. حتی یکی از آنها
مرگ استاد را به خانواده وی تسلیت گفت! و نمیدانست استاد خانواده نداشت. جا دارد یک
جایزه به نام انوار تأُسیس شود تا خوبیها به روزگار بماند.
کاوه
خورابه، معاون پژوهش انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در ادامه مراسم گفت: مسأله امروز ما،
تفاوت قائلشدن بین امر اصیل و امر غیر اصیل است. استاد انوار از جمله افرادی بود که
حوزه اصالت را برگزید. در بحث اصالت دو رویکرد داریم. رویکردی که باید به آن نزدیک
شد، مسأله «بودنها» است و باید از رویکرد «داشتنها» دوری کرد. استاد انوار رویکرد
بودنها را انتخاب کرد؛ انسان بودن، اندیشمند بودن، بافرهنگ بودن و…
وی
افزود: در اولین مواجهه با استاد انوار، مسأله «پرسش» که منجر به اندیشیدن میشد، خودنمایی
میکرد. او اهل تفکر بود و در هر حوزه داناییاش، توانا بود.
او
مردی بود از جنس دانندگی و آگاهی. او بینش بود و خرد. او دریایی از اطلاعات و دانشهای
چندگانه بود. او در نشان ماندگاری، خود را به سپهر تاریخ این سرزمین برنشاند. او تا
واپسین روزهای زندگی، دل در گروی آموختن داشت.
آخرین
سخنران این مراسم، پویا آریانپور، فرزند مرحوم آریانپور بود. وی اظهار کرد: شغل من
نقاشی و مجسمهسازی است و شانس این را داشتم که در این رابطه با استاد انوار گفتگو
کنم. پرسشگری او بیامان بود. یکی از بحثهای مهم در این زمینه، «طریقت هنر» است که
حتی از خلق اثر مهمتر است. نمود واقعی این بحث در زندگی آقای انوار دیده میشد. پرسش
و پاسخ با ایشان هرگز پایان نداشت. ما در معاشرت با بزرگانی چون او میفهمیدیم که خلق
اثر مهم نیست، بلکه پرسش و پاسخ است که به خلق آثار منتهی میشود. او تا لحظات آخر
هم از پرسیدن باز نایستاد.
وی
افزود: استاد انوار نگاه انتقادی داشت و حتی سنت خود و پدران خود را هم نقد میکرد.
برای من مهم بود که بدانم امثال استاد انوار چگونه صاحب بینش میشوند؟ در لحظاتی که
فکر میکردیم آقای انوار دغدغه ایران دارد، میدیدیم که دغدغه جهان را هم دارد.
آریانپور
همچنین یادآور شد: هفته پیش قرار شد کتابخانه آقای انوار به کتابخانه ملی اهدا شود
و من پیشنهاد کردم آن را تبدیل به موزه کنند و موزه کوچکی نیز در کتابخانه ملی برای
این منظور تأسیس شود.