مرحوم
خسروشاهی را از سالها و سنوات پیش از انقلاب میشناختم. کتابهایش درباره سیدجمالالدین
اسدآبادی را از کتابفروشیهای خیابان ارم در قم میخریدم. من در دبیرستان حکیم
نظامی و شهریار (که نمیدانم الآن اسمشان چیست؟) دبیرستان میرفتم و همیشه به
کتابفروشیها سر میزدم. معلم انگلیسی ما در یک سال دکتر بهشتی و بعد هم محمود
حکیمی بود. هر دو از سرشناسان عرصه نویسندگی و هر دو صاحب قلم درباره دین و اخلاق
و تاریخ و فرهنگ.
سید هادی خسروشاهی در دارالتبلیغ اسلامی و تمام کتابفروشیهای
قم، آمد و رفت داشت. مردی آراسته و از طلبهها و روحانیون متمایز بود. همیشه
مقداری کتاب و کاغذ همراهش بود و از پرسش و گفتگو استقبال میکرد. حتی وقتی یک دانشآموز
دبیرستانی به سراغش میرفت. او نقش درجه اولی در گسترش علاقه و شناخت نسبت به جمالالدین
اسدآبادی در مجامع مذهبی و تاریخی داشت. او را زعیم و قافلهسالار نهضتهای اسلامی
میدانست و معتقد بود راهحلهای سید میتواند دردهای جهان اسلام را مرهم گذارد و
درمان کند. بعدها گام عظیمی در این راه برداشت و مجموعه آثار اسدآبادی را در ۱۰ جلد منتشر کرد. ایشان یک دوره
به من هدیه داد که یک جلد فارسی آن اثر بسیار به کارم آمده و هنوز از جمله کتابهای
ارزشمند کتابخانه کوچک من است. پس از انقلاب اسلامی، نام سید هادی خسروشاهی بیشتر
مطرح شد. عدهای هم او را با مرحوم آیتاله سیدهادی خسروشاهی فرزند آیتالله
سیدباقر، رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی اشتباه میگرفتند. اما سیدهادی خسروشاهی
ادامه راهی که از دهه ۱۳۴۰
با عنوان بیدارگری اسلامی و نهضت امام خمینی آغاز شده بود را با حرارت ادامه داد و
وارد فعالیتهای حزبی و سیاسی شد. کاری که به نظرم با روحیات و علایق او سازگار
نبود.
با این همه، علاقه سیدهادی خسروشاهی به روحانیون میانهرو
و تندرو در دهه ۱۳۳۰ چنان برایش جذاب بود که همواره در دایره
دفاع و تحقیق با موضوع نواب صفوی، فداییان اسلام و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی
باقی ماند. او به صراحت از نهضت و جبهه ملی، دکتر مصدق و سیاستهای متفاوت از مشی
آیتالله کاشانی، انتقاد میکرد. خردهگیریهای وی به نقد تاریخی نهضت آزادی و
یاران مهندس بازرگان هم میرسید، اما البته با ملایمت و احترام متقابل؛ و این همان
خصوصیتی بود که به خسروشاهی اقبال و حرمتی درخور یک محقق و مورخ میبخشید.
قبل از انقلاب، مرحوم خسروشاهی در صفوف انقلابیون پیرو
امام، نقش بایگانی رجال و اسناد و نشریات، و محرری برجسته را ایفا میکرد. او
سندیاب و سنددار امین نهضت بود و به راستی چنان در این کار علاقه و تخصص یافت که
یک تنه بار بسیاری از مستندات و پژوهشها و راستیآزمایی ادعاها را برعهده گرفت. چند
بار به زندان رفت و از مسائل حوزه و مبارزه و داخل و خارج زندان به شکل وسیع و
دقیق اطلاع داشت. یک ویژگی او، گردآوری اعلامیهها و اسناد و خاطرات و عکسهای
مهمی بود که حلقههای زنجیره تاریخ مبارزات دینی و حتی غیردینی را در دهههای چهل
و پنجاه خورشیدی به هم وصل میکرد.
انقلاب، فرصتی ایجاد کرد که سیدهادی خسروشاهی در اوج پختگی
به کشورهای غربی و عربی سفر کند. مدتی سفیر ایران در واتیکان بود و در سال ۱۳۶۰ و بعد از آن در شهر رم
سکونت و اشتغال داشت. چند گاهی هم ریاستِ نمایندگی ایران در قاهره را برعهده گرفت
و چند شغل دیگر هم در وزارت ارشاد و دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه
داشت. در تمام این مشاغل، او حداکثر بهرهبرداری را برای علایق پژوهشی و امور
تاریخی میبرد.
خوشبختانه خاطرات مستند، صوتی، تصویری و نوشتاری وی در دست
است. او نه تنها با انقلابیون و روحانیون برجسته همراه یا حتی منتقد و مخالف امام
آشنایی داشت، با رجال و شخصیتهای برجسته سیاسی و مذهبی جهان اسلام و یا علاقمند به
مسائل اسلامی مراوده و ارتباط داشت. در ایران، خارج از چارچوب مسائل انقلاب و
تاریخ معاصر، عشق و علاقه سرشار خسروشاهی به استادش علامه سیدمحمدحسین طباطبایی
بسیار مهم و کارگشا بود. به همت او، مقالات و آثار و گفتگوها و پرسش و پاسخهای
علامه بارها چاپ شد و به صورت مجموعهای منضبط و قابل استناد از سوی دفتر نشر
فرهنگ اسلامی چاپ شد. این آثار و مقالات نشان میدهد که علامه نه فقط در عرصه حکمت
و تفسیر، که به مسائل متعدد و موضوعات گستردهتری نیز میاندیشیده و حداقل ملاحظات
مهمی در این موضوعات داشته است.
سید هادی خسروشاهی در سال ۱۳۱۷ در تبریز متولد شد. پدرش
آیتالله سیدمرتضی خسروشاهی، روحانی سرشناس و مرجع صاحب رساله در آذربایجان بود. بعد
از تحصیلات سطوح و مقدماتی، عازم قم شد و نزد آیات عظام بروجردی، امام خمینی، شریعتمداری
و علامه طباطبایی درس خواند. او جوازها و اجازات متعدد از مراجع و علمای روزگارش
داشت، اما اشتهار و فعالیت او بیشتر با مطبوعات دینی بود: مکتب
اسلام، مکتب تشیع، راه حق، نور دانش، حکمت، ندای حق، آیین اسلام، نسل جوان و …
اما به جز نشریات علنی و قانونی، نشریات زیرزمینی نظیر
بعثت و انتقام نیز حاصل فعالیت او و مبارزینی همچون آیتالله هاشمی رفسنجانی،
محمدجواد حجتی کرمانی و یاران آنان بود.
آثار و کتابهای مرحوم خسروشاهی متعدد و قریب به صد جلد
است. ترجمه و تألیف و مجموعه اسناد و خاطرات و مقالات پر تعدادی که اثر زیادی بر
کیفیت و کمیت تاریخنگاری معاصر داشته است. از جمله کتب معروف ترجمه شده به قلم وی،
امام علی(ع) صدای عدالت انسانی اثر جرج جرداق است که بارها تجدید چاپ شده است. دیگر
مجموعه مذاکرات علامه طباطبایی و هانری کربن که دو جلد مفصل است و کتابی مهم و
اثرگذار در دوره ما محسوب میشود.
مرحوم سیدهادی خسروشاهی نشریهای مستند را شخصاً چاپ میکرد
به نام «تاریخ و فرهنگ معاصر»، و نگارنده در همین مجله با ایشان همکاری داشتم، دو
مقاله، یکی درباره مکتب تشیع و دیگری تاریخچه نگارش و انتشار کتاب اکرم زعیتر درباره
فلسطین به نام سرگذشت فلسطین یا تاریخ سیاه استعمار که به قلم آیتالله هاشمی
رفسنجانی انجام شد و اهمیت زیادی در میان مبارزان دهه چهل و پنجاه داشت. علاوه بر
این همیشه به پرسشها پاسخ میگفت و از گفتگو استقبال میکرد.
دو گفتگو درباره تاریخنگاری ایران و تفاسیر معاصر که اولی
در همشهری و دومی در اطلاعات حکمت و معرفت به چاپ رسید، به خواهش و پرسش من انجام
شد و البته دیدارها و ملاقات در سمینارها یا در روزنامه و در کتابخانه بزرگ و کمنظیر
ایشان، همواره با بحث و گفتگو توأم بود. خسروشاهی از مباحث و مبادی فکری خود دفاع
میکرد. یک بار در محل دفتر اطلاعات حکمت و معرفت با حرارت و شوری که هنوز از یادم
نرفته است از فدائیان اسلام دفاع میکرد و به انتقادات مختلف، ولو تند و گزنده،
پاسخ میگفت. در این حیطه حاضر به عقبنشینی نبود و با جانبداری عجیبی از آن
تصمیمات و عملکردها و اندیشهها و برنامهها دفاع میکرد. شاید برای ما قدری عجیب
به نظر میرسید، اما تاریخچه و گستره فعالیت و تحقیقات وی جوابگوی نظرات و دیدگاههای
خاص این مورخ برجسته انقلاب و روحانیت در دوران ما بود. باید توجه داشت که مرحوم خسروشاهی
با استقلال رأی و نظر، همیشه عقاید خود را بیان میکرد و در برابر بسیاری از
نهادها و مؤسساتی که تاریخنگاری را با تاریخسازی و جهتگیری سیاسی درآمیخته و
اعتبار علمی را در این رشته خدشهدار کردند قرار داشت و متکی به قراین و اسنادی که
خود گرد آورده و حفظ و منتشر کرده بود سخن میگفت.
این استقلال رأی سبب شد تا خسروشاهی در میان مورخان و
محققان معاصر همواره صاحب احترام باشد. ایرج افشار در محل کتابفروشی تاریخ بحث و
گفتگوی شیرین و محترمانهای درباره مجله عروهالوثقی و سپس حوادث پس از ورود سید
جمال به ایران با مرحوم خسروشاهی داشت. من شاهد بودم و پس از رفتن آن مرحوم، استاد
افشار با تجلیل و احترام از خسروشاهی و فضل تاریخی وی یاد میکرد.
یک خاطره دیگر مربوط به گرفتن کتابی از ایشان بود. مرحوم
خسروشاهی شرط کردند که گفتگویی از سیدجلال آشتیانی درباره مکتب تفکیک را برایشان
ببرم تا ایشان هم یک جلد کتاب مورد نظر مرا که کمیاب بود، به من بدهند. امروز به یاد
آوردم که آخرین بار هم که تلفنی خدمتشان زنگ زدم و مقالهای را خواستم، همراه با
چند شماره مجله بعثت، کپی مقاله را ارسال کردند و برای شماره جدید نشریه هم گفتند
اگر مطلبی دارم برایشان بفرستم. نمیدانم برای تاریخ و فرهنگ معاصر یا بعثت؟ اما
این مربوط به چند سال قبل است و در سالهای بعد هم به رغم کهولت و دشواری رفت و
آمد و کار، باز هم ایشان را در کتابخانهها و برخی سمینارهای تاریخی دیدم و
مقالاتشان همچون سابق نشر میشد و بعثت هم مرتب و هر ماه به چاپ میرسید. با همان
شمایل ساده که یادآور دستگاه فتواسنسیلهای دهه چهل و پنجاه بود …
پیش از اتمام مقاله، چند عبارت دیگر درباره خدمات ایشان
باید بنویسیم تا گستره کارها و پژوهشهای این مورخ حوزوی روشنتر شود. ایشان پس از
برگزیده شدن به سفارت واتیکان به مدت پنج سال در خارج از کشور به فعالیت پرداخت، اما
برخلاف بسیاری از مأموران که گردشگری و اغتنام فرصتی در این امور میجویند،
خسروشاهی با تأسیس «مرکز فرهنگی اسلامی اروپا» و انتشار ماهنامهای به زبان
انگلیسی به اسم «انکوائری» و یک هفتهنامه به زبان عربی به نام «العالم» در لندن،
فعالیتهای جاری خود در ایران را به آنجا منتقل کرد. در ایتالیا، علاوه بر چاپ و
نشر ترجمه قرآن و نهجالبلاغه به زبان ایتالیایی، نشریهای هم به زبان ایتالیایی
چاپ کرد که ترجمه عنوانش «جهاننو» است. او
صدها اثر؛ طبق فهرستهای موجود ۱۶۲
کتاب و نشریه به زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی، ایتالیایی، ترکی و فرانسوی منتشر
و به کتابخانهها و مراکز علمی و دفاتر اندیشمندان جهان ارسال کرد.
یکی از علایق همیشگی مرحوم خسروشاهی، مسأله گفتگوی بین
ادیان یا تقریب بینالمذاهب بود، هم در حیطه مذاهب اسلامی و تقریب میان حوزههای
شیعی و مراکز دینی اهل سنت، نظیر دانشگاه الازهر مصر، و هم در حیطه گفتگو و فهم میان
مذاهب سنتی و بزرگ ابراهیمی و حتی فراتر از آن، به همین جهت از جمله اشتغالات و
عناوین در آثار وی، همواره این موضوع به شکل خاص و برجستهای قابل ملاحظه است. به
نظرم علاقه به این مسأله، یکی از یادگارهای سید جمال برای خسروشاهی بود و وحدت
اسلامی از همان دوره و در آثار و دیدگاههای سید، همچون آرمانی بود که اغلب
متفکران و کنشگران جهان اسلام را وارد گفتمانهایی کرد که فراتر از مرز و مذهب، به
نوعی انترناسیونالیسم اسلامی، متمایل میساخت. با تمام این مسائل، آنچه در گفتگوها
و نوشتههای خسروشاهی به وضوح میتوان دید، علاقه به تحول و تغییر در جهان اسلام،
تعلق خاطر به نهضتهای اسلامی از شرق آسیا تا شمال آفریقا و حتی اروپا و غرب است. او
باور داشت که بدون فهم وضع موجود و تغییر جدی و بنیادی، جهان اسلام از انفعال خارج
نخواهد شد و توسعه و تمدن بدان غلبه نخواهد کرد.
مورخ معاصر رسول جعفریان در ضمن یادداشتی در سوگ مرحوم
استاد خسروشاهی به تلاشهای وی در این زمینه نیز اشاره کرد و نوشت: «در مدت اقامت
سه ساله در قاهره نیز علاوه بر حضور در محافل علمی ـ سیاسی، سخنرانی و مصاحبه
تلویزیونی و مطبوعاتی و دهها بار ملاقات با شیخالازهر و مقالات علمی ـ سیاسی
مصر، بالغ بر پنجاه جلد کتاب و نشریه، درباره ایران، تشیع و اهل بیت علیهالسلام
با همکاری و مساعدت ایشان در مصر منتشر گردید که این خود خدمت بزرگی در راستای
وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی است. مهمترین این آثار:
نهجالبلاغه
با مقدمه خود و شرح شیخ محمد عبده، اهلالبیت علیهالسلام فی مصر، صحیفه سجادیه،
حقیقه علاقه عبدالناصر والثوره الاسلامیه فی ایران، عبدالله بن سبابینالواقع و
الخیال، ادعیه اهلالبیت علیهالسلام، الامام علی بن ابیطالب علیهالسلام، الامام
الحسین علیه السلام، الامام جعفرالصادق علیهالسلام و الطریق الی مذهب آل البیت علیهالسلام
و عقیدتنا و … میباشد. وی علاوه بر زبان ترکی (آذری و استانبولی)، فارسی و عربی،
با زبانهای انگلیسی و ایتالیایی هم آشنایی داشت. پس از مراجعه به ایران از
واتیکان، ضمن ادامه اشتغال در وزارت امور خارجه (مشاور وزیر)، در دانشگاههای
تهران، از جمله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشکده روابط بینالملل و غیره به
تدریس پرداخت. ایشان مدت سه سال هم رئیس نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در مصر
(قاهره) بود و در سال ۱۳۸۲
ش به ایران مراجعت نمود. سپس به عنوان مشاور وزیر در دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی
به تحقیق و بررسی پرداخت. وی در قسمت ارتقای مقام اعضای وزارت خارجه، راهنمای بعضی
از برادران در تألیف رساله آنان بود و مدت شش سال نیز با چاپ فصلنامه با ارزش
«تاریخ و فرهنگ معاصر» به نشر حقایق و روشنگری زوایای تاریک تاریخ معاصر ایران و
جهان اسلام پرداخت.»
برای شناخت مورخ و محقق معاصر مرحوم استاد سیدهادی
خسروشاهی، خوشبختانه منابع فراوان موجود است و بهتر از همه، منبعشناسی و اشارات
استاد و مرشد بزرگوار ما حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حجتی کرمانی است که سه
بخش آن در روزهای ۲۸ فروردین
ماه و قبل از آن، در صفحه ۲
روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. استاد حجتی ضمن ادای حق مطلب درباره دوست و همرزم
دیرین و محقق معاصر، به نوشتهها و گفتههای ارزشمند محققان و شخصیتهای معاصر
درباره آن مورخ فقید دلالت کرده و فهرست جامع و جالبی به همین مناسبت ارائه نمودند.
از جمله به مقاله دکتر محمدمهدی جعفری با عنوان «مرگ چنین خواجه نه کاری است خُرد»
که در اعتماد چاپ شد و این یادآوری همراه بود با ذکری از آیتالله آقا سیدمحمود
طالقانی که سر سلسله مبارزه و تفسیر و تحقیق و خطابه در این عرصه و این دوران پر
تب و تاب بود …
باری، مرحوم سید هادی خسروشاهی، در تاریخ ۸ اسفند ۱۳۹۸، در پی شیوع کرونا ویروس در
ایران، پس از عمری تحقیق و کوشش در راه انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر جان به جان
آفرین سپرد و به جهان بازپسین شتافت …
منبع: روزنامه اطلاعات؛ چهارشنبه ۳ اردیبهشتماه ۱۳۹۹