مقدمه
نگاهی به هرامسه
سهگانه:
قفطی در کتاب
«تاریخالحکماء»، ضمن اشاره به هرمس اوّل و دوم، تفصیلی در ترجمه حال «هرمس
الثالث» دارد و از قراین برمیآید که همان هرمسی است که آثار او به عالم اسلام و
جهان عرب انتقال یافته و در فهارس و کتب تاریخ علوم از آن یاد شده است.
قفطی، «هرمس
الثالث» را مصری میداند و وی را با همین لقب از هرمس بابلی و هرمس اوّل – که به
روایتی همان ادریس نبی است – تمییز میدهد. او مینویسد: «هرمس مصری است و همین
هرمس است که او را «المثلّث بالحکمه» نامیدهاند، از آنکه سیمین هرامسه بود؛ و
«هرمس ثانی»، هرمس بابلی است؛
و «هرمس اوّل»، حضرت ادریس – علی نبینا و علیه السّلام – این هرمس نیز بعد ار طوفان است. فیلسوفی
بوده، در عهد قدیم. همواره سیاحت نمودی؛ و معرفتی تمام به هر بلد و صفات آن و طبایع
اهل آن حاصل داشت. او را کتابی است جلیل الشّأن، در صناعت کیمیا، و کتابی در حیوانات
ذوات السّموم.
وی از علمای
اقلیم «مصر» و امّت این اقلیم از اُمَم نامدارند. سلطنتی عظیم، و عزّی قدیم، در
روزگارهای گذشته داشتهاند، چنانکه دلالت میکند بر آن، آثار ایشان، از عمارات و هیاکل
و بیوت علم ایشان که اکثر آنها، الی یومنا هذا، در آن موجود است، چنان آثار که اهل
روی زمین اجماع و اتفاق دارند بر آنکه مانند آنها در اقلیمی از اقالیم نیست؛ ... و
قدمای اهل «مصر» را، اعنی آنان که قبل از طوفان بودهاند، عنایتی تمام به انواع
علوم بوده و بحث و تفتیشی بلیغ از غوامض حِکَم مینمودهاند؛ .... و زعم جماعتی از
علما آن است که جمیع علومی که قبل از طوفان بودهاند، همگی از «هَرْمَس» اوّل که
در «صعید اعلی» از «مصر» مسکن داشتی، ظاهر
گشته؛ و وی همان شخص است که عبرانیون او را «خنوخ نبی» مینامند، «ابن یارد بن
مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم» و او «ادریس نبی» است، علیه السّلام، ...
و میگویند او اوّل کسی است که هیاکل و معابد بنیاد کرد و آن را مواضع تمجید الهی
قرار داد، و اوّل کسی است که نظر کرد در علم طبّ، و تألیف نمود برای اهل زمان خود
قصاید موزونه، و بیان کرد در آنها اشیای ارضیه و اشیای سماویه را، و اوّل کسی است
که خبر داد از وقوع طوفان.
و چنان دید که
آفتی سماوی زمین را خواهد رسید، از آب و آتش. پس اندیشه کرد که بدان سبب علوم از میان
خواهد رفت و صنایع ،جمله، مدروس و مطموس خواهد ماند. لاجرم، بِنا نهاد در «صعید اعلی»، از «مصر»، اهرام و برابی
را؛ و تصویر نمود در آنها صُوَر جمیع صناعات را با آلات آنها، و رسم کرد در آنها
صفات علوم را، از شدّت خواهشی که به خُلود و دوام آنها داشت. خواست، تا آیندگان را
نموداری باشد، تا با تأمّل در آن صُوَر و رسوم، استنباط آنها توانند نمود، و به
سبب طوفان بالکلّیه از عالم نرود؛ والله عالم.
و بعد از طوفان
در «مصر» انواع فلسفه از ریاضی و طبیعی و الهی پیدا شد، خصوصاً علم طلسمات، و نیرنجات،
و مرایای محرقه، و کیمیا، و غیرذلک؛ و دارالعلم جهان، بِلاد «مصر» بوده، و دارالملک
«مصر»، در زمان قدیم، مدینه «مَنْف»؛ و آن را به لغت قبطیه «مافه» میگفتند و آن بر دوازده میل از مدینه «فُُسطاط» واقع
است.
امّا چون
«اسکندر» مدینه «اسکندریه» را بنا نهاد، مردم، رغبت به عمارت آنجا نمودند که آب و هوایی
خوش و طیب داشت. رفته رفته، دارالحکمه «مصر» آنجا شد، تا وقتی که مسلمانان بر آن مستولی شدند؛ و «عمرو بن
العاص» بر ساحل «نیل» مدینه «فُسطاط» است؛ و «هَرْمَس» مذکور را کلامی است در
صناعت کیمیا که سخن از آن کشانیده و به عمل زُجاج و انواع مُهرهها و خَزَفها.
مصریین میگویند:
«اسقلبیاذس» که یونانیان این همه تعظیم امر او میکنند، تلمیذ «هرمس» مصری بوده. از
بلاد «یونان» به «مصر» آمده، از وی استفاده علوم نمود. پس به بلاد «یونان» معاودت
کرد. و با وی غرایب علوم که ایشان را حاصل نبود، دیدند. لاجرم عظیم شمردند او را. و
حکایت نمودند از وی حکایتهای دور از عقل، به قصد تهویل امر او و تعظیم قدر او...
و از تصانیف
منسوبه به «هرمس» مصری: کتاب مفتاحالنّجوم الاوّل. کتاب مفتاح النّجوم الثّانی. کتاب
تسییر الکواکب. کتاب قسمه تحویل سنی الموالید، علی درجه درجه.کتاب المکتوم فی
اسرار النّجوم، المسمّی (بقضیب) الذّهب.
و نزد من هست
منقول از صُحُف «هرمس» «مثلث بالحکمه»، قدری از مقالات او، (که به یکی از تلامیذ خود) بر سبیل سؤال و جواب نوشته، لیکن
نظام و ترتیبی ندارد، زیرا که اصل منقول عنه، کتاب کهنه از هم ریختهای بود».
نلّینو، در
کتاب «علم الفلک» خود، وجود هرمس حکیم را به کلّی نفی میکند و در حاشیه صفحهای
از این کتاب مینویسد: «هرمس، حکیم داستانی مصری است که هرگز وجود نداشته است. درباره
او در دوره اسلامی افسانههای فراوانی پیدا شده. بعضی گفتهاند که او «أخنوخ» است
که نامش در تورات آمده است؛ و بعضی او را «ادریس پیغمبر» دانسته اند؛ و بعضی قایل
به سه هرمس اوّل و دوم و سوم شده و به هرمس سوم کتابهای گوناگونی در احکام نجوم و
کیمیا و جادوگری و نظایر آن نسبت دادهاند» و در ادامه میافزاید: «هرمس لفظی یونانی
است، نماینده یکی از خدایان یونان که مصریان از زمان اسکندر چنان میپنداشتهاند
که آن همان خدای مصر به نام تحوت
(Thot) است
که مصریان قدیم اختراع هر علم را به او نسبت میدادند» .
فؤاد سزگین، در
کتاب ارزشمند خود، به تحلیل نسبتاً مفصّلی درباره هرمس و آثار او پرداخته و آن را
از هرامسه دیگر تفکیک و تمییز داده است. وی مینویسد: «هَرمس (هَرمیس، هِرمیس) را
عربها با نامهایی چون ادریس و اَخنوخ که احتمالاً پیش از توفان نوح در مصر میزیسته
است، میشناسند. همچنین، وی را با یک مصری دیگر و یک بابلی، که هر دو بعد از
توفان نوح میزیستهاند، یکی دانستهاند. نفر دوم و گاهی نفر اوّل را هم که نام
بردیم به عنوان «هَرمِس المثلّث»، یعنی هرمس تریسمگیستوس نامیدهاند. ظاهراً در 50
سال اخیر در مورد زمان پیدایش نوشتههای یونانی منسوب به هرمس تقریباً توافق حاصل
شده است، که بیتردید از لحاظ تاریخ علوم حایز اهمیت بیشتری است تا از حیث تعیین
هویت قهرمانی صاحب نام. فِسْتوژیر در این زمینه بیشترین خدمات را انجام داده و در
بررسیهای عمیق خود بهترین توصیف از آثار هرمس را ارائه کرده است. وی منابع یونانی
یا هلنیستی منسوب به دموکریت، یعنی از قرن 2 یا 1 پیش از میلاد را به سه دوره زمانی
تقسیم میکند. بنابر نظر فستوژیر نقطه عطف دوره اوّل به دوره دوم عصر زوسیموس است.
زوسیموس در 400 سال پس از میلاد زندگی میکرده است و خود به تنهایی دوره دوم را
آغاز میکند و به انجام میرساند. پیروان مکاتب گوناگون در دوره اوّل آثاری را به
هرمس، آگاثودایمون، ایزیس، کلئوپاترا، اسطانس، ماریه، تئوفیلوس و غیره منسوب کردهاند.
از سال 400 میلادی به بعد دوره مفسرانی آغاز میشود که تا پایان قرن 7 میلادی
ادامه مییابد. در نتیجه
– بر اساس این
توصیف – باید دوران جعل آثار یونانی در حوزه کیمیاگری پیش از قرن 4 میلادی خاتمه یافته
باشد.
مسأله تعالیم
هرمس در زبان عربی در ضمیمهای به صورت خلاصه از سخنرانی ماسینیون بررسی شده است. ماسینیون
مستقیماً به بحث درباره اصل و منشأ نوشتههای عربی هرمس نمیپردازد. وی نه بر پایه
گزارشهایی که در برخی از جوامع اسلامی مطرح شده است. به این عقیده میرسد که طالعبینی
هرمس در عصر امویان به نظریه تکوین عالَم شیعی راه یافته و شیعیان متقدّم در کوفه
با آثار هرمس آشنا بودهاند. ماسینیون معتقد است که سنّت هلنیستی با نظریه پیامبری
هرمس یا همان ادریس در اسلام جای خود را باز کرده بود، با آن که هنوز در آن زمان
علم قیاسی و ماوراءالطبیعه ارسطو را نپذیرفته بودند. هر چند، بعدها، پِلِسْنِر به
درستی به این مسأله اشاره کرده است که نباید عقاید و آرای ماسینیون را کاملاً قطعی
تلقّی کنیم و بررسی اجمالی وی از کتاب شناسی هرمس، با کمبودهایی همراه بوده است. اما
در هر حال ماسینیون با تأکید بر آشنایی زود هنگام مسلمانان با نوشتههای هرمس گامی
بزرگ برداشته است. نظر وی اخیراً از طرف گرینیاشی مورد تأیید قرار گرفته است.
امّا هنوز مهمترین
مسأله نوشتههای هرمس به زبان عربی لاینحل مانده است، که آیا آنها در مواردی که
به این نام خوانده میشوند، واقعاً آثاری است که به عربی ترجمه شده است، یا آن
که همه آنها یا بیشتر آنها، مجعولاتند. «روسکا» بر اساس تصوّری که از پیدایش
علوم عربی در دورههای متأخر دارد، معتقد بود که بسیاری از این آثار بر نمونههای یونانی
و قبطی متّکی نبوده، بلکه از حدود قرن10 و 11 میلادی به بعد نگاشته شده است و در
واقع پس از آن که کیمیاگری باب روز شده و در آثار و منابع اصیل عربی انعکاس یافت. از
اعتبار این نظریه «روسکا» که در تمامی آثار او به شیوه مشابهی بیان شده است، از آن
زمان تا کنون کاسته شده است.
یکی از مهمترین
تلاشهایی که برای یافتن منتخباتی از آثار هرمس در منابع یونانی به عمل آمده، حاصل
زحمات گرانقدر سه دانشمند به نامهای استیپلتن، لویس و شروود تیلور است. آنها در
تحقیقی که در 1949م. مشترکاً منتشر کردند، از 30 جزء از نوشتههای هرمس که در کتاب
الماء الورقی اثر ابن اُمَیل (اوایل ق 4 هـ/10م.) نقل شده بود، به این نتیجه رسیدند
که یکی از متون موجود یونانی مستقیماً به هرمس منسوب است و دیگر آثار را تا حدودی
به صورت غیرمستقیم میتوان از آثار هرمس دانست. استیپلتن با طرح برخی از آثار
مشهور کیمیاگری عرب که به دانشمندان باستانی نسبت داده میشد، به حل این مسأله در
پژوهش دوم خود به مراتب نزدیکتر شد. در آخرین تحقیق خود، استیپلن به مخالفت با نظرهای
رایج درباره نگارش آثار کیمیاگری عرب پرداخت و تلاش کرد تا نشان دهد که نوشتههایی
که او با آنها آشناست و به دانشمندان یونان باستان نسبت داده میشود، واقعاً
ترجمهاند. شاید وی آن هنگام که بخشی از این نوشتهها را حقیقی خوانده و به دوران
قبل از میلاد مسیح مرتبط دانست، در ملاحظاتش اندکی راه اغراق پیمود.
پِلِسنِر نیز
در سال 1945 میلادی به مسأله اصل و منشأ نوشتههای هرمس پرداخت. در زمینه تحقیقات
موجود انجام شده، پلسنر به ویژه به مخالفت با عقاید پیشگفتۀ ماسینیون میپردازد و
این پرسش را مطرح میکند که آیا صرفاً تداوم منابع سنّتی سبب شده است که آثاری به
نام هرمس وجود داشته باشد، یا آن که درونمایه این آثار تا چه حدّ میتواند نشانگر
آن باشد که این آثار جانشین آثار کلاسیک پیشینیان بوده است؟
علاوه بر این،
پلسنر بر اهمیت نتایجی تأکید میکند که اسکات به آنها رسیده و توانست موارد مشابه
و متفاوتی با بخش های مُعادله النفس منسوب به هرمس (در زبان لاتین: De castigatione animae) در متن یونانی مجموعه آثار هرمس بیابد.
پلسنر همچنین به اهمیت پنج نوشته قبطی هرمس که در کتابخانه خنوبوسکیون مصر در
1946میلادی کشف شده است، اشاره میکند. در بین آنها نسخهای نیز موجود است که از
قرار معلوم به لاتین ترجمه شده است (بسیار احتمال دارد که این ترجمه از عربی انجام
شده باشد). شاید تمامی یا حداقل بخشی از این اثر با ترجمههای موجود عربی یکسان
باشد.
افزون بر این
در مقاله پلسنر، نمونه جالبی از قدمت بسیار زیاد آثار عربی هرمس را مشاهده میکنیم.
از یک سو پلسنر توانسته است روایات عربی را درباره تعیین شخصیت و هویتهای مختلف هرمس
تا عصر پیش از اسلام دنبال کند و نشان دهد که آثار هرمس در مآخذ مختلف قدیم قابل
تشخیص و اثبات است و در این مورد به هر حال یک روایت هرمسی یونانی حکمفرماست و از
دیگرسو، وی ثابت نمود که فهرست تأثیر بروج ماه در منابع عربی قرن 4 هجری از یک دستنویس
عربی متعلّق به هرمس اخذ شده است و یا میتواند از یک دستنویس دیگر ناشی شده و یا
حداقل از اثر هرمس و با نسخه هرمس تکمیل شده باشد.
در این زمینه
باید به قراین دیگری نیز توجه کنیم. در تحقیقاتی که تا کنون انجام شده است، اهمیت
اکتشاف نلّینو در باب این مسأله بین سالهای 1909 تا 1911میلادی تا حدّی مورد اهمال
و بیتوجهی قرار گرفت. وی در بین دستنویسهایی که در 1909میلادی از کتابخانه آمبروزیانا
به دست آمده بود، کتاب عرض مفتاح اسرار النجوم منسوب به هرمس همراه با کتاب طول
مفتاح اسرار النجوم را مییابد که بر اساس مطالبی که در دستنویسها درج شده است،
هر دو کتاب در 125 هـ/743م. به عربی ترجمه شدهاند. نلّینو این نسخه را – صرف نظر
از رسالاتی در باب کیمیا – نخستین ترجمه کتابی یونانی به زبان عربی میخواند. عنوان
عربی این اثر نیز نزد ابن ندیم (ص 267) و در الحکماء اثر ابن قِفْطی (ص 349) ذکر
شده است. اشتاین اشنایدر (ترجمههای عربی، ص 189) نیز با نقل قولهایی از آن در
آثار منجّمان و طالعبینان عرب آشنا بوده است. به نظر وی احتمال داشت که این نقل
قولها مستقیماً از ترجمه عربی اخذ نشده باشد.
مسأله مهم دیگر
نتیجهای است که نلّینو در تاریخگذاری منابع عربی هرمس به آن دست یافته است، به این
معنا که محمّد بن ابراهیم فَزاری، منجّم مشهور خلیفه منصور در زیج خود به هرمس نیز
استناد میکند. افزون بر این، نلِّینو از مضمون این نقل قول فَزاری به این نتیجه میرسد
که ایرانیها پیش از عصر اسلام کتابهایی را به هرمس منسوب میکردند تا عقاید
زردشت را از زبان او بازگو نمایند. ماشاء الله، یکی دیگر از معاصران فَزاری، 24
اثر از آثار هرمس را در طالعبینی میشناخته است.
متأسفانه به
نظر میرسد که نوشتۀ غنی و پر محتوای بلوشه نیز در این زمینه با عنوان «تحقیقی
درباره عرفان اسلامی»
مورد توجه قرار
نگرفته است. وی در بررسیهایش درباره آثار هرمسی عرب به این نتیجه رسید که آرای
موجود در کتابهای کیمیاگری و احکام نجوم عربها مستقیماً از هلنیسم نشأت میگیرد
و بخشهایی از آن در فهرست دستنویسهای یونانی احکام نجوم موجود است. بلوشه در
تحقیقاتش دلایلی را مطرح میکند که بر آن اساس کتاب الاُستاطس (یا اُستوطاس) منسوب
به هرمس، ترجمه عربی از یک اثر یونانی بوده است. بلوشه توانسته است از یک سوء آرای
مشابهی را در این کتاب با بُندهشن در پارسی میانه (ق6م.) و از دیگر سو، آثار یونانی
احکام نجوم اثبات کند.
یکی از کتابهای
هرمس که بلوشه به بررسی آن پرداخته است، اشارهای جالب به سرمنشأ آثار عربی هرمس
در دوره پیش از اسلام دارد؛ زیرا نویسنده پیشگفتار این اثر درباره تحریر عربی آن
ذکر میکند که وَهْب بن مُنَبّه (د. 110هـ/728م. یا 114هـ/732م.) در رساله خود
راجع به تأثیر اجرام آسمانی بر زمین، کتاب طالعبینی هرمس را نام برده است. وی میافزاید
که این اثر را فیلسوفی به نام «نفتویه» به یونانی ترجمه و بعدها ارسطو آن را تصحیح
کرده است.
نقل قولهای
رسالات هرمس در نوشتههای عربی زوسیموس با بخشهایی از اصل یونانی آن منطبق است. در
مورد یکی از نقل قولهای هرمس در کتاب الحبیب که نام نویسندهاش مشخص نیست،
بِرتِلو پی برده است که آثار جعلی منسوب به استفانوس نیز در آثار هرمس نقل شده است.
امّا به نظر می رسد که این نویسنده نیز همچون روسکا به اشتباه نقل قولهایی را که
نمیتوان در منابع یونانی یافت بخشهایی جعلی میداند؛ زیرا فقط بخش اندکی از آثار
یونانی هرمس – آن هم در اجزای پراکنده – بر جای مانده است.
دست کم در یکی
از آثار هرمس نام مترجم آن به زبان عربی یعنی حُنین ابن اسحاق (د: 260 هـ/873م.)
ذکر شده است. وی به عنوان مترجم کتاب علل الروحانیات شناخته شده است. در قرن 3هـ/9
م. عربها با بسیاری از آثار هرمس آشنا بودند. بسیاری از این آثار را ابومعشر (د:
272هـ/886 م. در سن بیش از صد سالگی) به عنوان منابع آثار خود ذکر میکند.
از نقل قولهای
انجام شده از آثار هرمس در نوشتههای کیمیاگران عرب میتوان حدس زد که برخی از قدیمترین
کیمیاگران عرب با آثار منسوب به وی آشنا بودهاند. جالب است بدانیم که آتاناسیوس
کرشر در 1653م. در اثرش به نام
«Oedipus Aegytiacus» (رم،
53-1652م.) از رسالهای عربی از خالد بن یزید استفاده کرده بود، که در این رساله
احتمالاً به هرمس اشاره شده است. اگر چنان چه منشأ یونانی – هلنیستی نقل قولهای ذکر
شده از آثار هرمس را در کتب خالد و پرداختن وی به کیمیاگری را به رسمیت بشناسیم،
پیش شرط آن پذیرفتن این ادّعای تاریخی است که بر اساس آن کتاب های کیمیاگری و دیگر
کتب از جمله یک یا چند کتاب هرمس را برای خالد ترجمه کردهاند. کهنترین و مشهورترین
نوشته عربی موجود در کیمیا که مؤلف آن ادعا میکند اطلاعاتش را از هرمس کسب کرده،
کتاب قراطیس الحکیم مجعول است.
علاوه بر این،
خالد بن یزید، هرمس را از جمله کیمیاگرانی ذکر میکند که آنها را میشناخته است. جابر
نیز در برخی از بخشهای مجموعه آثار خود به هرمس اشاره میکند، از جمله در کتاب
المجرّدات، کتاب السبعین، کتاب السهل، کتاب الباب الاعظم، کتاب التدویر و کتاب
اُسطقس الاُسّ. امّا با این همه به نظر میرسد که تأثیر رسالات کیمیایی منسوب به
هرمس بر جابر و حتّی رازی بسیار اندک و غیرمستقیم بوده است. بخشهای پراکنده و
متعددی از نوشتههای هرمس را میتوان در آثار ابن اُمَیل (ابتدای ق 54/10 م.) کیمیاگر
عربی که در هر حال ارتباط خود را با فن کیمیای پیش از اسلام حفظ کرده بود، باز یافت.
بسیاری از
نوشتههای کیمیاگری عرب که هرمس را به عنوان نویسنده آنها ذکر میکنند، به نظر میرسد
که مربوط به عصر پیش از زوسیموس باشد. این عصر، بنابر حدس فِستوژیر، زمان نگارش
نوشتههای یونانی هرمس در باب کیمیاگری است. امّا زمان پیدایش برخی از نوشتههای
مربوط به طالعبینی و جادوگری در زبان عربی نیز بر اساس محتوای آنها، بعد از این
زمان، یعنی پس از زوسیموس بوده است؛ مثلاً کتاب سرّالجواهر المُضیئه فی علم علم
الطلسمات و کتاب فی تصریفه صناعه الطلسمات علی سائر الصناعات، که جابر از آنها،
به خصوص کتاب دوم، به عنوان منبع استفاده میکرده است. در زمره این رسالات متأخر
به نظر میرسد، آن گروه از نوشتههایی نیز که از طرف علمای مشهور باستان تصحیح و تحریر
شده است، منظور شده باشد. از این جمله است به طور مثال رساله هرمس فی الاکسیر
لسقراط و یا کتاب الاستوطاس اثر هرمس که احتمالاً ارسطو آنها را تصحیح کرده
است.
همچنین شایان
ذکر است که محرّرین عرب را رسم بر این بود که برای مثال برخی اطلاعات جغرافیایی
موجود در آثار منسوب به هرمس را با وضعیت عصر خود انطباق دهند. با این وجود نباید
این امر باعث گمراهی فکر گشته و چنین آثاری را آثار جعلی عربها بنامیم» .
آثار هرمس:
مرحوم
دهخدا، هرمس سوم را شاگرد اسقلیوس (اسقلبیوس) و به عبارتی فیثاغورس میداند که
صاحب طب وکیمیا بوده است
.
دکتر ذبیحالله
صفا، همچون نلّینو، آن را یک شخصیت ساختگی و افسانهای میداند و مینویسد: «هرمس،
یکی از علمای افسانهای است، و افسانه او از قرن سوم بعد از میلاد در اسکندریه پیدا
شد و در قرن چهارم کمال یافت، تا آنجا که بسیاری کتب به نام او مشهور گردید؛ چنان
که «ایامیلیخس» عدد آن را دو هزار ذکر کرده؛ و در کتب فلاسفه و حکما، سه هرمس
آمده: هرمس الاوّل که پیش از طوفان نوح میزیست، و هرمس الثانی که بعد از طوفان در
آغاز بنای بابل زندگی میکرد، و هرمس الثالث که بعد از طوفان در مصر به سر میبرد؛
و استادِ اسقلبیوس افسانهای بود»
.
ابن ندیم
کتابهای نجومی او را چنین بر میشمارد: «و این کتابها در نجوم از اوست: کتاب عرض
مفتاح النجوم الاول، کتاب طول مفتاح النجوم الثانی، کتاب تسییر الکواکب، کتاب قسمه
تحویل سنی الموالید علی درجه درجه، کتاب المکتوم فی اسرار النّجوم و یسمی قضیب الذّهب» .
و همو در جای دیگر
به «کتابهای هرمس در نیرنگات و خاصیت آنها و طلسمات» اشاره میکند و کتاب فی النشر
و التعاویذ و العزایم را به او نسبت میدهد .
حاجی خلیفه نیز
در کتاب خود به آثار هرمس اشاره کرده و مهمترین کتاب او را در علم حروف و احکام
نجوم که پایه تألیف کتاب های بعدی در این فن شد، کتاب کنز الاسرار و ذخائر الابرار
میداند. وی مینویسد: «کنز الأسرار و ذخائر الابرار، تألیف هرمس الهرامسه، کتاب گرانقدری
در اصول این فن است، و شیخ ابو عبدالله یعیش بن ابراهیم الاُمَوی، کتاب
الاستنطاقات خود را از آن گرفته، و تنکلوشاه بابلی آن را به صورت غریبی شرح کرده،
و ثابت بن قُرَّه الحَرّانی و حنین بن اسحاق العبادی نیز چنین کردهاند، و آن کتاب
گرانمایهای است و در علم اوفاق و حروف اصالت دارد» .
ترجمههای عربی آثار هرمس الثالث را،
فؤاد سزگین در جلد چهارم کتاب تاریخ نگارشهای عربی، با نسخهشناسی تفصیلی هر یک
آورده که ذیلاً به اجمال، به فهرست آثار هرمس اشاره میکنیم:
الف- نوشتههای
راجع به کیمیاگری و موضاعات مشابه:
1. رساله هَرمِس فی الإکسیر.
2.
تفسیر صحیفته و کشف رمز الحَجَر الأعظم و تدبیره.
3.
تدبیر هَرمِس الهرامِسَه.
4.
رساله فی الصنعه الروحانیه و الحکمه الربّانیه و هی معروفه بالفلکیه الکبری.
5.
رساله السّرّ (رساله بودَشیر ذی قُستانَس بن آرامیس المعروفه برساله السرّ إلی
متوثاثیه بنت أشنوس اُمّ هَوْن الکاهن).
6.
اُرجوزه فی علم الصنعه.
7.
سرّ الکیمیاء.
8.
رساله فی الألوان.
9.
الرساله المعروفه بذات المَباین.
10. کتاب غوثَدیمون (آگاثودایمون).
11.
خواصّ الاحجار.
12.
مصحف فی الأحجار.
13. کتاب المَلاطیس یا إستَماطیس یا الاُستوطاس.
14.
لوح زمرّدین: قوانین کیمیاگری که بر لوحی زمرّدین نوشته شده بود و هرمس آن را در
غاری تاریک که لوح در آن جامد مدفون شده بود در دست داشت. این لوح را احتمالاً
آپولونیوس تیانایی کشف کرده و از همین لوح به معرفت اسرار خلقت دست یافته بود.
15.
قَبَس القابِس فی تدبیر هَرمِس الهَرامِس: نام گردآورنده آن
مشخص نیست.
16.
رساله : به پسر فرضی او به نام «سورا».
17.
رساله الحَجَر و تدبیره من قول لقمان الحکیم.
18.
رسالهای در باب کیمیا.
19.
کتاب فی معرفه الخَرَز و الوانها و منافعها.
20.
کتاب الجواهر.
21.
رسالهذات المنابر.
22.
رسالهای بیعنوان در اصول کیمیاگری.
ب- رسالات
مربوط به نجوم، طالعبینی و سحر و جادو:
1. کتاب عرض مفتاح أسرار النجوم: ابن ندیم
آن را کتاب عرض مفتاح النجوم الأوّل نامیده است؛ برخی از مفسّران عرب معتقدند که
در تدوین این کتاب از کتاب اربعه بطلمیوس استفاده شده است.
2.
کتاب طول مفتاح أسرار النجوم.
3. احکام طلوع الشِعری الیمانیه من
الحوادث الّتی تَحْدُث فی العالم:
درباره احکام
طالعبینی که مبتنی بر طلوع صور فلکی شعرای یمانی است. بر اساس محتوای کتاب باید این
نوشته را هرمس به رشته تحریر درآورده و فیلسوفی به نام «نَفتویه» آن را به یونانی
ترجمه و بعد ارسطو این کتاب را تصحیح کرده باشد.
4.
مسائل فی أحکام علم النّجوم.
5.
کتاب فی منازل القمر.
6.
الاقترانات و الاتّصالات و المَمازَجات.
7.
کتاب علل الروحانیات لهرمس.
8.
الاحکام الکلیه فی الدلائل العُلویه.
9.
کتاب السِمداع (سِداع) و معناهُ العلامات و الدلائل ممّا نُقِِل من الکتب السُّریانیه
إلی الألفاظ العربیه فی الآثار العُلویه عن هَرمِس الحکیم.
10.
أسرار کلام هَرمس المثلّث بالحکمه و هو هَرمِس الثانی المدعوبین الکلدانیی ذووانای
و تفسیر ذووانای مُخَلّص البشر.
11.
کتاب فی البروج و حوادث کلّ ساعات.
12.
رساله فی علم النجوم.
13.
التحفه السنیه فی علم النجوم و الطوالع و البروج و الطبائع.
14.
کتاب فی علم الحروف و الأوفاق.
15.
کتاب الحرف فی معرفه المریض مرتب علی حروف الأبجد.
16.
کتاب فی مقارَنات الکواکب فی البروج.
17.
فوائد من کتاب هَرمِس لفلک تسعین درجه.
18.
ملتقطات من کتاب هَرمِس لثلاثین درجه.
19.
کتاب الأساس و هو الذی یسمّی فی کتب النجوم الخمسه و الثمانون باباً.
20.
کتاب هَرمِس: درباره پزشکی است.
21.
کتاب الخصائص الملکیه فی القواعد الفَلَکیه.
ج- نوشتههای پیرامون
اخلاق، الاهیات و تصوّف:
1. کتاب معاذَلَه النَّفْس یا معاتَبَه
النَّفْس یا رساله المعانی یا رساله الحکمه یا زَجْر النَّفْس: نوشتهای درباره
روح انسان است.
2.
رساله فی الموعظه اللّطیفه و النّصائح الشریفه.
3.
مقاله فی التوحید.
4.
کتاب المآرب فی جمیع الخَبایا و المنائح و المطالب.
5.
کتاب الإستجلاب.
رساله طبایع
الحیوان الناطقه و مباحث نیرنجات هرمس:
درباره وجود
کتاب طبایع الحیوان الناطقه متعلّق به هرمس چیزی یافت نشد، و فهرستنگاران و تاریخنگاران
علوم در ضمن آثار هرمس به چنین اثری با این عنوان اشاره نکردهاند. امّا کتابهای
«نیرنجات» او که ابن ندیم بدان اشاره کرده است ، مشهور و معروف است.
این که مترجم این
رساله در ضمن آن یاد کرده است که «هرمس کتابی یافته است اندر خزانه یونانیان و آن
کتاب معروف است به کتاب «المخزون»، دو احتمال میتوان داد که کتاب مخزون کتابی بوده
متعلق به خزانه شاهی و این کتاب یا کتاب «خزینه الاسکندر» است که مجموعه رسالات
حکمی از دانشمندان یونانی زمان اسکندر و پیش از او بوده و رسالهای از هرمس نیز در
آن وجود دارد؛ و یا کتاب «گنجها» از ایوب رهاوی بوده است که میتوان از آن به
«مخزون» تعبیر کرد؛ و باز کتابی بدین نام از هرمس مشاهده نشد.»
در میان هرامسه
ثلاثه، تنها آثار هرمس الهرامسه یا هرمس مثلّث یا ثالث به دوره اسلامی راه یافته
که ترجمههای عربی و فارسی آن را در دست داریم؛ از جمله ترجمه رسالۀ ینبوع الحیات
او که در ضمن رسائل باباافضل به چشم میخورد.
اما درباره
آثار منسوب به هرمس، میتوان به دو دستهبندی کلّی قایل شد: اوّل آثاری که به نام
هرمس ترجمه شده و میتوان در انتساب آن به هرمس به طور یقین اعتماد کرد؛ از جمله
برخی از آثاری که پیش از این برشمرده شد؛ و دوم آثار مجعولی که به نام هرمس ساخته شده
و به طور قطع میتوان گفت که از او نیست؛ و این بهترین دلیل تعدّد آثار منتسب به
هرمس است که به قول دکتر صفا بیش از دو هزار رساله و کتاب به نام هرمس مشهور و
معروف گشته است.
با توجه به قراین
موجود در رساله حاضر، اعم از خصوصیات نگارشی و محتوایی، در انتساب این رساله به
هرمس جای تردید است و احتمال این که این رساله، مجعول به نام هرمس باشد، وجود
دارد؛ از جمله در انتهای رساله وقتی نام هرمس آورده میشود، عبارت «علیه السّلام» در مقابل آن ذکر میشود که گویا بین
هرمس اوّل (ادریس پیامبر) و هرمس الهرامسه (هرمس ثالث) خلط مطلب شده است و مترجم
هرمس سوم را با هرمس نبی اشتباه گرفته است.
از رساله حاضر
تنها نسخهای از آن در ضمن مجموعه شماره 240 متعلّق به کتابخانه مجلس شورای اسلامی
(از مجموعه مجلس سنای سابق) مشاهده شد . این رساله که ششمین رساله مجموعۀ مزبور
است، در ده صفحه میباشد که در قرن هفتم هجری کتابت شده است و مترجم و کاتب نامی
از خود در این مجموعه قید نکردهاند.
منبع: وبلاگ شخصی دکتر یوسف بیگباباپور؛ یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۱