دریافت فایل مقاله
دریافت فایل صوتی
مشاهده فیلم در آپارات (دانلود)
ابنسینا
قدیمترین دانشمندی که گذر زهره را دیده است
دکتر امیرمحمد
گمینی - بیستوپنجمین نشست از مجموعه
درسگفتارهایی درباره بوعلیسینا
چهارشنبه ۱۴۰۰/۶/۱۰
بیستوپنجمین
نشست از مجموعه درسگفتارهایی درباره بوعلیسینا با همکاری مرکز
فرهنگی شهر کتاب و بنیاد علمی و فرهنگی بوعلیسینا در روز چهارشنبه ۱۰ شهریور برگزار
شد. این نشست به سخنرانی دکتر امیرمحمد گمینی با
موضوع «ابنسینا و گذر زهره از مقابل خورشید» اختصاص داشت. این درسگفتار به صورت مجازی از اینستاگرام شهر کتاب پخش شد.
از میان
نسخ خطی به جامانده از دوره اسلامی گزارشهایی مبنی بر رؤیت نقطهای سیاه بر روی قرص
خورشید به دست ما رسیده است. این گزارشها معمولاً با این ادعا همراه هستند که این
نقطۀ سیاه، در واقع، سیارۀ زهره یا عطارد است که از مقابل قرص خورشید گذر میکند و
وجود این پدیده نشان میدهد که زهره یا عُطارد نسبت به خورشید در فاصلهای نزدیکتر
به زمین قرار دارند. به این گزارشها نمیتوان اعتماد کرد. در این میان شواهدی وجود
دارد که احتمال رؤیت گذر زهره توسط ابنسینا را افزایش میدهد.
آنچه در پی میآید سخنان دکتر امیرمحمد گمینی
در
این نشست است که توسط آناهید خزیر تنظیم شده است.
ابنسینا
در دورانی که آن را به عنوان تمدن اسلامی میشناسیم و برخی نیز به عنوان قرون میانه
اسلامی میشناسند ابنسینا جزو افرادی نیست که از لحاظ علم نجوم برجسته باشد، این دانشمند
بیشتر در منطق، فلسفه، پزشکی و... شناخته شده است. ابنسینا آثار بسیار خوبی در زمینه
نجوم و ریاضیات هم دارد. کتاب شفای ابنسینا بسیار مفصل به فلسفه، منطق، الهیات پرداخته
و بخشهایی به ریاضیات و طبیعیات اختصاص داده شده است. بخش طبیعیات با روش فیلسوفانه
در آن روزگار مطرح بوده است و ابنسینا بخشهایی هم در کتاب شفای ابنسینا به ریاضیات
پرداخته و بخشهای مفصلی درباره نجوم دارد و مهمترین بخش آن در کتاب ریاضیات شفای ابنسینا
با نام تلخیص المجسطی است که بخشی از شفاست که کتاب مجسطی بطلمیوس را خلاصه کرده و
به زبان خودش بازنویسی کرده است. شاید دستاوردهای مهم و ارزشمندی در این بخش نبینیم
اما میبینیم که ابنسینا با نجوم و ریاضیات زمان خود به خوبی آشناست و میتواند کتاب
بسیار پیشرفته بطلیموس را بخواند و بفهمد و خلاصه و تقریری از آن ارایه کند.
چرا ابنسینا
بین کتابهای نجوم از بطلیموس بهره گرفت؟
بطلمیوس
کتاب مجسطی را در قرن دوم میلادی و چند قرن قبل از آغاز دوران اسلامی و هجرت پیامبر
نوشته و کتابی است سراسر مملو از استدلالهای ریاضی و تجربی و گزارشها و رصدهای دقیق
که خود یا پیشینیان او (یونانی و بابلی و بینالنهرین) به آن پرداختهاند. مجسطی کتابی
است که در هیات زمین مرکزی را معرفی کرده و دلایل ریاضی خود را مطرح کرده و مدلهای
نجومی حرکت افلاک و سیارات به دور زمین را بیان کرده به شیوهای که هر منجمی در هر
زمان و مکانی بتواند پیشبینی کند که هر یک از سیارات در هر زمان و دقیقهای در کجای
آسمان قرار گرفتهاند.
این مهمترین
جنبه کتاب است که قرنها پس از خود چه در دوران میانه اسلامی و چه میانه مسیحی تا زمانی
که کوپرنیک کتاب خود را با الهام از بطلمیوس مینویسد، این کتاب در تمام تمدنهای اسلامی
و مسیحی حکمفرماست. کوپرنیک هم بخش بسیاری از کتابش استفاده و رونویسی از کتاب بطلیموس
است فقط جنبه اینکه زمین در مرکز نباشد و خورشید در مرکز باشد کار کوپرنیک را پیچیده
میکند و جنبه جدیدی به آن میافزاید. کار کوپرنیک نیز تحت تاثیر و در بستر کتاب بطلیوس
نوشته شده است.
چرا ابنسینا
بین کتابهای نجومی مهمترین کتابی که به زبان عربی ترجمه شده از کتاب بطلیموس استفاده
کرده و خلاصهای از آن را عرضه کرده است؟ این کتاب در قرن سوم دو سه بار به زبان عربی
ترجمه شده است و کتاب پیچیدهای از جنبه ریاضی، نجوم است و ترجمه این کتاب نیاز دارد
که مترجم به خوبی با ریاضیات و نجوم آشنا باشد. ترجمه کردن یک اثر علمی در صورتی دقیق
اتفاق میافتد که مترجمان دانش کافی در آن زمینه داشته باشند. کسانی مثل «ثابت بن قره»
که از منجمان بزرگ دوران اسلامی بودند بر این ترجمه نظارت کردند و این یکی از بهترین
ترجمههاست که با کار ثابت بن قره اصلاح شد و اینکه ابنسینا از کدام ترجمههای استفاده
کرده بسیار تخصصی است. این کتاب بارها تصحیح شده است.
آیا ابنسینا
ادعا میکند که گذر زهره را دیده است؟
وقتی در
این کتاب به مقاله نهم میرسیم میبینیم که در بخشی ابنسینا درباره ترتیب افلاک ستارگان
هفتگانه بحث کرده و خلاصهای است از مقاله نهم بطلیموس که در انتهای آن با کلمه «قال»
شروع میشود یعنی «گفت» که بطلیموس چنین گفت: سیاراتی که دور تا دور زمین قرار گرفتند
و میچرخند کدام نزدیکتر و کدام دورتر است؟ در آن زمان بطلیموس میگوید که نزدیکترین
سیاره به زمین ماه است و بعد از ماه، عطارد و زهره قرار گرفته و بعد از آن خورشید و
مریخ و مشتری و زحل است و بعد از زحل ستارگان ثابت قرار میگیرند. ۹ فلک اصلی
دور تا دور زمین است که سیارات به دور زمین میچرخاند. بطلیموس دلایلی میآورد که زهره
و عطارد به ما نزدیکتر است و بعد از آن خورشید قرار گرفته و به دور زمین میچرخد.
زمانی
که ابنسینا نظرات بطلمیوس را بیان میکند انتهای جمله را با «اقول» اضافه کرده است:
«من دیدم زهره را مانند خالی بر صفحه خورشید» و بعد از این میبینیم فصل تمام شده و
فصل بعدی آغاز شده است و ابنسینا توضیح بیشتری نمیدهد و فقط یک جمله در اینجا اضافه
شده است. ابنسینا میگوید: «زهره را دیدم که از جلوی خورشید رد شده است» و اگر ببیند
که زهره از جلوی خورشید رد شده است نشان میدهد زهره به ما نزدیکتر است. یکی از معیارهای
بطلیموس این است که کدام ستارهها به ما نزدیکتر است و کدام ستاره از جلوی آن یکی
رد میشود. بطلیموس میگوید: ماه به ما نزدیکتر است، وقتی کسوف میشود و خورشید گرفتگی
میشود ماه از جلوی خورشید عبور میکند. درباره زهره و عطارد هم چنین استدلالی دارد
و هیچ دانشمند و فیلسوفی و حتی بطلیموس ندیده بود که زهره و عطارد از جلوی خورشید عبور
کنند و ابنسینا میخواهد دلیلی را بر حرفهای بطیموس اضافه کند. ابنسینا میگوید
من چنین پدیدهای را دیدهام اما نگفته کجا و کی؟
آیا میتوانیم
به گزارش آندلسی اعتماد کنیم؟
ما میدانیم
پدیده گذر زهره واقعا اتفاق میافتد در یک دوره زمانی مشخص و منظمی و هر ۱۲۰ سال و
سپس ۸ سال
بعد اتفاق میافتد. همین سالهای اخیر پدیده گذر زهره دو بار اتفاق افتاده و به فاصله
۸ سال. زهره
از مقابل خورشید عبور کرد و ۱۲۰
سال دیگر اتفاق خواهد افتاد و کسانی که اکنون در کره زمین زندگی
میکنند دیگر نمیتوانند چنین پدیدهای را مشاهده کنند. ما تمام زمانهایی که این پدیده
در طول تاریخ اتفاق افتاده میشناسیم. آیا ابنسینا ادعا میکند که گذر زهره را دیده
است؟ آیا میتوان به سخنش اعتماد کرد؟ به ویژه توضیح نداده کی و کجا این پدیده را مشاهده
کرده است؟ آیا ابنسینا تنها کسی است که چنین ادعایی کرده است یا منجمان دیگری هم در
گذشته بودند که این پدیده را دیده باشند؟
ما گزارشهای
دیگری هم از رویت این پدیده داریم. چند تن که حتی هویت آنها مشخص نیست، گزارشهایی
به آنها منسوب شده است. در کتابهای خواجه نصیرالدین توسی و قطبالدین شیرازی گفته
شده که دو تن ادعا کردند ما چنین پدیدهای را مشاهده کردیم اما نگفتند که این دو نفر
کیستند و در کدام کتاب این ادعا را گفتهاند؟ شخص دیگری که چنین ادعایی کرده است ابن
باجه آندلسی است که گفته روزی در زمان طلوع خورشید دو خال روی آن مشاهده کردم و تقویم
زهره و عطارد را در آن زمان از زیج استخراج کردم و دریافتم تقویم آنها نزدیک تقویم
خورشید است و دانستم آن دو خال زهره و عطارد است. آیا ما میتوانیم به گزارش آندلسی
اعتماد کنیم ما ابن باجه را میشناسیم و میدانیم فیلسوف و ریاضیدان است و در چه زمانی
زندگی میکرده است. ولی واقعیت این است که در مدت زمانی که ابن باجه زنده بوده هیچ
پدیدهای در زهره طبق محاسبات امروزی اتفاق نیفتاده است و امکان نداشته که در طول حیاتش
چنین پدیدهای را ببینید.
ممکن است
که لکه بزرگ خورشید روی داده باشد و قطبالدین شیرازی گزارش ابن باجه را نقل میکند
و حدسی که میزند میگوید احتمالا لکه خورشیدی دیده است. برخی بر این باورند که لکههای
خورشید را اولین بار گالیله کشف کرده و در طول تمدن اسلامی برخی آثار به رویت و وجود
لکههای روی خورشید اشاره شده است. ابن باجه ادعا نکرده که من لکه را دیدم اما قطبالدین
شیرازی میگوید آنچه دیده همان لکههای خورشید است. همانطور که روی ماه لکههایی وجود
دارد گفته شده روی خورشید هم لکههایی است که گاهی دیده میشود و شاید ابن باجه این
لکهها را مشاهده کرده و این ادعا را باطل نمیدانیم.
ابوعبید
جوزجانی و کتاب مستندی که درباره ابنسینا نوشت
کندی فیلسوف
بزرگ عرب هم مانند ابن باجه به زمان زندگیش نمیخورد که چنین پدیدهای را دیده باشد.
آیا در مدت زمان حیات ابنسینا گذر زهره اتفاق افتاده است؟ ما میدانیم که ابنسینا
تا سال ۴۲۸ قمری
زنده بوده است و پنج سال پیش از مرگ ابنسینا یعنی ۴۲۳ قمری یک
گذر زهره اتفاق افتاده است و ممکن است ابنسینا این گذر زهره را دیده باشد. آیا ابنسینا
این گذر زهره را سال ۴۲۳
دیده و این را در کتاب خود آورده است؟ آیا میتوانیم اطمینان
پیدا کنیم که گذر زهره را دیده است؟ در اینجا چند پرسش مطرح میشود که باید به آن پاسخ
داد.
ابنسینا
در سال ۴۲۳ کجا
بوده و در جایی که زندگی میکرده آیا گذر زهره قابل رویت بوده است؟ آیا کتاب تلخیص
مجسطی را پیش از ۴۲۳ نوشته
یا بعد از آن؟ که اگر قبل از آن نوشته باشد نمیتواند گذر زهره را ۴۲۳ را دیده
باشد و امکان ندارد. آیا در جایی که ابنسینا زندگی میکرده امکان گذر زهره با چشم
غیرمسلح بوده است و تکنولوژی تلسکوپ در زمان ابنسینا نبوده است. ابنسینا در سال ۴۲۳ زندگی
میکرده است و یکی از منابع مهم درباره زندگی ابنسینا کتاب سیرت شیخ الریس که شاگردش
ابوعبید جوزجانی نوشته است. درباره فلاسفه و دانشمندان قدیم کتاب زندگینامه نوشته
نشده است اما درباره زندگی ابنسینا شاگردش جوزجانی آن را نوشته و بخشی از زندگینامه
را خود ابنسینا به شکل خودنوشت نوشته و از جایی دیگر شاگردش آن را ادامه داده که بسیار
مستند و موثق است.
همچنین
میتوانیم از کتاب البدایه و النهایه ابنکثیر هم استفاده کنیم وجنگهایی که علاءالدوله
در آن روزگار برای آن سفر کرد، ببینیم. ابنسینا همراه با علاءالدوله در اصفهان زندگی
میکرده و ۱۰ سال
پایان عمرش در اصفهان بوده است و گاهی مواقع به جنگهایی هم میرفته است و در جنگهایی
که علاءالدوله میرفته ابنسینا را همراه خود میبرده شاید به دلیل طبابت بوده است
و میتوانسته مشورتهای سیاسی و نظامی هم بدهد. بر اساس تاریخ ابن کثیر میدانیم که
علاءالدوله در سالهای ۴۱۷
و ۴۲۱
و ۴۲۳
به قصد حمله به شهر شاپورخواست برای جنگ رفته است، شاپورخواست
شهری در دوره ساسانی است که توسط شاپور اول تاسیس شده و در مکان فعلی شهر خرم آباد
امروزی قرار گرفته بوده است.
ابن کثیر
میگوید در سال ۴۲۳ علاءالدوله
به جنگ رفته بود و جوزجانی میگوید ابنسینا در برخی از سفرهای علاءالدوله همراه او
میرفته است و حتی صراحتا جوزجانی نوشته ابنسینا در سفر شاپورخواست با علاءالدوله
همراهی کرد و بخشهایی از کتاب نبات و حیوان شفا را در این سفر تمام کرد و این نشان
میدهد ابنسینا همچنان مشغول نوشتن شفا بوده است. شاید در این سفر که در سال ۴۲۳ روی داده
ابنسینا به شاپورخواست رفته و در آنجا بوده است.
آیا ابنسینا
نکتههایی را در شاپورخواست به شفا اضافه کرده است؟
آیا ما
بر اساس اسنادی
که داریم قسمت کتاب ریاضیات را جوزجانی میگوید قبل از ۴۲۳ تمام کرده
بود اما جوزجانی صراحتا نوشته ابنسینا در سالهای ۴۱۷ تا ۴۲۳ مطالبی
به آخر مجسطی شفا اضافه کرده است که تا پیش از آن سابقه نداشته است. اینها میتواند
احتمال اینکه ابنسینا این جمله را در ۴۲۳
در سفر به شاپورخواست همراه علاءالدوله اضافه کرده احتمالش
را بالا ببرد. همه اینها به این بستگی دارد که در شاپورخواست گذر زهره قابل رویت باشد
آن هم با چشم غیرمسلح.
زمانی
که بر اساس محاسبات نجومی امروزی نگاه میکنیم، گذر زهره در شهر اصفهان قابل رویت نبوده
است. ارتفاع خورشید در تماس اول خورشید دو درجه از افق ارتفاع نداشته است، وقتی گذر
زهره شروع شده یعنی در لحظه تماس دوم خورشید در شهر اصفهان غروب کرده بود. ابنسینا
اگر در آن تاریخ اصفهان بوده قطعا نمیتوانسته گذر زهره را ببیند. شواهدی داریم احتمال
به اینکه ابنسینا به خرمآباد رفته و نکتههای به کتاب شفا اضافه کرده باشد این احتمال
را بالا می برد. اگر به همدان رفته باشد احتمال گذر زهره تاحدی وجود داشته است. اگر
ابنسینا خورشید را در گذر زهره دیده باشد حدود ۱۵ دقیقه
فرصت داشته که گذر زهره را مشاهده کند.
اگر ابنسینا
منجم دقیقتری بود گذر زهره را مبهم نمینوشت
آیا گذر
زهره را با چشم غیر مسلح میتوان دید؟ این گذری که اتفاق افتاده پیش از غروب خورشید
و خورشید لب افق است و گرد و خاک محلی نور خورشید را کم میکند و احتمال اینکه ابنسینا
گذر زهره را ببیند احتمالش بالا میرود. در این شرایط که گفته شد، گذر زهرهای که با
چشم غیر مسلح میتوان دید راحتتر است. ما میدانیم اگر یک فیلتر جلوی چشممان بگیرم
زهره را در مقابل خورشید میتوانیم ببینیم. اگر گذر زهره را در سال ۲۰۱۲ به یاد
داشته باشید میتوان با یک فیلتر گذر زهره را دید. در زمان ابنسینا چون خورشید لب
افق بوده است احتمال اینکه گرد و غبار محلی نور خورشید را کم کرده باشد وجود داشته
است. اینها نشان میدهد احتمال اینکه ابنسینا این گذر را دیده باشد بالا میرود و
قطعی و یقینی به ما نشان نمیدهد که آیا این اتفاق افتاده است یا خیر. در این زمینه
نیاز به پژوهشهای گستردهای دارد و کسانی که روی نسخههای شفا کار میکنند باید در
این باره نظر بدهند.
بین گزارشهایی
که از گذر زهره مقابل خورشید داریم در دوران باستان قدیمیترین گزارش از ابنسیناست
که با اما و اگرهایی همراه است. اگر کسانی که در خرمآباد این سخنان را بشنوند این
پرسش مطرح میشود که اطراف خرمآباد کوه و کوهستان است و خورشید دیده نمیشود شاید
پاسخ این باشد که ابنسینا در بیابانهای خارج از خرمآباد و در راه خرمآباد و اصفهان
و جایی که این گذر قابل رویت بوده توانسته این پدیده را مشاهده کند و هنوز هم بحث باز
است و تصمیم نهایی درباره آن گرفته نشده است. ما از میان اسناد تاریخی و اسناد مکتوب
و از طرفی از روش شبیهسازی رایانهای و نجومی میتوان به این پدیده نزدیک شد و درباره
رویداد تاریخی قضاوت کرد. این مساله میتواند اتفاق تاریخی نجومی و رویت یک پدیده نجومی
بسیار نادر باشد. ابنسینا جزو قدیمیترین انسانی است که در کره زمین گذر زهره را دیده
است و بقیه پس از ابنسینا بودهاند. اگر ابنسینا منجم دقیقتری بود و روشهای محاسبهای
مفصلی را پرورانده باشد در واقع این قدر مبهم مساله را گزارش نمیکرد و بادقت بیشتری
به آن میپرداخت.
روابط عمومی و امور بینالملل
بنیاد بوعلیسینا