غلامحسین ابراهیمیدینانی، چهره ماندگار فلسفه،
در این همایش به «ابنسینا و حکمت مشرقی» پرداخت و بیان کرد: در این مورد
صحبت کردن بسیار سخت است. اندیشمندان بزرگ آینههایی هستند که انسانها خود
را در آن میبینند. بزرگترین آینه تاریخ جهان اسلام ابنسیناست و شایسته
است که مردم در این آینه خود را ببینند.
هر بیخردی اهل مکاشفه نیست
همایش «ابنسینا و حکمت مشرقی» روز، دهم دیماه، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در بنیاد ایرانشناسی برگزار شد.
اندیشمندان بزرگ همانند آینه
غلامحسین ابراهیمیدینانی، چهره ماندگار فلسفه، در این همایش
به «ابنسینا و حکمت مشرقی» پرداخت و بیان کرد: در این مورد صحبت کردن
بسیار سخت است. اندیشمندان بزرگ آینههایی هستند که انسانها خود را در آن
میبینند. بزرگترین آینه تاریخ جهان اسلام ابنسیناست و شایسته است که مردم
در این آینه خود را ببینند.
وی در ادامه افزود: ابنسینا عمر کوتاهی داشته است، با اینکه
طبیب بوده، اما عمرش کوتاه بوده است و اواخر عمر نیز خود را معالجه نکرد،
ولی ابنسینا را با عمر طبیعی نباید شناخت. هر انسانی میتواند دو عمر
داشته باشد، یکی عمر طبیعی است که به حسب زمان اندازهگیری میشود و دوم
نیز عمر آگاهی است. بسیاری از مردم عمر طبیعی دارند، اما اندکی از آنها
عمر آگاهی نیز دارند. عمر طبیعی ابنسینا ۵۸ سال است، اما عمر آگاهی او حد و
اندازه ندارد و تا روزگار هست، ابنسینا نیز هست. تا بشر فکر میکند و
میتواند فکر کند، ابنسینا حضور دارد. امام خمینی(ره) در مورد ابنسینا
فرمود: «لم یکن له کفوا احد»؛ لذا ابنسینا نظیر ندارد.
ارسطوخوانی با ارسطویی بودن متفاوت است
این چهره ماندگار فلسفه تصریح کرد: ارسطو نیز به گرد ابنسینا
نمیرسد. هزار سال است به ما ظلم شده است، چراکه گفتهاند ابنسینا مشائی
است، اما این گونه نیست. لغت مشائی یعنی فلسفه ارسطو و در واقع ارسطو راه
میرفت و حرف میزد. لذا به او مشائی میگفتند. ببینید چه ظلمی به ابنسینا
شده است. ابنسینا ارسطو را خوب خوانده است، اما خواندن ارسطو با ارسطویی
بودن متفاوت است. ابنسینا یک اشراقی تمامعیار است. کتاب الانصاف او که
بیست جلد بود سوخت، اما این کتبی را که باقیمانده باید خوب خواند.
این مدرس برجسته فلسفه در ادامه با اشاره به مفهوم اشراق بیان
کرد: اشراق این نیست که چیزی به قلب آدم بیاید و کسی درسنخوانده ملا شود
که البته امروزه زیاد این مسائل را مطرح میکنند و دم از مکاشفه میزنند.
بنده مخالف مکاشفه نیستم، اما هر بیخردی هم اهل مکاشفه نیست. کسانی که
استدلال نمیفهمیدند به مکاشفه روی میآوردند. ابنسینا مردی است که
احیاکننده حکمت باستان است. در حالی که عربها در طول تاریخ هیچ نداشتهاند
و اکنون نیز ندارند. حالا فیلسوف عرب را که در آکسفورد درس خوانده داریم،
اما فیلسوف از نوع ملاصدرا و علامه طباطبایی حتی یک نفر هم در تاریخ عرب
وجود ندارد. از دانشگاه کمبریج فارغالتحصیل میشوند، اما یک علامه
طباطبایی ندارند.
بعثت حضرت رسول(ص) از بین قوم نادان معجزه بود
ابراهیمیدینانی بیان کرد: حضرت ختمی مرتبت(ص) به جهت نژادی
عرب است و این خود معجزه است که از این قوم نادان، چنین شخصیت الهی و
آسمانی پیدا میشود. هیچ معجزهای را برای پیامبر(ص)، جز این معجزه بزرگ
نمیدانم. پیامبر(ص) نیز ادعای معجزه نکرد و ایشان مانند معجزات انبیاء(ع)
نظیر حضرت موسی(ع) را نیاورد، اما خود حضرت رسول(ص) معجزه بود و معجزه او
قرآن کریم بود.
وی در ادامه با بیان اینکه ایران بسیار مظلوم است، گفت: بنده
نژادپرست نیستم بلکه منظورم فرهنگ ایران است. این فرهنگ بزرگترین فرهنگی
بوده که در تاریخ بشر ظهور کرده است. حتی یونانیها که سرزمین مهمی دارند،
مدتی در ایران بودند که از جمله میتوان به افلاطون اشاره کرد. وقتی که
کوروش پادشاه بود، منطقه نفوذ او تا کانال سوئز بوده است. دموکراسی و
عدالتی که در این سرزمین برقرار بوده از دموکراسی که غربیها امروزه مدعی
آن هستند بسیار بهتر بوده و اصلاً به حقوق بشر کوروش نمیرسد.
دشمنان فرهنگی ایرانی
این چهره ماندگار فلسفه بیان کرد: این فرهنگ ایرانی دو دشمن
داشته است، یکی از آنها غرب بود که آن زمان افلاطون و ارسطو بودن و در
واقع غربیها خواستند با این فرهنگ دشمنی کنند و دشمنی هم کردند، اما
سختترین دشمنان این فرهنگ عرب بوده است. امروز حماقت برخی از اینها روشن
شده است. در تاریخ اسلام نمیتوانید یک عرب پیدا کنید که مثل علامه تفسیر
نوشته باشد و قرآن را فهمیده باشد. اسلام با عرب فرق دارد. بنده مسلمان
هستم و به اسلام و قرآن ارادت دارم، اما عرب نیستم. ملکالشعرای بهار
میگوید: «گرچه عرب زد چو حرامی به ما/ داد یکی دین گرامی به ما/ گرچه ز
جور خلفا سوختیم/ ز آل علی(ع) معرفت آموختیم»؛ لذا معارف قرآن را ایرانیها
فهمیدند.
مباحثه با رئیس دانشگاه مدینه
ابراهیمیدینانی در ادامه تصریح کرد: اکنون هم فلسفه در عرب
نیست، ضمن اینکه کلام هم در آنجا وجود ندارد. اهل سنت شش کتاب مهم با عنوان
«صحاح سته» دارند که نویسنده این صحاح همگی ایرانی هستند. چند سال قبل در
مدینه بودم و به اتفاق یکی از دوستان به دانشگاه مدینه رفتیم. در آنجا با
رئیس دانشگاه دیدار کردیم. به رئیس دانشگاه گفتم شما فلسفه ندارید، اما در
میان فرقههای کلامی اشعری کدام یک در اینجا رواج دارد و وضعیت کلام در
اینجا چگونه است؟ در پاسخ گفت که هیچ کدام. کلام هم در اینجا وجود ندارد.
گفتم پس این معارف دینی را چطور درس میدهید؟ در پاسخ با لهجه غلیظ عربی به
من گفت «علم العقیده». اما آیا عقیده علم است؟ آدم بیعقیده در دنیا
نداریم، حتی بیدین نیز عقیده دارد.
ورود معنویت به فرهنگ در دوره ایران باستان
وی بیان کرد: به هر صورت ایرانیها مردمانی بودند که از قبل
از اسلام از ۴ هزار سال قبل و حتی ۱۰ هزار سال قبل تاریخ دارند، اما باید
توجه داشت که آثار ایرانیها را سوزاندند. شواهدی وجود دارد که کتب ایرانی
را به آتش کشیدهاند که این افراد نیز فاتحان عرب بودهاند؛ چون این فرهنگ
نیرومند بود و اینها از این فرهنگ میترسیدند؛ لذا اسامی بسیاری از بزرگان
فلسفه نیز از بین رفته است. به شهادت تاریخ، برای نخستینبار در تاریخ بشر
مسئله نور در ایران مطرح شد و هگل که فیلسوف با انصافی است میگوید که
اولینبار با طرح مسئله نور در ایرانِ باستان، معنویت وارد فرهنگ بشریت شد.
معنویت با نور میآید. مراد از نور این نورِ حسی صرف نیست، گرچه خوب است،
اما نور آگاهی مراد است. عقل است که همه جا را روشن میکند.
حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول در سخنان ابنسینا
ابراهیمیدینانی در انتهای سخنان خود تصریح کرد: سالهاست
ابنسینا درس میدهند، اما در طول هزار سال ابنسینا هنوز خوب فهمیده نشده
است؛ بنابراین باید توجه کنیم که ابنسینا مشائی نبوده و بالاتر از ارسطوست
و حرفهایی دارد که به ذهن ارسطو هم نرسیده است. حرکت جوهری را نیز
ابنسینا گفته است، اما ملاصدرا توانسته آن را خوب بفهمد، اتحاد عاقل و
معقول را نیز ابنسینا مطرح کرده است.