اشاره:
مرحوم استاد سیدهادی خسروشاهی سالیان متمادی در عرصه فرهنگی و اجتماعی کوشیدند و
آثار متنوع بسیاری از خود به یادگار نهادند که تا سالها محل مراجعه محققان خواهد
بود. افزون بر اینها، اخلاق بسیار خوشی داشتند که به تنهایی حائز اهمیت است و چه
بسا همین خوی کریمانه موجب شده باشد که همچنان یاران و آشنایانی را دست به قلم
شوند و یاد آن بزرگوار را زنده نگه دارند.
اولین آشنایی
۱ـ وقتی در مدرسه حکیم نظامی قم دیپلم گرفتم و سربازی را
گذراندم، به قم برگشتم؛ ادارات زیادی از جمله بانکها پیشنهاد همکاری میدادند. خدمت
آیتاللهالعظمی گلپایگانی رفتم و قضیه را گفتم؛ فرمودند: «صلاح شما نیست به بانک یا
ادارات دیگر بروید. صبر کنید انشاءالله خدای متعال کار بهتری برایتان فراهم میکند.»
چند روز بعد یکی از دوستان محترم کار در دارالتبلیغ اسلامی را پیشنهاد کرد، باز
خدمت آیتاللهالعظمی گلپایگانی رفتم و گفتم؛ فرمودند: «خیلی خوب است» و به شوخی
فرمودند: «ما را فراموش نکنید»؛ اما قانع نشدم و نامهای به محضر امامخمینی که آن
موقع در نجف اشرف بودند، نوشتم که وضعیت من چنین است و دادم به یکی از روحانیان
محترم که به نجف اشرف رفت و آمد داشت. وقتی ایشان برگشت، گفت: «کتباً جوابی
ننوشتند، اما فرمودند اشکالی ندارد، ولی مراقبت و مواظبت در همه امور را حفظ کنید»
و لذا سال ۱۳۵۰ش وارد دارالتبلیغ شدم. اکثر شاگردان و محصلان و کارمندان و کارکنان
آنجا اهل آذربایجان و متدین بودند، از جمله جناب استاد حجتالاسلام والمسلمین آقای
سیدهادی خسروشاهی. این اولین آشنایی و برخورد صمیمانه من با ایشان بود.
مراودات فرهنگی
۲ـ خاندان خسروشاهیان در آذربایجان بسیارند و در این خاندان
مرجع تقلید، مجتهد، نویسنده، واعظ و تاجر دیده میشود. نویسنده خوب و توانا استاد سیدهادی،
از این خاندان است که ایشان را از هنگام ورود به قم میشناسم. در مدرسه حجتیه تحصیل
و گاهی نیز تدریس میکرد. هنگامی که به مجله مکتب اسلام راه یافت، از نویسندگان
برجسته آن مجله محسوب میشد و با دیگر فضلای آن روز، مجله را اداره میکرد. از
همان روزها کتاب مینوشت و ترجمه و تألیف میکرد. سختکوش و پیگیر بود و از روحانیان
روشن به شمار میرفت. با علمای خارج از کشور همیشه مرتبط بود و نامهنگاری مینمود.
کتاب میفرستاد و از آنان درخواست کتاب میکرد و در مبادلات فرهنگی دنیا و جمعآوری
اطلاعات جهان اسلام در خارج و داخل بینظیر بود. بعضی از حوزویان این روش را نمیپسندیدند
و میگفتند افکار خارجیها بهخصوص افکار غیرشیعی وارد جامعه میشود و برای طلاب و
دانشجویان جوان، آثار خوبی ندارد؛ اما ایشان میفرمود این ارتباطات برکات دارد و
اکنون این برکات را میبینیم.
از زمانی که در دارالتبلیغ اسلامی مشغول امور فرهنگی شدم،
ارتباطم با استاد خسروشاهی زیاد شد و کتابهایی نیز از ایشان چاپ و نشر نمودم. همیشه
اخلاق و رفتار منصفانهای داشت و هیچ وقت کدورت و کینهای از کسی به دل نمیگرفت. وقتی
میخواستم به حج مشرّف شوم، خدمتشان رفتم و گفتم از ما راضی باشد و مسائل چاپ
کتابها را مطرح کردم. با مزاح فرمودند: میدانم چه کردهای، اما من از شما راضی
هستم و هر دو انشاءالله مأجوریم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که ایشان به واتیکان
رفتند، باز ارتباط ما حفظ شد. من تازه بخش خارجی انتشارات را راهاندازی کرده بودم
و ایشان هم در ایتالیا خدماتی انجام میدادند و در نتیجه چند کتاب و جزوه در آنجا
چاپ و نشر نمودیم.
صفات برجسته
۳ـ آقای خسروشاهی صفات برجستهای
داشت. اولاً خونسرد بود و به آرامی مسائل را حل و فصل میکرد. من ندیدم و نشنیدم
که از شخصی بدگویی یا غیبت کند، حتی جایی که از نظر فکری با او همعقیده نبود. در
سخنرانیها، کتابها، اجلاسها و کنفرانسها و هر جای دیگری که فکر کنید، یک
عبارت بد از او نخواهید دید. دست کم من که حدود پنجاه سال با او در اکثر موارد
مأنوس بودم، نشنیدم و ندیدم.
در تبعید
۴ـ حدود سالهای ۵۴ـ ۵۵ رژیم
ستمشاهی عدهای از علما را تبعید کرد و از جمله آقای خسروشاهی به انارک تبعید شد،
شهرکی در دل کویر. آیتالله پسندیده ـ اخوی بزرگ مرحوم امام ـ آیتالله مکارم و
آقای کلانتر نیز تبعیدیهای همانجا بودند. همراه آیتالله مجتبی عراقی و حجتالاسلام
فیض مشکینی و بعض دیگر شروع کردیم به دیدار تبعیدیان و به شهرهای مختلف رفتیم که یکی
از آنها انارک بود. همانجا خدمت مرحوم آیتالله صدوقی نیز رسیدیم و ایشان دعوت
کردند به یزد برویم. من خصوصی به اتاق آقای خسروشاهی رفتم و دیدم انگار در خانه و
دفتر خودش است، همینطور کتاب و روزنامه و مجله و... در اطرافش پراکنده بود و
دائماً مشغول خواندن و نوشتن. خداحافظی نمودیم و به یزد رفتیم.
همایشها
۵ ـ مرحوم آیتالله سیدهادی
خسروشاهی در کنفرانسها و همایشهای زیادی شرکت میکرد و از بعض بزرگان که از
کشورهای مختلف در آن کنفرانس شرکت کرده بودند دعوت مینمود تا به قم بیایند و حوزه
علمیه و خدمات فرهنگی آن را از نزدیک ملاحظه کنند و با علمای حوزه و دانشگاه و
معارف شیعی آشنا شوند. من بعضی از تصاویر آنها را که مرحوم آقای خسروشاهی ترتیب
آنها را داده بود، در آرشیو خودم دارم.
تقریب مذاهب
۶ـ مرحوم خسروشاهی سفرهای زیادی
میرفت، از جمله حج و سعیاش بر این بود تا در موضوع «تقریب» که آرزویش بود، کارهایی
انجام دهد و لذا کنفرانسهایی تشکیل میداد و از افراد برجسته و مهم عربستان و
جاهای دیگر دعوت به عمل میآورد که با علمای ایرانی دیدار و گفتگو کنند. کمترین نتیجه
این بود که آنها دست از دشمنی با ایران و تشیع بردارند و در این کار تا اندازهای
که توان داشت، موفق بود. کارها و نوشتههای استاد پر است از این مباحث که اگر کسی
بدون تعصب و با دقت بنگرد، مییابد که چگونه افکاری داشت و غالباً برای پیشرفت تشیع
بود. گرچه بعضی این فکر را نمیپسندیدند و انتقاد مینمودند.
خدمات فرهنگی
۷ـ اینک خلاصهای از خدمات
فرهنگی مرحوم خسروشاهی تا آنجا که نگارنده سراغ دارد:
یکم) تألیف و ترجمه کتاب و مقاله که از حدود صد جلد میگذرد.
دوم) رسیدگی به مقالات رسیده به مجلاتی که ایشان در آنها
مسئولیت داشت.
سوم) راهاندازی روزنامه «العالم» و احداث کتابفروشی و
انتشاراتی در لندن شعبه «الهدی» (وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) که
مرکز خوبی برای نشر معارف دینی و کتابهای چاپ ایران بود.
چهارم) چاپ و نشر کتابهای اسلامی در رُم و مصر که به
عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در آنجا خدمت میکرد.
پنجم) تأسیس «مرکز بررسیهای مسائل اسلامی» در قم که خدمات
خوبی کرده است.
ششم) برقراری ارتباط و نامهنگاری با بسیاری از افرادی که
به آن مرکز مینوشتند و برایشان به رایگان کتاب میفرستادیم. ما بیش از صدهزار
نامه داریم که غالباً جواب داده شده است.
هفتم) احداث مرکز خدمات دینی و فرهنگی و کتابخانه برای
عموم مردم و بهویژه محققان در پردیسان قم.
هشتم) مکاتبات بسیار با علما و بزرگان دینی ـ اعم از شیعه
و سنی ـ که هر کدام نتیجه خوبی در برداشت و اگر همه آنها یکجا چاپ شود، اهمیتشان
معلوم خواهد شد؛ مثلا مکاتباتش با آیتالله موسی صدر در لبنان.
نهم) قدردانی از اساتید محترم حوزه و دانشگاه که در فرصتهای
مختلف انجام میداد. البته این احترام متقابل بود. آنها هم نسبت به ایشان احترامی
بیش از حد رفاقت داشتند.
دهم) تأسیس یک کتابفروشی آبرومند در خیابان ارم قم با
همکاری مرحوم حجتالاسلام اهری. بعدها که از هم جدا شدند، کتابفروشی کلبه شروق را
در خیابان صفائیه راه انداخت. منظور این است که آن مرحوم هیچگاه از پا نمینشست و
همیشه فعال و کوشا بود تا با بهترین وضع کتاب را به جامعه عرض کند.
یازدهم) یکی از خدمات شایسته مرحوم خسروشاهی این بود که
وقتی مشکلی در مورد نشر تفسیر المیزان و تدریس مرحوم علامه طباطبائی پیش آمد، ایشان
فعالیت نمود و نامهای تنظیم کرد و با پافشاری و اصرار، امضا و تأیید گروهی از علما
را نیز ضمیمه آن کرد و به این ترتیب آن معضل حل شد. جمع این امضاها سخت و طاقتفرسا
و بعضاً با خواهش و تمنا بود!
دوازدهم) ایشان مکاتبات و مراودات زیادی با اهل سنت و حتی
پیروان دیگر ادیان داشت که به ابتکار خودش بود. به انتقادهایی که از او میشد، اگر
درخور جواب بود، جواب میداد وگرنه با عنایت خاصی از آن میگذشت. کتابی از عالمی چاپ
شد که مورد انتقاد ایشان قرار گرفت و نامهای نوشتند و به من دادند تا به دستش
برسانم؛ اما من صلاح ندانستم که به او بدهم و در این خصوص بگومگویی بین ما درگرفت.
بزرگواری را ببینید که بهرغم این ماجرا، کوچکترین کدورتی در ایشان نسبت به بنده
به وجود نیامد و بعد از آن قضیه نیز همچنان با من مشورت میکرد و ارتباط داشت. این
امر از دل پاک او حکایت میکرد که هیچ کدورتی از کسی نداشت.
همیشه افراد را ترغیب و تشویق میکرد. فکر میکنم او در این
زمینه همچون استادانش امام خمینی، علامه طباطبائی، شهیدمطهری، آیتالله شریعتمداری،
صدر بلاغی، سیدمرتضی شبستری، امام موسی صدر، شیخ محمدجواد مغنیه و دوستان خوبش استاد
سید غلامرضا سعیدی بیرجندی و دکتر سیدجعفر شهیدی و شخصیتهای دیگری بود که در کتابهایش
از آنها نام برده است.
سیزدهم) مرحوم آقای خسروشاهی به طلبهها و دانشجویان بیبضاعت
و دیگران تا آنجا که در توانش بود، کمکهای مالی مینمود. چند طلبه و دانشجو برایم
نقل کردند که بهخصوص در ماه مبارک رمضان وجهی برای ما میفرستاد. یک بار از ایشان
پرسیدم: «از کجا و چگونه این وجوه را میپردازید؟» گفتند: «از حساب خودم و دوستانی
که به من محبت دارند و وجهی میدهند.»
منبع:
روزنامه اطلاعات؛ چهارشنبه ۷ خردادماه ۱۳۹۹