الف) تاریخ گواه است متفکران مسلمان گرچه
متأثر از «نهضت ترجمه»، برخی از مبانی را از حکمت یونانی اخذ کردند، لکن با اندیشه
خلاق و ذهن نقاد و در عین حال متأثر از تعالیم اسلامی، روح جدیدی بدان دمیدند کما اینکه
خواجهنصیر در مقالت هشتم «اساسالاقتباس» گرچه عنوان این مقالت را «خطابه و ریطوریقا»
نهاد، اما مستند خود در تبلیغ و وعظ و خطابه را آیه شریفه قرآن قرار داد: «پس خطابت
را به این سبب بر جدل به وجهى تقدم باشد و اشارت نص تنزیل آنجا که فرموده است عز من
قائل: ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی أحسن موافق این
ترتیب است».
و اما در باره مباحث مربوط به لذت و زیبایی،
خواجهنصیر در مقالت فوقالذکر به بحث در مورد لذت و تحلیل ارتباط با زیبایی و حُسن
پرداخت، بهویژه که در آیه مورد اشاره، «حسنه» صفت موعظه و «احسن»، صفت مجادله است.
این معنا در کنار بحث محققانه خواجه درباره محاکات و تخییل (که ترجمه Mimesis به عنوان بنیادیترین نظریه «فلسفه هنر»
است) در مقالت نهم اساسالاقتباس، آرای او را از جمله فصول مورد توجه و ژرف مباحث زیباییشناسی
در تمدن اسلامی قرار داده است. خواجه با تعریف دقیق لذت، شرحی نسبتا تفصیلی در باب
لذت و الزامات، شرایط و عوامل مؤثر در ایجاد آن (همچون قوه تخیل و توهم و نیز حیل لطیف،
جودت ترتیب و محاکات صور حسن و قبیح) بیان میکند؛ بنابراین نهتنها در مقالت هشتم،
که در مقالت نهم نیز در شرح دقیق مفاهیمی چون «تخییل و محاکات»، به نقش لذت در ایجاد
حس زیبایی و نیز ادراک زیباییشناختی انسان اشاره دارد. خواجه با تأکید بر اینکه گرایش
وسیع مردمان به محاکات و تخیل (به جای تصدیق)، لذت ذاتی محاکات است، نقش شعر را در
ایجاد احساس و ادراک زیباشناسانه انسان مورد توجه قرار میدهد، دقیقا از آن رو که سبب
التذاذ و تعجب نفس میشود.
تعریف لذت
ب) از دیدگاه حکما لذت، موافقت با طبع
است و نقطه مقابل آن الم، منافرت با طبع، و چون هر دو از کیفیات نفسانى اولیه هستند،
نزد حکما بینیاز از تعریفاند. با وجود این، برخی از حکما سعی بلیغ داشتهاند تعریفی
از این دو بدهند؛ برای مثال جرجانی در التعریفات میگوید: «لذت ادراک ملایم است، از
آن جهت که ملایم است. مانند شیرینى نزد حس چشایى و نور براى چشم و امیدوارى نزد خیال
و خاطرات گذشتهاى که حافظه از یاد آنها شادمان مىشود.» در این میان صرف ادراک ملایم،
ایجاد لذت در نفس نمىکند مگر در مدرک میلی موجود باشد. تعریف ابنسینا در الاشارات
و التنبیهات (که بنا به شرح خواجهنصیر از آن، موثر بر ادراک او از لذت بوده) روشنگر
است: «لذت عبارت است از ادراک و نیل به دستیابى به آنچه نزد مُدرک کمال و خیر است،
از جهت کمال و خیر بودنش، و الم نیز ادراک و نیل به دستیابى به آنچه نزد مُدرک آفت
و شر است.» در این تعریف منظور از ادراک، علم است و مقصود از نیل، انفعال و حالتپذیرى
نفس. و این بدان معناست که صرف ادراک، تولید لذت نمیکند بل ضروری است با انفعال نفس
همراه باشد.
خلاصه اینکه «لذت از کیفیات نفسانى اولیه
است که فقط نسبت به شرایط و علل آن، مىتوان آن را تعریف کرد؛ مثل اینکه بگوییم: لذت
ناشى از فعل موافق طبیعت موجود زنده است. لذت یا جسمانى است و یا نفسانى. لذت جسمانى
از احساسات جسمانى متعلق به یک محسوس معین به وجود مىآید. لذت نفسانى از ادراک کمال
به وجود مىآید. اگر شخص صاحب ادراک معتقد باشد که اتصاف به علم کمال است، لاجرم از
دست یافتن به علم لذت مىبرد. بهتر است لذت ناشى از ادراک کمال را سرور و شادمانى و
خوشحالى یا بهجت و سعادت بنامند؛ زیرا این حالات تمام جوانب نفس را فرا مىگیرد و به
حس معینى اختصاص ندارد» (صلیبا، 1366: 553).
زیباییشناسی از منظر خواجه
خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷ ـ ۶۷۲ق) حکیم، ریاضیدان، سیاستمدار و متکلم
بزرگ قرن هفتم هجری است. نقش او در تکامل اندیشه شیعی و حفظ میراث فرهنگی ایران از
دستبرد و تاراج مغول بیبدیل است. آثار او در قلمرو اخلاق، منطق، فلسفه، کلام، ریاضیات
و نجوم از درخشانترین آثار علمی ایرانی ـ اسلامی محسوب میشوند. آثار و رسائلی همچون
اخلاق ناصری، اوصافالاشراف، اساسالاقتباس، شرحالاشارات، تجرید الاعتقاد، جامع الحساب،
زیج ایلخانی و تذکره فی علم الهیئه (در نجوم)، از آثار مهم و مشهور او هستند. از شاهکارهای
علمی و فنی او ساختن رصدخانه مراغه با همراهی قطبالدین شیرازی و در کنارش، بنیادگذاری
کتابخانه مراغه با بیش از ۴۰۰هزار جلد کتاب است. وی را احیاگر فلسفه
و مبتکر روش فلسفی در کلام شیعه دانستهاند.
اساسالاقتباس که مباحثش مبنای نظری این
بخش است، یکی از مهمترین آثار خواجه در علم منطق است و پس از «شفا»ی ابنسینا، مهمترین
اثر در این علم محسوب میشود. خواجه در مقدمه این اثر، منطق را بنیاد علوم خوانده و
از همین رو کتابش را اساسالاقتباس مینامد: «چون این علم به نسبت با دیگر علوم، خاصه
اقسام حکمت به مثابه قاعده و بنیاد است، این مجموع را بر اساسالاقتباس موسوم کرد»
(طوسی، 1355: ۳). سخن ما تبیین نگرۀ زیباشناسانه خواجه بهویژه نسبت لذت و زیبایی
البته از منظر اخلاقی است.
از دیدگاه این متکلم و حکیم بزرگ، شئ زیبا
و جمیل، شیئی مختار محمود و لذیذ است؛ بنابراین میان زیبایی و لذت نسبتی ذاتی وجود
دارد؛ لکن خواجه شئ جمیل را از این رو مختار، محمود و لذیذ میداند که در متنش خیریتی
وجود دارد و نه عواملی دیگر. او در مقدمات چنین بحثی ابتدا نسبت میان «خیر» و «لذت»
را تبیین میکند. این نسبت البته بحثی دامنهدار در میان حکما و فلاسفه بهویژه پس
از نامداری چون ارسطوست. از دیدگاه خواجه افضل خیرات، آن است که عام، مدوام و نافع
در وصول به امر مطلوب لذاته باشد؛ مثلا خیری که در اکثر وجوه خیر باشد، بهتر است تا
خیری که وجوه کمتری از خیریت دارد. همچنین حکمت که معرفت بر حق تعالی است، نفعش عظیمتر
است از عبادت که نفعش صرفاً استحقاق ثواب است. نیز خیر فاضل بهتر از خیر مفضول است؛
مانند کفایت که از جمال بهتر است و خیر مستقر همچون صحت که از خیر نامستقر همچون لذت
بهتر است. (همان: 553)
ادامه دارد...
منبع: روزنامه اطلاعات؛ دوشنبه 10
آبانماه 1400