بدرالزمان
قریب هفتم مردادماه ۹۹
از دنیا رفت، اما یادش همراه با آثاری که از فرهنگ ایران برای
جهان به جا گذاشته است تا همیشه خواهد ماند.
بدرالزمان
قریب متولد سال ۱۳۰۸در
تهران، ایرانشناس، کارشناس زبانهای باستانی و سغدیدان بود. او در دانشگاه در محضر
استادانی چون ابراهیم پورداوود، بدیعالزمان فروزانفر، محمد معین، عبدالعظیم قریب،
جلالالدین همایی، ذبیحالله صفا و پرویز ناتل خانلری حضور داشت.قریب بعد از گرفتن
دیپلم طبیعی، به خاطر ناراحتی چشم از ادامه تحصیل بازماند.
سال
۱۳۳۳که در کنکور دانشکده ادبیات دانشگاه
تهران قبول شد.بدرالزمان قریب در اوایل دانشجویی متأثر از کودتای ۲۸ مرداد، با علاقه به دکتر مصدق
قصیدهای را برای او میگوید و توسط دکتر محمد قریب آن را به دکتر مصدق میرساند:
«ای
روشنی دیده ایران چگونهای
تنها نشسته گوشه زندان چگونهای …»
دوران
دانشجویی میگذرد. قریب شاگرد اول میشود و به کلاس دکتری راه مییابد. پس از یک سال
اما، در پی علاقه به زبانهای باستانی و شناختن ریشههای فرهنگ ایرانی، بورسی از دانشگاه
پنسیلوانیای آمریکا میگیرد. بعد از دو سال کارشناسی ارشد که چیزی بین شرقشناسی و
زبانشناسی بود، یک سالی در دانشگاه میشیگان مشغول به کار میشود و ضمن کار، مکتبهای
مختلف زبانشناسی را میگذراند و با استادان بزرگی چون جرج کامرون آشنا میشود که تاریخ
عیلام را نوشته و لوحههای عیلامی تخت جمشید را پیدا کرده است.
دکتر
قریب دو سال هم تجربههای زیادی را در دانشگاه برکلی در کنار استاد هنینگ ـ از بزرگترین
نوابغ ایرانشناسی ـ کسب میکند، دکترایش را اما در همان دانشگاه پنسیلوانیا میگیرد
و رسالهاش درباره «ساختار فعل در زبان سغدی» است.
بدرالزمان
قریب زمان تحصیل در دانشگاه با استادانی چون ابراهیم پورداوود، احسان یارشاطر و پرویز
ناتل خانلری کلاس داشت و از این رهگذر به زبانهای پهلوی، اوستا و فارسی باستان علاقهمند
شد. با این زمینه وقتی شنید متون جدیدی در چین کشف شده، علاقه پیدا کرد از تحولات جدید
ایرانشناسی اطلاع پیدا کند و تخصصش را بر روی زبان «سغدی» گذاشت.
ابراهیم
پورداوود با شور و علاقه از فرهنگ ایران باستان درس میگفت و کتاب کنت ـ استاد آمریکایی
ـ درباره زبان فارسی باستان و خط میخی، بدرالزمان قریب را به شوق مطالعه زبانهای باستانی
راهی آمریکا کرد. اینگونه بود که از ایران رفت و آشنا به زبان سغدی بازگشت تا راهگشا
باشد.
دلش
میخواست برای مملکت خود کار کند و هفت سال دوری از خانواده هم بسیار سخت بود. به ایران
که بازگشت، به دانشگاه شیراز منتقل شد. این بار اما نزدیکی به تخت جمشید و پاسارگاد
میتوانست رنج دوری از خانواده را بر او هموار کند.سال ۱۳۵۰بعد از سفر مجدد به آمریکا که
یک سال و نیم فرصت مطالعاتی بود به ایران بازگشت.
«گروه
زبانشناسی همگانی و فرهنگ و زبانهای باستانی» در دانشگاه تهران تأسیس شده بود و این
فرصت خوبی بود که بدرالزمان قریب به تهران منتقل شود .قریب زبانی را که هزار سال زبان
جاده ابریشم بود و در ایران ناشناخته، به جامعه ایرانی بازشناساند.
۲۰ سال وقت زمانی است که او صرف
نگارش دو جلد «فرهنگ سغدی» کرد. به جز فرهنگ سغدی، کتاب «زبانهای خاموش» بدرالزمان
قریب نیز که ترجمهای است از نوشته یوهانس فریدریش با همراهی دکتر یدالله ثمره که کتاب
سال شناخته شد.جدای از جنبه علمی، بدرالزمان قریب بر تأثیر توجه به زبانهای باستانی
از دید اجتماعی تأکید داشت و میگفت ثابت میکند ریشههای ما بسیار عمیقتر از آنهایی
است که ادعا میکنند. مصداق این موضوع را منشور کوروش میدانست و میگفت این نشان میدهد
کوروش در زمان خود یک فرمانروای دموکرات بوده که برای هر بشری حقی قائل بوده و اجازه
میداده هرکس به آئین خود باشد.
قریب
میگفت ایرانیان اولین ملتی بودند که توانستند یک امپراطوری برپا کنند از رود سیحون
تا رود سند و دانوب و حبشه و لیبی و تأکید داشت اگر هخامنشیان نبودند و این راه و جاده
را باز نمیکردند، اسکندر آیا میتوانست از مقدونیه بیاید و از این راهها بگذرد که
حالا اروپاییها بگویند اسکندر کبیر.
منبع: خبرگزاری ایسنا؛ چهارشنبه ۸ امرداد ۱۳۹۹