بررسی داستان‌های رمزی در آثار ابن‌سینا

بررسی داستان‌های رمزی در آثار ابن‌سینا
پنجمین درس گفتار در محضر شیخ‌الرئیس‌ ابن‌سینا، با موضوع داستان‌های رمزی ابن‌سینا، در بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی‌سینا، با حضور دکتر اکبر عروتی‌موفق برگزار شد.

 

 

پنجمین درس گفتار در محضر شیخ‌الرئیس‌ ابن‌سینا، با موضوع داستان‌های رمزی ابن‌سینا، در بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی‌سینا برگزار شد.

 

این درس گفتار را دکتر اکبر عروتی موفق استاد دانشگاه بوعلی‌سینا در روز دوشنبه 16 اسفند 1400 ارائه کرد.

 

به گزارش روابط عمومی و امور بین‌الملل بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی‌سینا؛ دکتر عروتی موفق در این باره گفت: گاهی ارائه یک سلسله حقایق علمی و واقعیت‌ها از سوی اندیشمندان در قالب بیان داستان‌های رمزگونه بیان شده است. ارائه حقایق به صورت داستان سابقه‌ای طولانی دارد و ما می‌توانیم سابقه این موضوع را در یونان، هند و ایران باستان جستجو کنیم.

 

نمونه بسیار ارزشمند داستان‌های رمزی را در آثار باقیمانده از افلاطون یا اندیشه‌های فیثاغورس مشاده می‌کنیم. در هند باستان نیز همین گونه بوده و داستان‌های رمزی به انحا و اشکال مختلف طرح شده که از جمله برای نمونه می‌توانیم از "کلیله و دمنه" نام ببریم. در کلیله و دمنه مسائل فراوانی گاهاً به صورت رمز، ایما و اشاره مورد توجه قرار می‌گیرد.

 

داستانهای رمزی در قرآن

 

در قرآن کریم هم این دو مقوله به خوبی مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال در بیانات قرآن کریم داریم که گاهی از زبان مورچه نقل می‌کند: «قَالَتْ نَمْلَةٌ» مورچه به بیان خاص خودش نکته‌ای را مطرح می‌کند که قرآن آن را نقل می‌کند.

 

در مورد هدهد نکاتی در قرآن مطرح شده که به عنوان خبر رسان از وضعیت بلقیس، ملکه سبا برای حضرت سلیمان مطالبی را ارائه می‌دهد و اطلاعات و آگاهی‌هایی منتقل می‌کند.

 

نمونه‌های دیگری که در قرآن کریم به صورت رمزگونه مطرح شده داستان هابیل و قابیل است؛ وقتی که آن واقعه رخ می‌دهد و هابیل توسط قابیل به قتل می‌رسد، قابیل با صحنه ناگواری مواجه است و جنازه برادر روبروی او قرار گرفته و نمی‌داند با این جنازه چه باید بکند. خدای تعالی دو کلاغ را مأمور می‌کند که شیوه دفن کردن را به قابیل آموزش دهد.

 

در مورد انبیاء الهی به ویژه در خصوص حضرت زکریا نیز چنین بیانی وجود دارد وقتی ایشان به سن پیری رسیده و صاحب فرزندی نشده بود، شاید به گونه‌ای از بچه‌دار شدن ناامید شده بود. اما از طرف دیگر به فضل الهی امیدوار بود و به همین علت در گوشه‌ای از بیت‌المقدس مشغول عبادت و راز و نیاز می‌شود و از خداوند می‌خواهد این طعنه و تعریض‌هایی که مردم زمانه نسبت به ایشان داشتند که ابتر است و فرزندی ندارد با تولد فرزندی که خدا به او عطا ‌کند، پایان یابد. خداوند نیز به او بشارت حضرت یحیی را می‌دهد.

 

زکریا وقتی می‌خواهد از محراب عبادت خارج شود بیان می‌کند: «قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً» نشانه‌ای به من بده که من بتوانم با این نشانه به مردم تفهیم کنم که این درخواست من مورد اجابت قرار گرفته است؟ خداوند به حضرت زکریا می‌فرماید: «قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمْزًا ۗ» نشانه این است که شما سه روز نمی‌توانی با مردم صحبت کنی، مگر با ایما و اشاره.

 

گاهی اوقات قرآن کریم مثال می‌زند: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ». مثل کسانی که در راه خدا اموال خود را انفاق می‌کنند، مثل دانه گندمی است که کاشته می‌شود و از آن دانه هفت خوشه به وجود می‌آید که در هر کدام از این خوشه‌ها یکصد دانه قرار گرفته، یعنی هفتصد برابر شده است.

 

از این گونه مثل‌ها در قرآن کریم فراوان داریم که یک سلسله حقایق در قالب داستان، مثال و تشبیه بیان شده است. اندیشمندان مسلمان نیز به تبع قرآن، سعی کرده‌اند از زبان داستان و تمثیل برای بیان یک سلسله حقایق استفاده کنند. ابن‌سینا هم جزء اولین شخصیت‌هایی است که در جهان اسلام سعی کرد یک‌سری حقایق را به صورت رمزی در یک سلسله آثاری که از ایشان باقی مانده ارائه دهد.

 

تألیف رساله‌های رمزی در زندان

 

در تاریخ هست که جناب ابن‌سینا چهار ماه در نزدیکی همدان در قلعه فردجان زندانی شد و در این ایام زندان، فرصتی برایش فراهم آمد که چهار رساله بسیار مهم را به رشته تحریر بیاورد. دو رساله رمزی «رسالة‌الطیر» و «رساله حی بن یقظان» و همچنین کتاب‌های «الهدایه» و «قولنج» در این زمان تألیف تألیف شده‌اند.

 

بوعلی‌سینا فیلسوف بسیار بزرگی است و شاید بتوانیم به طور قطع بگوییم که بزرگترین فیلسوف مشایی جهان اسلام است. ابن‌سینا، منطق‌دان بزرگی است و در مجموعه کتاب شفا مباحث منطقی که مطرح کرده است چندین برابر آن چیزی است که در یونان باستان از اندیشمندان یونان و به خصوص ارسطو به عنوان تدوین کننده علم منطق در کتاب «ارغنون» مطرح کرده است.

 

ابن‌سینا، ریاضی‌دان برجسته‌ای است. نگاهی به مجموعه ریاضیات یا تعلیمیات کتاب شفا و کتاب نجات ایشان، این مطلب را اثبات می‌کند. بوعلی‌سینا، پزشک ناموری است که کتاب قانون در بعضی قسمت‌ها هنوز هم به عنوان مرجع مورد استفاده قرار می‌گیرد و چند صد سال این کتاب ارزشمند تنها منبع قابل اعتماد برای پزشکی بوده است.

 

در این باره آیا شیخ‌الرئیس ابن‌سینا عارف بوده است یا در طول زندگی خود، سیر و سلوک معنوی هم داشته و آشنایی او با عرفان چه اندازه بوده و چه ارتباطی با عارفان زمانه خود داشته است یا اندیشه‌های عرفانی را چگونه می‌دیده‌است و چه نسبتی بین ابن‌سینا و عرفان وجود دارد؟ دیدگاه‌ها و نظرات مختلفی مطرح شده است. بعضی بزرگان معاصر مثل علامه حسن‌زاده آملی از قول استاد خود الهی قمشه‌ای نقل می‌کند که ابن‌سینا وقتی «مقامات العارفین» را می‌نوشتند در ریاضت به سر می‌بردند. همچنین از علامه  شعرانی نقل می‌کند: انسان وقتی بر عبارات شیخ‌الرئیس ابن‌سینا در مقامات العارفین توجه، تعمق و تدبر می‌کند به نظر می‌رسد که کلمات قصار ائمه اطهار را مورد مطالعه قرار می‌دهد.

 

آنچه که مسلم است این‌ است که جناب ابن‌سینا از قوه حدس که یک قوه قدسی است در یک درجه بالایی از آن برخوردار بوده که این مسئله حاکی از آن است که ایشان استعداد تام و تمامی برای رشد معنوی و سلوک عرفانی دارا است.

در مورد حالات عرفانی ابن‌سینا در منابع تاریخی نکات بسیار ارزشمندی مطرح شده است. از جمله قفطی در کتاب «تاریخ‌الحکما» نکته‌ای را از بوعلی نقل می‌کند که بیان می‌کند، من در هر مسئله‌ای که متحیر می‌شدم و به حد وسط آن ظفر نمی‌یافتم به مسجد جامع شهر رفته و به نماز مشغول می‌شدم و به سوی مبدع کل ابتهال می‌کردم تا دشواری آن بر من آسان شود.

 

در بیان دیگری قفطی می‌گوید: ابن‌سینا بیان می‌کرد که من شب‌ها چراغ را روشن کرده و مشغول قرائت و کتابت بودم، گاهی اوقات در حین کتابت و قرائت خوابم می‌برد. با توجه به خستگی و مشغله‌ای که ابن‌سینا داشته و اینکه او در کنار امور فلسفی و علمی،سیاستمدار هم هست و روزها به امور دیوانی می‌پرداخته است در عالم رؤیا بعینه می‌دیدم که مشغول حل آن مسئله هستم و خیلی از مسائل در عالم رؤیا بر من منکشف می‌شد و وقتی بیدار می‌شدم، می‌دیدم آن مسئله‌ای که قبل از خواب مشغول حل کردن آن بودم، جوابش در عالم رؤیا برای من حاصل شده است.

 

دیدگاهی دیگر ابن‌سینا را به عنوان شخصیتی عرفانی مطرح می‌کند. گرایش‌های عرفانی که در شیخ‌الرئیس وجود دارد طبیعتاً به معنای ویژه که ما به صورت برجسته در شخصیت‌هایی مثل جنید بغدادی، بایزید بسطامی و بعدها محی‌الدین عربی می‌بینیم، نیست و ما این انتظار را از ابن‌سینا نداریم.

 

اما از طرف دیگر بدون شک بوعلی با اصول نظری عرفان آشنا بوده و کما این‌که در مکاتباتی که بین ایشان و ابوسعید ابی‌الخیر بوده و دیداری که این دو شخصیت بزرگ با هم داشتند و چند شبانه روز به گفت‌وگو پرداختند و بیانی که ابوسعید ابی‌الخیر دارد، در تأیید مقامات و جایگاهی است که ابن‌سینا دارد.

 

برای شاهد در خصوص این بُعد از شخصیت عرفانی ابن‌سینا؛ کلام امام فخر رازی به نظرم جالب توجه است. بعد از اینکه بوعلی کتاب «الاشارات و تنبیهات» را به رشته تحریر درآورد، مورد توجه بسیاری قرار گرفت و این کتاب جزء آخرین آثار شیخ‌الرئیس ابن‌سینا است. این کتاب بسیار زیبا، دقیق و عمیق به نگارش درآمده و بوعلی آخرین دیدگاه‌ها و نظرات خود را بیان می‌کند.

 

البته این کتاب منتقدان جدی هم دارد، یکی از این منتقدان، امام فخر رازی است و فخر رازی به واسطه شخصیت نقادی که دارد در طول تاریخ به امام‌المشککین مشهور شده است. امام فخر رازی با یک حرص و ولع خاصی شروع به نقد و بررسی کلمه به کلمه کتاب الاشارات و تنبیهات می‌کند. این نقد بعضی وقت‌ها آن‌قدر ناجوانمردانه یا با وسواس خاصی انجام می‌شود که خواجه نصیرالدین طوسی که به نقدها و اشکالات امام فخر رازی را پاسخ می‌دهد، می‌گوید: به نظرم آنچه که امام فخر رازی در نقد کتاب الاشارات و تنبیهات مطرح کرده شرح نیست بلکه جرح است.

 

همین امام فخر رازی که مخالفت‌های بسیار سنگینی با ابن‌سینا دارد اما وقتی به نمط نهم کتاب الاشارات و تنبیهات می‌رسد یعنی مقامات‌العارفین، آنجا صریحاً بیان می‌کند که این باب عالی‌ترین بخش این کتاب ابن‌سینا است و شیخ‌الرئیس بوعلی دانش‌های صوفیان را به گونه‌ای مرتب کرده که نه در متقدمان و نه در متأخران سابقه نداشته است.

 

قبل و بعد از ابن‌سینا تا زمان امام فخر رازی کسی به زیبایی بوعلی نتوانسته بحث‌های عرفانی را تبیین علمی کند. الاشارات و التنبیهات دو بخش دارد، یک بخش منطقیات است که تحت عنوان نهج در 10 نهج و بخش دیگر طبیعیات و الهیات که 10 نمط است. در نمط هشتم «البهجه و السعاده»، نهم «مقامات‌العارفین» و دهم «اسرار الآیات» مباحث عرفانی را مطرح می‌کند. درباره نمط نهم امام فخر رازی گفت: مقامات‌العارفین زیباترین تصویری است که از دانش عرفان و صوفیان به نگارش درآمده و بی‌نظیر است.

 

برخی اساتید معاصر بیان می‌کردند آن زیبایی و لطافتی که در مقامات‌العارفین وجود دارد تا امروز هم بدیلی برای آن نمی‌توان متصور شد. گروهی بر این باور هستند که ابن‌سینا گرایش‌های عرفانی هم دارد. اما نکته دیگری که حائز اهمیت است و لازم می‌دانم مطرح کنم این است که حکمت مشایی توسط مترجمین اولیه در جریان نهضت ترجمه و بیت‌الحکمه‌ ترجمه شد. در نهضت ترجمه گروه‌هایی گردهم آمدند و آثاری را از زبان‌های یونانی، لاتین، سانسکریت، پهلوی و... به زبان عربی ترجمه کردند. از جمله این ترجمه‌ها، آثار ارسطو است که به زبانی عربی ترجمه و در دسترس اندیشمندان و محققین قرار گرفت و  بعدها از آثار ترجمه شده در دسترس بوعلی سینا قرار گرفت.

 

جناب کندی، به عنوان اولین فیلسوف به یک معنا و برخی معتقدند که قبل از او ایران‌شهری اولین فیلسوف در جهان اسلام بوده، اما به هر حال، آنچه که از آثار کندی مشخص است ایشان روی فلسفه مشاء کار کرده و این فلسفه کم‌کم اوجی پیدا کرد و توسط فارابی و بعداً توسط بوعلی‌سینا به قله خودش نزدیک شد.

 

این نکته مهم است، آنچه که به عنوان فلسفه مشاء در جهان اسلام توسط شخصیت‌هایی مثل فارابی و ابن‌سینا مطرح می‌شود، صرفاً اندیشه‌های ارسطویی محض نیست؛ بلکه از اندیشه‌های نوافلاطونی هم بهره‌مند است. به خصوص ترجمه کتاب «اثولوجیا» که متعلق به افلوطین بود و با نگرش نوافلاطونی تنظیم شده بود. اما این کتاب به غلط توسط مترجمین به ارسطو نسبت داده شد و تا همین اواخر، اندیشمندان فکر می‌کردند که این کتاب متعلق به ارسطو است، اما شخصیت‌های ارسطو شناس با بررسی و تحقیقاتی که انجام دادند، مشخص کردند آنچه که در اثولوجیا نوشته شده بود، متعلق به ارسطو نیست.

 

نگاه به عرفان از دریچه فلسفه

 

 آنچه که اندیشمندان مسلمان مانند فارابی و ابن‌سینا در نظر داشتند یک قرائت تازه‌ای از فلسفه ارسطویی بود و همین قرائت جدید زمینه‌ای را فراهم کرد که حکمت مشرقی از دل حکمت ارسطویی بیرون بیاید و لذا بوعلی در اواخر عمر گرایشات اشراقی پیدا می‌کند. وی درصدد می‌آید که کتاب «حکمت المشرقین» را به رشته تحریر بیاورد. بخش اول که منطق‌المشرقین است را به رشته تحریر درآورد اما متأسفانه قبل از این‌‌که به بحث حکمت و فلسفه اشراقی بپردازد، فرصت برای او فراهم نشد و امروز صرفاً همان بخش منطق‌المشرقین در دسترس ماست که خیلی تفاوتی با حکمت ارسطویی ندارد.

 

برای قضاوت ما در مورد اشراقی بودن شخصیت بوعلی و این‌که به هر حال نگرش‌های اشراقی هم در ایشان وجود داشته به همین آثار نمی‌توان بسنده کرد و با بررسی سایر آثار ایشان، به خصوص داستان‌های رمزی که ابن‌سینا بیان می‌کند مثل قصه حی‌بن یقظان، رساله‌الطیر، سلامان و ابسال، رساله عشق و سه نمط آخر الاشارات و تنبیهات و برخی رساله‌های دیگر که از شیخ‌الرئیس بوعلی باقی مانده، شاید بتواند قضاوت بهتر، دقیق‌تر و عمیق‌تری از ابن‌سینا و نگرش اشراقی برای ما ایجاد کند.

 

 درباره شخصیت عرفانی ابن‌سینا یا بُعد عرفانی او، ناخواسته برخی گرفتار مغالطه همه یا هیچ شدند و بعد از این‌که اثبات کردند که بوعلی یک عارف تمام عیار نبوده، بعضی از آنها نتیجه گرفتند که ایشان هیچ بهره‌ای از عرفان به معنی سیر و سلوک و اهل تجربه بودن نداشته است. این صحبت صحیح است که شیخ‌الرئیس ابن‌سینا، صوفی نیست، معرفت او معرفت ذوقی نیست، غایت فلسفی او و اندیشه‌اش فنای فی الله نبوده و شاید سعادت را صرفاً در اتصال به خداوند از طریق ریاضت و مجاهده نمی‌داند. در طول تاریخ هم کسی چنین ادعایی درباره ابن‌سینا مطرح نکرده است. اما همه اندیشمندان و متفکران بر این باور مشترک بودند که ابن‌سینا، فیلسوف بزرگی است و به یک معنا بزرگترین فیلسوف مشایی جهان اسلام به شمار می‌آید. کسی نیامده شیخ‌الرئیس بوعلی را در طبقات عرفا و صوفیان قرار دهد و بگویند او عارف بزرگی  بوده است. اما تمامی این‌ها به معنی سلب مطلق معنویت، سیر و سلوک، ریاضت، تهذیب نفس و بهره‌مندی از برخی تجربه‌ها و حالات نیست.

 

چون نگاه به نمط‌های سه گانه در کتاب الاشارات و التنبیهات دقیقاً مشخص می‌کند و به گونه‌ای شواهدی بر سخن علامه حسن‌زاده آملی و نقل قولی است که از استاد خود الهی قمش‌ای و علامه شعرانی دارد.

 

عبارت ابن‌سینا را در مقامات‌العارفین مورد توجه قرار می‌دهیم که شیخ‌الرئیس در آنجا می‌گوید: «و من احب ان یتعرفها فلیتدرج الی ان یصیر من اهل المشاهدة لیث المشافهه و من الواصلین الی العین دون السامعین للاثر». کسانی که دوستدار و خواهان شناخت مقامات عالی عرفانی هستند ابن‌سینا به آنها توصیه می‌کند که مدارج عرفانی را پله پله باید بالا بروند تا اهل مشاهده شوند و حقایق را با چشم دل مشاهده کنند، این حقایق، حقایقی نیست که در گفت‌و شنود قابل بیان باشد.  چشم دل باز کن که جان بینی /آن‌چه نادیدنی‌ست آن بینی.

 

ابن‌سینا این تعبیر را دارد که آن کس که قدم به قدم که دنبال معارف الهی است، باید کم‌کم خودش را اهل مشاهده کند و این حقایق از طریق مشافهه به دست‌نمی‌آید.

 

برای این‎‌که انسان، حقایق را به تنهایی بشنود، شنیدن قطعاً و یقیناً کفایت نمی‌کند و ابن‌سینا با توجه به همه مسائل این نکات ارزشمند را بیان می‌کند.

 

در بحث داستان‌های رمزی طبیعتاً فهم داستان‌ها، مستلزم درک معانی مجازی کلماتی است که به نمایندگی از اشخاص، حیوانات، پرندگان، اشیاء، و مکان‌ها  چارچوب‌های ظاهری داستان را شکل می‌دهند.

 

سلامان و ابسال

ابن‌سینا این نکته را در مقامات‌العارفین آنجایی که بحث داستان سلامان و ابسال را بیان می‌کند، متعرض می‌شود و می‌گوید: اگر حکایاتی از سلامان و ابسال شنیدید، این داستان هم در آثار یونانی وجود دارد، هم در سایر اقوام و ملل به اشکال و انحاء مختلف بر سر زبان‌ها بوده است. ابن‌سینا بیان می‌کند که اگر شما در جمعی قرار گرفتید و حکایت‌هایی را نقل کردند و اگر در میان آن داستان‌ها، قصه سلامان و ابسال به گوش شما رسید بدانید که سلامان و ابسال، رمز،کنایه و مثلی است که برای شما آورده شده است. سلامان مثلی است که برای شما زده می‌شود و ابسال برای درجه و موقعیتی که شما در عرفان دارید آورده می‌شود. به شرطی که شما اهل آن باشید و بتوانید کلید حل این رمز را پیدا کنید.

 

داستان‌های رمزی در رساله ابن‌سینا ابن‌سینا و یا دیگر اندیشمندان چون شیخ شهاب‌الدین سهروردی بیان شده است. احمد غزالی و امام محمد غزالی نیز داستان‌های رمزی فراوانی را مطرح کرده‌اند. یکی از بزرگترین مجموعه‌ داستان‌های رمزی، "منطق‌الطیر" شیخ عطار است که این اثر نیز به گونه‌ای رساله‌الطیر محسوب می‌شود. ابن‌سینا بحث سلامان و ابسال را در رساله قضا و قدر هم مورد اشاره قرار داده و آنجا هم حقایقی را از قصه سلامان و ابسال بیان می‌کنند.

 

در مورد رساله‌های سه گانه شیخ‌الرئیس بوعلی، نکته‌ای که باید توجه شود و "هانری کربن" به خوبی این مسئله را مورد توجه قرار داده، این است که این سه رساله، سیر منطقی و عقلانی دارند و هر رساله‌ای دنباله منطقی رساله دیگر است. توجه به این مسئله باعث می‌شود که بین این سه داستان رمزی بوعلی جدایی و افتراقی نمی‌بینیم.

 

رسالةالطیر

در رسالة‌الطیر ابن‌سینا وقتی از زبان مرغان صحبت می‌شود، ایشان ابداع خاصی در بیان آن دارد. برخی این بحث را مطرح کردند که ابن‌سینا در رابطه با رسالة‌الطیر سخت تحت تأثیر کلیله و دمنه بوده است.

 

آنچه که در کلیله و دمنه مطرح می‌شود و بحث کبوتران در دام افتاده را مطرح می‌کند، آنجا عمدتاً هدف نویسنده بحث تعاون، همکاری، همفکری و هم‌افزایی کبوتران است. اما آنچه که ابن‌سینا پیگیری می‌کند بحث پرواز و سیر و سلوک روح است. معراج روح از عالم خاک به سوی افلاک است و در رمز پرواز و عبور از کوهها یک‌سری حقایقی را ابن‌سینا مطرح می‌کند که به معنای کاملاً دقیق عرفانی، سیر و سلوک محسوب می‌شود.

 

صرف شباهت ظاهری و این‎‌که در کلیله و دمنه، اجتماع پرندگان مطرح شده و آن پرندگان نیز کبوتر بودند و آنها برای رهایی تلاش می‌کنند، کفایت نمی‌کند که بگوییم آنچه که بوعلی در رسالة‌الطیر مطرح کرده همان است که کلیله و دمنه در مورد کبوتران بیان می‌کند، چون آن هدفی که مطرح می‌شود کاملاً متفاوت است.

 

نکته دیگری که در پاسخ به این اشکال می‌توانیم بیان کنیم این است که کلیله و دمنه کتابی است که از زبان حیوانات صحبت می‌کند و بخشی از آن حکایت کبوتران گرفتار در دام است. در حالی که ابن‌سینا صرفاً روی کبوتران متمرکز است و  یک هدف و غایت دیگری این بحث را مطرح می‌کند.

 

البته نمی‌توانیم انکار کنیم که ابن‌سینا از جایی تأثیر نپذیرفته و طبیعی است که اندیشمندی برای هر مسئله‌ای الهام بگیرد و دست به تألیف بزند و اثری را خلق کند چنان‌چه ابن‌سینا در بسیاری جاها نیز از آیات قران الهام می‌‎‌گیرد.

 

اما اینکه رسالة‌الطیر ابن‌سینا دنباله "باب‌الحمامه" کلیله و دمنه باشد، یقیناً این‌گونه نیست بلکه شیخ‌الرئیس دست به یک آفرینش جدیدی می‌زند که در نوع خود کم نظیر بوده و بعداً هم توسط اندیشمندان بزرگ دیگری دنبال شده است.

 

رساله حی‌بن یقظان

یکی دیگر از رساله‌های بوعلی، رساله حی‌بن‌یقظان است که بدیع‌الزمان فروزانفر به  جای تعبیر "زنده پسر بیدار" از ترجمه "زنده بیدار" استفاده کرده است.

 

در مورد حی‌بن‌یقظان ما رساله‌های مختلفی داریم، از جمله ابن‌طفیل هم در این زمینه کتابی با عنوان حی‌بن‌یقظان دارد که بدیع‌الزمان فروزانفر آن را به فارسی ترجمه کرده است.

 

آنچه که در حی بن یقظان ابن طفیل وجود دارد کاملاً فلسفی است و با یک گرایش فلسفی مشایی به رشته تحریر آمده و مسائل را به صورت رمزگونه مطرح کرده است.

 

اما رساله حی‌بن‌یقظان ابن‌سینا، رساله‌ای عرفانی است. البته باید این نکته را گوشزد کنم که ما می‌توانیم خوانش‌های مختلفی از آثار رمزگونه داشته باشیم. وقتی یک مطلبی رمزگونه نوشته می‌شود، طبیعتاً سلایق و ذوق خواننده می‌تواند او را در یک مسیر خاصی قرار دهد.

 

وقتی داستان سلامان و ابسال را خواجه نصیرالدین طوسی در شرحی که بر الاشارات و التنبیهات نوشته و به گونه‌ای در آن جواب انتقادهای امام فخر رازی را داده‌اند؛ می‌خواهد تفسیر کند، قرائت‌های مختلف آن را نقل می‌کند، اما نهایتاً رمزگشایی او کاملاً رمزگشایی فلسفی است. در حالی اگر ابن‌سینا قرار بود یک بحث فلسفی مشایی صرف را بیان کند لزومی نداشت این بحث را در بین مباحث عرفانی خود ارائه دهد.

 

ابن‌سینا گفته است؛ من وقتی سلامان و ابسال را مطرح می‌کنم، ابسال دقیقاً درجه عرفانی را مطرح می‌کند. پس بنابراین آن قرائتی که خواجه نصیرالدین طوسی از داستان سلامان و ابسال دارد به نظر می‌رسد از مقصود و منظور شیخ‌الرئیس بوعلی تا حدودی فاصله گرفته است.

 

داستان حی‌بن‌یقظان سرگذشت پیری هست که در بیت‌المقدس است. حی‌بن‌یقظان، عقل فعال است. ابن‌سینا در اینجا از اندیشه‌های فلسفی مشاء استفاده می‌کند. عقل فعال در سلسله مراتب طولی عقل قرار می‌گیرد و به عنوان مدبر عالم ماده محسوب می‌شود.

 

حی‌بن‌یقظان که عقل فعال است، صوفی و سالک را در وصول به حق یاری می‌کند. حی‌بن‌یقظان به وصیت پدرش به گردش در شهرها می‌پردازد و پدر، مفتاح و کلید علوم مختلف را به او می‌دهد.

 

در تعبیر حی‌بن‌یقظان، ابن‌سینا به عنوان نویسنده این داستان، سالک را به دنبال خودش به سیاحت می‌برد. نخست به چشمه‌ای شبیه چشمه حیات رهبری می‌کند. چشمه آب حیات، آن آب حیوانی است که درون ظلمات جای دارد و خضر، راهنمای به آن چشمه است. داستان راهنمایی خضر به آب حیات جزء داستان‌های مشهوری است که در مجموعه‌های عرفانی و تفسیری ما جای خود را باز کرده است.

 

حی‌بن‌یقظان در واقع سالک را رهبری می‌کند که بتواند از این مسیر، خود را از ظلمات عبور بدهد و به یک فضای نورانی راه پیدا کند. در روایات عرفانی ما آمده است که بین بنده و خدا هفتاد هزار حجاب وجود دارد. سؤال کردند که آیا همه این هفتاد هزار حجاب، حجاب‌های ظلمانی و تاریک هستند؛ در پاسخ گفته شد که نه، هفتاد هزار حجاب ظلمانی و هفتاد هزار حجاب نورانی.

 

مگر نور نیز حجاب می‌شود؟ بله؛ در تعابیر داریم، خداوند در دل آن کسانی که قابلیت‌های لازم را داشته باشند این نور را می‌تاباند، اما همین علمی که نور هست تبدیل می‌شود که " العلم هو الحجاب الاکبر". علم می‌تواند بزرگترین حجاب در راه درک مقصود و نائل شدن به مقصود باشد. آنجایی که اِنیّت، منیت، انانیت و غرور را به همراه می‌آورد. پس لزوماً هر چیزی که نور است، نمی‌تواند نور باقی بماند و این نور برای برخی ممکن است ظلمت باشد. لذا انسان باید توجه کند در این مسیر سیر و سلوک و به خصوص دقت کند که سالک در آن مسیری که می‌رود غره نشود.

 

به همین علت در این راه استادی لازم است. به تعبیر حافظ؛ قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهی. حی‌بن‌یقظان در داستانی که ابن‌سینا ترسیم می‌کند، سالک را از این ظلمات به وادی نور راهنمایی می‌کند و تمامی این‌ها با زبان رمز به گونه‌ای بسیار دلپذیر مطرح شده است.

 

از مستشرقین "گواشون" به عنوان یک ابن‌سینا شناس برجسته که او نیز مانند "هانری کربن" فرانسوی است؛ پژوهشی را درباره رساله حی‌بن‌یقظان، شیخ‌الرئیس بوعلی‌سینا انجام داده و معتقد است هرگونه تفسیر عرفانی، باطنی یا صوفیانه از رساله حی‌بن‌یقظان، نادرست است و سعی می‌کند مضمون این رساله را به یاری نوشته‌های اصلی و فلسفی ابن‌سینا توضیح دهد.

 

گواشون معتقد است که اگر ما رساله حی‌بن‌یقظان را مورد توجه قرار دهیم، می‌توانیم مطالبی که در اینجا مطرح شده، ریشه آن را در کتاب‌های اصلی بوعلی مانند، کتاب شفا، کتاب نجات و دانشنامه علایی پیدا کنیم. با این رد گیری که گواشون انجام داده، معتقد است که این رساله، رساله فلسفی است و نه عرفانی.

 

گواشون معتقد است که همه معانی متن رساله حی‌بن‌یقظان، عاری از نکات عرفانی است. در حالی که به نظر می‌رسد و نگرشی که گواشون به رساله‌های عرفانی، ابن‌سینا دارد، قابل نقد است و به این عنوان که استناد دادن به گرایش‌های فکری و عرفانی به شیخ‌الرئیس تنها به واسطه این رساله‌های سه گانه تمثیلی نیست.

نخست این‌که ما گرایش‌های فکری و عرفانی در ابن‌سینا را این سه رساله و یا تنها به رساله حی‌بن‌یقظان مستند نکرده‌ایم، که گواشون با نقد این دلیل و انتساب بخواهد بیان کند که هیچ گرایش عرفانی در ابن‌سینا وجود ندارد. ما اضافه بر رساله حی‌بن‌یقظان، رسالة‌الطیر، رساله سلامان و ابسال، رساله عشق، نمطهای پایانی کتاب الاشارات و التنبیهات را هم داریم.

 

دوم این‌که، زبان تمثیل و زبان رمز به گونه‌ای است که خواننده مفسر به فراخور علایق و پیش فرض‌های خودش، می‌تواند تفسیر داشته باشد و می‌تواند قضاوت کند. از جمله در مورد این رساله‌های سه گانه؛ مفسر با علایق و پیش فرض‌های خود می‌تواند، تفسیری کاملاً فلسفی مبتنی بر فلسفه مشاء از مجموعه آثار عرفانی ابن‌سینا داشته باشد و اندیشمند و فرد دیگری با پیش فرض‌ها و علاقه‌هایی متفاوت می‌تواند تفسیر دیگری ارائه دهد. لذا به این نکته هم باید توجه کرد و اگر این نکته در کنار نکته اول قرار بگیرد، مشخص می‌شود که ابن‌سینا با یک گرایش عرفانی، این داستان‌ها را در کنار هم قرار می‌دهد.

 

ذکر این نکته نیز ضروری است که ابن‌سینا را به عنوان یک شخصیت عارف در کنار عرفایی مثل بایزید بسطامی، جنید بغدادی، شبلی و... تصور نمی‌کنیم. صبقه تفکرات فلسفی جناب بوعلی‌سینا و نوع نگاهی که ایشان در مجموعه جهان شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی دارد، طبیعتاً حتی در نگرش‌های عرفانی او و شیوه‌ و متدی که شیخ‌الرئیس ارائه می‌دهد، تأثیرگذار است.

 

از طرفی در برابر دیگاه گواشون، دیدگاه "هانری کربن" به عنوان شرق شناس برجسته و به خصوص در حوزه فلسفه اسلامی قرار دارد. زیرا کربن با توجه به علاقه و تخصصی که هم در "حکمة‌الاشراق" دارد، تأثیر بسیار ارزشمندی از آثار شیخ شهاب‌الدین سهروردی گرفته است و در ایران نیز مدت‌ها با اندیشمندان بزرگی مثل "علامه طباطبایی" و سایر بزرگان در حلقه‌های مختلف علمی حضور داشته و از نزدیک هم با دیدگاه‌های عرفانی آشناست.

 

کُربن معتقد است که ابن‌سینا کاملاً نگاه عرفانی دارد و نگاه عرفانی شیخ‌الرئیس در این سه رساله کاملاً مشهود است و این سه رساله یک دوره سلوک عرفانی بر اساس حکمت مشرقیه ابن‌سینا است.

 

جمع بندی

مضمون رساله حی‌بن‌یقظانف دیدار سالک با عقل فعال فلسفه مشاء یا همان جبرئیل هست. می‌دانیم که در فلسفه مشاء وقتی بحث عقل فعال مطرح می‌شود، عقل فعال را با جناب جبرئیل یا فرشته وحی تطبیق می‌دهند که این فرشته در چهره یک پیر نورانی ظاهر می‌شود و دست سالک را می‌گیرد و او را به مسیر اصلی بر می‌گرداند و به گونه‌ای مراتب مختلف عالم کبیر و عالم صغیر، موانع راه سلوکِ سالک و چگونگی راه‌یابی سالک به وطنِ آسمانی خود را برای او شرح می‌دهد.

 

در نگاه عرفانی، ما متعلق به عالم بالا هستیم و ابن‌سینا هم بر این باور هست و کما اینکه در قصیده عینیه هم به این مسئله اشاره می‌کند که از یک مکان رفیع آمده‌ایم. به تعبیر حافظ؛ مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم.

 

ابن‌سینا در رساله حی‌بن‌یقظان، می‌خواهد سیر آفاقی و سیر انفسی را بیان کند. در این بیان از مصطلحات و واژگان مشایی هم وام می‌گیرد. از جمله وام گیری عقل فعال. بحث اقالیم نه گانه آسمانی. هیئت بطلمیوسی و آنچه که افلاک نه گانه مطرح می‌شود، به گونه‌ای سایه خود را در اندیشه سینوی دارد و ابن‌سینا در همین بیان رمزی خودش از اقالیم نه گانه آسمانی که هر کدام یک پادشاهی دارند، سخن می‌گوید و همه این‌ها کمک می‌کند تا به واجب‌الوجود یا ملک نزدیک شود و بتواند از نزدیک او را مشاهده کند.

 

در رسالة‌الطیر و سلامان و ابسال هم دقیقاً همین سیر دنبال می‌شود. در رسالة‌الطیر همان طور که گفته شد، وقتی کبوتران در دام می‌افتند و احساس می‌کنند که راه نجات ندارند؛ باهم شروع به پرواز می‌کنند و باهم به خدمت ملک می‌رسند. تفاوتی که در رسالة‌الطیر ابن‌سینا با جناب عطار می‌بینیم این است که در مجموعه عطار، سی مرغ توانستند نهایتاً به سیمرغ برسند، اما در رساله ابن‌سینا، همه پرندگان با همکاری و همیاری همدیگر و با راهنمایی که به آنها می‌شود، این‌ها به خدمت حضرت ملک می‌رسند در آنجا بیانی مطرح می‌شود که می‌گوید: «بند از پای شما کس گشاید که بسته است و من رسولی به شما فرستم تا ایشان را الزام کند تا بندها از پای شما بردارد و صاحبان بانگ برآوردند که باید برگشت و از پیش ملک بازگشتیم و اکنون در راهیم». یعنی باید به عالم خاکی برگردند و اینجا آن بند را باز کنند تا بتوانند آن پرواز را داشته باشند.

 

 

۱۷ اسفند ۱۴۰۰ ۱۲:۱۱
روابط عمومی و امور بین‌الملل بنیاد بوعلی‌سینا |
تعداد بازدید : ۱,۶۷۹
کد خبر : ۱,۲۴۴

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید