یادی از مرحوم حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی
یادداشت دکتر سیفالرضا شهابی
۱۳۹۸/۱۲/۱۵
یادداشت دکتر سیفالرضا شهابی
در
میان اخبار ناگواری که این روزها از بیماری وارداتی «کرونا» و ابتلا و فوت تعدادی
از مردم دنیا به ویژه هموطنان عزیز میرسد و هر کدام از این خبرها ناراحت کننده و
تأثرآور است؛ خبر درگذشت حجت الاسلام «سید هادی خسروشاهی» بر
اثر ابتلا به این بیماری تکاندهنده بود. نامبرده از نادر روحانیون فاضل و اهل
مطالعه و اهل قلم و مطلع از بسیاری از حوادث تاریخی و فرهنگی و صاحبنظر در کنشهای
دینی و اجتماعی بود.
در کنار تألیفات آن مرحوم، هر از گاهی مقالات و یادداشتهای
جناب خسروشاهی در روزنامه اطلاعات به چاپ میرسید که نشان از دلبستگی ایشان به این
روزنامه و حجت الاسلام سید محمود دعایی داشت.
بعد از فوت مرحوم خسروشاهی، چندین یادداشت در منقبت ایشان
در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید که نویسندگان اکثر یادداشتها از هملباسیهای ایشان
بودند و احتمالا به این خاطر بود که آشنایی بیشتری با آن تازه در گذشته داشتند.
لازم دانستم نیم نگاهی به آن مرحوم داشته باشم و ناگفتهها
را با ذکر خاطرهای به پایان برسانم:
بنده از دوران دبیرستان در دهه چهل شمسی با برخی از تألیفات
مرحوم خسروشاهی آشنا شدم و در آن سالها، انتظار داشتم تا فرصتی پیش آید و مرحوم
خسروشاهی را از نزدیک ببینم تا اینکه در دوران دانشجویی و در سال ۱۳۵۴ به اتفاق مرحوم
«فخر الدین حجازی» و
سه تن دیگر از دوستان در قم به منزلشان رفتیم. بعد
انقلاب، آشنایی ما بیشتر شد و ایشان در سمینارهای دفتر مطالعات وزارت خارجه شرکت میکرد
و در نتیجه توفیق داشتم تا بیشتر خدمتشان برسم. لازم میدانم به پاس خدمات ایشان
نکاتی چند معروض دارم:
در مجموع، مرحوم خسروشاهی از روابط عمومی بالایی در سطح بینالمللی
و جهان اسلام برخوردار بود و این روابط عمومی با جهانبینی ایشان ادغام شده بود و شخصیتی
ویژه از ایشان بهوجود آورده بود و علاقمند بود از تحولات جهانی به ویژه در ارتباط
با دنیای اسلام مطلع باشد و حتی در حد توانش، با نوشتهها و مصاحبهها و دیدارها
بر تحولات تأثیر بگذارد و همچنین به جهان عرب توجه خاص داشت و اکثر مطالعات و بسیاری
از نوشتههای او در این حوزه بود. وی روابط نزدیکی با بسیاری از شخصیتهای ایرانی
در خارج از کشور از جمله مرحوم «سید محمدعلی جمالزاده» و در داخل با مرحوم «آیتالله
سید محمود طالقانی» و مرحوم «مهندس
بازرگان» و. .. داشت و همچنین شخصیتهایی از جمله مرحوم «احمد بن بلا» از الجزایر
از دوستان او بودند. به نظر بنده آرشیو عکسی که ایشان دارد و عکسهایی که با شخصیتهای
مختلف گرفته، در نوع خود بینظیر یا کمنظیر است
و استفاده از عکسها در مقالاتش در مطبوعات گواه بر ادعای فوق است و رجای واثق
دارد خانواده و دوستانش از عکسها و اسناد ایشان استفاده بهینه بکنند.
مرحوم خسروشاهی، علاقه ویژه به «اخوان المسلمین» و بنیانگذارش
«حسن البناء» و شخصیتهای فکری
اخوان از جمله «سید قطب» و بردارش «محمد قطب» داشت و احتمالا بخشی از این علاقه
ناشی از آشنایی با افکار مرحوم «نواب صفوی» و فدائیان اسلام باشد و در سالهایی که
نماینده جمهوری اسلامی در مصر بود، با رهبران اخوانی در مصر ارتباط نزدیک و
تنگاتنگی داشت. از سقوط «حسنی مبارک» و روی کار آمدن «محمد
مرسی» خوشحال بود و کودتای «السیسی» را بر نمیتابید و در عین حال انتقاداتی به
عملکرد اخوانیها داشت؛ به ویژه بعد از به دست گرفتن قدرت در مصر و اشتباهاتی که
مرتکب شدند و مواضعی که مرسی در مقابل رویدادهای جهان عرب اتخاذ کرده بود.
به دلیل آذریبودن و ارتباط اقلیمی با مرحوم آیتالله «سید
کاظم شریعتمداری» روابط نزدیک و حسنهای داشت و از بدو تأسیس «دارالتبلیغ اسلامی قم»
با این مؤسسه همکاری داشت و در مجله «درسهایی از مکتب اسلام» مقاله مینوشت و این
ارتباط اقلیمی تا حدی بود که بعد از پیروزی انقلاب با حزب «جمهوری
خلق مسلمان» که بیشتر مؤسسان و اعضایش آذری زبان و از نزدیکان مرحوم شریعتمداری
بودند، همکاری کرد و از مؤسسان این حزب بود ولی بعد از چندی از حزب مزبور جدا شد و
در جبهه مخالفان حزب قرار گرفت. بعضی از اهالی سیاست، وابستگی او به مرحوم شریعتمداری
در سالهای قبل انقلاب و حتی نخستین سالهای بعد انقلاب و سپس جدایی او از حزب مزبور
را نمیپسندیدند و بر او خرده میگرفتند؛ اگر چه او در اینباره در نوشتههایش توضیحات
مبسوطی داد ولیکن باید گفت در سالهایی که در حلقه یاران مرحوم شریعتمداری بود،
هرگز روابطش را با برخی مبارزان از جمله مرحوم هاشمی رفسنجانی و لطفالله میثمی و....
قطع نکرد و با مجله «مکتب تشیع» که در مقابل مکتب اسلام منتشر میشد، همکاری داشت.
خاطرهای که از دیدار با ایشان در دهه 50 شمسی در قم در
منزلشان دارم این است که به اتفاق مرحوم فخرالدین حجازی و سه تن دیگر از دوستان
به دیدارش رفتیم و در موضوعات مختلف سیاسی و حال و هوای آن روزها صحبت کردیم. بنده
پرسیدم: آیا مرحوم «محمد حنیفنژاد» پسرخاله شما است؟ هدفم از این سؤال این بود که
فتح بابی شود تا نظراتش را درباره مجاهدینخلق و تأثیرات این گروه بر جامعه و حوزه
علمیه قم در آن ایام بدانم. مرحوم خسروشاهی که انتظار چنین سؤالی را نداشت، با
اکراه طوری پاسخ داد که جواب سؤالم را نگرفتم و ترجیح دادم سکوت کنم و ادامه ندهم؛
تا این که در زندان از احمد حنیفنژاد، برادر محمد حنیفنژاد همین سؤال پرسیدم تا
سر صحبت را باز کنم و دیدگاه او و برادرش و مجاهدینخلق درباره خسروشاهی که شخصیتی
با دیدگاههای باز و به روز بود را بدانم. او هم انگار از این سؤال به جهاتی خوشش
نیامد و پاسخ صریحی نداد و چند کلمه خلاصه گفت. من متوجه نبودم که نمیبایست این
سؤال را از این دو تن که با هم فامیل نزدیک بودند بکنم. البته در بعد انقلاب و در دیدارهایی
که با مرحوم خسروشاهی داشتم دیگر سؤالم را تکرار نکردم و بعدها متوجه شدم که محمد
حنیفنژاد، نوه خوانده خاله مرحوم خسروشاهی بود.
به هر حال خداوند رحمان و رحیم رحمتش فرماید و با پیامبر و
معصومان محشورش گرداند.
روحش شاد.
منبع: روزنامه اطلاعات، پنجشنبه ۱۵ اسفندماه ۱۳۹۸
۱۴۴۴