«مرواریدهای پارسی در صدفهای انگلیسی» شامل هفده جستار کوتاه و بلند
به قلم پژوهشگران برجسته معاصر درباره ادبیات کهن پارسی در انگلستان است که به همت
انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است. نخی نامرئی این جستارها را به هم پیوند میزند
و آن، تأثیر، پذیرش و ترجمه این ادبیات در انگلستان است. کتاب متشکل از سه بخش اصلی
است: بخش اول که شامل دو جستار است، درباره نفوذ و اقبال به ادب کلاسیک پارسی در انگلستان
است. بخش دوم که بدنه اصلی کتاب است، مشتمل بر دوازده جستار کوتاه و بلند است که به
بررسی سیر ترجمه آثار شاعران کهن پارسی در انگلستان، از عصر روشنگری بدینسو، میپردازد.
بخش سوم که از سه جستار تشکیل شده، درباره معرفی و بررسی ترجمههای انگلیسی هزارویک
شب، از اوایل قرن هجده تا اواخر قرن بیستم، است. آنچه در پی میآید، بخشی از این کتاب
است.
ادبیات
کلاسیک فارسی میراث غنی هزار سالهای از نثر و خاصه نظم
از خود به جای گذاشته است. نوشتار حاضر درباره پنج شاعر به ترتیب اولویت آنها در جلب
توجه مخاطبان انگلیسیزبان است: سعدی اخلاقگرای
شوخطبع، نابغه غزل حافظ، شاعر حماسه ملی فردوسی، عمر خیام اپیکوری، و عارف بزرگ مولوی.
سعدی
اگرچه
ادبیات پارسی بهتدریج در قرن شانزده و هفده در قالب ترجمههای لاتین، آلمانی و فرانسوی
پدیدار شد، اما اولین اثر فارسی «در قالب ترجمه انگلیسی» تا سال 1699، و تازه آنهم
از رهگذر اقتباسی فرانسوی، ظاهر نشد. حکایت شرقی پندآمیز در چشم اندیشمندان عصر روشنگری،
یک گونه ادبی محبوب بود و سعدی شوخطبع قرن هفتم یکی از جذابترین و شوخترین نویسندگان
این ژانر به شمار میآمد. حکایات و لطایف اثر پندآمیز او، «بوستان» و «گلستان» منثور
آمیخته به نظم او مورد حمایت، تقلید و استفاده نویسندگانی از ولتر تا امرسون بود. بسیاری
از کارکنان دولتی بریتانیا در هند که فارسی در آنجا زبان رسمی بود، فارسی را از رهگذر
سعدی آموختند. این امر به رونق بازار ترجمههای انگلیسی انجامید که در سال 1774 با
گزیدههایی از گلستان ترجمه استفن سالیوان آغاز شد و با ترجمههای منثور فرانسیس گلادوین،
جیمز راس و چند تن دیگر ادامه یافت. و. س.مککینن[1] ترجمه منظوم موزون و دلنشینی عرضه
کرد که با ترجمه منظوم نهچندان خوشخوان گ. س. دیوی[2] ادامه یافت. دامنه تأثیر و نفوذ
سعدی تا سال 1888، زمانیکه سر ادوین آرنولد (1832 ـ
1904) بخشی از بوستان را در قالب نمایشنامهای
به تصویر کشید، همچنان بر آثار اصلی، گسترده بود. خوانندگان معاصری که در پی آشنایی
با سعدی هستند به احتمال قوی ترجمه منثور و روان بوستان اثر ج. م.ویکنز، با انبوه حواشی
آن و گلستان ترجمه ادوارد رهاتسک (1819ـ 1891) را که زمانی به سر ریچارد برتون نسبت
داده میشد، به ترجمههای مشابه ترجیح میدهند.
حافظ
اگر
ادبیات فارسی در ابتدا باواسطه به انگلیسی ترجمه میشد، اما ویلیام جونزِ «شرقی» مسیر
تاریخ ترجمه را برعکس کرد. او در سال 1771 غزلی از حافظ را به نظم درآورد که تکملهای
شامل انبوهی افزوده تفسیری درباره ماهیت شعر شرقی داشت: «مرواریدهای شرقی در صدفی پریشان».
جونز که در بخشی از طرح خود بر آن بود تا به مدد قوالب و آرای شرقی، در شعر اروپایی
جانی تازه بدمد، در مقطع این غزل از خوانندگان عذر تقصیر خواست؛ زیرا که «سروده ساده»اش
ای بسا «جسورانه» باشد و اینگونه بود که الهامبخش بازار گرم ترجمه حافظ و کتاب دستور
زبان فارسی او شد. تا سال 1801 دستکم پنج ترجمه مختلف از حافظ به انگلیسی موجود بود
که بیشتر همراه متن فارسی و ضمنا به متن اصلی وفادار بودند. بعدها این اشتیاق به گوته
و رمانتیسم آلمانی هم سرایت کرد که آن نیز الهامبخش امرسون شد که حافظ را به آمریکا
معرفی کرد.
حافظ شاعری است با زبانی سخته و پخته و عواطفی
گسترده و رنگارنگ که در برخی از محافل به عنوان رندی عالَمسوز تکریم و در برخی مجالس
به عنوان عارفی شورانگیز تقدیس میشود. سرهنگ ویلبر فورس کلارک و پل اسمیت در این کسوت،
تمام دیوان او را به نثری متکلف با انبوهی جمله معترضه و افزوده تفسیری ترجمه کردهاند.
ترجمه ناموفق دیگری، از منظر صورت نه محتوا، اثر جان پین (1842 ـ 1916) است که کوشیده
است ضمن تقلید ضرباهنگ و قافیه، کل دیوان حافظ را ترجمه کند.
ترجمه
تفسیری چهل و سه غزل حافظ اثر گرترود بل (1868 ـ 1926) عموما به عنوان بهترین ترجمه
منظوم غزلیات حافظ تلقی میشود؛ اما خوانندگان امروزین از ترجمه منظوم ریچارد لو گالیین
(1866 ـ 1947) لذت بیشتری میبرند. وی با اینکه فارسی نمیدانست، تصویر روشنی از رندی
و عاشقی شعر حافظ به دست داده است. شاعران انگلیسی نیز شیفته شعر حافظ بودهاند. الیزابت
بریجز[3] شهرت حافظ را انگیزه پویش ادبی خود قرار داد؛ بزل بانتینگ حافظ رند را در
قالب پاوندی[4] درآورد و جان هیثاستابس[5] را در عرضه داشت ترجمهای دقیق و روان به
پیتر ایوری، استاد زبان و ادب پارسی، پیوند زد.
ترجمههای
اخیر حافظ شامل ترجمه شعر آزاد انگلیسی به انگلیسی اثر دیوید کلوتیر،[6] مایکل بولین
ـ در نسخهای شکیل با تصاویر درخشان ـ و الیزابت گری[7] است که در ترجمهاش گوشهچشمی
به سبک شعری رابرت لوول،[8] الیزابت بیشاپ، دارد شاعری که شعرش با طنین و عاطفه شعر
حافظ کاملا ناسازگار است. در سال 1947 آرتور آربری گزیدهای از پنجاه غزل حافظ اثر
پانزده مترجم را منتشر کرد. این نظر او که مترجمان انگلیسی در ترجمه شاعر حافظ کاملاً
موفق نبودهاند، هنوز هم درست است.
فردوسی
شاهنامه
فردوسی را (م 390) که تاریخ حماسی ایران به حساب میآید، غالبا با «ایلیاد» و «اودیسه»
هومر مقایسه میکنند. با توجه به حجم نامتعارف آن، مترجمان معمولا به تکداستانها
یا خلاصهای از آن بسنده کردهاند. در سال 1785 جوزف چمپیون گزیدهای از شاهنامه را
به سبک ایلیاد ترجمه الکساندر پوپ عرضه کرد. ترجمه جذاب سال 1814 داستان «سهراب و رستم»
جیمز آتکینسون (1780 ـ 1852) در قالب بیت حماسی است که بعدها به تلخیص تمامی اثر به
نثر و نظم انجامید؛ الفاظ و عبارات مناسب و بهجای این ترجمه، محصول جستجوی مداوم وی
در شعر قرن شانزده و هفده به قصد یافتن مضامین و عبارات مشابه است. ماتیو آرنولد «سهراب
و رستم» را بر اساس سیری در ترجمه فرانسوی شاهنامه اثر ژول مول عرضه کرد؛ اگرچه شعر
آرنولد بیشتر تحت تأثیر حماسههای یونانی است تا حماسه فردوسی، اما در تاریخ ادبیات
انگلیسی به جایگاهی رفیع دست یازیده است.
مترجمان
نخستین در افزود و کاست متن اصلی، دست خود را باز میدیدند، حال آنکه مترجمان قرن بیستم
خود را به شعر فردوسی محدود و به جای سبک حماسی، از «شعر سپید» استفاده کردند. آرتور
و ادموند وارنر بیست سال از عمر خود را صرف برگردان کل شاهنامه در قالب شعر سپید کردند
و کوشیدند به یاری نحو و واژگان کهن، سبک فردوسی را تقلید کنند؛ اما تنها شماری از
خوانندگان حوصله کافی برای خواندن تمامی نُه جلد آن را دارند. جروم کلینتون دوباره
به سروقت داستان «سهراب و رستم» به همراه متن فارسی آن در صفحه مقابل رفت و دیک دیویس
داستان دیگری «داستان سیاوش» را ترجمه کرد. هر دو مترجم اخیر با زبانی روشن و امروزین،
شعر سپید را که تا اندازهای نشاندهنده شعر فردوسی است، اختیار کردند؛ با اینکه این
زبان ملموس است، اما برای گفت و شنید یک اثر حماسی نسبتا نامناسب است.
اقتباسهای
منثور شاهنامه عبارتند از: اقتباس هلن زیمرن،[9] که بر اساس ترجمه فرانسوی ژول مول
انجام شده، و سبک آن کهنگرا و خاصه نزدیک به زبان کتاب مقدس است و ترجمه ساده و روشن
روبن لوی،[10] که از روی متن فارسی انجام شده است. بیشتر خوانندگان برای آشنایی با
شعر فردوسی به سراغ ترجمه او رفتهاند، اگرچه در آن برخی از ظرایف و طرایف ادبی شاهنامه
از قلم افتاده است. خلاصه منثور متأخر شاهنامه اثر یارشاطر که در خلال آن از ترجمه
منظوم دیک دیویس نیز استفاده کرده است، انتظار میرود که جایگزین اثر لوی شود؛ زیرا
طعم بهترین اشعار این اثر را به خواننده میچشاند و به واقع گزیدهای از تمامی آن را
فراهم میآورد.
خیام
ادوارد فیتزجرالد (1809 ـ 1883) اثری آفرید
که بیهیچ گمان موفقترین ترجمه منظوم، از حیث هنری و تجاری، در تاریخ زبان انگلیسی
است. فیتزجرالد که در رباعیات منسوب به خیام (که در دوران حیاتش بیشتر به عنوان ریاضیدان
و منجم معروف بود) نوعی خویشاوندی معنوی یافت، از رباعیات او «منظومهای افسونکارانه»
فراهم آورد. وی از فهم درست فارسی و پند عالمانه دوستش ادوارد کاول بهره برد. این امر
که فیتزجرالد از رباعیات پراکنده خیام تعدادی را برگزید و در قالب منظومهای نیمهروایی
ترتیب داد و برخی از آنها را کاملا آزادانه ترجمه کرد، نشان از قصد آگاهانه وی در ترجمهای
خلاقانه دارد که در اقتباسهایش از نمایشنامههای کالدرون[11] و تا حد اندکی در برگردان
«سلامان و ابسال» جامی (1856) و «مجلس مرغان» عطار (1891، «منطقالطیر») نیز مشهود
است.
رباعیات
خیام که در سال 1859 بدون نام مترجم منتشر شد (در سال 1875 بود که نام فیتزجرالد به
عنوان مترجم این اثر بر سر زبانها افتاد)، مدتی مغفول ماند تا اینکه قیمتش کاهش یافت
و از جعبه کتابهای حراجی سر درآورد. دانته گبریل رزتی آن را کشف کرد و نسخههایی از
آن را برای چارلز سوینبرن، رابرت براونینگ و جان راسکین خرید، اقدامی که استقبال چشمگیر
آنها را در پی داشت. علاقه فیتزجرالد به بسط و بازخوانی این ترجمه به پنج چاپ مجزا
و چندین چاپ تطبیقی انجامید. ناگفته نماند که چاپ اول و پنجم پرخوانندهترین هستند
و مکرر در مکرر منتشر شدهاند.
موج
ترجمه رباعیات، بسیاری از زبانهای دیگر را نیز درنوردید؛ افزون بر بیش از 1500 کتاب
در باب خیام، نقیضههایی (از جمله اثری به قلم مارک تواین)، آهنگهای موسیقی (از جمله
تصنیفی اثر هاوهنس)،[12] و انجمنهای خیام در سراسر تالارهای شهرهای بزرگ در جزایر
بریتانیا، هند و آمریکا برپا بوده است.
خیامِ فیتزجرالد الهامبخش چندین ترجمه دیگر
نیز شد: ترجمه منظوم عالمانه و دقیق وینفیلد (1836 ـ 1922) (اگرچه این اثر مشتمل بر
رباعیات مجعول منسوب به خیام است)، ترجمه منثور جاستین مککارتی (1860 ـ 1936)، بنیانگذار
«انجمن عمرخیام لندن»؛ چندین ترجمه تحتاللفظی (بر اساس نسخههای خطی مختلف) به قلم
ادوارد هرون آلن (1861 ـ 1943)، که دو مورد آن ترجمه منظوم هم دارد، یکی اثر آرتور
تالبوت است که از کیفیت بالایی هم برخوردار است. در دهه 1960 بوئن در کنار ترجمهای
تحتاللفظی اثر آربری، ترجمه منظوم اما نسبتا قدیمی بر ترجمههای پیشین افزود. بر اینها
باید ترجمه مشترک رابرت گریوز شاعر و عمر علیشاه را که بیامان و کاملا به اشتباهی
فاحش بر خوانش صوفیانه از رباعیات اصرار میورزند نیز افزود. هر دو این ترجمهها (آربری
و گریوز) بر اساس نسخههای خطی نویافتهای است که اکنون جعلی به شمار میروند. پیتر
ایوری و جان هیثاستابس نیز ترجمهای جدید و بسیار دقیق عرضه کردهاند که به زینت مینیاتورهای
ایرانی آراسته است. با اینهمه و بهرغم دقت بالای این ترجمهها، هیچکدام نمیتواند
جای ترجمه هنرمندانه فیتزجرالد را بگیرد.
مولوی
جلالالدین محمد بلخی (604 ـ 672) سراینده
اثر سترگ غزلهای عارفانه دیوان شمس، همچنین خالق اثری است که بیشک تأثیرگذارترین شعر،
یعنی شعر روایی عارفانهای معروف به «مثنوی» در جهان اسلام است. مولوی کاملا مقبول
عرفان عصر جدید است و گفتهاند که اکنون پرفروشترین شاعر در آمریکاست که مترجمان بسیاری
به ترجمه اشعارش اهتمام ورزیدهاند. وینفیلد اولین ترجمه انگلیسی مشتمل بر گزیدهای
از مثنوی را عرضه کرد که آگاهانه انتخاب و استادانه ترجمه شده بود. جیمز ردهاوس13
(1811ـ 1892) و س. ا. ویلسون (1858ـ 1938) به ترتیب ترجمههای کاملی از دفتر اول و
دوم مثنوی عرضه کردند، ترجمه دفتر اول به نظمی نادرست و ترجمه دفتر دوم به نثر است.
رینولد نیکلسون که زندگی علمیاش را وقف مولوی کرد، ترجمهای تحتاللفظی و غیرادبی
با انبوهی حواشی از دفاتر ششگانه مثنوی، به همراه تصحیح انتقادی فارسی آن منتشر نمود.
افزون بر این، وی به امید دستیابی به طیف وسیعی از خوانندگان، دو مجلد مختصر از «منتخبات
مثنوی» را نیز عرضه کرد. او پیشتر و به منظور انتقال مضمون، «گزیدهای از غزلیات مولوی»
را باز هم بیش و کم ترجمهای تحتاللفظی، عرضه کرد. آربری، شاگرد نیکلسون این رویه
را ادامه داد و چهارصد غزل دیگر مولوی را بعد از تلاش پیشین و ناموفقش برای برگردان
منظوم رباعیات مولوی، ترجمه کرد. آنهماری شیمل ـ اسلامشناس آلمانی ـ نیز با الهام
از اقتباسهای بسیار مشهور قرن نوزده فریدریش روکرت،[14] زبدهای از غزلیات مولوی را
به انگلیسی ترجمه کرده است.
ترجمههای تحتاللفظی عالمانه، مناسب مخاطب
عام نبودند؛ اما شاعران نوپرداز آمریکایی رابرت بلای[15] و کلمن بارکس، با وجود آنکه
فارسی نمیدانستند، «این اشعار» را با آمریکایی کردن ترجمههای مشهور انگلیسی به انگلیسی
«از قفسهایشان آزاد کردهاند». در میان ترجمههایی که مستقیما از فارسی صورت گرفته،
نادر خلیلی معمار با به دست دادن خوانشی پرشورتر از مولوی، درد و شوق نهفته در عرفان
او را در سنجه با مرشد آرامی که درخور مخاطب عصر جدید است،
تصویر میکند. نویت ارگین[16] با الهام از ترجمههای ترکی گولپینارلی و اندرو هاروی[17]
ترجمههایی عرضه میکند که به لحاظ ساختار بر انواع مختلفی از ترجمههای تحتاللفظی
عالمانه استوار است. اما مجموعههای کوچک کبیر هلمینسکی،[18] سَرحلقه مولوی درویشهای
چرخان در آمریکا و دنیل لیبرت متقنترین نمونه تجارب عرفانی مولوی را در قالب شعر آزاد
عرضه میکند.
---------------------------------
پینوشتها:
1.MacKinnon
2.Davie
3.Bridges
4. Pounding
5.Stubbs
6.Cloutier
7.Gray
8. Lowell
9.Zimmern
10.Levy
11.Calderon
12. Hovhaness.
13.Redhouse
14.Rückert
15.Bly
16. Ergin
17. Harvey
18. Kabir Helminski
روزنامه
اطلاعات؛ سهشنبه 16 دیماه 1399