همایش «ابن سینا و حکمت مشرقی» روز، دهم
دیماه، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در بنیاد ایرانشناسی
برگزار شد.
حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، در این همایش با موضوع
«تأثیرات حکمت ایرانی در حوزه موسیقی بر آراء ابن سینا» به ایراد سخن
پرداخت و بیان کرد: بنده معتقد به تمیز و جدایی فرهنگ ایرانی به قبل و بعد
از اسلام نیستم و نه تنها دین زرتشت یک دین الهی بود، بلکه حکمت ما توسط
مسلمانها به نحو دیگری بازتولید شد و هرچقدر در قلمرو کشف و احیا و
پردهبرداری از این اتصال میان حکمت ایرانی و اسلامی قدم برداریم، کم است.
همایش «ابن سینا و حکمت مشرقی» روز، دهم دیماه، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در بنیاد ایرانشناسی برگزار شد.
حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، در این همایش با
موضوع «تأثیرات حکمت ایرانی در حوزه موسیقی بر آراء ابن سینا» به ایراد
سخن پرداخت و بیان کرد: بنده معتقد به تمیز و جدایی فرهنگ ایرانی به قبل و
بعد از اسلام نیستم و نه تنها دین زرتشت یک دین الهی بود، بلکه حکمت ما
توسط مسلمانها به نحو دیگری بازتولید شد و هرچقدر در قلمرو کشف و احیا و
پردهبرداری از این اتصال میان حکمت ایرانی و اسلامی قدم برداریم، کم است.
وی در ادامه افزود: برای ما که روی حکمت هنر کار میکنیم، آیه
شگفتانگیز سوره نور که میفرماید «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ
الْأَرْضِ ...» یکی از محورهای بنیادین حکمت هنر است و شاید برای اولین
بار، اخوانالصفا بودند که میان مراتب عقول با کلماتی که در این آیه
منشورگون وجود دارد، نسبتی ایجاد کردند. حدس میزنم ابن سینا که عقل فعال
را به تار تشبیه میکند، شاید متأثر از اخوانالصفا باشد. به روایت لطیف
ابن سینا، آثار اخوانالصفا در کتابخانه پدر او موجود بوده است. بعد از
اخوانالصفا، در یکی از آثار ابن سینا میبینیم که خودش مراتب عقل را با
آیه نور تطبیق داده است.
بلخاری تصریح کرد: بنده میخواهم از زاویه موسیقی، تأثیر
حکمت باستان بر اندیشه ابن سینا را بازگو کنم. موسیقی در حکمت ایرانی،
اسلامی و یونانی جزئی از فلسفه است، لذا اولا از فلسفه سخن میگویم، نه از
این مسئله که هنر نسبت خود را با حکمت از دست داده است. اما چگونه میتوان
میان حکمت سینوی و حکمت ایران باستان ارتباط ایجاد کرد؟ به نظر میرسد از
دو راه بتوان این کار را انجام داد.
وی ضمن تشریح این دو راه بیان کرد: یکی اینکه در تاریخ تأمل
کنیم و منابعی را بیابیم که مستقیما از تأثیر حکمت ایرانِ باستان بر این
سینا بگویند که هرچه بگردید، پیدا نمیکنید. لذا سؤال این است که کجا
میتوانید میان اندیشه ایشان با حکمت ایرانی نسبت ایجاد کنید؟ ایشان عقل
اول را معادل بهمن میداند که ایزد خرد است. اما کجا منابع جدید پیدا
میکنید جز در بررسی شباهتها؟ پس اولین راه، کشف منابع روشن و ارجاعات
مشخص حکما به ایرانِ باستان است که به هیچکدام نمیتوان اتکا کرد. اما روش
دوم، کشف واسطهها است. در تبیین و تنویر تأثیر حکمت ایرانی بر حکمت
مشرقی، ابن سینا و یونان را داریم. الزامی نیست که یونان نقطه مقابل حکمت
ایرانی تصور شود و از قلمرو تحقیقات ما خارج بماند. به ویژه که در پای حکمت
ایرانی در یونان بسیار بالا است. بر بنیاد این واسطه، از نسبت حکمت ایرانی
و سینوی میگویم تا بحثم از سر ذوق و ایرانزدگی در ایجاد نسبت میان ایران
و ابن سینا نباشد.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در ادامه تصریح کرد: اگر قرار
شد از طریق یونان واسطهیابی کنیم، اولین بحث این است که حلقه واسط حکمت
ایرانی و یونان کیست؟ این فرد بدون تردید فیثاغورس است. تاریخ شفافترین
روایتها را در این زمینه دارد. مثلاً در سال ۲۸۰ میلادی، فورفوریوس کتابی
دارد در باب فیثاغورس که صریحترین اشارت را از تعلیم فیثاغورس در بابل از
یک حکیم زرتشتی ارائه میدهد. بعد با افلاطون روبرو میشویم که او یک
فیثاغورسی تمامعیار است و در مواردی، ایجاد مرز میان او و فیثاغورس بسیار
سخت است.
بلخاری بیان کرد: افلاطون با هنرهای مختلف مشکل دارد و در
یوتوپیای خود، هنرمندان را اخراج میکند. افلاطون همه هنرها را به دلیل
اینکه با نیرنگ همراه هستند، رد میکند و میگوید اینها منشأ فریب و دورغ
هستند. اما فقط یک هنر را در قانون میپذیرد و میگوید اینجا یقین دارم و
بلکه اقرار میکنم که این هنر میتواند متأثر از گاد یا نیک باشد و آن
موسیقی است.
وی در ادامه افزود: افلاطون بر همه هنرها خط بطلان میکشد،
اما موسیقی را به دلیل تعهدی که به فیثاغورس دارد، قبول میکند. ثنویت حاکم
بر اندیشه افلاطون فیثاغورس است که یقیناً ایرانی است و مهمتر اینکه،
ارسطو به او اعتماد کرد. او در اثر خودش نسبت صریحی میان افلاطون و مغان
زرتشتی مطرح میکند. ایجاد نسبت میان حکمت یونانی و ایرانی، بنا به تعلیم
فیثاغورس از حکیم زرتشتی جدی است.
بلخاری با طرح این سؤال که چه نسبتی میان حکمت ایران باستان
با ابن سینا برقرار است؟ بیان کرد: اولاً ابن سینا یکی از بزرگترین
موسیقیدانان ایران است. لکن در حوزه موسیقی، دو دسته متفکر داریم، عالمان
عامل مانند عبدالقادر مراغی و نظریهپردازان غیرعامل مانند ابن سینا.
عبدالقادر در پایان جوامع الالحان میآورد که چون ابن سینا به همه علوم
میرسد هماورد میطلبد، اما وقتی به موسیقی رسید با کنایه سخنی گفت که نشان
از ناتوانی او در عمل و نواختن است. «ابن زیله»، عالم عامل بود و کسی که
در آن شبها یکی از آثار را قرائت میکرد، ابن زیله بوده است. ابن زیله جزء
بزرگان موسیقی است و فارمر جملهای دارد و میگوید عملا ابن زیله و ابن
سینا نشان دادهاند که نوازندگان موسیقی، نظام فیثاغورس را کار میکردند،
اما آنها نظام فیثاغورس را نظام ایران باستان نامیده و آن را ایرانیالاصل
میدانند.
وی در ادامه افزود: دلیل دوم این است که ابن سینا در یکی از
بخشهای شفا، در بخش وزن و ایقاع بحث میکند که یک ایقاع موصول و یک ایقاع
منفصل داریم و میگوید تمامی الحان قدیمه خسروانی و فارسی هستند که نشان از
اشراف ابن سینا بر موسیقی ایران باستان بوده است. حال اگر این موسیقی جزء
ذاتی فلسفی باشد، از طریق فیثاغورس به یونان رفته و به ایران آمده است و ما
با واسطه نسبت میان ابن سینا و ایران باستان را برقرار میکنیم. در ایجاد
نسبت میان حکمت ایران باستان و مشرقیه، به دنبال منابع مستقیم نباشید، چون
پیدا نمیکنید، تاریخ به ناجوانمردی مطلق این منابع را از ما ربوده است.
اما با واسطهها، امکان ایجاد این نسبتها وجود دارد.