مبانی
قرآنی و عرفانی یک مصرع حافظ
در
باب مصرع «فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد»، مبانی قرآنی و عرفانی مهمی در تاریخ اندیشه
ما وجود دارد. سو قرآن در برخی آیات به بیان دعای فرشتگان برای مؤمنان و در آیتی دیگر
دعای آنان بر تمامی ساکنان زمین (لمن فی الارض) اشارت فرموده است. ابنعربی که نزدیک
به یک قرن پیش از حافظ میزیست، باب 154 «فتوحات مکیه» را به «ولایت ملکی» و شرح «دعای
ملائک برای بشر» اختصاص داده است. گفتار حاضر به بررسی مبانی قرآنی و عرفانی مصرعی
در یکی از زیباترین غزلهای خواجه شمسالدین محمدشیرازی میپردازد، یعنی این غزل:
هر
آن که جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث
دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا،
معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
گرت
هواست که معشوق نگسلد پیمان نگاه
دار سر رشته تا نگه دارد
صبا!
بر آن سر زلف، ار دل مرا بینی ز
روی لطف بگویش که: جا نگه دارد
چو
گفتمش که: دلم را نگاه دار، چه گفت ز
دست بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد
سر
و زر و دل و جانم فدای آن یاری که
حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار
راهگذارت کجاست تا حافظ به یادگار نسیم صبا نگه دارد
حافظ
قرآن
در
باب این که خواجه شمسالدین محمدشیرازی متخلص به حافظ، این لقب متعالی خود را از حفظ
قرآن داشته و دارد شکی نیست:
عشقت
رسد به فریاد، ار خود به سان حافظ قرآن
ز بر بخوانی در چارده روایت
پس
لاجرم هر که حافظ قرآن است، آشنای با آیات و مضامین آنها نیز هست، ضمن آنکه نمیتوان
بلندمرتبهای چون حافظ را مطلع از مضامین آیات قرآن دانست، اما او را در بهره گرفتن
از این مضامین در اشعار بلند و آسمانی خود، بیتوجه انگاشت. قطعا معانی و مضامین بنشسته
بر جان حافظ، خودآگاه یا ناخودآگاه در صدور و ظهور اشعار بلندش مؤثر افتاده. گاه ممکن
است این تأثیرات کاملا ناخودآگاه ظهور نموده باشند و البته این معنا از منظر علمالنفس
و نیز روانشناسی امروزی امری کاملا بدیهی و بینیاز از اثبات است. این معنا هنگامی
آشکار میشود که میان مضامین آیات و ابیات نسبتی مستقیم و آشکار وجود داشته باشد، همچون
موضوعی که محور سخن ماست؛ یعنی میان مصرع «فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد» با این
آیه شریفه: «الذین یحملون العرش و من حوله یسبّحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون
للذین آمنوا ربنا وسعت کل شئ رحمه و علما فاغفر للذین تابوا و اتّبعوا سبیلک و قهم
عذاب الجحیم: کسانى که عرش [خدا] را حمل مىکنند و آنها که پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان
تسبیح مىگویند و به او ایمان دارند و براى کسانى که گرویدهاند، آمرزش مىطلبند:
پروردگارا، رحمت و دانش [تو بر] هر چیز احاطه دارد؛ کسانى را که توبه کرده و راه تو
را دنبال کردهاند، ببخشای و آنها را از عذاب آتش نگاه دار» (غافر،7).
دعا
برای مؤمنان و جمیع انسانها
قرآن
شریف در دو آیه، استغفار و طلب مغفرت و رحمت فرشتگان برای انسانها را مطرح میکند.
نخست در سوره غافر که بیان شد و دیگر آیه پنجم سوره شوری که فرشتگان نه فقط برای مؤمنان
و تائبان، که برای تمامی ساکنان کره خاک (لمن فی الارض) رحمت و مغفرت میجویند: «تکادُ
السماوات یتفطّرن من فوقهن و الملائکه یسبّحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض ألا
إن الله هو الغفور الرحیم: چیزى نمانده که آسمانها از فرازشان بشکافند و [حال آنکه]
فرشتگان به سپاس پروردگارشان تسبیح مىگویند و براى کسانى که در زمین هستند، آمرزش
مىطلبند. آگاه باش در حقیقت خداست که آمرزنده مهربان است» (شوری، 5).
جالب
اینکه دعای فرشتگان در باب مؤمنان، توسیع و تفصیل دارد و در آیه مربوط به دعای آنان
در باب تمامی انسانها چنین نیست. در آیه نخست ابتدا صفت فرشتگان بیان میشود؛ یعنی
کسانی که حامل عرش و آنچه اطراف آن است، هستند؛ بنابراین چنین ملائکهای جایگاهی رفیع
و بلندمرتبه دارند و طبیعی است هر چه جایگاهشان والاتر باشد، ارزش و عظمت دعایشان افزونتر
است. فرشتگانی که تسبیحگوی حضرت حقاند و مؤمن به او (یسبحون بحمد ربهم ویؤمنون به)
و طلب مغفرت و رحمت برای مؤمنان میکنند (و یستغفرون للذین آمنوا). این استغفار، با
علم و متانتی خاص از حضرت حق درخواست میشود. فرشتگان حق را به وسعت لایتناهی رحمت
او صلا میدهند، یعنی: «ای پروردگاری که مهرت تمامی چیزها و هستندگان عالم را در برگرفته
(ربنا وسعت کل شئ رحمه و علما و این البته اشاره به کلام بلند قرآن است که: و رحمتی
وسعت کل شیء. اعراف، 156)، مؤمنان و تائبان را ببخش و مورد رحمت و مغفرت خود قرار ده.»
فای تفریع در «فاغفر للذین تابوا» بیانگر آن است که فرشتگان در اصل میگویند: «پروردگارا!
نتیجه اشتمال مطلق رحمتت بر کل هستی، ما را واداشت از تو بخواهیم بیامرزی و مورد مغفرت
قرار دهی کسانی که به سوی تو بازگشتند و از راهت پیروی کردند؛ پس آنان را از عذاب سخت
جحیم حفظ فرما: «وقهم عذاب الجحیم». در این آیه، فرشتگان نه تنها برای مؤمنان آمرزش
میجویند، بلکه صفتشان را نیز بازمیگویند: کسانی که به سوی حق بازگشتهاند و از راه
حق پیروی میکنند.
اما
فرشتگان تنها به دعای فوق بسنده نمیکنند، بلکه در ادامه از حضرت حقتعالی میخواهد
که مؤمنان را به بهشت عدن داخل کند: «ربنا و أدخلهم جنات عدن»، همان بهشتی که خداوند
به مؤمنان وعده داده است: «التی وعدتهم» و نکته بسیار جالب اینکه فرشتگان، دایره شمول
دعای خویش را وسعت بخشیده و درخواست درآمدن به بهشت را برای پدران و همسران و فرزندان
صالح مؤمنان نیز درخواست میکنند: «و من صلح من آبائهم و أزواجهم و ذریاتهم». سپس فرشتگان
حق را به «عزت» و «حکمت» میخوانند؛ یعنی عزیز بودن حق و حکیم بودن او اقتضا میکند
بستگان این مؤمنان نیز مورد شمول رحمتش قرار گیرند.
فرشتگان
ادامه میدهند: «پروردگارا، مؤمنانِ بازگشتکننده به سوی خود را از انجام بدیها حفظ
کن و ما میدانیم هر که را تو از انجام بدی حفظ کنی، بر او رحمت نمودهای و همانا
این خود رستگاری سترگی است: وقهم السیئات و من تق السیئات یومئذ فقد رحمته و ذلک هو
الفوز العظیم»؛ یعنی فرشتگان صرف ایمان و توبه و بازگشت را مبنای مطلق رسیدن به «فوز
عظیم» نمیدانند، بلکه تداوم این بازگشت را به محفوظ نگاه داشته شدن از انجام گناه،
ممکن و میسر میدانند. پس مهربانانه از خدا میخواهند مؤمنانش را زیر سپهر و سپر حمایت
خویش قرار دهد و نه تنها به آنان امر کند از انجام بدیها بپرهیزند، بلکه حضرت حق خود،
مؤمنان را از انجام بدی بازدارد. اما در حالیکه طلب رحمت و مغفرت فرشتگان برای مؤمنان
تفصیلی است، در باب آمرزشخواهی فرشتگان برای همه انسانها، این تفصیل وجود ندارد و
این البته بازمیگردد به مفهوم بلند مراتب در سلسله انسانیت.
نکته
دیگر همان «شمول رحمت الهی» است. اگر فرشتگان تنها برای مؤمنان دست به دعا بردارند،
تکلیف دیگر بندگان خدا چیست؟ بنا بر اینکه در قرآن هر تخصیصی، تعمیمی نیز دارد (همچون
این معنا که در شأن پیامبر میفرماید: ان الله و ملائکته یصلّون عَلى النبی یا أیها
الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما. احزاب، 56) سپس عامیتی بدان میبخشد که: هو
الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الى النور و کان بالمؤمنین رحیما. احزاب،
43) و این منطق قرآن است که هر خاصی، عامی نیز دارد تا به واسطه آن حکمت و عدالت حق
ظهور یابد. و البته میدانیم میان این دو یصلی تفاوتهایی وجود دارد؛ اما در عین حال
هر دو آیه بیانگر آن است که هر کس میتواند مورد درود حق قرار گیرد، لکن بدین شرط که
همچون پیامبر عظیمالشأنش عمل کند.
آیه
دوم در باب طلب رحمت فرشتگان که نسبت به آیه اول عام محسوب میشود، آیه 5 سوره شوری
است و چنین آغاز میگردد: «نزدیک است آسمانها از فرازشان شکافته شوند» (تکاد السماوات
یتفطرن من فوقهن) و پس از آن به این معنا اشارت میرود که ملائکه به تسبیح پروردگار
خویش مشغولند و در این تسبیح و تحمید، برای تمامی انسانهای روی زمین طلب مغفرت و رحمت
میکنند (و الملائکه یسبّحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض الا ان الله هو الغفور
الرحیم) و این از آن روست که خداوند آمرزندهای مهربان است. پایان دو آیه مذکور در
باب استغفار فرشتگان، متفاوت است: در آیه اول و در پایان دعای فرشتگان، خداوند «عزیزٌ
حکیم» خوانده میشود؛ زیرا عزت و حکمتش ایجاب میکند مؤمنان به خود را جایگاه و شأنی
فراح و با عظمت بخشد؛ اما در پایان آیه دوم که تمامی ساکنان ارض مورد دعای فرشتگان
قرار میگیرند، «عزیز حکیم» تبدیل به «غفورٌ رحیم» میشود؛ یعنی از شأن رحیمی و غفوری
حق، فرشتگان حقْ طلب رحمت برای تمامی انسانها دارند. جامعیت اسم «رحیم» ایجاب افاضه
عام میکند و خاصیت اسم «حکیم» ایجاب افاضه نعمت خاص بر بندگان خاص. به هر حال قطعا
مبنای مصرع مشهور حافظ این دو آیه شریف است.
ابن
عربی و ولایت فرشتگان
محییالدین
بن عربی که بیش از صد سال نسبت به حافظ قدمت دارد، در کتاب عظیم «فتوحات مکیه» باب
154 را به شناخت مقام ولایت فرشتگان اختصاص داده است (فی معرفه مقام الولایه الملکیه).
شیخ اکبر در این باب، ملائکه را سه صنف دانسته: فرشتگان مهیمه، فرشتگان مُسَخرّه و
فرشتگان مدبّره. فرشتگان مهیمه که محصول تجلی اسم «جمیل» حضرت حقاند، در حیرت و مستی
این تجلی مدهوش از خود و باقی مطلق به بقای حضرت حقاند. اما فرشتگان دوم یعنی ملائکه
مُسخرّه که در رأس آنان قلم اعلی و عقل اول قرار دارند، فرشتگانی هستند که بنا به اینکه
باید در تمامی عالم، تسخیر و تصرف نمایند، چون فرشتگان مهیمه، مست و مدهوش در حضرت
حق نیستند. ابن عربی مهمترین وجه حضور فرشتگان مُسخرّه در عالم را دعای بر مؤمنان توبهکار
میداند.
بنابراین،
ولایت فرشتگان تسخیر در وجه اول ولایت بر مؤمنان از طریق استغفار برای آنهاست. به تعبیر
ابنعربی این فرشتگان با دعای خویش، اسمای انتقام الهی را به اسامی غفران و عفو و گذشت
از سیئات برمیگردانند سپس ابنعربی بنا به ذهن خلاق و سنت مألوف خود، به بررسی تطبیقی
دعای بندهای صالح (عیسیع) برای مؤمنان و بندگان خدا با دعای فرشتگان میپردازد. به
تعبیر شیخ، عبدصالح حق در این دعای خود که: «پروردگارا، اگر آنان را عذاب کنی، از بندگانت
هستند و اگر آنان را ببخشایی، پس تو عزیز حکیمی» (إن تعذبهم فانّهم عبادک و إن تغفر
لهم فانّک أنت العزیز الحکیم. مائده، 118)، بسیار مؤدبانه سخن میگوید و بنا بر اینکه
میداند «رحمت» حق بر «غضب»ش سبقت دارد، به حق عرض میکند که: اگر آنان را عذاب کنی،
بندگانت هستند و اگر آنان را بیامرزی، تو عزیز و حکیم هستی و بسیار جالب که بخش پایانی
این در خواست حضرت عیسی(ع) دقیقا همان عبارت پایانی استغفار فرشتگان برای مؤمنان است:
«عزیزٌ حکیم»، لیک با اینهمه، ابنعربی فرشتگان را در ادب اقوی از عیسی میداند؛ زیرا
آنان نگفتند «اگر عذاب کنی، از بندگانت هستند»، بلکه بنا به «ربنا وسعت کل شئ رحمه
و علما»، مستقیما طلب مغفرت کردند.
بحث
در باب ملائکه لمات که علاوه بر دعای به مؤمنان، آنان را در غلبه بر وسوسههای شیطانی
یاری میرسانند، تأمل دیگر ابنعربی در باب فرشتگان تسخیر است. البته او نیز در همین
باب به آیه دوم اشاره دارد همان آیه که به طلب رحمت فرشتگان برای تمامی انسانها اشاره
داشت. بحث در باب شرح دقیق ملائکه تسخیر و سپس ملائکه تدبیر که تدبیرکننده نفوس عالماند،
محور این سخن نیست. تنها بیان مفهوم عمیق و مستتر در کلام حافظ بود که نسبت میان ابیات
او با آیات قرآن و نیز رأی عارفان و حکیمان در این باب مورد توجه مختصر قرار گرفت.
حال یک بار دیگر به این بیت حضرت حافظ توجه کنید:
دلا
معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشتهات
به دو دست دعا نگه دارد
و
این آیه شریفه: «الذین یحملون العرش و من حوله یسبّحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون
للذین آمنوا ربنا وسعت کل شئ رحمهً و علما فاغفر للذین تابوا و اتّبعوا سبیلک و قهم
عذاب الجحیم». به روح بلند خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی، ملقب
به «لسانالغیب»، «ترجمان الاسرار»، «لسانالعرفا» و «ناظمالاولیاء» درود میفرستیم
و از خداوند متعال میخواهیم او را یکی از مؤمنان مورد درخواست فرشتگان در طلب رحمت
قرار دهد. لسانالغیبی که با ابیات جاودانه خود نه تنها زبان فارسی را استعلایی عظیم
بخشید که ترجمان لطیف و زیبای مضامین الهی بر ایرانیان نیز گردید.
منبع:
روزنامه اطلاعات؛ یکشنبه 20 مهرماه 1399