مقالات

جایگاه بوعلی

دکتر مهدی محقق - عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی  ۱۳۹۹/۱۱/۱۴
جایگاه بوعلی
دکتر مهدی محقق - عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی

 

 

ابوعلی حسین بن‌عبدالله بن سینا که در اروپا به اویسنا (Avicenna) مشهور است در سال 370 ق/980م متولد شد و در 428/1037 رخت از این جهان بربست. حاصل زندگی نسبتاً کوتاه این نابغه دوران، تربیت شاگردان دانشمند و مبرز و تألیف کتاب‌های علمی و مفید بود. شاگردان او همچون بهمنیار بن مرزبان و ابوعبید جوزجانی و ابوعبدالله معصومی و ابوالحسن علی نسائی و ابن‌زیله و مانند اینها هر یک به سهم خود اندیشه‌ها و افکار استاد را به شرق و غرب عالم اسلامی گسترش دادند. آثار ارجمند شیخ بسیار زود از دروازه‌های حوزه‌های علمی کشورها بیرون رفت و تا قلب اروپا، مراکز علمی و معاهد فلسفی را منوّر و درخشان ساخت.

 

پیش از ابن‌سینا، حُنین بن اسحاق با ترجمه متجاوز از صد اثر جالینوس دانشمند فرغامسی، آن پزشک نامدار را به عنوان «سیدالطب» به عالم اسلام معرفی کرد و همچنین ابونصر فارابی با نقل و تحلیل آثار ارسطو، آن فیلسوف عهد باستان را به عنوان «حکیم علی‌الاطلاق» بر جهان علمی اسلام عرضه داشت؛ ولی ظهور ابن‌سینا و احاطه او به طب و فلسفه و گسترش و نوآوری‌هایش در هر دو فن، ارسطو و جالینوسی تازه‌نفس را وارد میدان علم و تمدن اسلامی کرد و الحق که او نمونه‌ای کامل از طبیب فاضل و فیلسوفی کامل بود که جالینوس توصیف آن را در رساله «فی‌ ان الطبیب الفاضل یجب ان یکون فیلسوفا» بیان داشته بود؛ چنان‌که اثر اندیشه ابن‌سینا در همه پزشکان و فیلسوفان پس از او در جهان اسلام نمودار و نمایان است.

 

در این مقدمه کوتاه مجال آن نیست که به شرح احوال و برشمردن آثار این حکیم بزرگ بپردازیم. چه آنکه صدها کتاب و مقاله به زبان‌های مختلف در شرح احوال و افکار او نوشته شده و برای آگاهی از آثار فراوان او در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی، کافی است که خوانندگان به دو کتاب: مؤلفات ابن‌سینا از جورج قنواتی (قاهره، 1950) و فهرست نسخه‌های مصنفات ابن‌سینا از دکتر یحیی مهدوی (تهران، 1333) مراجعه بفرمایند و مناسب حال و مقام در این گفتار، آن است که کلماتی چند درباره دو اثر مهم او یعنی «شفا» و «قانون» آورده شود.

 

ابن‌سینا کتاب‌های متعددی در فلسفه از جمله کتاب «النجاه» و «الاشارات و التنبیهات»، «عیون الحکمه» و «دانشنامه علایی» به رشته تحریر درآورده، ولی از همه مهمتر و مبسوط‌تر، کتاب «شفا»ی اوست که در واقع نخستین دایره‌المعارف علوم و فلسفه در عالم اسلام به شمار می‌آید. چنان که مهمترین و مفصل‌ترین کتاب‌های پزشکی او، «القانون فی الطب» است که ظهورش کتاب‌های پیشین را متروک و منسوخ کرد.[1]

 

برخی از دانشمندان بر تسمیه این دو کتاب خرده گرفته‌اند که شفا مناسب با پزشکی است و قانون با فلسفه تناسب دارد و برخی دیگر در توجیه این نامگذاری گفته‌اند که ابن‌سینا با این عمل خواسته بفهماند که اهمیت طب نفوس نزد او، کمتر از طب اجساد نیست و نیز فلسفه او متأثر از طب و طب او متأثر از فلسفه بوده است.[2] و این تعبیر پیشینیان که «فلسفهْ طب روح و طبْ فلسفه بدن است»، ناظر به همین حقیقت می‌باشد.[3]

 

ابن‌سینا در کتاب شفا از هیچ بحث و مطلبی در فلسفه و علوم فروگذاری نکرده و آن را به گونه‌ای تدوین کرده که خوانندگانش از کتاب‌های دیگر بی‌نیاز باشند؛ چنان‌که خود می‌گوید: «و قد قضیت الحاجه فی ذلک فیما صنفته من کتاب الشفاء العظیم المشتمل علی جمیع علوم الاوائل حتی الموسیقی بالشرح و التفصیل»[4] و در جایی دیگر گوید: «و من أراد الحق علی طریق فیه ترض ما الی الشرکاء و بسط کثیر، و تلویح بما لو فطن له استغنی عن الکتاب الاخر، فعلیه بهذا الکتاب.»[5]

 

نظر به اهمیت این کتاب بوده است که او خود در زمان حیاتش با وجود مشاغل اداری و گرفتاری‌های دنیوی، به تدریس آن می‌پرداخته است؛ چنان‌که بیهقی می‌گوید: «طالبان علم هر شب در خانه استاد جمع می‌شدند. ابوعبید پاره‌ای از کتاب شفاء، و معصومی پاره‌ای از قانون، و ابن‌زیله پاره‌ای از اشارات، و بهمنیار پاره‌ای از حاصل و محصول را بر او قرائت می‌کردند.»[6]

 

درباره کیفیت تدوین شفا، بهترین مأخذ همان سرگذشت ابن سیناست که به دست شاگردش ابوعبید جوزجانی تدوین و تکمیل شده و ارباب تراجم احوال حکما، همچون قفطی و ابن ابی‌اصیبعه و بیهقی و شهرزوری از آن استفاده و در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. این ابوعبید که از نزدیکترین شاگردان و ملازمان استاد بوده، کیفیت پیوستن به استاد و ملازمت او را که حاوی بسیاری از نکات مهم در روش علمی ابن‌سینا و چگونگی تدوین آثار اوست، به تفصیل شرح داده که در نسخه‌های کتاب شفا پیش از مقدمه ابن‌سینا نقل شده است.

 

افکار فلسفی ابن‌سینا در شفا به وسیله شاگردان و شاگردان شاگردانش بسیار سریع منتشر شد. بهمنیار بن مرزبان شاگرد ابن‌سینا در تدوین کتاب «التحصیل»[7] تحت تأثیر مستقیم استاد خود بود و شاگرد برجسته بهمنیار، ابوالعباس لوکری، کتاب«بیان الحق بضمان الصدق»[8] را تألیف کرد و به وسیله او فلسفه مشّائی که مبتنی بر عقاید و آرای فارابی و ابن سینا بود، در خراسان منتشر شد.[9]

 

با وجود اینکه غزالی کتاب «تهافت‌الفلاسفه» را در رد بر عقاید و افکار فیلسوفان مشائی نوشت و لبه تیز تیغ آن متوجه دو شخصیت بزرگ فلسفی ـ فارابی و ابن‌سینا بود ـ کمتر فیلسوف و متکلمی را در حوزه علوم و تمدن اسلامی می‌توان یافت که تحت تأثیر ابن‌سینا قرار نگرفته باشد، از شهرستانی و فخر رازی و نصیرالدین طوسی گرفته تا نسفی و ایجی و تفتازانی. در آثار همه اینها ردّ پای ابن‌سینا و فلسفه سینوی به نحو آشکار مشاهده می‌شود. شهرت شفای ابن‌سینا بسیار زود از دامنه حوزه‌های علمی شرق تجاوز کرد و در مدارس مغرب‌زمین گسترش یافت. هنوز یک قرن از وفات ابن‌سینا نگذشته بود که ترجمه‌های پاره‌ای از شفای او آغاز شد و به‌سرعت در پایتخت‌های بزرگ اروپایی راه یافت و این نفوذ چنان بود که در اوایل قرن سیزدهم، مکتب «سینوی لاتینی» در برابر «ابن رشد لاتینی» کاملا چهره خود را نمایان ساخت و بزرگانی همچون راجر بیکن و آلبرت کبیر به آثار علمی ابن‌سینا توجه خاصی مبذول داشتند و بزرگانی دیگر همچون گیوم دورونی[10] و توماس اکویناس از ترس نفوذ او، درصدد معارضه و ردّ و نقض او برآمدند و این نشان‌دهنده اثر عمیق ابن‌سینا در حرکت فکری گسترده دانشمندان دین و فلسفه در زمانی است که فلسفه مدرسه‌ای (اسکولاستیک) در اوج ترقی و تعالی خود بود.

 

مسائلی که ابن‌سینا در الهیات شفا درباره ذات و صفات واجب‌الوجود و کیفیت صدور عالم از او و رابطه خالق با مخلوق و همچنین نحوه توفیق میان عقل و نقل بیان داشته، از مهمترین موضوعاتی بوده است که استادان دانشکده الهیات پاریس را مدتها به خود مشغول داشته است.[11] علی‌رغم توجه شدید اروپاییان به آثار فلسفی ابن‌سینا و بحث و فحص در مطالب آن، در عالم اسلام، خاصّه در حوزه‌های علمی اهل تسنن موج شدیدی علیه او برخاست، تا به جایی که سنّت فلسفی او را شومی روزگار محسوب داشتند[12] و شفای او را شقا[13] و خوانندگان آن را بیمار خواندند[14] و کذب ابن‌سینا را حتی در دم واپسین یاد کردند[15] و کتاب شفا را در ملأ عام سوزاندند[16] و وقاحت را تا جایی رساندند که ابن‌سینا را از جمله مخانیث دهریه خواندند[17] و این در حالی است که در حوزه‌های علمی تشیع از او با جلالت و بزرگی یاد می‌کردند. میرداماد استرآبادی او را «رئیس فلاسفه الاسلام»[18] و «رئیس المشائیه من فلاسفه الاسلام»[19] می‌خواند و به شریک بودن با او در ریاست افتخار می‌کند.[20] و صدرالدین شیرازی او را «شیخ‌الفلاسفه» می‌خواند[21] و از شفای او و تحصیل شاگرد او، بهمنیار بن مرزبان، به ‌عنوان کتب اهل فن استناد می‌جوید.[22]

 

مهمترین بخش کتاب الشفا، بخش الهیات است. در کتب فلسفه اسلامی از الهیات تعبیر به «علم مابعد‌الطبیعه» و «فلسفه اولی» و «علم الهی» شده است. وجه تسمیه به الهیات، آن است که ثمره و نتیجه این علم، شناخت خداوند و فرشتگان است و مابعد‌الطبیعه از آن جهت است که در معرفت، پس از شناخت طبیعیات محسوسه قرار می‌گیرد و هرچند که در وجودْ قبل از طبیعت است و این علم فلسفه اولی است، برای آنکه معرفت مبادی اولیه و صفات عامه و کلیه‌ای که وسایل شناخت آن مبادی هستند از این علم به دست می‌آید.[23]

 

علم الهی نیز تعبیر دیگری از الهیات است، در هر حال به هر اسمی که خوانده شود، این قسم از شریف‌ترین اجزای فلسفه به شمار می‌آید و فیلسوفان اسلامی از یعقوب بن اسحق کندی گرفته تا صدرالدین شیرازی و بالاخره حاج ملاهادی سبزواری درباره فضیلت و شرافت این علم سخن گفته‌‌اند. کندی می‌گوید که شریف‌ترین و عالی‌ترین قِسم فلسفه، همان فلسفه اولی است که به وسیله آن، شناخت خدا که علت هر حقی است حاصل می‌شود؛ از همین جهت فیلسوف اتمّ و اشرف کسی است که احاطه به این علم اشرف داشته باشد؛ زیرا علم به علت، اشرف از علم به معلول است.[24]

 

صدرالدین شیرازی درباره الهیات ‌گوید که آن برترین علم به برترین معلوم است. برتری این علم بدان جهت است که یقینی است و تقلید را در آن ـ همچون سایر علوم ـ راه نیست و برتری معلوم آن از این روست که معلوم آن حق‌تعالی و صفات فرشتگان مقرب و بندگان مرسل و قضا و قدر وکتب و لوح و قلم اوست، در حالی که معلوم در سایر علوم اعراض و کمیات و کیفیات و استحالات و مانند آن است[25] و در جایی دیگر می‌گوید که این علم آزاد است و نیازمند و متعلق به غیر خود نیست و سایر علوم به منزله بندگان و خادمان این علم‌اند؛ زیرا موضوعات علوم دیگر در این علم به اثبات می‌رسد و همه دانشمندان از آن جهت که دانشمندند، خانواده و خادم علم الهی‌اند؛ زیرا که در اخذ مبادی علوم و کسب ارزاق معنوی خود بدو نیازمند هستند.[26]

 

 

---------------------------

پی‌نوشت‌ها:

1. تاریخ‌الحکماء، ص321.

2. مقدمه کتاب الشفاء، ص2.

3. مطالعاتی درباره طب اسکندرانی در دوره متأخر، ص418.

4. المباحثات، ابن‌سینا در کتاب ارسطو عندلاعرب، عبدالرحمن بدوی، ص121.

5. کتاب الشفاء، المنطق، المدخل، ص10.

6. تاریخ حکماء اسلام، ص62.

7ـ این کتاب به وسیله مرحوم مرتضی مطهری تصحیح و در سال 1349 به وسیله دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، چاپ شد و ترجمه فارسی آن تحت عنوان «جام جهان‌نمای» به وسیله استاد عبدالله نورانی تصحیح گردید و در سال 1361 به وسیله مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک‌گیل شعبه تهران به چاپ رسید.

 

8ـ از کتاب بیان الحق لوکری نسخه‌ای کامل به شماره 108 در کتابخانه مرکزی دانشگاه موجود است و قسمت مدخل از منطق آن به اهتمام دکتر ابراهیم دیباجی تصحیح و با مقدمه‌ای مبسوط و مفید به وسیله انتشارات امیرکبیر در سال 1346 چاپ شده است و بخش علم الهی به اهتمام همین مصحح در سال 1373 به وسیله مؤسسه بین‌المللی اندیشه و تمدن اسلامی مالزی چاپ شده است.

 

9ـ نزهه الارواح، ج2، ص50.

10- Guillaume d'Auvergne

11- مقدمه کتاب الشفاء المنطق، المدخل،صص31 ـ 35. کتاب الشفاء در لاتینی به اشتباه Liber sufficientiae خوانده شده. برای آگاهی بیشتر رجوع شود به مقاله دالورنی/M.T.d'Alverny  تحت عنوان: «یادداشت‌هایی درباره ترجمه آثار ابن‌سینا در قرون وسطی در مجله اسناد تاریخ اندیشه و ادب قرون وسطی» [AHD] به نقل از کتاب ارسطو و اسلام تألیف پیترز/ F.E.Peters (دانشگاه نیویورک، 1948) ص105 و همچنین مقاله آقای دکتر یحیی مهدوی با عنوان: «از هزاره‌ای به هزاره دیگر» که در مجله آینده، سال هشتم، شماره 5، 1361 هـ.ش، ص386 ـ 302 چاپ شده است.

 

12. ابیات زیر ناظر به همین معنی است:

قد ظهرت فی عصرنا فرقه ظهورها شوم علی العصر/ لا تقتدی فی الدین الا بما سن ابن سینا و ابونصر

(المقری، ج1، ص716، به نقل از التراث الیونانیه، ص153)

13. شهاب‌الدین ابوحفص محمد بن عمر سهروردی (متوفی 633ق) به ترغیب الناصر لدین‌الله ـ خلیفه عباسی ـ در پی آن شد تا شفای ابن سینا را شقا بنماید. ترجمه رشف النصائح الایمانیه فی کشف الفضائح الیونانیه، ص82.

14. ابیات زیر ناظر به این معنی است:

قطعنا الاخوه من معشر                  بهم مرض من کتاب الشفاء

و ماتوا علی دین رسطالس            و مُتنا علی مذهب المصطفی (صون المنطق و الکلام عن المنطق و الکلام، ص5)

 

15. ابن نجاء الاربلی آخرین سخنی که هنگام مرگ گفت، این بود: «صدق الله العظیم و کذب ابن سینا»! بغیه الوعاه، ص226.

16. الکامل فی التاریخ، ذیل حوادث سال 555.

17. رشف النصائح الایمانیه فی کشف الفضائح الیونانیه، ص25.

18. قبسات، ص487.

19. السبع الشداد، ص8.

20. میرداماد با تعبیرات: الشریک الریاسی، الشریک الرئیس و الشریک فی الریاسه از او یاد کرده است. قبسات، ص 487.

21. مفاتیح الغیب، ص507.

22. الاسفار العقلیه، ج2، ص337.

23. المعتبر، ج3، ص3.

24. کتاب الکندی فی الفلسفه الاولی، ص98.

25. تعلیقه بر الهیات شفا، ص4.

26. پیشین، ص5.

 

 

 

منبع: روزنامه اطلاعات؛ سه‌شنبه 14 بهمن‌‌ماه 1399

 

 

 

۱۴۷۷

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید