نقدی بر چاپ تصحیح انتقادی کتاب اول القانون در بنیاد بوعلیسینا/
نویسنده: ژول ژانسُن (مجله فلسفه و علوم عربی- دانشگاه کمبریج- آگوست 2021)
ترجمه: نجمه محمدیجوچی
کتاب اول القانون ابنسینا که به کلیات مشهور
است با تصحیح انتقادی دکتر نجفقلی حبیبی در سال 1397 توسط انتشارات بنیاد علمی و
فرهنگی بوعلیسینا منتشر شده است.
این کتاب که با مقدمه انگلیسی دکتر سیدحسین
نصر و دکتر غلامرضا اعوانی منتشر شده است؛ فهارس و مقدمههای عربی و فارسی و
انگلیسی آن 400 صفحه است، با استقبال ابنسیناپژوهان و اهل فن در طب سنتی و سینوی
روبرو شده است.
ژول ژانسُن، ابنسیناپژوه مشهور بلژیکی، نقدی
علمی بر این کتاب در مجله فلسفه و علوم عربی (Arabic
Sciences and Philosophy)
دانشگاه کمبریج (آگوست 2021) نگاشته است که ترجمه فارسی آن بدین شرح است.
***
الشیخ الرئیس حسینبنعبدالله ابنسیناء
القانون فیالطب، الکتاب الأول، "فی الأمور الکلیة من علم الطب،" دراسة
وتحقیق وتعلیق الدکتور نجفقلی حبیبی، قدم له الدکتور سید حسین نصر، الدکتور
غلامرضا اعوانی (همدان، ایران: بنیاد علمی و فرهنگی بوعلیسینا، ۱۳۹۷ ھ.ش.، ۱۴۳۹ ھ.ق.).
اینکه «قانون در طب» ابنسینا از آثار
کلاسیک تاریخ پزشکی به شمار میآید، مورد تردید هیچ مورخ جدی پزشکی، اعم از شرقی
یا غربی، اسلامی یا غیر اسلامی نیست؛ بنابراین بسی جای تعجب است که تاکنون هیچ تصحیح
نقادانه جدی از این متن در دست نبود. البته نخستین گام، که بسیار محتاطانه هم بود،
در جهت یک تصحیح واقعاً نقادانه (منتشر شده در سالهای ۱۹۸۲-۱۹۹۶) در مؤسسه تاریخ و تحقیقات پزشکی (دهلی نو) به
سرپرستی حکیم عبدالحمید (۱۹۰۸-۱۹۹۹) انجام
شده است؛ آن کار، چهار نسخه موجود را مقایسه کرد: رم ۱۵۹۳؛ بولاق (قاهره) ۱۸۷۷؛
تهران (چاپ سنگی) ۱۸۷۸؛ و لکهنو ۱۹۰۵. علاوه بر این، از تصویر یک نسخه خطی قدیمی ایا
صوفیه، به تاریخ ۶۱۸، یعنی نسخه خطی ایاصوفیه، ۳۶۸۶ استفاده کرده است. [اما] با این تصحیح جدید
گام مهم دیگری به سوی یک تصحیح کاملاً نقادانه برداشته شده است؛ هرچند بدیهی است
که هنوز «تصحیح نقادانه» به معنای واقعی کلمه را ارائه نکرده است، اما محاسن فوق
العادهای دارد.
اول و مهمتر از همه، این است که اتکای آن بر
نسخ خطی، بسیار جامعتر از تصحیح هندی است. [مبنای این تصحیح] عمدتاً پنج نسخه خطی
است که همگی دارای تاریخ هستند؛ سه نسخه در قرن ششم هجری، یکی در نیمه اول قرن
هفتم و دیگری در اواسط قرن هشتم؛ به عبارت دیگر، بین قرون دوازدهم و چهاردهم
میلادی:
-
نسخه خطی کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۷۷۰، به تاریخ ۵۱۲ هجری قمری (۳۵-1134 میلادی)، یعنی
(چند سال) کمتر از یک قرن پس از مرگ ابنسینا. تاکنون این قدیمیترین نسخه خطی کشف
شده از کتاب اول است؛ بنابراین بهدرستی مورد توجه ویژه قرار گرفته است. بااینحال،
به خواننده گفته میشود که چند ورق ابتدایی نسخه، مفقود شده و جابجاییهای زیادی
در حین صحافی آن اتفاق افتاده است. البته متأسفانه اطلاعات بیشتری در اینباره
ارائه نمیشود.
-
تهران، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۱۸۸۹، به تاریخ ۵۳۸ هجری قمری (35/۱۱۳۴ میلادی).
در مقدمهها، بدون هیچ اشاره بیشتری،
ذکر شده است که آغاز این نسخه به دست فرد دیگری بازنویسی شده است، هرچند در ص ۵۵، پاورقی ۵، حاکی از آن است که متن به دستخط اصلی، نزدیک به ابتدای
فصل ۲، تعلیم ۳ از فن ۱ آغاز
میشود (ص ۵۵، سطر ۷).
-
استانبول، [کتابخانه] جار الله، ۱۵۲۴، به تاریخ ۵۵۶ هجری قمری (۱۱۶۱-۱۱۶۲ میلادی). مظفربنعمربنمحمد میافارقی آن را از یک نسخه خطی «مورد تأیید
نویسنده» بازنویسی کرده است. نسخه مذکور حاوی حاشیهنویسیهایی از امینالدوله ابیالحسن
هبةاللهبنصاعد، یا همان ابنتلمیذ (متوفی ۵۶۰ قمری / ۱۱۶۵
میلادی) میباشد.
-
استانبول، ایاصوفیه ۲۶۸۷، به تاریخ ۶۲۷
هجری قمری (۱۲۳۰-۱۲۳۱ میلادی). نسخه مذکور
در اختیار صدرالدین قونوی (متوفی حدود ۶۷۳
قمری/ ۱۲۷۴ میلادی)، شاگرد معروف ابنعربی (متوفی ۶۳۸ قمری/ ۱۲۴۰ میلادی) بوده است.
-
تهران، کتابخانه مجلس، ۶۲۶۸، به تاریخ ۷۳۵
هجری قمری (۱۳۳۵-۱۳۳۶ میلادی). به نظر میرسد
تنها یک واسطه بین این نسخه و دستخط خود ابنسینا وجود داشته است. به علاوه، این
نسخه حاشیهنویسیهای بسیاری دارد که عمدتاً، و نه منحصراً، از قطبالدین شیرازی
(متوفی 7۱۰ قمری/ ۱۳۱۱ میلادی) اند.
استدلالی که برای این گزینش آورده میشود
خلاصه، ولی در مجموع قانعکننده است. علاوه بر این، اشاره شده است که گهگاه از سه
نسخه خطی دیگر (جدای از پنج نسخه مورد رجوع) نیز استفاده شده است. شکی نیست که این
ترکیب، مخصوصاً با توجه به قصد صریح مصحح برای ارائه متنی تا حد امکان نزدیک به
نسخه اصلی ابنسینا، یک مبنای محکم فراهم میآورد. با این حال، در مقایسه با صدها
نسخه خطی موجود، مبنای فعلی این تصحیح نسبتاً کوچک است. علاوه بر این، بیان اینکه
آیا هیچگونه رابطهای بین نسخههای خطی انتخاب شده وجود دارد یا خیر، دشوار است.
مسلماً با توجه به این که اکثر آنها متعلق به دورهای است که فاصله چندانی با مرگ
ابنسینا ندارد و به این ترتیب در زمره قدیمیترین نسخههای خطی شناختهشده قانون
قرار میگیرند، به وضوح تهی از بهره نیستند؛ اگرچه ویراستار آشکارا از این واقعیت
غافل نیست که یک نسخه خطی کمی متأخرتر میتواند قرائتهای بسیار جالبی را ارائه
دهد، مخصوصاً زمانی که به متن دستخط خود نویسنده وفادار میماند، مانند نسخه خطی
مجلس، که عنوان شده است تنها با یک واسطه از نوشته اصلی ابنسینا فاصله دارد. اما
بدیهی است که برای یک تصحیح واقعاً نقادانه، در بدو امر باید فهرستی نظاممند از
همه نسخههای خطی شناخته شده فراهم گردد (و بدینسان آنهایی که همه کتابها را
پوشش میدهند، آنهایی که چند کتاب را پوشش میدهند و آنهایی که فقط یک کتاب را
پوشش میدهند از هم تمییز داده شوند) و از هر کدام توصیف نسخهشناختی کاملی داده
شود. تنها پس از اینکه چنین فهرستی مطابق با بالاترین استانداردهای علمی معین شد،
میتوان برای فراهم کردن یک تبارنامه نسخ خطی اقدام کرد، و بر اساس آن تبارنامه،
وجود خانوادههای اصلی نسخهها و/یا وابستگی مستقیم یک نسخه به نسخه دیگر را
(که به کمک آن به راحتی میتوان نسخه وابسته را از کار تصحیح خود حذف کرد) معین
کرد. بااینحال، چنین طرحی به وضوح نمیتواند توسط تنها یک محقق و حتی یک تیم کوچک
از محققان انجام شود، بلکه مسلماً نیاز به یک همکاری بینالمللی دارد که توسط یک
سازمان بینالمللی همچون کمیته تحقیقات اروپا یا یونسکو حمایت شود.
ثانیاً، یک وجه بسیار مثبت این تصحیح بدون شک
این است که مصحح، در سلسله یادداشتهای خود گهگاه توجه میکند که ابنسینا از کدام
منبع، یونانی (خاصه جالینوس) یا عربی (بهطور خاص ابوبکر رازی)، استفاده کرده و
همچنین به تفاسیر متأخر و شروح حاشیهای (خاصه قطبالدین شیرازی) نیز نظر دارد. هر
چند تعداد این یادداشتها محدود است بسیار مفید هستند، به ویژه از اینرو که یک
طرح کلی اولیه و خطمشی برای تحقیقات بعدی با توجه به منابع قانون و نیز
برداشتهای بعدی از آن ارائه میدهند. میتوان امیدوار بود که دیگر محققان به
بررسی دقیقتر این آثار بپردازند تا بتوان به روش دقیق و درست تاریخی، مشخص کرد که
واقعاً چه چیزی در اندیشه پزشکی ابنسینا اصالت دارد، یا اینکه او از میان آرای
متفاوت موجود در زمان خود چه انتخابی داشته و به چه دلایلی.
ثالثاً، مصحح در یادداشتها در موارد متعددی
به مطابقت بین عبارات قانون و عبارات تقریباً یکسان با آنها در کتاب حیوان
شفا اشاره میکند. البته B. Musallam قبلاً در سال ۱۹۸۷، طرحی کلی از تطابقات بین این دو اثر را ارائه کرد، اما
واقعیت این است که مصحح صراحتاً جایهایی از متن را که چنین مطابقتهایی در آنها
رخ داده را نشان میدهد، و این چنینخواننده را از سراغ گرفتن از کار B. Musallam بینیاز میکند. بسیار عالی میبود اگر مصحح
به موارد اختلاف (حداقل مهم ترینشان) نیز اشاره میکرد، هر چند چنین مقایسهای
ضروری نیست.
رابعاً، دو نمایه (صص ۷۷۷-۸۷۸ و ۸۷۸-۹۵۴) تعداد
زیادی از اصطلاحات فنی (معجونها، اندام، بیماریها و غیره)، اسامی (افراد و گروهها)
و عناوین کتابها را در بر میگیرد. در اولی که عنوان «الفهارس العامة» را گرفته
است، فهرستی صرفاً الفبایی از انواع و اقسام کلمات، بدون هیچ تمایزی، آورده شده
است. همین فهرست، به نحو طبقهبندی
شده بر اساس موضوعات معین، در نمایه دوم با عنوان «الفهارس الخاصة» ارائه شده است،
که در آن، خواننده علاوه بر [مندرجات فهرست اول]، همچنین (در آغاز) فهرست کوچکی از
چهار حدیث، فهرستی از سرفصل موضوعات (با آوردن مختصری از آغاز جملات)، و (در پایان)
فهرستی از اصطلاحات فنی را مییابد که در یادداشتها توضیح داده شدهاند (متأسفانه
فقط به شماره صفحه ارجاع داده شده بیاینکه شماره دقیق یادداشت ذکر شود). من مزیت
مهمی در انتشار نمایه اول نمیبینم؛ از آنجا که این نمایه مجدداً در نمایه دوم با
نظمی معین ارائه شده، معتقدم که دومی کافی است؛ اما اجازه دهید اصرار کنم که
نمایهی تفصیلی کمک بزرگی برای شناسایی جاهای کلیدی متن در یک موضوع معین میکند.
اما متأسفانه باید یک ملاحظه کوچک را هم بیان
کنم؛ در واقع، این امر توجهم را جلب میکند که تعداد موارد اختلاف ذکر شده نسبتاً
کم هستند. به علاوه، بیشتر آنها مربوط به دو چاپی هستند که علاوه بر نسخههای خطی،
مورد استفاده قرار گرفتهاند، یعنی رم ۱۵۹۳ و
چاپ سنگی تهران. آیا این بدان معناست که
تمام نسخههای خطی مورد مطالعه اکثر اوقات با یکدیگر همخوانی دارند؟ مسلماً باید
توجه داشت که شیوه خاص نوشتن عربی (مثلاً عربی میانه) مورد توجه مصحح قرار نگرفته
است؛ او به صراحت در مقدمه اشاره میکند که همه قرائتها را با استاندارد عربی
کلاسیک یکسان کرده است؛ تا جایی که فقط مضمون کتاب مهم باشد، این گزینه قابل درک
است. بااینحال، تا آنجا که مضمون خاص مد نظر است و از این جهت، بدون توجه به هر
شیوه نگارشی، میتوان انتظار داشت که موارد اختلاف بیشتر از آنهایی باشد که آورده
شده است. در این رابطه به خوانش کلمه «فلسفة» (ص ۲۸، ۲) اشاره
میکنم. بر اساس یادداشتها، کلمه «حکمة» (که در زمان ابنسینا کم و بیش مترادف با
«فلسفة» بود، اگر چه معنای «گستردهتری» داشت، یعنی معنای «حکمت») فقط در نسخه رم
آمده است؛ با این حال، در چاپ بولاق نیز آمده است.
اینکه در این دو نسخه اصطلاح جایگزین واحدی [یعنی «حکمة»] آمده است، به این واقعیت
اشاره دارد که این کلمه مورد اختلاف حداقل در یک نسخه خطی، و به احتمال زیاد، در
چند نسخه خطی وجود داشته است (آیا این نسخهها نماینده خانوادهای از نسخهها هستند؟). در اینجاء سؤال اساسی
این است که این کلمه چه زمانی برای اولین بار در سنّت استنساخ ظاهر شد. آیا چنانکه
از یادداشتهای تصحیح حاضر بر میآید، این کلمه واقعاً در سنّت قدیم [استنساخ]
غایب است، و اگر واقعاً چنین است، چه زمانی و چرا یک کاتب اصطلاح دیگری را برای
انتقال متن در دوران بعدی انتخاب کرده است؟
علاوه بر این، بر اساس مقایسه بین متن تصحیح
شده و عکسهای اولین و آخرین ورقهای هشت نسخه خطی [و دو نسخه تصحیح شده] مورد
استفاده (۱۰ صفحه در پایان مقدمه فارسی/ عربی)، میتوان
گهگاه در یادداشتها موارد عدم دقت و خطا را، تا جایی که به ذکر موارد اختلاف
مربوط میشود، دید؛ مثلاً آنگاه که گوشت چنین وصف میشود که نسبت به خون، کمتر گرم
است، جمله عربی در متن تصحیح شده چنین است: و یقصر عن الدم بما (ص ۵۵، ۱۰). در
نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ۱۸۸۹،
به وضوح میخوانیم: و انما یقصر عنها الدم لما. در یادداشتها (یادداشت شماره ۹) به اضافه شدن «انما» اشارهای نشده است. علاوه
بر این، باید توجه داشت که نحوه آوردن موارد اختلاف در آن یادداشت، برای خواننده
کاملاً گیجکننده است:
ن، رم: - ویقصر عن الدم/
د، ط، مج: لما/ ط: الکبد/ ط: ۱ الدم/ د: عنها.
انتظار میرفت چنین
آورده شوند:
ن، رم: - ویقصر عن الدم
// ویقصر عن [د: وانما یقصر عنها // الدم] ط: الکبد (ط 1: الدم) بما]// د، ط، مج:
لما.
به علاوه، مصحح توجه
نکرده است که ابتدای سطر ۱۰ عبارت «ثم اللحم و هو أقل حرارة منها» (با اشاره به
این مطلب در متن با یک «v»
کوچک بالای خط) توسط همان کاتب در حاشیه چپ اضافه شده است (اما در عکس گرفتهشده
از نسخه خطی، کلمات «أقل حرارة» وجود ندارد؛ با توجه به اینکه عبارت «منها» درست
در زیر «و هو» آمده است، این سؤال پیش میآید که آیا در حین صحافی نسخه خطی یا در
عکس گرفتن از آن، قسمتی از حاشیه نیفتاده است). در
نهایت، اشاره نشده است که واژههای «لأنّه کدم جامد»، که در تصحیح، قبل از «ویقصر»
آمدهاند، هم در نسخه خطی مذکور و هم در نسخه رم حذف شدهاند. اضافه کنم که همین
عبارت وصفی «شبیه به خون منعقد شده» در تصحیحهای بولاق و هند، ۱۹۸۲، نیز وجود
ندارد. این نکته قابل درک است اگر این را در نظر بگیریم که کبد (الکبد) قبلاً درست
به همان نحو وصف شده است.
مورد دیگر، که اهمیت
بسیار بیشتری دارد (به جهت دلالتهایی که در باب آموزه [پزشکی ابنسینا] دارد) -و
در ضمن اشارهای (ص ۵۷، خط ۶-۷) به اینکه آیا کلیه یا ریه مرطوبترین اندام است،
آمده است- این است که ابنسینا مشخص میکند که کلیه، بهویژه از نظر «رطوبت ذاتی»،
مرطوبترین اندام است، اما ششها (از بیرون [و نه بالذات]) شدیدتر (نسبت به کبد)
خیسانده شدهاند. سپس ابنسینا، مطابق تصحیح حاضر، اضافه میکند: «و إن کان دوام
الابتلال قد یجعله أرتب فی جوهره أیضاً»؛ در تصحیح حاضر، قرائت متفاوت «یجعلها ...
جوهرها» در چاپ سنگی تهران و نسخه رم ذکر میشود، بیاینکه ارجاعی به نسخ خطی نیز
آورده شود، اگرچه این قرائت در نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به وضوح
آمده است. علاوه بر این، با توجه به معنا این قرائت تقریباً خود را تحمیل میکند،
زیرا نمیتوان درک کرد که چگونه دوام خیسشدن ممکن است به چیز دیگری غیر از شش،
یعنی «الرئة» (که از نظر دستوری، واژهای مؤنث است) مربوط باشد که بدینترتیب
بتوان آن را در وجودش نیز مرطوبترین در نظر گرفت.
مایلم به این مورد نیز،
اگر چه از نظر آموزهای چندان مهم نیست، اشاره کنم: مصحح (ص ۲۶۲، خط ۱۳) اشاره نمیکند
که نسخه رم تعبیر «إلى الفیلسوف» را به جای «على الفیلسوف» آورده است. از انتخاب
آن قرائت، در نسخه هند ۱۹۸۲ نیز، بدون [ذکر] مورد اختلاف (و از این رو اصولاً در
همه نسخههای چاپی شناختهشده)، خودداری شده است، ولی آن قرائت، مهمتر از همه،
طبیعیتر به نظر میرسد اگر توجه کنیم به اینکه ابنسینا چند سطر قبل از آن اذعان
کرده بود که احراز حقیقت (تحقیق) در [مبحث مربوط به] (تعدادِ) حواس خارجی به
فیلسوف تعلق دارد، درست به همان نحو که اینجا درباره حواس باطنی اذعان میکند
(نگاه کنید به ص ۱۶۲، خط ۵: و تحقیق هذا إلى الفیلسوف).
در نهایت، موردی که
درخور توجه ویژه است، بدون شک این است که مصحح (ص ۷۹۱، خط ۱۰-۱۱) قرائت «سونوخس»،
را انتخاب کرده است که در نسخه خطی کتابخانه جار الله ، ۱۵۲۴ و چاپ سنگی تهران (بر
طبق یادداشتها؛ البته این سؤال پیش میآید که چرا در حالی که قرائتِ آمده در متن،
[با آن دو نسخه یکی است]، قرائت [آن دو] ذکر شده است) آمده است، و بدین ترتیب
قرائت «سوناخس» را که در نسخههای خطی کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی ۱۴۷۷۲۰،
کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ۱۸۸۹، و کتابخانه مجلس ۶۰۸۹، و همچنین نسخه رم (و میتوانم
دو نسخه بولاق و هند ۱۹۸۲ را اضافه کنم) آورده شده است، کنار گذاشته است. هیچ یک
از این دو واژه، حرفنویسی کاملی از اصطلاح یونانی (جالینوسی) συνοχος، به معنای «بیوقفه»
(بودن تبها)، نیست. در چنین حالتی تقریباً غیرممکن است که یکی را بر دیگری ترجیح
دهیم. بنابراین، شاید بهتر است که هر دو قرائت را در خود متن نگاه داشت. بهعلاوه،
توجه کنیم که این دو نحوه متفاوت در حرفنویسی یک اصطلاح فنی یونانی میتواند کمکمان
کند که خانوادههای متفاوت [نسخ خطی] در انتقال متن ابنسینا را بازشناسیم، کمکی
که هر چند مطلق نیست ولی نمیتوان نادیدهاش گرفت.
اینطور نتیجهگیری کنم؛
علیرغم وجود اشتباهات در یادداشتها، این تصحیح نشان میدهد که ارزش توجه جدی را
دارد و چیزی را ارائه میدهد که من آن را «اولین گام اساسی» به سوی یک تصحیح کاملاً
انتقادی مینامم. اما باید قدردان این بود که فردی همچون نجفقلی حبیبی تلاش زیادی
برای برداشتن این اولین قدم انجام داده و بدینترتیب سعی کرده است (و اضافه کنم،
تا حد زیادی موفق شده است) که مبنایی جدی برای چاپ معتبری از قانون بگذارد.
.
شماره نسخه در مقدمه تصحیح (نه انگلیسی و نه و عربی) ذکر نشده است؛ اما بر اساس
دادههای :
G.C.
Anawati, Mu'allafat Ibn Sina Essai de bibliographie avicennienne (Cairo: Dar
al-Ma'arif, 1950), p 197 .
میتوان
آن را با نسخه خطی ایاصوفیه ۳۶۸۶
یکی دانست.
.
نگاه کنید به:
B. Musallam, "Avicenna: Medicine and
biology," in Encyclopedia Iranica, t. III, pp. 94-99 (originally
1987; updated online August 18, 2011)
. به هر حال، واضح است که کلمات «و هو أقل حرارة منها» در متن
اضافه نشده است، همانطورکه در زیرنویس ۸ اشاره شده است (به احتمال زیاد ارجاع به
حاشیه است [من گمان میکنم که درباره چاپ سنگی تهران نیز همینطور باشد]، اما در
آن صورت انتظار میرفت به جای د، د1 بیاید؛ ضمناً باید در نظر گرفت که واژگان «ثم
اللحم» نیز فقط در حاشیه آمدهاند).