فلسفه در ایران باستان- بخش ششم
گفت و گو با اَشک دالِن - منوچهر دین پرست
۱۴۰۲/۰۴/۱۰
گفت و گو با اَشک دالِن - منوچهر دین پرست
در
منابع چه افرادى را به عنوان فیلسوفان همدوره زرتشــت و یا پیش از او نام برده اند
و اینان در کجا مى زیســتند و منابع معرفتى و فکرى شــان چه بود و اساســا اینها
چگونه به سمت یونان رفتند؟ [بخشـــی
از] ایرانیان در زمان زرتشت، یعنى 1500ق.م، در آسیاى مرکزی و سبز دشت پونتیک
کاسپین مى زیستند. فعالیت زرتشت در سرزمینى به نام «ایران ویچ» بود. چندصد سال پس
از درگذشـــت او عده زیادى به سمت جنوب غربى فلات ایران کوچیدند. از این دوره
منابع تاریخى بســـیار اندکى موجود است و از نحوه گسترش آموزه هاى زرتشت و ورود
احتمالى آنها به یونان و سایر سرزمین هاى اطراف ایران نیز زیاد اطلاعاتى در دست
نیست.
روابط
فرهنگى میان ایران و یونان در دوره باستان به طور عمده از طریق تجارت، مسافرت و
مهاجرت صورت مى گرفت و به تبادل اندیشه، نفوذ فرهنگى و پیدایش مفاهیم نو در زمینه
هاى گوناگون ِ انجامید. براى مدتهاى طولانى یونانیان طرف پذیرنده و تحت نفوذ مصر،
فنیقیه، بین النهرین و ایران بودند. از 750 تا 575ق.م در هنر یونانى به عنوان «دوره شرق ســـازى» یاد
مى شـــود. طى این دوره یونان در زمینه معمارى، ساختار قدرت سیاسى و سبک زندگى تحت
الشعاع تمدن هاى خاورمیانه قرار گرفت. اصطلاح شرق سازى به تأثیر گسترده شرق بر
ادبیات، فلسفه، دین و اســـاطیر یونان تا پایان قرن چهارم ق.م اشـــاره دارد. نفوذ
ملموس تمدن هاى شـــرقى را مى توان در آثار هزیود، هومر، جهان بینى اورفئوسى و
همچنین به شکل جزئى تر در اندیشه هراکلیتوس و هرودوت مشاهده کرد.
تئوگونیاى
هزیود ویژگى هاى مشترک زیادى با اسطوره هاى خاورمیانه دارد. آناکساگوراس از
فیلسوفانى بود که اندیشه ایرانى را به آتن برد. او در جوانى به خدمت ارتش هخامنشى
درآمده بود و بعدها نظریه هاى نجوم ایرانى را در مدارس آتن آموزش مى داد. با تشکیل حکومت هخامنشى
براى نخستین بار موقعیت مناسبى براى داد و ســـتدهاى فرهنگى درازمدت به وجود آمد.
این تحول زمینه اى را براى تبادل فرهنگى گسترده در سطوح مختلف فراهم کرد. مارتین
لیچفیلد ِوست، استاد بریتانیایى مطالعات کلاسیک، نشان داده که نفوذ ایران بر فلسفه
یونان به ویژه در دوره پیشاسقراطى رخ داده و در اندیشه فیلسوفانى مانند ِ ِرسید و
هراکلیتوس قابل ردیابى است. به ِس، ف آناکسیماندروس، ِ آناکسیمن نظر او شباهت هاى
جهان بینى زرتشتى و هراکلیتوس عمیق و متنوع بوده و بیانگر وجود تبادلات فلسفى پر
جنب و جوش میان دانشمندان ایرانى و ِفسوس است. چندین تن از فیلسوفان نامدار
پیشاسقراطى یونانى در ا شهر نه تنها شهروند هخامنشى بودند، بلکه با مغان ایرانى
همشهرى و در تماس روزانه بودند. این فیلسوفان همچون همتایان ایرانى خویش به کیهان
شناسى، کیهان نگارى و اختربینى علاقه داشتند و از تفکر آنها الهام مى گرفتند. بدون
اغراق مى توان گفت که خیزش فلسفه یونان و به ویژه فلسفه طبیعت گرا ایونى به لطف
ارتباط نزدیک ایونیان با فرهنگ ایران امکان پذیر شد.
سرزمین
ایونى در غرب ترکیة امروزى به محلى براى مبادلات تجارى، فرهنگى و فکرى میان یونان
و ایران تبدیل شده بود. بر اساس گفته هاى اودموس رودســـى که در دوره هخامنشى مى
زیست، از مکتب فلسفى و ُ دینى زروانى مطلع هســـتیم. پیروان زروان «زمان» را به
عنوان عالى ترین اصل متافیزیکى مى دانستند و به دوگانه گرایى الهیاتى باور داشتند.
اندیشمند یونانى فرسید سیروسى که در سده ششم ق.م. فعالیت مى کرد، اولین یونانى بود
که به شخصیت انتزاعى زمان اعتقاد داشت. این ایده در ادبیات یونان کاملا جدید بود؛
اما پیش از آن در فلسفه هند مطرح بود و در ایران نیز تقریبا درست به همان شکل و
شمایل وجود داشت. ً
نویسندگان یونانى از قرن چهارم ق.م. به بعد ادعا مى کنند که برخى از مضامین اصلى
در تفکر فیلسوفانى چون هراکلیتوس، فیثاغورس و افلاطون از دانشمندان ایرانى نشأت
گرفته است. آنها روابط این فیلسوفان با مغان ایرانى را به گونه اى توصیف مى کنند
که نشان مى دهد مبادلات فکرى گسترده در ِس با ِمپِدوکل این راستا میانشان رخ داده
است. خانتوس لیدیایى مى گوید ا مغان ارتباط نزدیکى داشت و هرودوت اشاره مى کند که
شاعر اورفیکى، اونوماکریتوس، در زمان اقامتش در ایران آموزه هاى خود را به
خشایارشا معرفى نموده و رویدادها را پیشگویى مى کرده است.
ادامه
دارد
۴۷