خواجه
نصیرالدین طوسی، حکیم و دانشور فرزانه ایران، از چنان مقام و مرتبهای در علم و
معنویت و شریعت و اندیشه برخوردار بود که به او لقب «امام البشر و عقل حادی عشر»
دادند. آثار و تألیفات خواجه، همچون خردش بزرگ و بسیار است. از کتب علمی تا تربیتی
و اخلاقی؛ نظیر اخلاق ناصری و اوصافالاشراف و آداب المتعلمین.
نظر
ما در این مقاله بر این آخری، یعنی آداب المتعلمین است که رساله ای فشرده و کوتاه
(کتابچه)ای خاص در تعلیم و آموزش است، و مسایل و تذکرات ظریفی در تهذیب و تربیت،
مهارت علمی، و در شیوه دانشجویی و فنون و شگردهای شاگردی برای کسب علوم و فضایل در
آن خوانده میشود.
پس
روشن است، که این اثر در زمره کتب و آثار تعلیمی در تاریخ ایران است و با این
عنوان یا شبیه آن، دهها کتاب دیگر را در تاریخ فرهنگ و علوم ایران میشناسیم. از
همه مشهورتر، البته کتاب تبصرهالمتعلمین اثر علامه حلی است، اما به طور کلی در
قرون هفتم و هشتم، سنتی خاص در تعلیم علوم نضج گرفت که به تألیف کتب مهمی درباره
این فن انجامید.
در
این روزگار، کشش و نزدیکی فلسفه و حکمت به دین و شریعت افزونتر شد و کلام و فلسفه
در تعامل بسیار نزدیک و حتی گاه تلفیق، میرفتند تا در خدمت اهداف شرع قرار داده
شوند. شهرهای بزرگ علمی نظیر مراغه، شیراز، اصفهان و بغداد، هنوز پر بود از مدارس
و مساجدی که کلاس درس در آن برقرار بود. اجتماعهای عظیم درسی وجود داشت و لذا
طبیعی بود که دانشورانی همچون خواجهنصیرالدین طوسی، علامه قطبالدین شیرازی، قطبالدین
رازی، علامه حلی، تفتازانی و نظایر ایشان، علاوه بر تألیف کتب علمی و حکمی و
دینی، دستاندرکارِ نگارش آثاری مخصوص آموزاندن و آموزش، تعلیم و تعلّم باشند. آثاری
برای آموزش یا درباره آموزش یا به قول یکی از فضلا: دفتریست در «آموزشِ آموزش»
کتاب
«آدابالمتعلمین» اثری معروف و شناختهشده به زبان عربی است. ترجمه پارسی پاکیزهای
از این کتاب به خامه عبدالرسول چمنخواه و اسماعیل ارسن به فارسی برگردانده و به
صورت شایسته و آراستهای منتشر شدهاست. هم از این رو، برای خوانندگان ایرانی
نیازی به متن عربی آن نیست، هر چند متن اصلی نیز بسیار ساده و روان و ساده است.
این
کتابِ خواجه، دوازه فصل دارد که از کلیترین مسائل در ماهیت و فضیلت علم و دانش و
معنای سعادت آغاز میشود و سپس به مباحث همپیوند با آن میپردازد. درباره نیت و
سبک و روش طالب علم و شیوههای کسب دانش اهتمام داشته و تا کوچکترین مسائل مرتبط
با آن مطالبی بیان کرده است.
خواجه
مینویسد: «سعی من بر این است تا راه و روش (شیوه و اسلوب) یادگیری را به صورت
خلاصهوار، ازآنچه که در مکتبخانه قدیم و از استادانم، یعنی صاحبان دانش فراگرفتهام،
بیان نمایم. خداوند توفیقدهنده و یاریرسان است...»
خواجه
بر این باور است که سعادت انسان در گرو انجام امور و اعمال بر مبنای علم و دانش
است و این علم و دانش، البته بر دو وجه است. واجب عینی و کفایی.
روش
خواجه در این کتابچه؛ از یک سو اکتسابی و از سوی دیگر اشراقی است. شیوه و طرزی
عقلی، تجربی، سلوکی است که اشراق و سلوکش علمی و عقلی است، یعنی وضوح معرفت شناختی
و برآیند کاوش علمی می باشد. بنابر این نباید با اشراق و سلوک در تصوف همگون و
مترادف دانسته شود.
خواجه
نصیرالدین البته در پی هدفی معنوی از کسب دانش است. او در نظام «استاد– شاگردی»
سنّتی، درپی پالایش و تعالی دانشجویان و طالبان دانش و فرهنگ است. برای دستیابی به
این جایگاه میکوشد خردِ دانشجو را در توازن با پژوهش، و علم و دانستههای وی را
در توازی با تهذیب (خودشناسی و خودسازی) والایی و ارتقا بخشد. دانشوری و رستگاری
در پی و طول هم نیستند بلکه در عرض و همراه یکدیگر و لازم و ملزوم هستند. اگر چنین
نباشد، قدسیت و اعتبار علم پایمال خواهد شد و چندان فضیلتی نخواهد داشت. اما نه
آنکه دانش در مرتبهای فروتر قرار گیرد یا بالاصاله دارای اعتبار و ارزش نباشد؛
علم و دانش به معنای شناخت از علل و اسباب و شرایط و شیوههای همواره ضروری است.
علم
به مدد عقل سالم حاصل میشود، اما این عقل، نیازمند بسترهای مناسب و تربیت صحیح
است. معلم و دفتر و کتاب و قلم و آرامش میخواهد. خواجه نصیر واقعبین و واقعگراست
و پیش از طرح موضوع، به مقدمات و لوازم منطقی و ضروری اشاره دارد؛ به همین جهت علمآموز
باید جسم سالم و درآمد اولیه و امکانات ضروری داشته باشد، دانشجو روح آرام و
آسودگی و فراغت میخواهد، باید ضوابطی را بفمد و با مدیریت زمان و وقت، حداکثر
بهره را از فرصتی که نصیب یافته حاصل کند. افزون بر این همه، برای او تقوا و طریقت
و رعایت آداب واجب و مستحب نیز ضروری است.
کتاب
آداب المتعلمین، بیشک با معیارهای امروزی هم یک اثر تربیتی ارجمند و درجه اول
است؛ سرشار از نکتههای آموزنده و بدیع. خواجه با آن ذهن درخشان و بیهمتا، فشردهای
از تجارب خود را در این کتاب عرضه کرده و چنان که شیوه اوست، از لفاظی پرهیز کرده
و بر فواید افزوده است. برخی عبارات و تعلیمات خواجه در این کتاب، چنان درخشان است
که میتواند همچون مثلی سائره نزد اهل علم، به خاطر سپرده شود. هر چند در حین
مباحث، گاهی کتاب از موضوع تربیتی به اندرز اخلاقی یا اجتماعی تغییر مطلب میدهد و
همچون زائدهای از پندنامهها به نظر میرسد. اما اینها، در مقابل فواید کتاب، کمشمار
و اندک است و میتوان آن را نادیده گرفت. در پایان این مقال، ده گزینه از مواعظ
تربیتی خواجه نصیرالدین طوسی را جهت آشنایی با نثر و شیوه بیان وی انتخاب کردهایم.
این نمونهها، در ضمن، بیانگر ذوق و اشتیاق وصفناپذیر مؤلف نسبت به موضوع و
اساساً دانش و دانشوری نیز هست:
1ـ
شایسته است که در طلب هر دانشی که میخواهد، برود مشورت کند. هرگاه طالب علم به
شهری رسید که میخواهد آنجا دانش بیاموزد، در معاشرت و نشست و برخاست با علما شتاب
نکند...(ص54)
2ـ
طالب علم باید در راه کسب دانش همتی عالی داشته باشد، زیرا همانطور که پرنده با
دو بالش پرواز میکند، انسان نیز با همت و ارادهاش تعالی مییابد؛ از اینرو
ناگزیر است که اراده و همتش را بر حفظ و بهخاطر سپردن همه کتابها معطوف کند تا
بتواند برخی از آنها را بیاموزد.
اما
هرگاه اراده داشت ولی کوشش نکرد، یا اینکه کوشش کرد، اما همت و اراده بزرگ نداشت،
تنها مقدار اندکی از دانش را کسب میکند.(ص60)
3ـ
برای انسان عاقل، لذت دانش ـ خود ـ بهترین انگیزه است که او را به کسب دانش
وادارد.(ص61)
4ـ
شایسته است با متنی آغاز کند که فهمیدن آن آسانتر باشد. رسم بوده که استادان برای
طالب نوپای علم، متنهای کوچک و ساده انتخاب مینمودهاند تا فهمیدن و حفظ کردنش
آسان باشد.(ص64)
5ـ
به خاطر سپردن دو حرف از گوش دادن به دو صفحه مطلب بهتر است و فهمیدن دو حرف از
حفظ کردن دو صفحه مطلب به صواب نزدیکتر است. (ص65)
6ـ
در تمامی احوال و اوقات، از همه افراد باید بهره برد.(ص67)
7ـ....
محمدبن حسن سیبانی، هم کلاس امام اعظم ابوحنیفه ـ رحمتالله علیهـ هرگاه که شبزندهداری
مینمود و در سختیها و دشواریهای او گشایش حاصل میشد، میگفت: «پادشاهان کجایند
تا این لذات [علمی] را دریابند.(ص72)
8ـ
بهترین زمان برای تحصیل و مطالعه ابتدای جوانی، هنگام سحر و بین مغرب و عشاست. شایسته
است که تمامی وقتش را با جستوجوی دانش پرکند.(ص73)
9ـ
شایسته است که دانشجو با کسی منازعه و دشمنی نکند؛ زیرا وقت او را تلف میکند ... خویشتن
را به شکیبایی، به ویژه در مقابل نادان عادت بده.(ص76)
10ـ
چاپلوسی جز به قصد طلب دانش نکوهیده است.(ص78)
11ـ
هر کس که همراه خود جزوه ورسالهای نداشته باشد، حکمت در قلب او جای نمیگیرد.(ص81)
12ـ
دانشجو چارهای ندارد جز اینکه مقداری هم از پزشکی بداند.(ص92)
13ـ
هرگاه شخصی را دیدی که پرگویی میکند، یقین داشته باش که دیوانه است.(ص91)
14ـ
دانشجو ناگزیر است [برای تحصیل علم] تاب و توان داشته باشد و آنچه بر نیرویش میافزاید
و آنچه عمر و سلامتی را طولانی یا کوتاه میکند، بشناسد تا در طلب دانش آسودهخاطر باشد.(ص87)
15ـ
شایسته است که دانشجو در تمام اوقات از علم بهره جوید تا فضیلت علم برایش حاصل شود.
راه استفاده آن است که همیشه قلم و کاغذ به همراه داشته باشد تا ازآنچه از فواید
علم میشنود، بنویسد و یادداشت بردارد. (ص77)
منبع:
روزنامه اطلاعات؛ چهارشنبه ۱۷ فروردینماه ۱۴۰۱