سعیدی، مترجم توانای ایراندوست
دکتر توفیق هاشمپور سبحانی
۱۳۹۹/۰۲/۱۰
دکتر توفیق هاشمپور سبحانی
من
چند بار به مناسبتهای مختلف به حضور زندهیاد علیاصغر سعیدی رسیده بودم. اولین برخورد برای من و برای هر کس دیگر
بسنده بود که به شخصیت و منش مرحوم سعیدی قلباً احترام قائل شود. طبعاً من همراه
دوستان «خویی» خود با آن مرحوم دیدار کرده بودم. ناگزیرم خیلی کوتاه از همکلاسان
خود در دوره دبیرستان که از شهر خوی بودند، بنویسم. دوره دبیرستان دوره سه ساله
خوبی بود. در تبریز در رشته ادبی، دو دبیرستان دایر کرده بودند و در هر دو دانشآموزانی
از شهرستانهای مختلف آذربایجان ثبتنام کرده بودند. در کلاس ما چند نفر از خوی
بودند. خصوصیاتی داشتند که انسان به سوی آنان جذب میشد. افرادی
منظم، خوشپوش، مؤدب، ساعی و مهربان بودند. اکنون بیش از نیم قرن از آن دوره میگذرد
و من هر وقت یادشان میکنم، چهره و خاطرهشان در نظرم مجسم میشود. نتیجه اینکه
مردم خوی مردمی خوبند و هستند. دبیر عربی ما جناب دکتر جلیل تجلیل بودند که بینیاز
از معرفی مناند، ایشان هم زاده خوی بودند.
در دوره دانشکده هم سه همکلاس خویی داشتم که آنان هم با
رفتار و حرکات و سکنات خود نظر مرا ثابت میکردند که خوییان مردمان خوبی هستند. در
آن دوره هم در میان استادان ما استادی به نام «محققی» بود که دو واحد درسی با ایشان
داشتیم. مردی نمونه و اهل خوی بود. در تهران مدتی در بنیاد شاهنامه فردوسی مشغول
به کار بودم که آن زمان رئیسش یکی از فرشتگان به نام دکتر محمدامین ریاحی بود؛
خداوند غریق رحمتش کناد! مردی دانشمند، ایراندوست، شاهنامهدوست، اهل خوی و خویدوست
بود که کتابی ارزنده به نام «تاریخ خوی»
تألیف کرده، انسانی توصیفناپذیر و متواضع. خدا را سپاس میگویم
که عنایات آن نیکمرد تا آخرین روزهای حیات شامل حالم بود. توصیه آن زندهیاد سبب
شد مرحوم استاد دکتر عباس زریاب خویی اشکالاتی را که در تهیه تاریخ ادبیات ایران
داشتم، رفع کند. یکی دیگر از گرامیان خویی که پیوسته به خویی بودن یعنی خوب و فعال
بودن افتخار میکند، سرکار خانم دکتر ژاله آموزگار هستند که همیشه سلامت و شادمان
باشند.
حافظه بایگانی حیات است و زندهیاد بهار مثنویی به نام «بیخبری»
دارد که بلند و بسیار زیباست، میگوید:
گر
بوَد زنده و گر مرده تنم تا
که حافظه باقیست منم
وگر این حافظه از تن برود من و مایی ز تو و من برود
گر رود حافظه بیرون از سر نتوان
گفت که باقیست بشر
در
دانشگاه پیام نور از خوی همکاری در رشته ادبیات داشتیم که به فضل و ادب سرآمد
بودند: آقای دکتر ابراهیم فتحاللهی که هماکنون عضو هیأت علمی دانشگاه پیامنور
هستند و مدیرمسئول ماهنامه «خوینگار» یکی از مجلات پرمایه و مستند که در مناقب
شهر خوی و مردم آن مقالات وزین مینویسند و از صاحبقلمان، مقاله چاپ میکنند.
دوستان من در خوی منحصر به بزرگانی نیست که در این سطور نام بردهام و به دوستی
آنان میبالم. جناب دکتر طه مرقاتی، جناب محمدعلی انصاریان، جناب دکتر محمدتقی
امامی، جناب دکتر امینلو، جناب ناصح سراینده «زلزله بولاغی» و... که اگر برشمارم،
اطاله کلام میشود. از دوستان خویی که نام نبردهام، عذرخواهی میکنم؛ اما افرادی
که نام بردهام، همه سرشناساند و بنویسم که همه این سرشناسان متفقاً یککلام با
ذکر خیر و یادش گرامی از مرحوم سعیدی نام میبردند.
نوشتهاند و گفتهاند که مرحوم سعیدی زندگیاش آمیخته با
کتاب و کتابخانه بوده، وقتی از یادگارهای با ارزش زندگی خود سخن میگفته به قفسه
کتابخانه اشاره میکرده، همیشه به نحوی با کتاب و کتابخانه سروکار داشته، همه دوستانش
اذعان داشتند و دارند که این همشهری آنان از افتخارات خوی است. او در سال ۱۳۵۳ کتابی به نام «قفقاز و ایران» چاپ کرد، متن کامل آن در ۱۳۸۲ به چاپ رسید. مرحوم سعیدی
در سفرنامهها مطالبی با ارزش و مستند به قول خود آن زندهیاد «درباره شهر عزیز ما
خوی نوشتهاند». همین موضوع انگیزه شده است که به ترجمه سفرنامههای دیگر هم
بپردازد. البته کتابهای دیگر هم به قلم او به فارسی درآمده است.
آن مرحوم در مصاحبهای گفته است: «از نظر من کمتر شهری مثل
خوی دوستداشتنی است و ساکنانش مردمی خوب، خوش برخورد، مهربان و مؤدب هستند. بیدلیل
نیست که هر کس از جاهای دیگر وارد این شهر شده است، بعد از مدتی چنان شیفته رفتار
و مراتب آدابدانی و مهماننوازی و نجابت اهالی این دیار شده که اغلب در این شهر
تن به ازدواج داده است...» از زندهیاد علیاصغر سعیدی نامی نیک بر جای مانده است.
نام
نیکو گر بماند ز آدمی بهْ
کزو ماند سرای زرنگار
*
و کُن حدیثاً حَسنا ذکره فانّما
دهر احادیث
از
درگاه خدای بزرگ برای آن زندهیاد رحمت و عنایت و بر خانواده محترم و بازماندگانش
شکیبایی آرزو میکنم.
*
مرحوم
علیاصغر سعیدی (۱۳۱۲ـ ۱۳۹۸) از دانشگاه تبریز در رشته زبان و ادبیات فرانسه در
مقطع کارشناسی فارغالتحصیل شد. کارشناسی ارشد را در رشته علوم اداری در دانشگاه
تهران گذراند و دکتری ادبیات تطبیقی را در فرانسه به دست آورد. او پس از بازنشستگی،
بیشتر بر ترجمه از زبان فرانسوی متمرکز شد. از
آثار اوست: سفرنامه قفقاز و ایران (ارنست اورسل)، آدمها و آئینها در ایران (کارلا
سرنا)، آهنگ عشق (آندره ژید)، مستی عشق (آندره موروا)، نامههایی درباره ایران و
ترکیه آسیا (ژی. ام. تانکوانی)، گنجینه حماسههای جهان (ژرار شالیان)، صبوری در
سپهر لاجوردی (آخرین آگاهیها درباره تکوین و تحول کیهان).
منبع: چهارشنبه ۱۰ اردیبهشتماه ۱۳۹۹
۱۵۶۴