یازدهمین همایش ملی متنپژوهی ادبی پایان یافت
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل بنیاد بوعلی سینا به نقل از روزنامه اطلاعات؛ آیین
اختتامیه یازدهمین همایش ملی متنپژوهی ادبی، با عنوان «هنر و ادبیات عرفان» به
همت و همکاری هسته مطالعات ادبی و متن پژوهی، انجمن آثار و مخافر فرهنگی، انجمن
علمی پژوهشهای هنری ایران و انجمن علمی هنر ادبیات تطبیقی ایران عصر دیروز در
سالن مطهری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.
بنا به
این گزارش در این مراسم دکتر محمدرضا حاجیبابایی، عضو هیأت علمی
دانشگاه علامه طباطبایی ضمن ارائه توضیحاتی درباره یازدهمین همایش ملی متنپژوهشی
بیان کرد: این همایشها، دانشمندان و پژوهشگران را با آخرین مطالعات در زمینه متنپژوهی
آشنا میکنند. این دوره از همایش با عنوان «هنر و ادبیات عرفانی» برگزار شده است.
زیرا عرفان بخش عمدهای از ادبیات ما را در بر گرفته و در این حوزه تأثیرگذار بوده
است.
در
ادامه، دکتر حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درباره موضوع هنر از منظر
عرفان اظهار کرد: محور اصلی این همایش هنر و ادبیات عرفانی است. در شرق یک نسبت
ذاتی میان هنر و عرفان وجود دارد. در فرهنگ ایران نسبت میان هنر و عرفان روشن است
و من در این باره چند نکته میگویم.
وی
ادامه داد: کومارا سوامی که بزرگترین حکیم شرق است در تعریف هنر میگوید: هنر چیزی
جز اسارت و آزادی نیست. منطقاً این دو مفهوم متناقض هستند. او میگوید هنرمند در نمود
شرقی در شهود عارفانه خود، از صور مثالی فرشتگان، چیزی را در جان خود حاضر میکند.
هنرمند صورتی از صور مثالی را احضار میکند، بعد آن را در قالب فرم میآورد؛ پس
فرمها عامل اسارت آن امر آزاد هستند. از نگاه کومارا سوامی، هنر نقطه عروج
هنرمندان است. او معتقد است نقد از نظر ما شرقیان، پیمودن همان مسیر است توسط
ناقد، که هنرمند در آن به احضار و اظهار رسیده است.
بلخاری
گفت: ما هم در تفکر اسلامی و ایرانی، عرفان را قوس صعود و هنر را قوس نزول میدانیم
و میگوییم شخص سالک بهوسیله عرفان به عوالم مثالی منتقل میشود، و هنرمند آنچه
را دریافته، به شکل فرم، نازل میکند.
رئیس
انجمن مفاخر توضیح داد: بزرگترین مفسر شیعی آثار ابن عربی، سید حیدر آملی است. من
بر بنیاد آراء او، درباره ظهور شهود در فرم هنری بحث میکنم. سید حیدر در کتاب
«جامعالاسرار و منبع الانوار» بحثی درباره قوه خیال دارد. یکی از مفاهیم بنیادی
مشترک میان هنر و عرفان، قوه خیال است. هنر و ادب بهواسطه تخیل پدیدار میشوند.
شاعر اگر شاعر است، از آن روی است که متخیله قوی دارد. بدون خیال، امکان ترجمه
معنا به فرم، محال است. پس هنر، با خیال به ظهور میرسد. از سوی دیگر در عرفان،
فارابی میگوید اگر قوه خیال نبی نباشد، امکان دریافت وحی وجود ندارد. خیال در حکمت
اسلامی، در خدمت الهیات بود. بنابراین، خیال نقطه مماس هنر و عرفان است.
وی
یادآور شد: به قول سید حیدر، خیال مرکبی است که انسان را از معقول به محسوس میبرد.
هنر چیزی جز ظهور امر معقول در فرم محسوس نیست. سید حیدر عارفی است که میان تشیع و
تصوف را جمع کرد. نقطه آغاز سلوک عرفانی، خیال است؛ بعد سالک وارد مرحله خیال مطلق
میشود و در نهایت به اعیان علم پیدا میکند. سید حیدر کارکرد قوه خیال را این چنین
میداند.
عرفای
ما برای تبیین حقایق مشهود آسمانی و انسانی، تمثیلهایی را آوردهاند که راه را
برای نقوش عملی، باز کردهاند. شهودات مولانا را اگر از ابیات او حذف کنیم، کلمات
موزون داریم که روح ندارند. عرفان، روح ادب و هنر ما است.
در
ادامه دکتر مهدی محبتی، عضو هیأت علمی دانشگاه زنجان درباره موضوع «عرفان به عنوان
امر سیاسی»، بیان کرد: خود مفهوم عرفان، مناقشهانگیز است و چندین مدل دارد؛ ولی
منظور ما همان عرفانی است که در فرهنگ تاریخی ما خودش را نشان داده و در متون مکتوب
ازجمله مثنوی مولانا دیده میشود. درباره امر سیاسی هم لازم است به دو نکته توجه کنیم:
امر سیاسی گاهی مکاتب سیاسی است که در فلسفه سیاسی درباره آنها بحث میشود و گاهی
همان چیزی است که در جامعه، درگیرآن هستیم. پس بین ایده نظری که در کتابها هست و
ایده عملی که مردم با آن درگیر هستند، تفاوت است. عرفان هم از دو منظر قابل بررسی
است: یکی عرفانی که با مسائل ذهنی مرتبط است و ربطی به وضعیت اجتماعی ما ندارد و دیگری
آن برداشتی است که میگوید عرفان در پهنه عمل اجتماعی همیشه نقش دارد. من معتقدم
ما عرفان را یک رویکرد مستقیم در حیطه اجتماعی در تاریخ فرهنگ خودمان داریم.
وی
ادامه داد: این موضوع موافقان و مخالفان زیادی داشته است. برخی عرفان را عامل مخرب
میدانند که ما را به انزوا کشانده و عقل را از ما گرفته و ما را از صحنه اجتماع
حذف کرده و برخی آن را عامل قدرت میدانند. سؤال این است که آیا انسان ذاتا، متمایل
به قدرت است یا نه؟ در این زمینه خیلی بحث شده است و بزرگان بیشتر معتقدند همه در
پی قدرت هستند ولی به دو شیوه: یکی مستقیم و دیگری از طریق ترک قدرت، همچون
ابوالحسن خرقانی که به هر چه مظهر قدرت بود، پشت پا زد ولی در عین حال، از درون
قدرتی را به دست آورد که سلطان محمود را به زانو درآورد.
محبتی
خاطر نشان کرد: ما نمیتوانیم زندگی کنیم ولی قدرت را دوست نداشته باشیم. با این
حساب آیا میتوان گفت عرفان، امری غیرسیاسی است و ربطی به قدرت ندارد؟ آیا کار
عارفی که از دنیا روی بر میگرداند، یا عارفی که به دنیا روی میآورد، سیاسی نیست؟
گاهی شیخ تبدیل به شاه میشود (شیخ صفیالدین اردبیلی) که تمامی مظاهر قدرتش در
شاه اسماعیل نمود پیدا کرد. تمامی قدرتهایی که در ظاهر به جایی میرسند، به یک
امر معنایی متکی هستند و یک سبقه عرفانی دارند.
وی
رویکردهایی که ما در تاریخ درباره عرفان و امر سیاسی داشتیم، توضیح داد: ما به دو
شیوه عرفان را امر سیاسی دیدهایم. یکی عرفان گریز و یکی عرفان ستیز. وقتی جامعه
ناآرام است، میگوییم نتیجه مهم نیست؛ هرچه هست در درون توست. این عرفان گریز است
که به مثابه مکتب پرهیز عمل میکند و میگوید اگر کمبودی هست، اعتراض نکن. عرفان
ستیز میگوید اگر کمبودی هست، آن را برطرف کن. عرفان ستیز در تاریخ ما کمتر مجال
ظهور پیدا کرده است؛ زیرا از عهد بنی امیه خلفا و کسانی که میخواستند در مسند
قدرت باشند؛ حدیثی را باب کردند که مردم را قائل به اختیار نمیدانست و فقط قدرت
را در اختیار حاکم قبول داشت. عرفان گریز، تبدیل به موج مسلط فرهنگ و هنر در طول
تاریخ شد. در تاریخ فرهنگ ما، عارفی نداریم که تا وقتی به سمت حرف سیاسی نرفته، کشته
شده باشد. سهروردی وقتی میخواست تغییرات سیاسی ایجاد کند، کشته شد.
دکتر
محسن روستایی، سندپروژه و مشاور سازمان اسناد و کتابخانه ملی نیز در این مراسم
اظهارکرد: سند سلسله شاه نعمتاللهی، از نظر تاریخی و محتوایی ابهامات زیادی دارد.
این سند مربوط به اوایل قاجار است و مخاطب نامه مشخص است ولی نویسنده مشخص نیست،
رضاعلی شاه رکنی باشد. سلسله نعمتاللهی متعلق به قرن هشتم به بعد است که یک سلسله
شیعهمدار هستند. این سند میتواند بخشی از کنشهای این سلسله تاریخ ایران باشد.
جوهره اصلی عرفان و تصوف در فرهنگ ایران شیعی بیشتر از حقیقت محمدی گرفته شده که
همان مثل اعلی است که از مقام احدیت ظهور میکند. مهمترین چیزی که عرفا دارند آن
است که اگر میخواهند در مسیر درستی باشند، حتماً باید از دنیا دل بکنند و در صراط
مستقیم قرار گیرند. عزلتنشینی، کمخوردن و کمگرفتن و شبزندهداری از اصول عرفان
آنها است. این سند را باید در حوزه ادبیات عرفانی بررسی کرد.
وی
ادامه داد: ورود به این نوع اسناد دو مانع دارد: یکی موانع زبانی و دیگری موانع
محتوایی. واژهها آنقدر تحت تأثیر توصیفات سنگین قدیمی هستند که فهمشان دشوار است.
کالبد معنایی و بصری و خطی که سند با آن نگاشته شده است هم کار را سختتر میکند.
خواندن این اسناد نیاز به آموزش دارد. خط این سند، شکسته نستعلیق است و نمیگذارد
شما به محتوا ورود کنید. در محتوا هم اصطلاحات سخت ادبی، شما را میخکوب میکند.
این
سندپژوه افزود: به نوشتههای عرفا، مکتوب میگفتند. اگر شیخی نظرات شفاهی خود را
روی کاغذ میآورد، به آن مکتوب میگفتند و نامههایی را که حالت دیوانی دارند،
منشآت مینامیدند. این سند، جزو منشآت ادبی ـ عرفانی است. بحث منشآت خیلی مفصل است
و در حفظ زبان فارسی نقش مهمی داشتند.
روستایی
تصریح کرد: پیشینه این منشآت به برنامههای اهلبیت(ع) برمیگردد. در متن این
سند، دو نوع کنش هنری داریم: یک بخش ظاهری و یک کنش متنی. در این سند، انواع هنرهای
اسلیمی، تذهیب، سرلوح، جدولکشی و ... را میبینیم. این جلوههای هنری در سند،
جنبه قدسی دارند و به تزئینات شاعرانه معروفند. خطوط سند بسیار به هم نزدیک هستند،
هم به دلیل زیبایی و هم جنبه معنوی دادن به متن و هم از نظر صرفهجویی در کاغذ.
همچنین عموم آرایههای ادبی در این متن به کار رفتهاند. مخاطب نامه، حسینعلی
شاه اصفهانی است. سلسله نعمتاللهی از نظر وحدت وجود نظراتی شبیه عقاید ملاصدرا
دارد. در اجتهاد عملی میگوید: پیروان باید از بیکاری و گوشهنشینی و لباس فقر منع
شوند و سرور و شادی در دستور کارشان قرار گیرد. آنها معتقدند باید با تمامی مکاتب
فکری ارتباط برقرار کرد. به همه پیروان میگوید باید کار کنید و هنرمند باشید. همه
را ملزم میکند به همه ادیان احترام بگذارند و طرفدار صلح و برادری هستند.وی تصریح
کرد: خواندن این متن بسیار سخت است و وقتی میخواهیم مفاهیم را در نظام دیوانسالاری
بررسی کنیم، باید به کلمات مترادف توجه داشته باشیم. در ادامه، خانم صالحی، همکار
دکتر روستایی، پس از ارائه توضیحاتی درباره متن سند، آن رابرای حضار خواند.
در
پایان این مراسم، دکتر حمیدرضا شعیری، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، با اشاره
به انواع «تن» در متون عرفانی، اظهار کرد: تن یا خودش را به کارها عادت میدهد و
به تن روزمره و تکراری تبدیل میشود، یا به تن آرمانی میرسیم که جنبه اسطورهای پیدا
میکند و به صبر و تحمل میرسد و با قدرت ادراک حضور تعالییافته مییابد. وی
افزود: تن همواره در حال تحول و محل آشوب است و بر این اساس دو نوع تن در ما شکل میگیرد؛
خوشخیم و بدخیم. کافکا در رمان «مسخ» مینویسد که تن گریگور تبدیل به سوسک میشود
و ما فکر میکنیم بدل شده است اما در واقع رها شده است.
شیخ
صنعان هم تن خوشخیم خودش را رها میکند و به دنبال دختر اثیری به رم میرود ولی
دوباره به خوشخیمی برمیگردد.
گاهی
بدخیمی، درد مشترک اجتماعی است. در سیمرغ، تنهای جداافتاده با هم جمع میشوند و
بدخیمی خود را درمان میکنند.
در
مثنوی مولانا در چند قصه آمده برای اینکه تن بدخیم، خوشخیم بشود، باید از قفس تن
رها بشود.