ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین
(زاده ۵ اسفند ۵۷۹ در طوس و درگذشته ۱۱ تیر ۶۵۳ در بغداد) شاعر، فیلسوف، متکلم، فقیه،
دانشمند، اندیشمند، ریاضیدان و منجم ایرانی سده هفتم است. کنیهاش «ابوجعفر» و به القابی
چون «نصرالدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه» شهرت دارد. وی سنت فلسفه مشّایی
را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار دیگر احیا کرد و مجموعه
آرا و دیدگاههای کلامی شیعه را در کتاب «تجریدالاعتقاد» گرد آورد. خواجه یکی از گسترشدهندگان
علم مثلثات است، به طوری که در قرن ۱۶ میلادی کتابهای مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه
شد.
خواجه نصیر در ۱۱ جمادیالاول ۵۹۷ق در طوس به دنیا آمد. در کودکی
قرآن کریم، صرف، نحو و آداب را فرا گرفت. مقدمات ریاضیات را نزد کمالالدین محمد و
فقه و حدیث را نزد پدر و جدش که خود از فقها و محدثان عصر بودند، فراگرفت. استاد دیگر
او داییاش نورالدین علی بن محمد بود که مطابق نظر برخی از مورخان، منطق و حکمت را
به او میآموخت. پس از وفات پدر، به نیشابور رفت که در آن زمان محل اجتماع علما و دانشپژوهان
بود و «اشارات» بوعلی را نزد فریدالدین داماد و «قانون» را نزد قطبالدین مصری فراگرفت
و در جلسات درس سراجالدین قمری، ابوالسعادات اصفهانی و دیگران شرکت کرد. با فریدالدین
عطار نیز در این شهر ملاقات کرد. همچنین نزد کمالالدین موصلى شاگردی کرد که در اکثر
علوم، مخصوصاً ریاضى سرآمد بود. از سالم بن بدران مازنى که از بزرگان فقهای امامیه
بود، قسمتى از کتاب الغنیه ابن زهره را در اصول فقه فراگرفت.
در دژهای اسماعیلی
خواجه نصیر پس از حمله مغولان به ایران و بروز ناآرامی خصوصاً
در منطقه خراسان، مدتی در شهرهای مختلف سرگردان بود تا آنکه به دعوت ناصرالدین، فرمانروای
قلاع اسماعیلی در خراسان، به قهستان رفت و در آنجا به درخواست او، کتاب «تهذیبالاخلاق
و تطهیر الاعراق» مسکویه رازی را به فارسی ترجمه کرد، مطالبی به آن افزود و آن را
«اخلاق ناصری» نامید (۶۳۰ تا ۶۳۲ق). وی همچنین در آنجا کتابی در علم هیئت به نام
«الرساله المعینیه» به نام معینالدین، فرزند ناصرالدین، تألیف کرد. قلعههای اسماعیلیان،
تنها نیروی مقاوم در برابر حملات مغولان دانسته شده است. در وضعیتی که شهرهای خراسان
و نیشابور بهطور کامل بهدست مغولان افتاده بود، این قلعهها سالهای طولانی مقاومت
کردند و تسلیم مغولان نشدند.
علاءالدین محمد، رهبر اسماعیلیان، پس از آنکه خبر حضور خواجه
نصیر نزد ناصرالدین را دریافت کرد، وی را به پیش خود خواند که همراه ناصرالدین، به
قلعه میموندز رفت و رهبر اسماعیلیان استقبال ویژهای از او کرد. خواجه تا هنگامی که
فرزند علاءالدین محمد، رکنالدین در حمله دوم مغول تسلیم آنها شد، در قلعه الموت نزد
او ماند.
برخی مورخان بر آنند که اقامت خواجه در قلعههای اسماعیلیان
از روی اختیار نبوده، بلکه او را مجبور به این کار کردهاند؛ اما آقسرائی در مسامرهالاخبار
میگوید خواجه نزد اسماعیلیان وزارت مطلق داشته و به چنان جایگاهی دست پیدا کرده بود
که به او لقب «خواجه کائنات» دادند. کسانی که معتقدند خواجه نصیر طوسی مجبور به حضور
نزد اسماعیلیان شده و در قلاع آنان زندانی بوده، به جملات شکوهآمیز او در پایان شرح
اشارات استناد میکنند که از وضعیت روزگار و زندگی خود نالیده است.
ورود هلاکوخان مغول
خواجه نصیر پس از حمله دوم مغولان به فرماندهی هلاکو و تسلیمشدن
قلعههای اسماعیلیان، به دربار هلاکو راه یافت. به گفته سیدمحسن امین، خواجه بیآنکه
قدرت انتخاب داشته باشد، با هلاکو همراه شد و در حالتی که مقاومت در برابر نیروی مهاجم،
امکانپذیر نبود، تلاش کرد از میراث اسلامی که در معرض نابودی بود، محافظت کند و به
سبب اقدامات او بود که در نهایت پس از مدتی مغولان به اسلام گرویدند. بعضی نیز گفتهاند
خواجه طوسی در حمله هلاکو به بغداد در سال ۶۵۵ق همراه او بوده است. ابن تیمیه (۶۶۱
ـ ۷۲۸ق) مدعی شده که خلیفه بغداد به دستور خواجه به قتل رسیده است؛ اما برخی با استناد
به بررسی منابع قبل از او و عدم مشاهده چنین مطلبی در آنها، این مطلب را نادرست و تهمت
دانستهاند و احتمال دادهاند که منابع پس از ابنتیمیه، بهپیروی از او چنین مطلبی
را آوردهاند. برخی محققان معتقدند حضور نصیرالدین در جریان فتح بغداد، عاملی برای
کاهش غارت و کشتار مردم بوده و با حمایت او، بسیاری از عالمان از مرگ نجات یافتهاند.
رصدخانه و کتابخانه مراغه
پس از فتح بغداد، خواجه نصیرالدین طوسی ساخت یک رصدخانه را به
هلاکو پیشنهاد کرد؛ با این توجیه که او با توجه به دانشی که در نجوم دارد، میتواند
با کمک رصد ستارگان، سلطان را از وقایع آینده آگاه سازد. این پیشنهاد مورد پسند قرار
گرفت و ساخت آن از سال ۶۵۷ق آغاز شد. به گفته علامه امین، خواجه رصدخانه مراغه را محلی
برای جمع کردن عده زیادی از دانشمندان آن زمان قرار داد و بدینگونه آنها را از کشتهشدن
رهانید و نیز تلاش زیادی برای جمعآوری تعداد زیادی از کتابها و حفظ آنها کرد. کار
ساخت رصدخانه تا پایان عمر خواجه به طول انجامید و زیج به دست آمده از این رصدخانه،
«زیج ایلخانی» نام گرفت.
خواجه نصیر کتابخانه بزرگی در محل رصدخانه احداث نمود و
بسیاری از کتابهای نفیس و سودمندی که از بغداد، دمشق، موصل و خراسان غارت شده
بود، به آن انتقال یافت. خود خواجه نیز مأمورانی به اطراف میفرستاد که هرجا کتاب
علمی بیابند، بخرند و برای او بفرستند؛ چنانکه گفتهاند حدود ۴۰۰هزار کتاب در کتابخانه
مراغه گرد آمد و کتابهایی از زبانهای چینی، مغولی، سنسکریت، آشوری و عربی به زبان
فارسی ترجمه شد و در دسترس طالبان علم و دانشمندان رصدخانه قرار گرفت. در این مرکز
علمی، علوم مختلف زمان، مثل ریاضیات، نجوم و علوم طبیعی، تحقیق و تدریس میشد.
خواجه نصیر در حالی در ۱۸ ذیالحجه ۶۷۲ق درگذشت که برای سامان
دادن به امور اوقاف و دانشمندان، در بغداد به سر میبرد. او بنا به وصیت خود در حرم
کاظمین دفن شد و وصیت کرد روی قبرش فقط عبارت «و کلبُهُم باسطٌ ذراعیه بالوصید» نوشته
شود.
جایگاه علمی
خواجه نصیر را در علم، همتای بوعلی دانستهاند؛ با این تفاوت
که ابن سینا در طب سرآمد بود و خواجه در ریاضیات. برخی معتقدند دفاع خواجه از ابن
سینا در برابر انتقادات فخر رازی، در کتاب شرح اشارات، موجب احیای فلسفه در آن عصر
شد. همچنین خواجه نصیر را مبتکر روش فلسفی در کلام شیعه دانستهاند. به گفته استاد
شهید آیتالله مطهری، تمام آثار کلامی بعد از خواجه نصیر، از کتاب تجریدالاعتقاد تأثیر
پذیرفتهاند. بر اساس پژوهشهای معاصر، خواجه نصیر از یک سو شارح و مکمل فیلسوفان و
دانشمندان پیش از خود بود و از سوی دیگر سرمشق دانشمندان پس از خود شد. بسیاری از دانشمندان
مسلمان و همچنین اسلامشناسان غربی، از او ستایش کردهاند.
برخی از شاگردان بزرگ خواجه نصیر طوسی عبارتند از: علامه حلّی
فقیه و متکلم بزرگ شیعی (متوفی ۷۲۶ق)؛ ابن میثم بحرانی، نویسنده کتاب شرحی بر نهجالبلاغه،
حکیم، ریاضیدان، متکلم و فقیه؛ قطبالدین شیرازی (متوفی ۷۱۰ق)، شاگرد خواجه نصیر در
علم هیئت، ریاضی، فلسفه و طب که او را قطب فلک وجود میخواند؛ سید رکنالدین (حسن بن
محمد بن شرفشاه علوی)؛ کمالالدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (۶۴۲ ـ ۷۲۳ق) معروف به ابن
الفُوطی، از تاریخنویسان قرن هفتم است و کتابهای «معجم الآداب» و «الحوادث الجامعه»
از آثار اوست؛ عمادالدین حربوی معروف به ابن الخوّام (۶۴۳ ـ ۷۲۸ق) که در حساب و طب
سرآمد زمان بود.
آثار
کتابها و رسالههای علمی خواجه نصیرالدین طوسی در موضوعات گوناگون
را بیش از ۱۸۴ عنوان دانستهاند. از آن جمله است: تجرید الاعتقاد (که از زمان تألیف
تاکنون از کتابهای درسی در حوزههای علمیه شیعه است)، اساس الاقتباس (در موضوع منطق
و به زبان فارسی است)، شرح الاشارات و التنبیهات بوعلی، اخلاق ناصری، آغاز و انجام
(درباره مبدأ و معاد به روش عرفانی)، تحریر اصول اقلیدس، زیج ایلخانی، التذکره فی علم
الهیئه و... از اشعار اوست:
افسوس که آنچه بُردهام، باختنیست بشناختهها تمام نشناختنیسـت
برداشتهام هر آنچه باید بگذاشت بگذاشتهام هر آنچه برداشتنیست
منبع: روزنامه اطلاعات؛ سهشنبه 5 اسفندماه 1399