«حکیم عمرخیام نیشابوری، یگانه بلبل دستان سرای گلشن شعر و شاعری ایران
است که ترانههای دلپذیر و نغمات شور انگیز او دنیا پسند است؛ تا کنون هیچ یک از
شعرا و نویسندگان و حکما و اهل سیاست این سرزمین به اندازه او در فراخنای جهان
شهرت عام نیافته اند.» (مجتبی مینوی)
حکیم عمر خیام، سختیهای فلسفه را حل و فصل میکرد، ریاضی
او و حل معادلات درجه اول، معادلات سه جمله ای درجه دوم و... استادی وی در نجوم
بلامعارض است. وی پزشکی ماهر است، دینداری دین شناس است و قرآن و تفسیر می داند. در
موسیقی صاحب نظر است، در فیزیک و جوهر شناسی آگاه است؛ کتاب جبر و مقابله او در
دانشگاههای بزرگ جهان تدریس می شود، خیام واضع هندسه تحلیلی است و رباعیهای فیلسوفانه
او به چندین زبان برگردانده شده است و این گونه است که به وی لقبهای دانای روزگار،
امام، حجه الحق ... و حکیم داده شده است. اگر به آثار و نوشتههای حکیم نظری بیندازیم،
به وسعت دانش وی پی خواهیم برد.
۱. جبر و مقابله در ریاضیات، تعریف معادله و
اقسام آن، علم استخراج مجهولات عددی و هندسی.
۲. رساله فی شرح، اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس
(محفوظ در کتابخانه لیدن در هلند)
۳. زیج ملک شاهی (که خیام یکی از مؤلفین آن
بوده است.)
۴. مختصری در طبیعیات
۵. رساله در وجود (به زبان پارسی)
۶. رساله فی الکون و التکلیف
۷. رساله فی الاحتیال لمعرفه مقدار الذهب و
الفضه فی جسم مرکب منهما (چگونگی تعیین مقدار حجمی طلا و نقره در یک جسم مرکب./
محفوظ در کتابخانه گوته در آلمان )
۸. رساله لوازن الامکنه (درباره فصلها و علت
اختلاف هوای شهرها و نواحی مختلف)
۹. رساله در موسیقی
... و اما: نوروزنامه
بر
چهره گل نسیم نوروز خوش است در
صحن چمن روی دل افروز خوش است
از «دی» که گذشت هرچه گویی خوش نیست خوش باش و ز «دی» مگو که « امروز» خوش
است
استاد
فقید محمد قزوینی درباره این کتاب می نویسند: « ... و نیز رساله دیگری به فارسی
موسوم به «نوروز نامه» که مسیو «گوتهلد و ایل»،کتابدار کتابخانه دولتی برلن امسال، ۱۹۲۸، در آکسفورد صحبت آن را با من داشت که کتابخانه برلن خریده است و ۵۵ صفحه است
و مورخ است به سنه ۷۶۷ه.ق و چند سطر دیباچه او را هم برای من استنساخ کرده و
فرستاده است و من در پشت این کتاب چسبانده ام و از قرائن بر می آید که درست و صحیح
و بدون هیچ شک و تردید این رساله هم از خیام باشد... (عباسی، ۱۳۹۰: ۲۰۸)
یادآوری می نمایم که نوروز نامه خیام را استاد مجتبی مینوی
به سال ۱۳۱۲ خورشیدی تصحیح کرده و به چاپ رسانده است. در ضمن، مطالب متعدد درباره
این کتاب سترگ می فرمایند: «من این رساله را یک هدیه خیام به ادبیات فارسی ملت ایرانی
می دانم و بازیافتن آن را خوشبختی بزرگی می خوانم ... این رساله گرانبها که یک یادگار
نثری ادبی و شاعرانه از طبع لطیف همام خیام ریاضیدان و منجم و فیلسوف و متطبب و
شاعر متفکر و بلند نظر و صاحب ذوق صنعتی عالی و قوه تصور وسیع است، از حسن تصادف
در سال ۱۳۰۷ خورشیدی در ضمن مجموعه رسائلی به کتابخانه عمومی برلین منتقل شد و عکس
آن را آقای میرزا محمد خان قزوینی برای کتابخانه وزارت معارف گرفته بودند.» (عباسی، ۱۳۹۰: ۲۰۹)
و اما شرح کتاب و آنچه در آن است:
همان گونه که از نام کتاب بر می آید، موضوع اصلی آن درمورد
«نوروز»است و سبب نهادن این نام، بدین روز؛ چگونگیها و چراها، از چه روی به این روز
«روز نو = نوروز» گویند و چه کسی نخستین بار این نام را بدین روز نهاد؟.... و چه آیینهایی در این روز و روزهای پس از
آن برگزار می شده است؟
تنها کتاب پارسی که به گونه ای مستقل درباره نوروز سخن
گفته است، این کتاب است. هنگامی که به درونمایهها و بن مایههای این کتاب سترگ دیده
می دوزیم و اندیشه ژرف بین خویش را به واژهها و پیوندهای آن می پراکنیم، نخست به
دایره آگاهی حکیم عمر خیام نیشابوری پی میبریم، سپس از جایگاه نوروز و ارزش
آن،جشنها،آیینهای مردم پسند و شادی آور و اندیشه برانگیز آن آگاهی مییابیم.
آغاز کتاب با ستایش و نیایش پاک یزدان روشن میشود. با نثری
آهنگین(مسجع): «سپاس و ستایش مرخدای را - جل جلاله – که
آفریدگار جهان است و دارنده زمین و زمان است و روزی ده جانوران است و داننده آشکار
و نهان است....»
پس آنگاه بر وجود پاک پیامبران، از آدم صفی (ع) تا پیغمبر
عربی(ص) و عترت و اصحاب او درود می فرستد ... و خویش را «عمربن ابراهیم الخیام»می
نامد و به سخن ادامه می دهد: «در این کتاب بیان کرده آمد در کشف حقیقت نوروز که به
نزدیک ملوک عجم کدام روز بوده است و کدام پادشاه نهاده است و چرا بزرگ داشتهاند
آن را و دیگر آیین پادشاهان و سیرت ایشان در هر کاری مختصر کردهاید ان شاءالله
تعالی ... .»
حکیم عمر خیام، بنیان نهادن نوروز را به عنوان «روز نو» در
آفرینش و هستی به «جمشید کیانی» نسبت می دهد. هم اوست که بدانست که آفتاب پس از
۳۶۵ روز، یک چهارم از شبان روز به اول ماه حمل (فروردین)باز آید؛ و چون جمشید این
روز را دریافت، آن را «نوروز» نام نهاد.
پس از جمشید،گیومرث (کیومرث) به پادشاهی بنشست، خواست که
روزهای سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تا مردمان آن را بدانند و به یاد سپارند.
موبدان را گرد کرد و بفرمود که تاریخ از اینجا آغاز کنند.... و این گونه شد که
موبدان بدین رسیدند که: ایزد تعالی دوازده فرشته آفریده است و بر آسمان و زمین
گماشته است تا آسمان را و زمین را و آنچه در آنهاست، از اهریمنان نگاه دارند ... و
ایزد تعالی آفتاب را از نور آفرید و آسمان و زمین را با نور پرورش داد که نوری از
نورهای ایزد تعالی است ... و بدین گونه است که مردمان به آفتاب با جلال و بزرگی می
نگرند.
این دوازده امشاسپند (فرشته) که نگهبان گیهان و گیهانیان
هستند و ماهها را بدان نام نامیدهاند:
- فروردین: بدین معناست که آغاز رستن نبات در وی باشد. ( Farvartin =به معنی فروردهای = t Faravarti پاکان، فروهرهای پارسایان)
- اردیبهشت: یعنی این ماه آن ماه است که جهان اندر وی به
بهشت ماند. (AshaVahishta یا UrtVahishta= از
دو جزء Arta و Asha به معنی درستی و راستی و Vahishta به معنی نگهبان)
- خرداد: یعنی آن ماه است که خورش دهد مردمان را از گندم و
جو و میوه ... (پهلوی
Xordo،
اوستایی havervatat از
دو جزء Haura هئوره
به معنی «رسا» «درست»،
«کامل» و Tat پسوند
است کلا به معنی کمال و رسایی)
- تیر: که اندرو جو و گندم و دیگر چیزها را قسمت کنند و تیر
آفتاب از غایت بلندی فرود آمدن گیرد. (در اوستا
Tishtrya در پهلوی
Tishtar، فرشته ای که نگهبان باران است و به کوشتن
او زمین پاک از باران بهره مند گردد و کشتزارها سیراب شود.)
- اَمرداد: یعنی خاک داد خویش بداند از برها و میوههای
پخته که در وی به کمال رسد و هوا در وی مانند غبار خاک باشد. (در اوستا Amerelat از سه جزء اَ =A منفی ساز به معنی «نه»، «نا» و mereta=marata یعنی «میرا» «مردنی» و
امرداد به معنی بی مرگ، نامیرا، جاودانی)
- شهریور: ... یعنی دخل پادشاهان در این ماه باشد و در این
ماه برزگران را دادن خراج آسان تر باشد. (در اوستا
XshathraVairya، پهلوی
Shahrivar از دو جزء
Xshathra و var به
معنی برگزیدن، برتری دادن و کلا یعنی کشور برگزیده)
- مهر: این ماه را از آن مهر گویند که مهربانی بود مردمان را
بر یکدیگر از هرچه رسیده باشد از غله و میوه و نصیب باشد بدهند و بخورند به هم ... (در سانسکریت
Mitra در اوستا و پارسی باستان
Mithra (میثره، میتره) از ریشه
Mith به معنی
پیوستن، اغلب خاور شناسان معنی اصلی « مهر » را واسطه و میانجی ذکر کرده اند. واسطه
و رابطهی میان فروغ محدث و فروغ ازلی می دانند....)
- آبان: یعنی آبها در این ماه زیادت گردد از بارانها که
آغاز کند و مردمان آب گیرند از بهر کشت ...(از ap اوستا و پهلوی، api
پارسی
باستان، به معنی آب در اوستا بارها « آپ » به معنی فرشته نگهبان آب آمده است.)
- آذر: به زبان پهلوی آتش بود و هوا در این ماه سرد گشته
باشد و به آتش حاجت بود یعنی ماه آتش ...(در
اوستا Atar،
پهلوی atur، فرشته نگهبان آتش، یکی از بزرگترین ایزدان
است.)
- دی: به زبان پهلوی «دی دیو» باشد، بدان سبب این ماه را «دی»
خوانند که درشت بود و زمین از خرمیها دور ماند. (در اوستا dathush یا dadhva به معنی آفریننده، دادار و
آفریدگار است و غالبا صفت اهورا مزدا است که از مصدر
da به معنی « دادن » و آفریدن است. در خود اوستا سفت دئوش (=
دی ) برای تعیین دهمین ماه استعمال شده....)
- بهمن: یعنی این ماه « به همان ماند » و مانند بود به ماه دی
به سردی و به خشکی و به کنج اندر مانده ... (در اوستا
Vahumana، پهلوی
Vahuman مرکب از دو جزء «وهو»
Vaho به معنی خوب و نیک و «مند» از ریشه Man
به معنی
منش، پس بهمن یعنی «به منش»، «نیک اندیش»، «نیک نهاد»)
- اسفندارمذ: این ماه را بدان اسفندارمذ خوانند که «اسفند»
به زبان پهلوی «میوه» بود، یعنی اندرین ماه میوهها و گیاهها
دمیدن گیرد ... (در اوستا sepentamainyu = سپنته مئه نیو؛ یعنی «خرد مقدس»).
***
پس
از اینکه گیومرث، درازای سال را به دوازده پاره کرد و تاریخ را آغاز بنهاد، پس از
آن چهل سال زندگی کرد. سپس از دنیا رفت. پس از وی، هوشنگ به جای او می نشیند. دیوان
را می شکند، آهنگری، درودگری، بافندگی را پیشه مردم می سازد ... پس از او تهمورث
به پادشاهی می رسد. دیوان را به فرمانبرداری خویش در می آورد، دین می پذیرد و
زنّار می بندد ... پس از او برادرش » جمشید» به شاهی می نشیند
و دراین هنگام است که جشن ساخت و آن را روز نو (نوروز) نامید و مردمان را فرمود که
هر سال چون فروردین شود، آن روز را جشن بگیرند.
دیگر از نکات قابل تامل در کتاب نوروز نامه،عناوین کتاب
است که پس از ذکر نوروز و دلایل نامیدن و شرایط بزرگ داشت و.... عناوین دیگری که هم عمق آگاهی و وسعت دانش حکیم عمر خیام را می
رساند و هم جالب توجه بودن آن را:
* اندر آیین پادشاهان عجم
حکیم عمر خیام، پادشاهان ایرانی را از نژاد آفریدون (فریدون)
می داند. در این بخش، حکیم به آداب و رسوم پادشاهان؛ از جمله «خوان نهادن»اشاره می
کند و در آن از انواع خوردنیها و نوشیدنیها سخن به میان می آورد.
انواع « ابا » ( آش
)
قلی ( ghaly ) = گوشت
بریان شده و سرخ شده
فقاع حرانیان = شرابی که از جو و مویز گیرند.
انواع حلواها (هاشمی، صابونی
... )
لوزینه (نوعی شیرینی، حلوا که با کوفته مغز بادام و عسل یا
شکر سازند.)
از
دیگر ویژگیهای پادشاهان ایرانی «داد دادن» آنهاست و آگاه بودن از حال مردم :
«چون حال چنین بودی دست تطاول کوتاه بوده و
عمال (کارگزاران) بر هیچکس ستم نیارستندی کردند و یک درم از کس به ناحق نتوانستندی
ستدن ... و خواسته (مال) و زن و فرزند مردمان در امن و حفظ بودی ....»
پس از ذکر این مطلب، دیگر موارد «داد دادن» (عدالت) پادشاهان
را به گستردگی بیان می دارد. در روز نخست از سال که نوروز نامیده می شده است، رسم
چنان بوده است که موبد موبدان، پیش ملک آمدی با «جام زرین پر می» و «انگشتری» و «درمی
و دیناری خسروانی» و یک دسته «خوید» سبز رسته و «شمشیری» و «تیر و کمان» و «دوات و
قلم» و «اسپی» و «بازی»، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی ...
و اما این نیایش و ستایش و آفرین که در آغاز روز نو بر
زبان موبد موبدان می نشیند، در آن همه، آنچه را که «خوبی»، «نیکی»، «نیک خواهی»،
«داد و داد دادن»، «پیروزی»، «شادی»، «آبادانی»، «فراوانی روزی» و ... بوده، آرزو
میکردهاند و از اهورا مزدا می خواستهاند.
زیبا سخن و اندیش مندانه گفتار حکیم این که پس از ذکر آنچه
در نوروز به نام پیش کش و نورهان برای پادشاه آورده می شود، هر یک نشانهای است
آگاهانه که در پسین سخن، یک یک آنها را بر می شمارد :
* اندر یاد کردن « زر » ...
یکی از پیشکشهایی که برای پادشاه آورده می شود، «زر» است:
«جام زرین». و اینگونه است که حکیم نیشابور در ویژگیهای «زر » چنین می فرماید:
« زر، اکسیر آفتاب است و سیم اکسیر ماه » این
زر، پادشاه مردمان است اندر زمین ...
* در این کتاب سترگ درباره «دفینها»و جاهایی
که ممکن است گنج در آن نهاده باشند و نهان باشد، سخن میگوید و نشانههای گنجینهها
را بیان می دارد.
* در ادامه از «انگشتری» و خواص آن یاد میکند:
«انگشتری زینتی است سخت نیکو و بایسته انگشت
بزرگان. نخستین کسی که انگشتری به انگشت آورد، جمشید بود.»
خیام انگشتری را چون دانش بر می شمارد که در انگشت خودنمایی
می کند، و نیکو سخن این که مهر پادشاهان در انگشتری شان بوده و این انگشتری (مهر)
بوده که به نامه ارزش و پشتوانه می بخشیده است.
عرب به انگشتری «خاتم» گوید و مهر زدن نامه را «ختم» نامند.
و گونههای انگشتری بسیاراست و لیکن ملوک را به جز دو نگین روا نبود. داشتن یکی یاقوت
از گوهرها، قسمت آفتاب است و شاه گوهر و شاه گوهرهای ناگدازنده است ... و دیگر
از پیروزه از بهر نامش را ...
* از دیگر چیزهایی که هنگام نوروز به دربار پادشاه به عنوان
هدیه آورده می شد، یکی هم «خوید» است. همان که امروز در لباس «سبزه» بر سفرههای
هفت سین ایفای نقش می نماید، سرسبزی و شادابی و سرزندگی را می نمایاند.
نکته بسیار جالب توجه که قبلا نیز ذکر شد، گستره دانش حکیم
عمر خیام نیشابوری است. حتی هنگامی که در این کتاب با ظرافتی – که شایسته حکیم است– مینگریم، دایره آگاهیهای اوست که در
عناوین کتاب چهره می نماید.
یکی از آنها، اطلاعات پزشکی است در خواص خوردنیها، نوشیدنیها؛
حتی خواص دارویی سنگها و کانیها: از جمله «زر و سیم». این گونه است که درباره «خوید» می
فرماید:
«جو رسته را ملوک عجم به فال، سخت بزرگ
داشتندی؛ به حکم آن که در وی منافع بسیار است و از حبوب که پیوسته غذا را شاید ...
و جو است که هم دارو را و هم غذا را شاید ... از خوردن وی خون کثیف و فاسد نخیزد که
به استفراغ حاجت افتد و نیز از بیماری دموی (بیماریهای خون) و صفراوی بیشتر ایمن
بود.
حکیم خیام برای آپ خوید (آب جو – ماء الشعیر) خواص دارویی
فراوانی ذکر می نماید و خواننده از زبان یک پزشک ماهر و تیز بین مطالب را می خواند
و میفهمد که «خوید» مداوا کننده بیست و چهار بیماری است؛ از جمله: سوحه (؟) – حمی مطبقه – حمی محرقه – سرفه – دق – سل
–یبوست معده – عطش کاذب – طلی سینه - طلی بیضه – طلی سر – طلی پهلو - طلی جگر – طلی معده – طلی شکستگی – طلی خلع –
طلی سوختگی – طلی نقرس
...
«سبوس جو در دیگ کنند و نیک بجوشانند. کسی که
پیهای پای سست شود و بر نتواند خاست و یا پیوندهای پای و زانو بگیرد، پای را در
میان آب جو بنهند تا به اصطلاح باز آید... .»
پس از این مطالب، حکایاتی در شیوه مداوای بیماری و خواص
جو، نان جو و آب جو و ... بیان می دارد.
***
* از دیگر هدایایی که در روز نو (نوروز) به
پادشاه فرستاده می شود، «شمشیر» است. نشانه قدرت و دوام حکومت:
«شمشیر پاسبان ملک است و نگاهبان ملت و تا وی
نبود هیچ ملک راست نایستد ... و
نخستین گوهری که از کان بیرون آوردند آهن بود ... و نخستین کسی که از وی سلاح ساخت
« جمشید » بود ... و گفته اند که جهان بیآهن، چون مردی است که از او هیچ تناسل نیاید.
... ایزد تعالی منفعت همه گوهرها به آرایش مردم بازبست، مگر منفعت آهن که جمیع
صنایع را به کارست و جهان آراسته و آبادان بدوست ... در این بخش به گونههای شمشیر
اشاره مینماید و چهارده گونه از آن را بر می شمارد: یمانی، هندی، سلیمانی، مریخی،
بحری، دمشقی، سعدی و ...
***
* «تیر و کمان» از دیگر پیشکشهایی است که به
دربار راه پیدا کرده است نشانه ای هم از قدرت، هم تیزبینی و هم درون گری ... :
«تیر و کمان سلاحی بایسته است و آن را
کاربستن ادبی نیکوست و پیغامبر (علیه السلام) فرموده است: علّموا صبیانکم الرّمایه
و السّباحه. نخستین کسی که تیر و کمان ساخت گیومرث بود
... »
«... کمان
وی (گیومرث) بدان روزگار چوبین بود، بیاستخوان یک باره چون درونه حلاجان و تیر وی
گلگین با سه پر و پیکان استخوان. پس چون آرش وهادان بیامد به روزگار منوچهر، کمان
را به پنج پاره کرد. هم از «چوب» و هم از «نی و به سریشم به هم استوار کرد و پیکان
آهن کرد...»
سپس به تفصیل به بخشهای گوناگون تیر و کمان میرسد و نام
هر یک را بیان می دارد: اوتار = زهها / قسی = کمانها / سهام = تیرها
***
* دیگر از یادکردهای ارزشمند و پایدار که ملک و مملکت بدان
وابسته و پیوسته است و داد و دهش بدو ممکن است و بیداد و پتیاره از آن بر می آید، «قلم»
است.
«قلم را داناآن مشاطّه ملک خواندهاند و سفیر
دل و سخن تا بی قلم بود چون جان بی کالبد بود و چون به قلم بازبسته شود با کالبد
گردد و همیشه بماند و چون آتشی است که از سنگ پولاد جهد؛ و تا سوخته نیابد نگیرد و
چراغ نشود که ازو روشنایی یابند....»
یعنی خیام، قلم را (که بدان می نگاریم)، به آتش همانند
کرده است، و آنچه از قلم حاصل می شود، دانش و آگاهی است. برای ماندگاری آتش و پایدار
ماندن آن، آتش گیره لازم است و این آتش گیره، آدمی است به بیانی دیگر،اگر قلم می
نگارد، باید ذهنهایی مایل و مشتاق و دلهایی پذیرا و آماده باشند تا از آنچه قلم
می نویسد، بهره بردارند.
«مردم اگر چند با شرف گفتار است؛ چون به شرف
نوشتن دست نداد، ناقص بود، چون یک نیمه از مردم...»
ارزش نوشتن فضیلتی است که هیچ چیز بدان نمیرسد. زیرا
نوشتن است که انسان را از درجه مردمی به درجه فرشتگی می رساند و دبیر (نویسنده) آن
است که مردم را از پایه دون به پایه بلند می رساند ... سپس حکیم در شیوه نگاشتن و
چگونگی کشش حروف سخن می راند و اظهار می دارد که خط باید نیکو و خوانا باشد. «احسن
الخط ما یقراء».
***
*در یاد کرد اسب
به بیان حدیثی از پیامبر (ص) اشاره می نماید که ارزش و نیکویی
اسب را بیان می دارد: «الخیر معقودٌ فی نواصی الخیل»؛نیکی در پهلوی پیشانی اسب
بسته است. و ایرانیان به اسب «بادجان» می گفته اند و رومیان آن را «بادپای» و
ترکان «گام زن کام ده» و هندوان «تخت پرّان» و تازیان «براق بر زمین».
و گویند روزی بر سلیمان (علیه السلام) اسب عرض کردند، وی
گفت: «شکر خدای تعالی را که دو باد را فرمانبردار من کرد: یکی با جان و یکی بی جان
تا به یکی زمین میسپرم و به یکی هوا ...
سپس به نام اسبان می پردازد: چرمه،خنک،باد خنک،کمیت،شبدیز،خورشید،گور
سرخ،زرد رخش،سیا رخش، خرما گون، به گون، می گون، گلگون، زاغ چشم، ابلق، سمند و ...
***
* اندر ذکر « باز »
باز مونس شکارگاه ملوک است و به وی شادی آرند و وی را دوست
دارند. باز خوی و خصلتهایی دارد؛ از جمله: بزرگ منشی، پاکیزگی و پیشینیان گفته
اند که: «شاه جانوران گوشتخوار» باز است، همان گونه که شاه چهارپایان گیاه خوار «اسپ» و شاه گوهرهای ناگدازنده «یاقوت» و
شاه گوهرهای گدازنده «زر»و از بهر این حال است که «باز» به ملوک مخصوص تر است و
عقاب از وی بزرگتر است، ولیکن وی را آن حشمت نیست که باز را و پادشاهان دیدار وی
را به فال دارند ...
***
و
بخش پایانی کتاب، گفتاری است اندر خاصیت «روی نیکو»
«روی نیکو را داناآن سعادتی بزرگ دانسته اند
و دیدنش را به فال فرخ داشته اند و چنین گفته اند که سعادت دیدار نیکو در احوال
مردم همان تاثیر کند که سعادت کوکب سعد بر آسمان و مثال این چنان نهاده اند. چون
مثل خامه که عطر اندر صندوق بود که از وی بوی گیرد و بی عطر آن بوی به مردم برساند ...
زیرا که نیکویی صورت مردم بهری است از تاثیر کواکب سعد که
به تقدیر ایزد تعالی به مردم پیوندد و نیکویی به همه زبانها ستوده است و به همه
خردها پسندیده ... و رسول (علیه السلام) گفته است: «اطلبوا حاجاتکم من حسان
الوجوه»؛ گفت: حاجت خویش را از نیکو رویان بخواهید. و آنگاه با ذکر دو حکایت، به
کتاب پایان می بخشد.
--------------------------------
مآخذ
۱. خیام،عمر بن ابراهیم،نوروزنامه (رساله ای
در منشاء و تاریخ و آداب جشن نوروز)، مبنی بر نسخه منحصرفرد محفوظ در کتابخانه
عمومی برلین، به سعی و تصحیح مجتبی مینوی، تهران، چاپ کتابخانه کیوان، بی تا
۲. محمد حسین بن خلف تبریزی،برهان قاطع، به
اهتمام دکتر محمد معین،امیر کبیر تهران ۱۳۶۱
۳. عباسی محمد،کلیات آثار پارسی حکیم عمر خیام،
هیرمند، تهران ۱۳۹۰
منبع: روزنامه اطلاعات؛ پنجشنبه ۸ خردادماه ۱۳۹۹