از
دیرباز، مسأله خیر و شر برای فلاسفه الهی مطرح بوده است. دیدگاه توحیدی ناب نه
تنها به توحید ذاتی و صفاتی و افعالی نظر دارد، بلکه خدا را خیر محض میشناسد و
صدور شر از خیر محض به حکم قاعده «سنخیت میان علت و معلول و فاعل و فعل»، محال است.
انکار هر یک از اقسام توحید ذاتی و صفاتی و افعالی، گرایش به نوعی از شرک است. تبیین
دقیق و صحیح مسأله خیر و شر به گونهای باید باشد که هم «توحید افعالی» خدشهدار
نشود و هم سنخیت میان علت و معلول زیر سؤال نرود، و هم اختیار بشر در زیر سیطره
«لا مؤثرَ فی الوجود الا الله» محفوظ بماند. قرآن مجید میفرماید: «بیدک الخیر
انّک علی کُل شئ قدیر»: خدایا خیر، فقط به دست تو و تنها تو فاعل خیری و تو بر هر
چیزی توانایی. آیا او بر شر توانا نیست؟ اگر تواناست، آیا شری وجود دارد؟ آیا او
خالق شر است؟
کندوکاو در موضوع شر و خیر و برحسب توانایی و ناتوانی در
تحلیل و تعبیین صحیح و دقیق آن، مسألههای مختلفی پدید آورده است. از آنجا که
مسأله شرور، با حکمت و عدالت الهی رابطهای تنگاتنگ دارد، برخی چون ماتریالیستها
با توجه به وجود شرور و آسیبها و بلاهای ویرانگر و خانمانسوز، وجود خدای حکیم و
عادل را منکر شده و ماده بیجان و بیشعور را اصل و مبدأ شمردهاند و صد البته که
اینها پایگاه و جایگاهی در سیر اندیشه بشری نداشته و ندارند. «چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند»!
کسانی که سست ایمان یا منافق بودند، هر گاه خیری چون پیروزی
و غنیمت و رفاه و آسایش میدیدند، میگفتند: از جانب خداست و هر گاه گرفتار سختی و
حادثهای میشدند و شکست و ناکامی و تنگدستی به آنها میرسید، به پیامبر اکرم(ص) میگفتند:
از جانب توست! خدای متعال به آن حضرت فرمود: «قل کُل من عند الله: بگو: همه از
جانب خداست.»
گروهی دیگر با توجه به قصور یا تقصیری که در فهم حقیقت
داشتند و در برابر توجیه و تبیین مسأله شرور، به زانو درآمدند، به ثنویت و دوگانهپرستی
روی آوردند و به دو مبدأ نور و ظلمت معتقد شدند؛ چنان که زُروانیها (یکی از مکاتب
زرتشتی عصر ساسانی)، خدای خیر را «اهورهمزدا» و خدای شر را «اهریمن» و خدای واحد را «زروان» نامیدند و اهورهمزدا
را خالق خیراتِ زمین و آسمان به شمار آوردند. سپس برای حل مشکل خیر و شر، به دوگانه
اهوره و اهریمن روی آوردند. اگر زروان در امور، هیچکاره و بیکاره است، از «ثنویت»،
به «تثلیث» گراییدهاند و اگر فاعل حقیقی را او میشناسند و اهوره و اهریمن تحت
اراده و فرمان او عمل میکنند، گرایش به شرک، منتفی است؛ ولی اصل اشکال باقی است؛
زیرا با اسناد شرور به زروان، حکمت و عدالت او زیر سؤال میرود. حاجی سبزواری می
گوید: «چقدر گمراهند آنهایی که برای توجیه مشکل شرور، به دو مبدأ یزدان و اهریمن قائل
شدهاند!»
از نظر آیات قرآنی، عدالت و حکمت خدای متعال ثابت است؛ زیرا
میفرماید: «خدا هیچ ستمی بر
بندگان روا نمیدارد؛ ولی مردم، به خود ستم میکنند.» در آیات متعددی از قرآن، خدای
متعال با صفت «حکیم» یاد شده است. خداوند در برخی از آیات قرآن لهو و لعب را از
آفرینش خود نفی کرده و درباره زمین و آسمان میفرماید: «ما آنها را جز به حق نیافریدهایم؛
ولی بیشترشان نمیدانند.» از نظر عقل نیز عدالت و حکمت خدای متعال ثابت است. خواجه
نصیرالدین طوسی میگوید: «بینیازی و علم خدا دلیل است بر اینکه او مرتکب هیچ فعل
قبیحی نمیشود.»
پر واضح است که عقل، هم به قبح ظلم حکم میکند و هم به قبح
کارهای لغو و عبث و بیهوده. کسی که ظلم میکند یا به لهو و لعب و کار عبث روی میآورد،
یا محتاج است، یا جاهل. خدای متعال، واجبالوجود است بالذات، و در فلسفه الهی ثابت
شده است که واجبالوجود بالذات، واجبالوجود است من جمیع الجهات؛ بنابراین هم به
ظلم و عبث، عالم است و هم از آنها بینیاز است. کار عبث هم نوعی ظلم است؛ هرچند
ظلم به نفس! او چه نیازی به ظلم دارد؟ کسی که ظلم میکند، میخواهد ضعف و نیاز خود
را جبران کند. مال مردم را میخورد که قوی و غنی شود؛ خون بیگناه را میریزد که
بر مسند قدرت بنشیند و ضعف و نیاز خود را جبران کند. خدای متعال با توجه به وجوب
وجود ذاتی، از قوت و عزت تمام[1] برخوردار است. در برخی از دعاها آمده است: تنها
کسی به ظلم نیاز دارد که ضعیف باشد.[2]
خواجه طوسی بسیار حکیمانه و هنرمندانه توانسته است از وجوب
ذاتی وجود حق، بیست و پنج صفت ثبوتی و سلبی برای خدای متعال ثابت کند. خیریت و
حکمت وجود و غنا (بینیازی) و یگانگی و نفی ضد و مثل و محال بودن آلام (بهطور
مطلق) در ذات او و لذت مزاجی
(نه لذت مطلق) از جمله آنهاست.[3]
برای آنهایی که عدل و حکمت خدا را زیر سؤال میبرند و در
نتیجه یا وجود خدای حکیم و عادل را منکر میشوند و به ماتریالیسم روی میآورند، یا
پای اهریمن را در برابر اهوره به میان میکشند، چند سؤال مطرح است:
1ـ چرا تبعیض و تفاوت وجود دارد؟!
2ـ چرا فنا و نیستی بر موجودات حاکم است؟!
3ـ وجود نقصها از قبیل جهل، عجز، ضعف، فقر و... برای چیست؟!
4ـ آفات و بلاها و مصائب برای چیست؟ میکربها و بیماریها و
ظلمها و سرقتها و سیلها و طوفانها و زلزلهها و جنگها و تضادها و شیطان و نفس
امّاره و... از جان بشر و طبیعت چه میخواهند؟!
این سؤالات نه تنها عدل و حکمت الهی را با اشکال مواجه میکند،
بلکه «علت غائی» و «عنایت» را که الهیون را از مادیین جدا میکند، نیز زیر سؤال میبرد؛
چرا که پیروان حکمت الهی میگویند: مقتضای حکمت و عنایت الهی این است که هر ممکنی
را تا رسیدن به سرحد کمال یاری کند و نرسیدن برخی از ممکنات به سرحد کمال، نه دائمی
و نه اکثری، بلکه حداقلی است و این، به خاطر موانعی در عالم ماده و تضادی است که
بر این عالم حاکم است و منافاتی با حکمت و عنایت ندارد. تضاد هم مطابق حکمت و عنایت
است و اگر تضاد نباشد، فیض حق بر این عالم دوام نمییابد و همه چیز متوقف میشود.[5]
نظام عالم هستی، نظام خیر است و خدای متعال عالم به این
نظام و فاعل این نظام و راضی است. حاصل جمع «فاعلیت»، «عالمیت» و «رضایت» را حکمای
الهی، »عنایت» نامیدهاند.[6]
معنی شر
حکیمان دو معنا برای شر بیان کردهاند: اصطلاحی و غیر
اصطلاحی.
1ـ معنای غیر اصطلاحی: خدای
متعال خیر محض و کمال مطلق و معشوق همه مخلوقات است؛ چرا که همه، طالب خیر و عاشق
کمالند و هیچیک از شائبه نقص و فقر، خالی نیستند و همگی قائم به او و او قیوم است.
تمام مخلوقات بر حسب مراتب خویش و درجه آنها نسبت به خیر محض ـ که ایجادکننده
آنهاست ـ درجه یا درجاتی از نقص دارند. بهره آنها از وجود، «خیر» و نقصان آنها از
وجود، «شر» است.[7] اینکه آنها
در رتبه خالق نیستند، از بدیهیات و واضحات است. هیچکس نمیتواند مدعی شود که
معلول، همتای علت، و فعل در رتبه فاعل، و مخلوق در ردیف خالق است. مولوی این مطلب
بدیهی را به زیبائی بیان کرده است:
ای
دوست، شکر بهتر، یا آن که شکر سازد؟ خوبی
قمر بهتر، یا آن که قمر سازد؟
بیعقل نتانی تو کز پیه، کشی روغن بنگر تو در آن عقلی، کز پیه بصر سازد
معلول
و مخلوق، فقیر و محتاج است و علت و خالق، و محتاجالیه است. فقیر کجا و غنی کجا؟
محتاج کجا و محتاجالیه کجا؟! باز به گفته مولوی:
ما
همه شیران، ولی شیر عَلم حملهمان
از باد باشد دم به دم
حملهمان از باد و ناپیداست باد جان فدای آن که پیداست، باد
خدای
متعال میفرماید: «آیا آنها به خودی خود و بدون هیچ خلق شده، یا خود، خالق خویشند؟»[8]
سالار شهیدان در دعای روز عرفه به پیشگاه غنی مطلق عرض میکند: «الهی، أنا الفقیرُ
فی غنای فکیف لا أکُونُ فقیراً فی فَقری؟ الهی، أنا الجاهلُ لی علمی فیکف لا أکونُ
جهولا فی جهلی:[9] خدایا، در عین بینیازی، فقیرم؛ چگونه در عین فقر، فقیر نباشم؟
خدایا، در عین دانایی، نادانم؛ چگونه در عین جهالت، نادان نباشم؟!»
ای
همه هستی ز تو پیدا شده خاک
ضعیف از تو توانا شده
زیرنشین عَلمت کائنات ما
به تو قائم چو تو قائم به ذات
قرآن
مجید میفرماید: «ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خدا بینیاز و ستوده است.»[10]
نه تنها نقصان درجه مخلوق از خالق، بدیهی است، بلکه تفاوت درجات هم از بدیهیات است
و هر چیزی باید در حد ظرفیت و استعداد خویش از فیض وجود برخوردار گردد.
آن
که هفتاقلیم عالم را نهاد هر
کس را آنچه میبایست داد
گربه مسکین اگر پر داشتی تخم
گنجشک از زمین برداشتی
آن دو شاخ گاو، اگر خر داشتی آدمی را نزد خود نگذاشتی
گر توانا بینی ار کوتاهدست هر که را بینی چنان باید که هست
اینکه مسکین است، اگر قادر شود بس خیانتها کزو صادر شود[11]
در
نظام هستی از کوچکترین مخلوق، تا بزرگترین آنها باید از فیض وجود برخوردار شوند. خدای
متعال «جواد» است و اهل جود و جبروت، نه اهل بخل و امساک و برهوت! حکمای الهی جود
را عبارت از عطاکردن و فایده رساندن آنچه بایسته و شایسته و درخور نظام آفرینش
است، دانستهاند و البته بدون انتظار هر گونه پاداش و عوضی.[12]
امامعلی(ع) فرمود: «منزه است خدایی که در اندام مورچه و
مگس ریز، پاها پدید آورد و حیوانات مافوق آنها را از قبیل ماهی و نهنگ و فیل آفرید
و بر خود لازم شمرد که هیچ کالبد جانداری را وانگذارد و مانع اضطرابش شود؛ جز آنکه
وعدهاش را مرگ و نهایتش را فنا قرار داد.»[13]
در این نظام، هم ویروس، حق وجود دارد و هم نهنگ. حجم ویروس
چقدر است؟ میگویند: حجم ویروسهای کرونا در همه دنیا پنج گرم است؛ اما وزن یک
نهنگ، صد و سی تن و طولش سی و پنج متر و وزن قلبش هیجده کیلوست. در این نظام،
انسان، موجود خاکی و جن، موجود ناری و فرشته، موجودی نوری است. همه باید به زیور
وجود، آراسته شوند. مگر همه اجنّه، شیطانند؟! آنها هم خوب و بد دارند. بسیاری از
آنها به قرآن و پیامبر اسلام ایمان آوردهاند. آنها اعلام کردهاند که: «برخی صالح
و برخی ناصالحند و طریقههای گوناگونی دارند».[14]
اگر برخی از آنها شیطانند، تعجب ندارد. مقتضای اختیار همین
است. مگر انسانها شیطان ندارند؟ شیطان بزرگ از نسل آدم است. مگر نه خدای متعال میفرماید:
«برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای انسان و جن قرار دادیم»؟[15] حافظ میگوید:
در
این چمن، گل بی خار کس نچید، آری چراغ
مصطفوی با شرار بولهبی است
جمال دختر رز، نور چشم ماست مگر که در نقاب زجاجی و پرده عنبی است
سبب بپرس که چرخ از چه سفلهپرور شد که کامبخشی او را بهانه، بیسببی
است[16]
2ـ معنای اصطلاحی
آن معنایی که دغدغهآفرین است و خط فیلسوف
موحد را از خط ماتریالیسم، دوالیسم[17] (ثنویت) و ترینیتیسم[18] (تثلیث) جدا میکند،
همین است؛ زیرا در اصطلاح حکیم، شر به معنای عدم ذات یا عدم کمال ذات است. اینکه
موجودی معدوم شود یا موجودی فاقد کمال باشد، مانند کور یا کر یا فلج، شر است. چرا
باید چنین شود؟!
پیداست که این معنای شر، همچون معنای اول، عدمی است و
«عدم»، خالق نمیخواهد؛ زیرا میان اعدام، رابطه علیت و معلولیت برقرار نیست. افلاطون
معتقد بود که خدا خوب است. او خواست که همه چیز حتیالامکان خوب باشد؛ زیرا از حسد
و هر گونه عیبی مبراست. همه چیز در خوبی ـ تا آنجا که ممکن است ـ باید مانند خودش
باشد و هیچ چیزی بد نباشد.[19] او عدالت را چنین تعریف کرده است: «هر کسی آنچه حقش
است، به دست آورد و کاری را در پیش گیرد که استعداد و شایستگی آن را داشته باشد.»[20]
تعریف فوق که مربوط به عدالت اجتماعی است، ریشه در جهانبینی او دارد. مقتضای عدل
الهی این است که هیچ مخلوقی از وجود یا کمالات وجودی ـ آنهم کمالی که در خور اوست
ـ محروم نباشد.
برداشت فلاسفه اسلامی این است که خدای متعال، خالق شر نیست؛
زیرا شر، عدمی است و عدم، خالق نمیخواهد. آنچه خدای متعال، افاده و افاضه میکند،
وجود است و اما عدم ذات یا عدم کمال ذات، چیزی جز «هیچ» نیست و نیازی به افاده و
افاضه ندارد. فقدان کمال یا فقدان ذات، مجعول بالذات نیست، بلکه مجعول بالعرض است.
خدای متعال بیچشمی شخص کور را جعل نکرده و نیافریده، بلکه کور را آفریده است؛ یعنی
شخصی که فاقد یک کمال است. از آنجا که شاخ داشتن، کمال انسان نیست، حتی نداشتن شاخ
مجعول بالعرض هم نیست؛ اما قوّه باصره یک کمال است و نداشتن آن، نقص است و این
نقص، چیزی نیست که به ذات خویش، مراد حق باشد.
ایده ارسطوئی
ارسطو موجودات را نسبت به یکدیگر سنجیده و در مقام مقایسه
آنها را پنج قسم کرده است. برای روشن شدن مطلب، باید توجه کرد که هر یک از خیر و
شر، یا «حقیقی» است، یا «نسبی» و «اضافی» است. خیر حقیقی، «وجود» است و شر حقیقی، «عدم». خیر نسبی، آن است که برای دیگری خیر
و مفید و نافع است؛ مانند خیر بودن دارو یا رژیم غذایی برای بیمار. و شر نسبی آن
است که برای دیگری موجب ضرر و زیان است، مانند سموم و زلزله و میکروبها و ویروسها.
هیچ علتی نسبت به معلول خود و هیچ فاعلی نسبت به فعل خود،
و هیچ مؤثری نسبت به اثر خود، شر نیست؛ متقابلا هیچ معلول یا فعل یا اثری نسبت به
علت یا فاعل یا مؤثر خود، شر نیست. به طور کلی در سلسله طولی، نه عالی برای دانی
شر است و نه دانی برای عالی؛ اما در سلسله عرضی ـ آنهم در عالم طبیعت ـ مخلوقات
نسبت به یکدیگر، یا خیر محض هستند، یا شر محض، یا خیر غالب، یا شر غالب، یا خیر و
شر مساوی.
این اقسام پنجگانه برای خود «وجود» هم قابل تصور است و
بنابراین، اختصاصی به سلسله طولی یا عرضی ندارد. وجود خدای متعال هم «خیر محض حقیقی»
است، هم «خیر محض اضافی». موجودات
دیگر، وجودشان خیر حقیقی است؛ اما در مقام مقایسه و نسبتسنجی، همان اقسام پنجگانه
قابل فرض و تصور است.[21]
از اقسام پنجگانه مفروض، تنها دو قسم، امکان آفرینش دارند
و بس. مابقی از امکان آفرینش به دور و مهجورند؛ چرا که با خیر محض بودن وجود خدای
متعال و هم با حکمت و عدالت او ناسازگارند. آن دو قسمی که به امکان عام، درخور این
هستند که به زیور وجود آراسته شوند و نه تنها با عدل و حکمت آفریدگار هستی
ناسازگار نیستند، بلکه ترک آفرینش آنها مخالف عدالت و حکمت است، عبارتند از:
1ـ آنکه نه تنها خیر محض حقیقی است، بلکه خیر محض نسبی و
اضافی نیز هست، مانند موجودات نوری و فرشتگان مقرب و به تعبیر فلاسفه مشّاء، عقول
عشره و به تعبیر بوعلیسینا عقول طولیهای که عدد آنها را خدای متعال میداند و بس
و دلیل متقن و محکمی بر انحصار آنها در عدد ده نیست.[22] و به تعبیر سهروردی،
انوار قاهره طول و عرضی که جز خدا کسی به شمار آنها آگاه نیست؛[23] چنان که قرآن
مجید میفرماید: «جنود خدا را جز پروردگارت نمیداند.»[24]
2ـ آن که خیر محض نسبی و اضافی نیست؛ هرچند که خیر حقیقی
است؛ بلکه دارای خیر کثیر و شر قلیل است. چنین موجودی باید خلق شود؛ زیرا سزاوار نیست
که به خاطر شر قلیل، از خیر کثیر صرف نظر شود؛ فیالمثل باد و طوفان در عالم طبیعت،
برای انسان و حیوان و نبات، فواید بسیار و بیشمار دارد. احیاناً ضرر هم میزند؛
ولی این ضرر، در حدی نیست که از فواید آن، صرفنظر شود.
فرشتهای
که وکیل است بر خزانه باد چه غم
خورد که بمیرد چراغ پیرزنی
اتومبیل
و هواپیما و قطار و کشتی برای بشر فواید بسیار دارند و از ضروریات زندگی شمرده میشوند.
احیاناً در حوادث جادهای و هوائی و زمینی و دریائی، خسارتهایی پدید میآورند: آیا
بشر از خیر کثیر آنها به خاطر شر قلیل صرف نظر میکند، یا اینکه میکوشد این شر قلیل
را به حداقل یا صفر برساند؟
سه قسم دیگر عبارتند از: 1ـ شر کثیر و خیر قلیل، 2 ـ خیر و
شر مساوی، 3 ـ شر محض. خدای حکیم و عادل، این سه قسم را خلق نمیکند؛ چرا که با
حکمت و عدالت او سازگار نیست. مولوی میگوید:
پس
بد مطلق نباشد در جهان بد
به نسبت باشد این را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات نسبتش با آدمی، آمد ممات
بنده مینالد به حق از درد خویش صد شکایت میکند از رنج و نیش
حق همی گوید که: آخر رنج و درد مر تو را لابهکنان و راست کرد
این گله زآن نعمتی کن کت زند از در ما دور و مطرودت کند
چیزی
که شر محض است، هیچ رجحانی ندارد و هرگز به خیر او امیدی نیست. چنین چیزی در نظام
خلقت که نظام احسن است، جایگاهی ندارد. خیر قلیل در برابر شر کثیر، مرجوح است. عدلیه،
ترجیح مرجوح را بر خدای حکیم، قبیح میشمارند. همین مشکل درباره خیر و شر مساوی هم
مطرح است. باز هم قاعده قبح ترجیح بلامرجّح، جاری است.
اگر اشاعره در مقابل عدلیه، ترجیح بلامرجح را قبیح نمیشمارند،
به خاطر این است که عقل را از مرکب داوری پیاده کرده و حسن و قبح عقلی را باور
ندارند. آنها مقابل عدلیهاند، البته ظلمیه هم نیستند؛ چرا که میگویند: شرع، حکم
به قبح ظلم کرده است و خدای متعال از ارتکاب ظلم، منزه است؛ به حکم شرع، نه به حکم
عقل. قرآن مجید میگوید: «خدا هیچ ظلمی در حق بندگان روا نمیدارد؛ ولی مردم به
خود، ظلم میکنند»[25] و نیز خدای متعال خود را از ظلم تنزیه کرده و فرموده است: «فرمان
تهدیدآمیز من در باره گنهکاران تغییر نمیکند و من نسبت به بندگان ستمکار نیستم.»[26]
صدرالمتألّهین با آوردن مثال آتش، کوشیده است که به توضیح
و تبیین مسأله بپردازد. او میگوید: محال است که نیروهای فعال طبیعت، منشأ آثار و
افعال متضاد شوند، یا هیچ اثری از خود نشان ندهند. محال است که آتش از سوزندگی باز
ایستد و بدن انسانی را که با آن برخورد کرده است، نسوزاند. همینطور است آب و شمشیر
و سنان و درندگان و مار و عقرب و امثال آنها. آتش اگرچه گاهی ضرر میزند، نسبت به
برخی از امور، خیرش بیشتر و نسبت به برخی از امور، خیرش دائم است. آنهایی که در
زندگی از آتش نفع میبرند، از آنهایی که ضرر میکنند، بسیار بیشترند. آنهایی که از
آتش ضرر میکنند، بیشترین نفع را از آتش برده و میبرند.
اما خیر دائم آتش برای کل نظام طبیعت است؛ زیرا طبیعت بدون
آب و آتش و بدون انواع دیگر مخلوقات، هیچ و پوچ و ابتر است. مقتضای اراده ازلی و
عنایت اولی و حکمت الهی، این است که خیرات دائم و منافع اکثری، به خاطر شرور موردی
و شخصی، ترک و تعطیل نشود. به همین جهت است که خیر، مراد و مقصود و مقضّی بالذات،
و شر، مراد و مقصود و مقضی بالعرض است. این مقدار شر در عالم قضای الهی و در عالم
ارباب انواع و مثالهای نوری راه ندارد.[27]
تمایز نگاه عقلی و نگاه عرفانی
عقل، به وجود شرّ قلیل در برابر خیر کثیر، حکم
میکند. این نگاه، نگاه فیلسوف است؛ اما نگاه عارف، با نگاه فیلسوف فرق میکند. فیلسوف،
از پایین مینگرد و عارف، از بالا. عارف میگوید: هر چه از دوست آید، خوب و خیر
است.
یکی
درد و یکی درمان پسندد یکی
وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
عبیدالله
بن زیاد در مجلسی که اسرای اهل بیت(ع) حضور داشتند، به زینب کبری(س) گفت: «آنچه را
خدا با برادر و خاندانت کرد، چگونه دیدی؟» فرمود: «جز زیبایی ندیدم. آنها در بستر
شهادت آرمیدند. سرانجام خدا میان تو و آنها جمع میکند و محاکمه شروع میشود و خواهی
دید که چه کسی فلج خواهد شد!»[28]
برای عارف، حور و قصور و اشجار بهشت، هدف نیست. او طالب
بهشت رضوان است.[29] او از آتش جهنم نمینالد، بلکه از فراق معشوق مینالد. امام
علی(ع) به پیشگاه خدا عرض میکند: «گیرم بر عذابت صبر کنم؛ فراقت را چگونه صبر
کنم؟ شاید از حرارت آتشت صبر کنم؛ ولی چگونه کرامتت را ببینم و صبر کنم؟»[30] حافظ
میگوید:
گلعذاری
ز گلستان جهان ما را بس زین
چمن، سایه آن سرو روان ما را بس
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند ما که رندیم و گدا، دیر مغان ما را بس
یار با ماست، چه حاجت که زیادت طلبیم؟ دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوی تو از کوْن و مکان ما را بس[31]
سعدی
میگوید:
به
جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم
بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای دوست، دَم عیسی صبح تا دل مرده مگر زنده کنی، کاین دم از اوست
نه فلک راست مسلم، نه ملک را حاصل آنچه در سرّ سُویدای بنیآدم از اوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است به ارادت بکشم درد که درمانم از
دوست
زخم خونینم اگر بهْ نشود، بهْ باشد خنُک آن زخم که هر لحظه سراسر هم از اوست
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟ ساقیا، باده بده، شادی آن کاین غم از اوست
پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست
سعدیا، گر بکَند سیل فنا، خانه عمر دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست[32]
امام
علی(ع) فرمود: «اوست خدایی که با رحمت بیکران خود، کیفرش بر دشمنان، سخت است و با
سختی کیفر، رحمتش بر دوستان، فراگیر است.»[33] آری، ذات حق تعالی اقتضای صفات
متقابل کرد؛ مانند قهر و لطف، غضب و رحمت، سخط و رضا و اینهمه بر حسب مراتب الوهیت
و ربوبیت است. همه صفات متقابل در جلال و جمال، جمع است. هر جمالی را جلالی و هر
جلالی را جمالی است. هر آنچه تعلق به لطف و رحمت دارد، «جمال» و هر آنچه تعلق به
قهر و غضب دارد، «جلال» است. عارف هم صفات جمال را میستاید، هم صفات جلال را؛ چرا
که صفات جلال، همان صفات «سلبی» است و معنای صفات سلبی، سلب نقص است، نه سلب کمال.
واضح است که سلب نقص، اثبات «کمال» است؛ زیرا بازگشت سلب سلب یا نفی در نفی، ایجاب
و اثبات است. در ریاضیات هم میگویند: حاصل ضرب دو عدد منفی، عدد مثبت است. اگر کسی
بگوید: من به هیچ کس «نه» نمیگویم، یعنی جوابم به همه «آری» است. فرزدق ـ که شاعری
اموی بود ـ چنان شیفته اوصاف جمال و جلال امام سجاد(ع) که مظهر اوصاف جمال و جلال
حق بود ـ میشود که قصیدهای در وصفش میسراید، هرچند که برایش بسیار گران تمام میشود.
او در ضمن قصیده خود گفت: «هرگز «نه» نگفته است، مگر در تشهدش، و اگر تشهد، نمیبود،
«نه» او «آری» بود».[34] مولوی میگوید:
عاشقم
بر قهر و بر لطفش به جد ای
عجب من عاشق این هر دو ضد
ناخوش او خوش بود بر جان من جان فدای یار دلرنجان من
عاشقم بر رنج خویش و درد خویش بهر خشنودی یار فرد خویش
پاره کردهی وسوسه باشی دلا گر بلا را بازدانی از ولا
از
نظر عارف، خدا جمیل است. عالَم هستی، ظِلّ (سایه) جمیل است. ظِلّ جمیل، جمیل است. اگر
خدای متعال، جمیل است ـ که هست؛ خواه از نظر فیلسوف و خواه از نظر عارف ـ و اگر
عالَم، ظلّ جمیل است (که هست؛ از هر دو نظر) و اگر ظل جمیل، جمیل است (که هست؛ آن
هم از هر دو نظر)، پس چرا نگاه عارفانه نیفکنیم، تا در پرتو جمال حق، همه چیز را زیبا
و جمیل ببینیم؟ و چرا نگاه فیلسوفانه بیفکنیم، تا وجود اشیائی که به نظر قاصر ما
برای ما ضرر دارد، شر پنداریم؟ سپس به فکر توجیه شرور بیفتیم و اگر توجیهمان قانعکننده
نبود، گروهی را در منجلاب ثنویت و گروهی را در منجلاب مادیت و گروهی را در امواج حیرت،
غرق کنیم!
آیا کسی در زیبائی و خیر بودن خورشید، شک دارد؟ آیا کسی در
زیبائی و خیر بودن پرتو خورشید، شک دارد؟ اگر گاهی اشعه خورشید، ضرر میزند، به
خاطر محل تابش است که استعداد شر دارد؛ آنهم در نسبت و مقایسه با موجود دیگر، نه
بالذات. پرتو خورشید، جمادات و نباتات و حیوانات را برحسب قابلیت و استعدادی که
دارند، میپروراند. از خورشید حقیقت و پرتو آن که همه و همه زیبائی است، چرا بعضی
گلایه دارند و ناله و شکوه سر میدهند؟!
عالم
همه شیشههای گوناگون بود کافتاد
در آن، پرتو خورشید وجود
هر شیشه که سرخ بود یا زرد و کبود خورشید در او هر آنچه میبود، نمود
انتظار
ما این است که میکروبها و ویروسها و درندگان و جانوران موزی و گزنده در عالم طبیعت
نباشند تا ما آزادانه تاخت و تاز کنیم. لابد انتظار آنها هم این است که ما نباشیم.
این، همان تنازع بقاست.
انتظار ما این است که میکروبها و ویروسها و درندگان و
جانوران موزی و گزنده در عالم طبیعت نباشند تا ما آزادانه تاخت و تاز کنیم. لابد
انتظار آنها هم این است که ما نباشیم. این، همان تنازع بقاست. مگر ایدئولوژی منسوخ
«بکش تا زنده بمانی»، غیر از این میگوید؟ چرا به جای تنازع، تعاون نباشد؟ البته
تعاون بر نیکی و پرهیزگاری که قرآن میگوید، نه تعاون بر اثم و گناه، و همیاری بر
عدوان و دشمنی[35] که این، چیزی جز تنازع بقا نیست! آیات خدا را نباید دست کم گرفت.
تمام موجودات و مخلوقات مظاهر اسمای خدایند.
پادشاهان، مظهر شاهی حق عالمان، مرآت دانائی حق
آن که از بُعد مظهریت به مخلوقات مینگرد،
زبان به حمد و تسبیح و کرنش میگشاید و در رجوع الی الله، با آنها همگام و در تسبیح
و تنزیه و حمد و ثنا با آنها همصدا میشود، بلکه ممکن است آنها هم با وی همصدا
شوند؛ چنانکه خدای متعال به کوهها و پرندگان فرمود: در تسبیح و تنزیه، با داوود،
همصدا شوید و آهن را هم در دست او نرم کرد و مطیع او ساخت.[36] دید عارفانه میگوید:
چون
نور که از مهر جدا هست و جدا نیست عالم
همه آیات خدا هست و خدا نیست
در آینه بینید اگر صورت خود را آن صورت آئینه، شما هست و شما نیست
عالم همگی جلوهگه شاهد غیبی است او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست
چرا
در بندگی و اخلاص، راه داوودها و یوسفها را نرویم، تا مخلوقات دنبالهرو ما
باشند، نه اینکه پنج گرم ویروس کرونا ما را به زانو درآورد و ما را به دنبال خود
بکشاند؟! خدای متعال فرمود: «ای بنده (من، من بینیازم. مرا اطاعت کن تا بینیازت
کنم. من زندهام و نمیمیرم. مرا اطاعت کن، تا زنده جاویدانت کنم. من به هر چیزی میگویم:
باش و میباشد مرا اطلاعت کن، تا تو را به گونهای سازم که به هر چیزی گویی: باش،
باشد».[37]
کمتر
از ذره نهای، پست مشو، مهر بورز تا
به خلوتگه خورشید رسی چرخزنان
حدیث
قدسی فوق را امام باقر(ع) نقل کرده و فرموده است: بنده حاجتی که برآوردنی است، از
خدای متعال درخواست میکند و به دنبال آن مرتکب گناهی میشود؛ از این رو خدا به
فرشته موکل میفرماید: «حاجتش را برآورده مکن؛ زیرا خود را در معرض خشم من قرار
داده و سزاوار محرومیت است.» امام علی(ع)
در یکی از خطبههای روز جمعه فرمود: «مردم! هفت مصیبت بزرگ
است. از آنها به خدا پناه میبریم: عالمی که بلغزد. عابدی که خسته شود. مؤمنی که
کارش مختل شود. امینی که خائن شود. عزیزی که خوار شود. فقیری که درمانده شود.»
یکی برخاست و عرض کرد: «امیرالمؤمنین راست میگوید. تویی
قبله و نور ما، با بودن تو گمراه و دچار ظلمت نمیشویم. خدا فرموده است: «اَدعُونی
اَستَجِب لَکُم»،[38] چرا دعای ما مستجاب نمیشود؟» فرمود: دل شما در هشت خصلت خیانت
کرده است:
1ـ
خدا را شناخته و حقش را ادا نکردهاید.
2 ـ به پیامبرش ایمان آورده و سنت و شریعتش را زیر پا گذاشتهاید.
ثمره ایمانتان کجاست؟
3 ـ شما قرآن را میخوانید و ادعای اطاعت میکنید؛ ولی به مخالفت
برمیخیزید.
4 ـ شما میگویید: از جهنم میترسیم؛ ولی با معصیت به سوی آن
میروید، چگونه میترسید؟
5ـ شما میگویید: به بهشت رغبت دارید؛ اما اعمالتان شما را
از بهشت دور میکند. چگونه رغبت دارید؟
6 ـ شما نعمت خدا را میخورید و شکر نمیکنید.
7 ـ خدا گفته است: «شیطان دشمن شماست. با او دشمنی کنید»؛[39]
ولی شما با او دوستی میکنید.
8 ـ شما عیب مردم را پیش رو و عیب خود را پشت سر قرار دادهاید.
مردم را به چیزهایی سرزنش میکنید که خود، به سرزنش سزاوارترید.
با این احوال، کدام دعا مستجاب میشود؟! شما تمام درهای
استجابت دعا را به روی خود بستهاید. راه استجابت دعا این است:«تقوا پیشه کنید. کارها
را اصلاح کنید. نیتها را خالص کنید. امر به معروف و نهی از منکر کنید؛ تا خدا دعایتان
را مستجاب کند».[40]
چرا درماندگی؟
بشر امروز مغرور دانش و فنّاوری (تکنولوژی)
شده است. ما از دانش و فن (تکنیک) سوءاستفاده کردهایم. در برخی از آثار فلسفی
آمده است: هر چیزی از حد خود که بگذرد، مبدل به ضدخود میشود.[41] اکنون استفاده
از تکنیک و دانش روز، از حد خود گذشته و به جای اینکه یار بشر باشد، باری بر دوش
او شده است.
از
قضا سرکنگبین صفرا فزود روغن
بادام خشکی مینمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت آب آتش را مدد شد همچو نفت
سستی دل شد فزون و خواب، کم سوزش چشم و دل پردرد و غم
شربت و ادویه و اسباب او از
طبیبان ریخت یکسر آبرو
دنیا
دنیای امن و آرامی نیست. مجریان قانون که در رأس قدرت قرار دارند، خود ماهرترین
قانونشکنها هستند! جنگلها و سواحل دریاها در معرض خطر قرار دارند. مظلومکشی
امری عادی است. قلدرهای مردمستیز در کشورهای ضعیف، پایگاه نظامی دارند و فریاد
آزادیخواهی ملتها را در حلقومشان خفه میکنند. اکثر سران ملل اسلامی برده کاخنشینان
غرب شدهاند و با اشاره آنها صهیونیسم غاصب را به رسمیت میشناسند و رابطه برقرار
میکنند. اکنون بسیاری از تحلیلگران سیاسی مستقل ـ چه در داخل آمریکا یا خارج آن،
بهویژه در منطقه بحرانزده خاورمیانه ـ تکرار میکنند و هشدار میدهند که: «پیروزی
ترامپ با ماندن نتانیاهو بر مسند قدرت، زنگ خطر فاجعه بزرگ برای جامعه بشری را به
صدا درخواهد آورد.»[42]
اکنون برخی از کشورها مانند عربستان که در میان برخی از
دول منطقه نقش پدرخواندگی ایفا میکند، به کشتار مسلمانان دست مییازند و در عین
حال، گاو شیرده برخی از ابرقدرتها شدهاند. اگر محور مقاومت (که در رأس آن ایران
است) در پی استکبارستیزی است، اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس بر قبله
استکبار، نماز میخوانند و جز سرپوش گذاشتن برخیانتها و جنایتها و بمبارانهای
وحشیانه، نقشی ندارند.
کرونا بیش از دویست کشور را در نوردیده و مرزبانان ممالک
نتوانستهاند از ورود این دشمن مخوف به خاک کشورشان جلوگیری کنند. نهادهای بهداشت
جهانی و کشوری نتوانسته از ابتلای میلیونها نفر به بیماری جلوگیری کند و مانع مرگ
و میرها شود. کرونا نه تنها سلامت و حیات مردم دنیا را تهدید میکند، بلکه زیانهای
اقتصادی آن هم قابل محاسبه نیست. بیکاری و خانهنشینی هزاران هزار، فاجعه بزرگ
جهانی است. اگر کرونا تمام شود، باید تاریخ معاصر جهان را به دو بخش پیش و بعد از
کرونا تقسیم کرد. به گفته کارشناسان، قطعاً بعد از بحران کرونا اقتصاد غولآسای
آمریکا به حال اول بازنمیگردد و این غول بیشاخ و دم، صاحبان خود را با سر زمین میکوبد.
آمریکائی که به گزاف مدعی پرچمداری آزادی و حقوق بشر است، مردمانی را که آزادی و
عدالت فریاد میزنند، با باتوم و گاز اشکآور و سلاحهای گرم و سرد سرکوب میکند،
تا نظام منکوب بردهداری و سرمایهداری ادامه یابد؛ همان رفتاری که دستنشاندهها
و نوکرها در خاورمیانه با ملتهای حقطلب و آزادیخواه داشته و دارند. تبعیض نژادی
در کشوری که ـ به اصطلاح ـ مهد تمدن است، کولاک میکند. بیشتر زندانیان آمریکا سیاهپوستند.
سیاهپوستها از تبعیض نژادی و بیعدالتی رنج میبرند. سالیانه چندین نفر از آنان
در کف خیابانها به دست پلیس کشته میشوند!
طرح معامله قرن، انتقال سفارتخانه آمریکا به قدس شریف،
ترور ناجوانمردانه سردار دلها، حضور یک شخص نامتعادل در رأس سیاست آمریکا و
سرسپردگی او در برابر صهیونیستها، آینده مبهم انتخابات آمریکا، مظلومیت روزافزون
ملت فلسطین، انفجار بندر بیروت، کشتار شیعیان نیجریه، عهدشکنی و خروج یکجانبه از
معاهده برجام، سلب امنیت و آرامش از مردم مظلوم افغانستان، بمباران بیوقفه یمن و
کودککشی و دهها و صدها نمونه دیگر، حاکی از فساد فراگیر در این کره خاکی است. جهان
ما جهان کنش و واکنش است. طبیعت عالم خلقت که براساس عدل و حکمت استوار است، واکنش
نشان میدهد.
این
جهان کوه است و فعل ما ندا سوی
ما آید نداها را صدا
این جهان کوه است و گفتگوی تو از صدا هم بازآید سوی تو
این جهان بر آفتاب و نور ماه تو بهشته سر فرو برده به چاه
جمله عالم شرق و غرب، آن نور یافت تا تو در چاهی، نخواهد بر توتافت
این جهان تیه است و حق موسی و ما از گنه در تیه مانده، مبتلا
این جهان چون خس به دست باد غیب عاجزی پیشه گرفت از داد غیب
گه به بحرش میبرد گاهی به بر گاه خشکش میکند، گاهیش تر
صدهزاران نیزه فرعون را درشکست
از موسیی با یک عصا
صدهزاران طب جالینوس بود پیش
عیسی و دَمش، افسوس بود
بشر
چه حقی دارد که با گاز مونواکسیدکربن که از لوله اگزوز اتومبیلهای بیحد و شمار
خارج میشود، هوا و فضا را چندان آلوده کند که حیات خود و جانوران را به خطر
اندازد؟ گاز دی اکسید کربن سبب گرم کردن زمین و تغییرات آب و هوائی میشود. علم
سکولار و تکنیک قهار، چرا به طبیعت ظلم میکنند؟ طبیعت ـ برخلاف ما انسانها ـ نه
ستمگر است، نه ستمکش! یقین داشته باشیم که در برابر ظلم، واکنش نشان میدهد، گوئی
مخاطب آیه شریفه «لاتَظِلمونَ و لا تَظَلُمون»،[43] طبیعت است؛ حال آنکه در نهادش
نه ستمگری است، نه ستمکشی؛ ولی ستمستیزی دارد و ای کاش ما انسانها از مکتب آن
درس میآموختیم تا کتاب آسمانی نگوید: «به سبب کردار مردم، در خشکی و دریا فساد،
آشکار شد».[44] این فساد و تباهی تنها بخشی از مجازات و مکافات بشر است؛ برای اینکه
تنبیه شود و از بیراهه برگردد و به راه آید «لعلّهم یرجِعون».[45]
حیوانات چه گناهی دارند که در آتش ظلم ما بسوزند؟ کودکان
معصوم ما چه تقصیری کردهاند که هنوز متولد نشده، باید در آتش کجروی ما پدران و
مادران طاغی و باغی و یاغی، خاک و خاکستر شوند؟ این مایعهای پلاستیکی که برای
نظافت مورد استفاده واقع میشوند، دشمن طبیعتاند. صابون و شویندههای نباتی کجا و
اینها کجا؟ میکروبها و ویروسها اگر در محیط زندگی ما نباشند، فلج خواهیم شد. بدن
ما در صورتی مقاوم و سالم میشود که دفاع کند. دفاع نداشتن، یعنی مرگ. خدای متعال
میفرماید: «ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم».[46]
ما
زنده از آنیم که آرام نگیریم موجیم
که آسودگی ما، عدم ماست
خدای
متعال دشمنان و تباه کنندگان حَرث و نسل را «سرسختترین دشمنان» نامیده است.[47] اینانند که هرگاه به
قدرت برسند، میکوشند که صدامگونه صدمه بزنند و مغول وار به فساد و هلاک حرث و
نسل پردازند؛ کاری که خدا نمیخواهد و نمیپسندد.[48] اگر میخواهیم مدیون نسلهای
آینده نباشیم، و اگر بیم آن داریم که حق ذریه ضعیف خود را زیر پاگذاریم، باید تقوا
پیشه کنیم.
با خود و طبیعت و خدای طبیعت نجنگیم و زبان را از لاف و
گزاف و دروغ و بهتان و تحریک این و آن و به جان هم انداختن مردمان و حق و باطل را
به هم درآمیختن حفظ کنیم و به دستور خدای متعال، قول سدید و سخن راست و استوار بگوییم
و از عواقب کردار و گفتار خود بترسیم.[49] پیامبر اعظم(ص) فرمود: «وای به حال
فرزندان آخر الزمان از پدرانشان!» عرض کردند: «از پدران مشرک؟» فرمود: «از پدران مسلمان و مؤمنی که
احکام و فرائض را به آنها نمیآموزند و آنها را از آموزش احکام بازمیدارند و به
کالای اندک دنیا از آنها خشنود میشوند. من از آنها بیزارم، آنها از من»![50]
خیر کثیر و شر قلیل
با توجه به این که شر حقیقی در نظام آفرینش جایگاهی ندارد
و تنها شر نسبی است که در این نظام، راه دارد و آنهم به خاطر تضاد حاکم بر عالم
ماده است و گریزی از آن نیست و خود، فواید و برکاتی دارد که اگر نباشد، همه چیز به
خاموشی و سکون میانجامد و بهار و خزان و موت و حیات و صحت و مرض و جوانی و پیری و
جنگ و صلح، تعطیل میشود.
به همین جهت است که حکمت متعالیه صدرایی میگوید: «اگر
تضاد نبود، فیض الهی دوام نمییافت».[51] تضاد سبب کوْن و فساد است و اگر نباشد،
حدوث حوادث و پدید آمدن جزئیات و اشخاص نامتناهی، ناممکن خواهد بود. اگر حرارت و
برودت نباشد، اگر رطوبت و یبوست نباشد، اگر نور و ظلمت نباشد، اگر در نهاد انسان
شهوت و غضب نباشد، اگر شیطان و ملک نباشد، همه چیز متوقف و راکد میشود و صد البته
که تضاد، ذاتی عالم ماده و یکی از راههای خداشناسی است؛ چنان که امام علی(ع) فرمود:
«از این که خدای متعال میان موجودات تضاد
برقرار کرده، معلوم شده است که او را ضدی نیست. او اشیا را قرین یکدیگر ساخت. از اینجا
معلوم شده است که او را قرینی نیست.
او ظلمت را ضد نور، ابهام را ضد وضوح، جمود را ضد رطوبت، و
سرد را ضد گرم قرار داد. ناهماهنگها را هماهنگ و هماهنگها را ناهماهنگ ساخت. این
ناهماهنگی و هماهنگی دلیل است بر وجود ناهماهنگکننده و هماهنگکننده؛ چنان که خود
فرمود: «از هر چیزی دو جفت آفریدهایم، تا حکمت و ربوبیت خدا را متذکر شوید.»[52]
او میان قبل و بعد جدایی انداخت تا معلوم شود که او را قبل و بعدی نیست.
او غریزه را آفرید، تا معلوم گردد که غریزه ندارد. او با
تفاوت مخلوقات، نشان داد که هیچ کس و هیچ چیز، او نیست و موقت بودن اشیاء و حوادث
را شاهد موقت نبودن خود قرار داد.»[53]
ما باید بدانیم که ذاتیات اشیا، علت بالذّات ندارند. علتْ
خود ذات را پدید میآورد. ذاتیات و لوازم آنها تابع ذات اشیائند و اگر بخواهیم برخی
از آنها نباشند، باید خود ذات نباشد و نبودن آنهم در این عالم، خلاف حکمت و مصلحت
است. اگر بخواهیم تصادفات ماشین بهکلی منتفی شود، باید ماشین نباشد. این هم قابل
قبول نیست. فلاسفه میگویند: امکان و نقصان و تضاد کائنات و سوزندگی آتش و غرقکنندگی
آب و محجوب بودن گنهکار از بهشت و سوزندگی آتش جهنم برای مستغرق در شهوات، علت نمیخواهد.
اینها همه از لوازم ضروری اشیاست و ضروریات عالم ماده را نباید با غایتمندی و
هدفمندی نظام اشتباه کرد.[54]
همه
اشیایی که امکان وجود دارند، به حکم فیاض بودن خالق، باید موجود شوند و چون خلق
همه آنها به یکباره در عالم ماده ممکن نیست، باید تدریجاً خلق شوند و این، ممکن نیست
مگر با کوْن و فساد و موت و حیات.[54] از این روی، خدای متعال در قرآن به عنوان محیی
و ممیت و خالق موت و حیات معرفی شده است.[55]
اکنون که دنیا درگیر ویروس نامرئی کروناست، باید ببینیم
صاحبنظران دربارهاش چه میگویند. آیا شر حقیقی (یعنی عدم) است، یا شر نسبی است؟
و در صورت دوم، آیا شر محض است یا شر غالب یا شر مساوی خیر؟ قطعاً شر محض نیست؛
چنان که خیر محض هم نیست؛ بلکه دانشمندان پذیرفتهاند که خیرْ کثیر و شر قلیل است؛
آن هم شر قلیلی که با مراعات دقیق پروتکلهای بهداشتی و فداکاری پزشکها و پرستارهای
ایثارگر و توصیههای مکرر و دلسوزانه مقام معظم رهبری و مراجع بزرگوار تقلید و
راهنمایان و دولتمردان به حداقل رسیده و امکان دارد که به صفر برسد. بشر قویتر از
آن است که در برابر پنج گرم ویروسی که دنیا را درگیر کرده، به زانو درآید و شکست
بخورد. تعهد و محبت و مسئولیتپذیری لازم است.
میگویند: ماه مِه زمانی است که با تجزیه برگ درختان، تولید
گاز دیاکسید کربن به اوج میرسد. امسال نسبت به ده سال گذشته به کمترین میزان خود
رسیده است. همهگیری ویروس کرونا باعث کاهش فعالیتهای اقتصادی در دنیا شده و
گازهایی که در حمل و نقل و بخش انرژی تولید میشوند، کاهش زیادی داشته است.
گاز مونواکسیدکربن که به طور عمده خودروها تولید میکنند،
در مقایسه با سال گذشته کمتر شده است.
گاز دیاکسید کربن سبب گرم شدن کره زمین و عوارض ناگوار جوی
است. اکنون زمین قدری خنک شده و تا حدی از شر یک گاز مهلک که حاصل افراط و تفریط
ما انسانهای ظلوم و جهول است[56] نفس راحت میکشد.
بمبارانهای وحشیانه یمن علاوه بر کشتارهای بیرحمانه، دومیلیون
کودک معصومی که از فرط گرسنگی با مرگ دست و پنجه نرم میکنند، بر جای گذاشته است.[57]
از سیاست ترامپ و نتانیاهو و عوامل عربستانی و اماراتی و بحرینی آن انتظاری جز این
نیست. اگر کرونا نبود، ظلم و جنایت آنها به صدها برابر میرسید.
محیط پیرامون ما بایستۀ زندگی است. چرا باید مردم قربانی
تغییرات آب و هوایی و انفجار جمعیت و کمبود آب و آلودگی غیر قابل تحمل هوا شوند؟
اگر طبیعت واکنش نشان ندهد و اگر ناظم حکیم طبیعت، طغیانهای بشری را مهار نکند،
چه خواهد شد؟
میگویند: چون مردم در خانهها ماندهاند، تعدی به محیط زیست
کمتر شده است. امسال گیاهان دارویی را از دامنه داماوند نکندهاند. در نتیجه، خاک
زمین تخریب نشده است. هر ساله خسارت زیادی به خاک وارد میشد و امسال نشد؛ زیرا ریشه
و ساقه و برگ گیاه، محافظ خاک است. البته با کم شدن تردد محیطبانها افراد فرصتطلب،
سوءاستفاده میکنند و طبیعت مظلوم و معصوم را دستبرد میزنند و صد البته که این،
قابل علاج است و باید بیدار بود.
آنچه در حال حاضر مشاهده میشود، این است که کرونا از نظر
زیستمحیطی فواید زیادی داشته است؛ هرچند که عدهای به خاطر مسامحه خود یا دیگران
قربانی شدهاند. دنیا میخواست سطح تولید گازهای گلخانهای را به 20 سال پیش
برگرداند، یعنی به سال 2000. معلوم نیست این خواسته عملی میشد؛ ولی طبیعت با آن
روح ملکوتی و نفس رحمانی این کار را انجام داد. اینک به سال 1990 بازگشته است؛ یعنی
ده سال قبل از آنچه مطلوب بود.
اکنون 30 میلیون بشکه نفت، کمتر تولید و به همان نسبت،
کمتر سوخته میشود. دود این سوخت و ساز، کجا میرفت؟ گازهای کشنده آن، جز ریههای
انسان و حیوان و برگ درختان ـ که در حکم ریه آنهاست ـ و جز جوّ زمین به کجا میرفتند؟!
لایه اوزون چه گناهی کرده بود که باید فدای صنعت مخرب انسانهای جاهل جهول و عالم
علامهنما بشود؟! پیشبینی شده بود که به خاطر آسیب دیدن لایه اوزون 700 گونه گیاهی
و جانوری نابود شوند؛ ولی خدای حکیم با فرستادن پنج گرم کرونا و تقسیم آن میان بیش
از دویست کشور دنیا نخواست.
میگویند تعداد گونههای دوزیست به 5200 مورد میرسد. اینها
بر اثر گرمای زمین رو به زوال بودند. پوست قورباغه باید مرطوب باشد. بر اثر گرما
قارچی روی پوشش پدید میآید و ترک میخورد و سرانجام میمیرد. اکنون بسیاری از این
دوزیستها از خطر مرگ مصونیت یافتهاند.
هزاران انسانی که به خاطر لایه اوزون و سرطان پوست در معرض
مرگ بودهاند، به برکت کرونا از خطر مرگ رستهاند.
سفرهای نوروزی که از حد و حساب گذشته بود، هم سبب آلودگی
هوا میشد و هم عامل تخریب طبیعت بود. کرونا سفرها را کم کرد. در نتیجه، از ترافیک
سرسامآور و آلودگی صوتی و محیطی کاسته شد و آسمان ـ نسبتاً ـ پاکی که در شهرهای
بزرگ ـ به ویژه تهران! ـ خوابش را هم نمیدیدند، تحقق یافت.
هرچند که فعالیت صنعتی کارخانههای اطراف، سهم خود را در
آلوده کردن هوا ایفا میکرد؛ اما به هر حال فرصتی برای تنفس ریهها فراهم شده بود.
در کشور چین ظرف دو هفته، 25% مصرف انرژی و تولید گاز کاهش یافت. به عقیده محققان
ممکن است امسال منجر به کاهش یکدرصدی کل گازهای کربنی در چین شود.
چین و شمال ایتالیا شاهد کاهش چشمگیر گاز دیاکسید نیتروژن
بودهاند و این، نتیجه کاهش رفت و آمد خودروها و فعالیت صنعتی است. این گاز، یک
آلاینده جدی و گرمکننده بسیار قوی است.
برخی از کشورها ـ مانند ایتالیا ـ خود را قرنطینه کردهاند.
ماهوارهها نشان میدهند که گازهای مهلک و مخرب در آسمان آنها کاهش یافته است. اینها
کوشیدهاند که شرایط زیستمحیطی را تحت کنترل درآورند. در نتیجه، کره زمین فرصت یافته
است که کمی نفس بکشد و به گذشته برگردد. آری، کرونا شر بشر ناسپاس را تا حدودی از
سر زمین کم کرد و ای کاش بیشتر از شرارتشان بکاهد!
محققان دانشگاه کلمبیا گفتهاند: در هفته اخیر، مونواکسیدکربن،
ناشی از خودرو و کامیون 50% کاهش یافته. دیاکسیدکربن و گاز متان هم کاهش چشمگیری
داشته است.
استادی از همان دانشگاه که مسئول نظارت بر هوای شهر
گازآلود نیویورک است، میگوید: مونواکسیدکربن در این شهر بسیار بالا بود و اکنون
به تمیزترین حدی رسیده که تاکنون سابقه نداشته است.
یکی از عوامل مؤثر در آلودگی هوا، پرواز هواپیماها بوده
است. از برکات کرونا، کاهش مسافرتهای هوایی و پروازهاست. با کاهش این پروازها
شاهد عدم انتقال گونههای غیر بومی هستیم. در حالت معمول، برخی گونههای آندمیک به
کشورهای دیگر منتقل میشوند. مردم، میوهها و گیاههای غیربومی را همراه پروازها
به اقصی نقاط جهان میبرند. کاهش پروازها و این نقل و انتقالها وضعیت طبیعی هر محیطی
را حفظ میکند.
اگر گاهی حیوانات وارد مناطق شهری میشوند، به خاطر دستاندازی
بشر به زیستگاههای آنهاست. حال که انسانها به جنگلها و دریاها و سواحل و هوا و
فضا تجاوز کردهاند، جا دارد که حیوانات هم اگر زورشان برسد، انتقام بگیرند! اگر حیوانات
ریز و درشت مرئی حریف نیستند و زورشان به این جانور دو پا که خدایش تکریم کرده[60]
نمیرسد، موجودی نامرئی، حریف شده است و مانع افراط و تفریط میشود و راه را برای
بازگشت به اعتدال، هموار میکند.[61]
درست است که خدا بنیآدم را تکریم کرده و برّ و بحر را در
اختیارش نهاده و از روزی پاک برخوردارش ساخته و بر بسیاری از مخلوقات برتری بخشیده،
ولی باید قدردان آدمیت و انسانیت خود باشد و بداند که انسانیت، گوهر والایی است و
به مزایای ظاهری نیست. سنایی میگوید:
حد
انسان به مذهب عامه حَیوانی
است مستوی القامه
پهن ناخن، برهنه پوست ز موی همه دو پا رهسپر به خانه و کوی
هر که را بنگرند کاینسان است میبرندش گمان که انسان است
نتیجه
مسأله خیر و شر همواره دغدغه صاحبنظران بوده و امروز که
دنیا با شر بزرگی به نام ویروس کرونا درگیر است، بیشتر! شر دارای دو معناست: معنای
غیراصطلاحی و معنای اصطلاحی. معنای غیراصطلاحی آن، «نقصان» است. در نظام هستی،
معلول نسبت به علت، فعل نسبت به فاعل، اثر نسبت به مؤثر، بدن نسبت به نفس، نفس
نسبت به عقل، و عقل نسبت به واجبالوجود، ناقص است. این معنای شر دغدغهای ندارد. هیچ
عقلی نمیپذیرد که اثر یا معلول، اشرف از مؤثر یا علت باشد.
معنای اصطلاحی آن، عبارت است از عدم ذات یا «فقدان کمال
ذات». آنچه به افلاطون منسوب است، این است که چون شر از امور عدمی است، خالق نمیخواهد.
خدای متعال، وجود را افاضه میکند. وجود، در تمام مراتب، خیر است و البته خیر محض
نیستند، به جز خدای متعال که خیر محض است و تمام مراتب خیر در ید قدرت اوست.
تا این جای کار، مشکلی نیست. مشکل از اینجا پیدا میشود که
در مقام مقایسه و نسبتسنجی، برخی از موجودات نسبت به برخی دیگر، شرند، برخی هم خیرند.
گرگ برای برّه شر است؛ اما مادر بره که به او شیر میدهد، برایش خیر است.
در سلسله طولی، نه علت و فاعل، برای معلول و فعل، شر است و
نه بالعکس. شر نسبی در سلسله عرضی است؛ آنهم در عالم طبیعت و در این دنیای فانی و
نه در عوالم مثالی و عقلی و برزخ و آخرت. به ارسطو منسوب است که خیر و شر نسبی در
مقام فرض و احتمال، پنج قسم است:
ـ خیر محض که هیچ شری به آن منسوب نیست.
ـ خیر غالب که شری قلیل و نادر به آن، منسوب است؛ چرا که
احیاناً ضرر میزند.
ـ خیر و شر مساوی.
ـ شر غالب در مقابل خیر نادر.
ـ و شر محض.
سه قسم اخیر با عدالت و حکمت و عنایت خدای متعال سازگار نیست
و خلق نمیشود. اما دو قسم اول با توجه به عدل و حکمت، بالضروره خلق میشود؛ چرا
که تعطیل شدن خیر محض و خیر غالب، عقلاً و شرعاً پسندیده نیست.
در اینجا نگاه فلسفی با نگاه عرفانی تمایز پیدا میکند. فیلسوف
به طبیعت مینگرد و میبیند که برخی از موجودات به برخی دیگر آسیب میرسانند و برای
آنها شرند؛ از این رو به توجیه شرور میپردازد؛ ولی عارف محو تماشای جمال بیمثال
حق است و جز خیر و زیبائی چیزی نمیبیند که نیازمند توجیه باشد. او عاشق است و مست
باده عشق. زبان عاشق، زبان حمد و ستایش و کرنش است، نه زبان نقادی و چون و چرا و
نق زدن!
اکنون بشر درگیر مخلوقی است که با سرعت و شدت و قدرت، دنیا
را در نوردیده و مرزها را نادیده گرفته و قدرتهای بزرگ و کوچک دنیا را دستپاچه و
متحیر و وحشتزده کرده است. میگویند: وزن این مخلوق نامرئی در تمام دنیا، پنج گرم
است و با این حال توانسته میلیونها نفر را بر تخت بیمارستانها و قرنطینهها بستری
کند و به حیات بسیاری خاتمه بخشد و خانوادههای بسیاری را عزادار و سوکوار کند و
به لحاظ اقتصادی نیز آسیبهای جدی وارد کرده است. این، همان «شر نسبی» است. آیا شر
قلیل و خیر کثیر است یا بالعکس؟!
عارف دغدغهای ندارد؛ زیرا میگوید: «هر چه از دوست آید،
خوش آید! دوست نباید ز دوست در گله باشد/ مرد نباید که تنگحوصله باشد.»
بنا بر مقالاتی که دانشمندان و محققان ـ در ایران و خارج ایران
ـ نگاشتهاند و در فضای مجازی ـ که خود، مصداق خیر کثیر و شر قلیل است و بشر را در
مبارزه با کرونا یاری میکند و آسیبها را به صفر یا حداقل میرساند ـ قابل مشاهده
و مطالعه است، فوائد و خیرات کرونا بسی بیشتر از مضرات و شرور آن است.
اکنون بشر باید با طبیعت آشتی کند و دریاها و اقیانوسها
را زبالهدان نکند و به هوای پاک و آسمان نیلگون و ستارههای چشمنواز و کوه و دشت
و صحرا و جنگل احترام گذارد و بگذارد که زمین نفس بکشد و آلودگیهای صوتی و غیر
صوتی را کم کند و لایه اوزون را آسیب نرساند. درود بر موجودی که با شر قلیلی که به
بار آورده، همه آنچه را بشر در انجام آنها عصیان کرده، تا حدی جبران و ترمیم کرده
است.
-------------------------
پینوشتها:
1. فإن العزه، لله جمیعا (نساء، آیه 139) أن
القوه لله جمیعا (بقره، آیه 165)
2. انما یحتاجُ إلی الظلم الضعیف
3. علامه حلی، مسأله هفتم تا بیست و یکم
4. مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص 53 و 54 (قم،
انتشارات اسلامی 1361)
5. صدرالمتألهین، الاسفار، ج7، ص77 (مکتبه
مصطفوی، قم)
6. همان، ص 56 و 57
7. همان، ص58
8. طور، آیه 35 (أم خلقوا من غیر شئی اُم همالخالقون)
9. حاج شیخ عباس قمی، مفاتیحالجنان، دعای
روز عرفه
10. یا أیها الناسُ أنتُم الفقراءُ الی الله
و الله هو الغنی الحمیدُ (فاطر، آیه 15)
11. کلیات سعدی، قصیده 36
12. الجود إفاده ما یفبغی لالحوض (بوعلی سینا،
اشارات، خطبه6، فصل5)
13. سبحان من أومج قوائم الذره و الهمجه الی
ما فوقهما من خلق الجنان و الفیله، و وآی علی نفسه ألا یضطرب شبحُ مما أومج فیه
الروح إلا و جعل الحمام موعدهُ و الغناء غایته (نهجالبلاغه، خطبه 165)
14. و أنّا منّا الصالحون و منّا دون ذلک کنا
طرائق قددا (جن، آیه11)
15. وکذلک جعلنا لکُل نبی عدواً شیاطین الإنس
و الجن (انعام، آیه 112)
16. دیوان حافظ، غزل 64
17.
Dowalism
18.
Trinitism
19. برتراندراسل، تاریخ فلسفه غرب، ج1، ص282
(ترجمه دریابندری، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ چهارم 1353)
20. ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ج1، ص56 (ترجمه
زریاب خویی، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ ششم 1351)
21. الآملی، محمدتقی، درر الفوائد، ج1، ص454
تا 460 (تهران، مرکز نشر کتاب، بیتا)
22.
بهشتی، احمد، غایات و مبادی، ص 275 (بوستان کتاب قم 1382)
23. سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج2،
ص139 و 140، تصحیح کربن
24. و لا یعلمُ جنود ربک إلا هُو (مدثر، آیه
31)
25. ان الله لایظلُم الناس شیئا و لکن الناس
انفُسهُم یظلموُن (یونس، آیه 44)
26. ما یبدلُ القولُ لدی و ما أنا بظلامٍ
للعبید (ق، آیه 29)
27. صدرالمتألهین، الاسفار، الموقف الثامن فی
العنایه الإلهیه، فصل 5.
28. بحارالانوار، ج45، ص115 و 116
29. و رضوان من الله أکبرُ (توبه، آیه 72)
30. مفاتیحالجنان حاج شیخ عباس قمی، دعای کمیل
31. دیوان حافظ، غزل 268
32. کلیات سعدی، غزل 13
33. هو الذی اشتدت نعمتُهُ علی أعدائه فی سعه
رحمته، و السعت رحمتُهُ لأولیائه فی شده نعمته (نهجالبلاغه، خطبه 90)
34. ما قال لا قط إلا فی تشهده/ لولا
التشهدُ، کانت لائُهُ نعم (بحارالأنوار، ج46، ص126)
35.
تعاونوا علی البرّ و التقوی و لاتعاونُوا علی الإثم و العُدوان (مائده، آیه 2)
36. یا جبالُ أوّبی معهُ و الطیر و ألنّا لهُ
الحدید (سبا، آیه 10)
37. یا بن آدم، أنا غنی لا أفتقرُ، أطعنی فی
ما أمرتُک أجعلک غنیا لا تفتقر. یا بن آدم، أنا حی لا أمُوتُ، أطیعن فی ما أمرتُک،
أجعلک حیا لا تمُوتُ. یابن آدم، أنا أقُولُ للشیئ: کنُ، فیکُونُ، أطعنی فی ما
أمرتُک أجعلک تقوُلُ للشیئ: کن، فیکُونُ. (بحارالأنوار، ج90، ص376، ح16)
38. غافر، آیه 60
39. إن الشیطان لکُم عدُو فاتخذوُهُ عدُوّا
(فاطر، آیه 6)
40. فاتقوا الله و أصلحُوا أعمالکُم و
أخلصُوا سرائُرکُم وامروا بالمعروف و انهوا عن المنکر مُستجیبُ الله لکم دعائکم
(بحارالأنوار، ج9، ص376 و 367، ح17)
41. الشیئ إذا جاوز حدهُ، انعکس ضدهُ (حاج ملاهادی
سبزواری، شرح منظومه حکمت، ص126)
42. روزنامه اطلاعات 24/6/99 سرمقاله محک
43.
سوره بقره، آیه 279
44. ظهَر الفساد فی البرّ و البحر بما
کَسبَت أیدی الناسُ لیذیقهُم بعضَالذی عملوا لعلهُم یرجعون.
45. همان
46. لقد خلقنا الانسانَ فی کَبَد (بلد، آیه 4)
47. ألدُّ الخصام (بقره، آیه 204)
48. إذا تولّی سَعی فی الأرض لیفسد فیها و یهلکَ
الحرثَ و النسل و اللهُ لا یحب الفساد (بقره، آیه 205)
49. و یخش الذین لو ترَکوُا من خَلفِهم ذُرّیه
ضعافا خافُوا علیهم فَلیتقُوا الله و لیقُولوا قولا سَدیدا (نساء، آیه9)
50. محدث نوری، مستدرکالوسائل، ج2، ص625
51. لولا التضادُ لما دامَ الفیضُ عن المبدأ
الجواد (صدرالمتألهین، الأسفار، موقف8، فصل4)
52. و من کل شئ خلقنا زَوجین لَعلّکُم
تَذکّروُن (ذاریات، آیه 49)
53. بحارالانوار، ج4، ص229، ح2
54. صدرالمتألهین، الأسفار، موقف 8، فصل5
55.
صدرالمتالهین، الأسفار، موقف8، فصل5
56. یحیی و یمیت (بقره، آیه 258) الذی خلق
الموت و الحیاه (ملک، آیه 2)
57. إنه کان ظلوُما جهولا (احزاب، آیه 72)
58. روزنامه اطلاعات 25/6/99 (صفحه آخر)
59.
و لقد کرمنا بنیآدم ... (اسراء، آیه 70)
60. با تشکر از برادر گرامی آقای دکتر حسن
جمشیدی معاون محترم دانشگاه پزشکی فسا و فرزند گرامی دکتر محمدصادق بهشتی که منابعی
در اختیار نگارنده قرار دادند.
منبع:
روزنامه اطلاعات؛ دوشنبه 14 مهرماه 1399