موسی اکرمی گفت: در آستانه پیدایش یک فلسفه خاص با نام «فلسفه ترجمه» قرار داریم و به زودی شاهد تدوین و تصویب این رشته و آموزش آن در رشته هایی چون مترجمی زبان های گوناگون، رشته فلسفه خواهیم بود.
موسی اکرمی گفت: در آستانه پیدایش یک فلسفه خاص با نام «فلسفه
ترجمه» قرار داریم و به زودی شاهد تدوین و تصویب این رشته و آموزش آن در رشتههای مترجمی
زبانهای گوناگون و رشته فلسفه خواهیم بود .
به گزارش روابط عمومی و امور بینالملل بنیاد بوعلیسینا به
نقل از خبرگزاری ایبنا، همایش ملی «فلسفه غرب و ترجمه» صبح دوشنبه 27 بهمنماه، با
سخنرانی غلامرضا زکیانی رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه و امیرحسین خداپرست دبیرعلمی همایش
افتتاح شد. موسی اکرمی استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات نیز در پنل اول
این همایش سخنرانی کرد.
در این همایش غلامرضا زکیانی گفت: پرسش جدی که در جمع ما مطرح
نمیشود این است که ترجمه چه لزومی دارد؟ حتی میگویند ترجمه ضرر دارد و با نهضت ترجمه
در قرنهای دوم و تا چهارم نیز مخالف هستند. نیت آن نهضت، مقابله با آموزههای اهل
بیت بوده است. اینکه چقدر موفق بودند نمیدانیم و اما در موج جدید ترجمه نیز میگویند
ترجمه، مخالفت با اسلام نابی است که انقلاب اسلامی مطرح کرده است و اکنون هم میگویند
ترجمه درصدد ترویج فرهنگ غربی است. حال آن که علامه طباطبایی آیهای از قرآن را چنین
تفسیر میکند: «بشارت بده به بندگان من که هر سخنی را میشنوند نه فقط سخنان محبوب
و هم مکتبی خود را بلکه هر سخنی را استماع میکنند. در این شنیدنها خوبیها را استفاده
کنید و بدیها را کنار بگذارید.»
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران افزود: نهضت ترجمه در
ابتدا با معارف اهل بیت مخالفت اصولی نداشت. بلندترین معارف اهل بیت و عمیقترین لایههای
بحث توحید و هستیشناسی در پاسخ به پرسشهای دیگران مطرح شده اند. این بحثها باعث بالندگی و تمدن اسلامی شدند و ما به درستی
در صدد احیای آنها هستیم و باید نهضت ترجمه را جدی بگیریم؛ زیرا مأمون به مترجمانی
که نادر بودند و تعهد علمی و اخلاقی دقیق داشتند و ترجمههایی دقیق از زبان یونانی
و سریانی ارائه میدادند، هموزن کتاب ترجمه طلا میداد. بنابراین نهضت ترجمه قرن دوم
تا چهارم کم بها نیست و بسیار ارزشمند است.
وی توضیح داد: نفس آشنایی با دیگران باعث میشود ذهن بسته انسان
گشوده شود؛ ذهن بسته بلای بشری است و مصیبت فاجعهبار آن زمانی خود را نشان میدهد
که بدانیم انسان تا با دیگران مواجه نشود، به بستگی ذهن خود پی نمیبرد و داشتههای
خود را حق مطلق و داشتههای دیگران را باطل مطلق میداند. همچنین باید بدانیم که زبان
هر فرد جهان او را تعیین میکند؛ پس جهانبینی هر فرد بستگی به زبان او دارد و آشنایی
با هر زبان بیگانهای یعنی مواجهه با یک جهانبینی جدید.
زکیانی تأکید کرد: ترجمه آثار فلسفی مغرب زمین ضرورت دارد. لیبرالیسم
فردگرایی توسط مارکس، سوبژکتیو دکارتی توسط هایدگر، اخلاق بردگی توسط نیچه، روانشناسی
ماتریالیستی توسط فروید و... ارائه شدهاند؛ بنابراین اگر عمیقا آنها را نشناسیم نمیتوانیم
از دستاوردهای علمی، فرهنگی، سیاسی و ... آنها استفاده کنیم و با ژرفای درون فرهنگی
آنها نیز آشنا نخواهیم شد. اندیشمندان مغرب زمین تلاش کردند خود را از بند مسائل غیرانسانی
کلیسای کاتولیک برهانند. برای آزادی اندیشه به معنای واقعی کلمه، بهای گزافی پرداخته
شده تا سبب شکوفایی اندیشه در حوزههای مختلف شده است.
وی افزود: یکی از محصولات تمدن غربی، پیدایش دولت ملتهاست که
خواه ناخواه مرزهای فیزیکی و زبانی در میان ملتها را برداشته است. ترجمه خودبهخود
دیوارها را برمیدارد و افراد را باهم آشنا میکند و نمیگذارد میان دولت ملتها فاصله
ایجاد کنند. دو اندیشمند بزرگ، علامه طباطبایی و مطهری، عمیقا با سنت دینی ما آشنا
بودند و تردیدی در این زمینه نیست؛ اما تفاوت عمده آنها با سایرین در این است که فرهنگ
و تمدن غربی که در دوره آنها مارکسیسم بود را عمیقا از ترجمه کتابهای عربی و فارسی
شناختند و از عهده نقد مارکسیست برآمدند.
امیرحسین خداپرست، دبیر علمی همایش ملی فلسفه غرب و ترجمه نیز
اظهار کرد: ترجمه، یکی از راههای اصلی اکتساب و انتقال تجربه و معرفت بشری است. اگر
جستوجوی دانش را سرشته در نهاد بشر میدانیم و اگر بر آنیم که دانش بیمرز است، باید
تصدیق کنیم که ترجمه، شیوهای متواضعانه از تلاش برای کسب معرفت است که از طریق آن
بهنوعی نشان میدهیم که یگانه انسانهای خردورز و صاحبهنر نیستیم و میدانیم نیازمند
بهره گرفتن از تجربهها و تأملات کسانی هستیم که با ما هموطن یا همزبان نیستند.
وی افزود: با نگاهی گذرا به تاریخ تمدن انسانی درمییابیم که
ترجمه چگونه توانسته به شکلگیری و رشد فرهنگهایی زایا و بالنده کمک کند. نمونهای
آشنا برای ما، دوره ترجمه متون علمی و فلسفی یونانی و تأثیر آن بر شکلگیری بخشی از
تاریخ ایران است که امروزه آن را دوره طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی میخوانیم. از مهمترین
درسهای مطالعه زمینههای ظهور و افول این دوره آن است که رشد و غنای فرهنگی در گرو
بسط و گسترش افق فرهنگی جامعه است و نتیجه خود برتر بینی و بستن یا محدود کردن چشماندازها
و ممانعت از انتقال تجربه و دانشی که در دیگر سرزمینها پدید آمده است، جز انزوا، زوال
و ناکامی نیست.
خداپرست گفت: فلسفهورزی یکی از شیوههای اصیل و مهم انسان برای
شناخت خود و جهان است؛ شیوهای که گرچه عنوان عام «فلسفهورزی» بر آن میگذاریم، اما
در درون خود متضمن تکثر منابع، روشها و دستاوردهاست. ترجمه متن فلسفی بیانگر آن است
که ما نهتنها این تکثر را به رسمیت میشناسیم، بلکه تصور میکنیم با این کار، میتوانیم
هم به طرح و نقد اندیشه فلسفی متفاوتی بپردازیم هم آن را با اندیشههای فلسفی خود
مقایسه کنیم. فلسفه، همچون هر دانش دیگر، از طریق چنین روابط و تعاملهایی شکل میگیرد
و غنا مییابد. شاید بتوان یکی از علل رکود و زوال اندیشه فلسفی در فرهنگ ما پس از
دوره طلایی سدههای میانه را گسسته شدن ارتباط آن از اندیشههای فلسفی شکلگرفته در
دیگر سرزمینها شمرد، همانطور که یکی از علل اوجگیری آن پیوستنش به فلسفه یونانی
از طریق ترجمهها بود.
وی افزود: به نظر میرسد در زمانه ما، یعنی در دورانی که آغاز
آن را میتوانیم تا ظهور زمینههای فکری، اجتماعی و سیاسی انقلاب مشروطه به عقب برویم،
بار دیگر ترجمه متون فلسفی ارزش و اهمیت یافته است. در این دوران، آگاهی از تکثر اندیشه
فلسفی جدید در غرب و البته تلاش برای زدودن موانع فکری رشد فرهنگی و نوسازی اجتماعی
و سیاسی، بسیاری از تحصیلکردگان و متفکران ما را بر آن داشت که ترجمه متون فلسفی
غربی را به مثابه رسالتی اجتماعی یا فعالیتی علمی بر عهده گیرند. این انگیزهها البته
بعداً متنوعتر شدند و به طور خاص، پس از تشکیل نهادهای علمی جدید، تأمین منابع آموزشی
و پژوهشی در فلسفه، تعامل با نهادهای علمی- فلسفی خارج از کشور و نیز امرار معاش و
گذران زندگی دانشآموختگان از طریق حقالترجمه بر آنها افزوده شد.
دبیر همایش تصریح کرد: در نتیجه اینک متون فلسفی ترجمهشده
از زبانهای غربی بخشی عظیم از مجموعه متون فلسفی به زبان فارسی را تشکیل میدهند.
با در نظر داشتن این ملاحظات، شاید زمان آن فرا رسیده باشد که به تاریخ و تحولات ترجمه
متون فلسفی غربی به فارسی، نظری نقادانه بیفکنیم و وجوه گوناگون آن را بکاویم. این
همان اندیشه اولیهای است که مبنای برگزاری همایشی برای بررسی ترجمه متون فلسفی غربی
به زبان فارسی قرار گرفته است.
در ادامه موسی اکرمی، عضو هیأت علمی گروه فلسفه علم دانشگاه
آزاد اسلامی در پنل اول این همایش درباره موضوع «ترجمه فلسفه» در پرتو «فلسفه ترجمه»
گفت: در جهان ارتباطات و مبادلات برساخته در تکثر زبانی انسانها، ترجمه گفتاری و نوشتاری
از یک زبان به زبان دیگر امری گریزناپذیر است. توجه به امکانپذیری ترجمه، چگونگی ترجمه
و مقتضیات ترجمه موفق یک متن فلسفی از زبانی به زبان دیگر همواره از دغدغههای مترجمان
اندیشهورز و همچنین خود فیلسوفانی بوده که هم به ترجمه متون فلسفی آفریده شده در زبانهای
دیگر نیاز داشتهاند، هم مشتاق و نگران انتقال هرچه دقیقتر اندیشه فلسفی از زبان مبدأ
به زبان مقصد بودهاند. این اشتیاق و نگرانی از زمان فیلسوفان بنیادگذار پیشاسقراطی
و چینیان و هندیان و ایرانیان باستان تا فیلسوفان سدههای میانه جهان اسلام و غرب وجود
داشته است؛ چنانکه امر «ترجمه» در حرکت تاریخی فلسفهورزی به یک مسأله فلسفی یا موضوع
ویژه در فلسفهورزی تبدیل شده است.
بنیادگذار دوره دکتری در رشته فلسفه علم در ایران افزود: در
دوران جدید، بیشتر با کوششهای شلایرماخر و در پرتو دستاوردهای سنت هرمنوتیک، فیلسوفانی
بزرگ از دو سنت تحلیلی و قارهای از نیچه و هایدگر و ویتگنشتاین تا ریکور و گادامر
و کواین و دیویدسن و دریدا و بدیو، توجهی ویژه به سرشت و سازوکار و نقش ویژه ترجمه
داشتهاند. در پیوند با تأملات و پژوهشهای آنان از یک سو و در پرتو دستاوردهای شناختشناسی
و زبانشناسی و فلسفه زبان و فلسفه ذهن و علوم شناختی از سوی دیگر، نظریههای مهمی
درباره «ترجمه» مطرح شدهاند که هیچ مترجمی بهویژه در زمینه فلسفه از دانستن آنها
بینیاز نیست. امروزه با کم و کیف در خور توجه این دستاوردها، ما در آستانه پیدایش
یک فلسفه خاص با نام «فلسفه ترجمه» قرار گرفتهایم؛ چنانکه به زودی شاهد تدوین و تصویب
این رشته و آموزش آن در رشتههای مترجمی زبانهای گوناگون، رشته فلسفه و رشتههای مرتبط
با ادیان خواهیم بود، رشتههایی که زبان در آنها ویژگیهای گوناگون شگفت خود را به
نمایش میگذارد.