مقالات

فلسفه، زهدان اندیشه‌های جامعه‌شناسی

گفتگو با استاد عبدالحسین نیک گهر  ۱۳۹۴/۱۱/۰۴
گفتگو با استاد عبدالحسین نیک گهر

 

 

 

اشاره: متخصصان و علاقه‌مندان به شاخه‌های مختلف علوم انسانی، بارها به آثار استاد عبدالحسین نیک‌گهر رجوع کرده‌اند و به خوبی نام و آثارش را می‌شناسند. به مناسبت انتشار کتاب «تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی» (نشر هرمس: 1394) به سراغش رفتم و درباره این اثر و همین طور ارتباط فلسفه و جامعه‌شناسی با او گفتگو کردم. استاد نیک‌گهر که با زبانی ساده اما بسیار دقیق سخن می‌گوید، هدفش را «ترویج رویکرد علمی به شناخت علمی» عنوان می‌کند. می‌توان دغدغه او را یکی از اصلی ترین نیازهای جامعه معاصر ایران دانست. پنج‌تنی

 

همان‌طور که در مقدمه‌ بر کتاب نگاشته‌اید: «علم جامعه‌شناسی علمی نسبتاً جدید است، اما تفکر درباره جامعه و زندگی انسانها سابقه‌ای به قدمت تاریخ دارد.» چگونه می‌توان میان ایده‌هایی که از دوران گذشته درباره زندگی اجتماعی انسانها بیان شده و اندیشه‌های اجتماعی جدید پیوستگی و رابطه برقرار کرد؟

«علم» جامعه‌شناسی در تاریخ علوم اجتماعی سابقه‌ای 200 ساله دارد، در حالی که تفکر درباره شیوه‌های با‌ همزیستی انسانها در جامعه سابقه‌ای به قدمت تاریخ دارد. فلاسفه دوره باستان و مؤلفان رساله‌های کلامی و سیاسی در تحلیل و تفسیرهایشان پیوسته به ساماندهی رفتارهای انسانی و به چگونگی روابط اجتماعی بر حسب جامعه‌ها و اقلیم‌ها توجه کرده‌اند. از این رو، برای فهمیدن اصالت اندیشه‌هایی که از ابتدای قرن بیستم می‌توان آنها را «جامعه‌شناختی» توصیف کرد (چون دیدگاه‌های نوینی درباره انسانهایی که در جامعه زندگی می‌کنند، بیان کرده‌اند، و چون این ایده‌ها را افرادی که خود را جامعه‌شناس می‌دانستند بیان کرده‌اند)، لازم است تکوین این ایده‌ها را در بلندمدت ثبت کرد. همان طور که نویسنده تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی در مقدمه‌اش تصریح کرده است، در این کتاب دو جلدی نه تنها دیدگاه جامعه‌شناختی به معنای اخص (با کنار گذاشتن روان‌شناسی اجتماعی، انسان‌شناسی، زبان‌شناسی و...) بلکه مؤلفان یا مکتب‌هایی در کانون توجه قرار گرفته است که به نظر می‌رسد برای فهمیدن جامعه‌شناسی معاصر و هم دنیای مدرن پرمعناترند.

 

لطفاً با یک مثال بیشتر این موضوع را شرح دهید

برای آنکه پیوستگی میان ایده‌هایی که در دوران گذشته درباره زندگی اجتماعی انسانها بیان شده و اندیشه‌های اجتماعی جدید را نشان دهم، الگوی جامعه آرمانی افلاطون (384ـ427 ق.م) را با تحلیل‌های اوتمار اسپان (1950ـ1878)، اقتصاددان و فیلسوف اتریشی و استاد جامعه‌شناسی دانشگاه وین، تطبیقی بررسی می‌کنیم. افلاطون الگوی جامعه آرمانی را جامعه‌ای عادلانه می‌داند. معنای «عادلانه» از نگاه او این است که پایگاه‌های اجتماعی برحسب صلاحیت‌های افراد اعطا شود. به کمک نظام تعلیم و تربیتی به‌دقت کدبندی‌‌شده، لازم است که افراد را مطابق با قابلیت‌هایشان برگزید و آنان را در سه طبقه متفاوت رده‌بندی کرد: پیشه‌وران مشاغل اقتصادی را تصدی خواهند کرد، جنگاوران مسئولیت دفاع از جامعه را به عهده خواهد داشت و نگهبانان خردمند حکومت خواهند کرد. نهاد این سه طبقه به ترتیب از آهن و برنج (مفرغ)، نقره و طلا سرشته شده است. این سامان آرمانی جامعه، آن طور که افلاطون تصور می‌کند، چیزی جز فرافکنی ساختار روح بشری در نظم اجتماعی نیست. برای افلاطون روح بشری به سه بخش تقسیم می‌شود (میل، قلب، خرد) که با فضیلت‌های سه‌گانه (میانه‌روی، شجاعت، خردمندی) متناظرند.

 

اوتمار اسپان نظریه‌پرداز ـ اگر نگوییم ایدئولوگ ـ نظم اجتماعی را از سلسله مراتبی از ارزشها استنتاج می‌کند. او جامعه را روی مدل لایه‌بندی پیاز بازنمایی می‌کند. رأس آن از نخبگانی صاحب والاترین ارزشها تشکیل شده است، بدنه‌اش از تعداد کثیر افراد دارنده ارزشهای پست‌تر و قاعده آن از مجموعه محدودتر افرادی که با ضدارزشها به هم پیوند خورده‌اند. اسپان تصور می‌کند می‌تواند اثبات کند که قدرت به طور طبیعی باید از آن نخبگان صاحب ارزشهای والا باشد.

 

منظورتان از «پیوستگی در اندیشه‌های اجتماعی» چیست؟

منظورم استمرار دغدغه اندیشیدن در نظم روابط اجتماعی است.

 

با این مقدمه می‌توانیم برویم به سراغ کتاب «تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی» نوشته میشل لالمان. پیش از هر چیز، اندکی ما را با لالمان آشنا کنید. ظاهراً این نخستین اثری است که از او به فارسی ترجمه می‌شود!

 

میشل لالمان، که با این اثرش به ایرانیان معرفی می‌شود، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه روآن (Rouan) فرانسه است. تخصصش جامعه‌شناسی کار و سازمان‌هاست و علاوه بر تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی در دو جلد، کتابهای متعددی در موضوع جامعه‌شناسی کار و مشاغل منتشر کرده است و در سال 2015 نیز کتاب I'aye de faire (عصر ساختن) او که انقلابی در نگرش به «کار» است، مورد توجه بسیار قرار گرفته است. کتابهای دیگرش عبارتند از: کار در محیط پرتنش (2010) کار و یوتوپیا (2009)، زمان، کار و شیوه زندگی (2003)، جامعه‌شناسی روابط شغلی (1996).

 

لالمان از انتشار اثرش به زبان فارسی خبر دارد؟

میشل لالمان بیست سالی از من جوانتر است و بسیار فعال. پارسال یک سالی را در امریکا در خلیج سانفرانسیسکو برای بازدید و تحقیق درباره آتلیه‌های جدید کار و خلاقیت گذرانده است و حاصلش کتابی شده با عنوان عصر ساختن. ملاحظه کنید اینجا به جای اصطلاح متداول کارکردن از اصطلاح امریکایی make (ساختن، ایجاد کردن) استفاده کرده است. ساختن کاری است که هدفش کار است. من نسخه‌ای از ترجمه‌ «تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی» را از طریق یکی از بستگانم که مقیم پاریس است و تابستان به ایران آمده بود، برایش فرستادم؛ به دلیل گران بودن هزینه پست.

 

جایگاه علمی لالمان در کشور خودش، فرانسه، چگونه است؟

میشل لالمان علاوه بر تدریس در دانشگاه روآن فرانسه در مرکز ملی تحقیقات علمی (CNRS) نیز مدیر چندین پروژه تحقیقاتی درباره مسائل دنیای کار است. او همزمان در دو جبهه عمل و نظر درباره سازمان کار و مشاغل در جامعه‌های صنعتی تحقیق می‌کند. تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی را در دو جلد، دو ناشر بزرگ فرانسوی منتشر کرده‌اند و از زمان اولین انتشار در سال 1993 تا سال 2014 پنج بار تجدید چاپ شده است و یک مرجع شناخته‌شده در درس نظریه‌های جامعه‌شناسی است. مصاحبه‌های تلویزیونی درباره کتابهایش و انتشار ویدیویی این مصاحبه‌ها در اینترنت را می‌توان نشانه اهمیتی دانست که نه فقط محافل علمی، بلکه دنیای کسب و کار برای ایده‌های او قائلند.

 

آیا این کتاب هنوز هم در کشور فرانسه جزء منابع درسی و پژوهشی است؟

بله، این اثر جزو کتابهای مرجع در درس نظریه‌های جامعه‌شناسی است که در دوره‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد تدریس می‌شود و قبل از زبان فارسی، به زبانهای رومانیایی، ایتالیایی و پرتغالی در برزیل ترجمه شده بود و اخیراً نیز به زبان آلمانی ترجمه شده است. از ترجمه‌های دیگرش خبر ندارم.

 

با توجه به کارنامه پربارتان در حوزه جامعه‌شناسی، این کتاب چه ویژگی‌هایی داشت که ترجمه‌اش را سودمند دانستید؟

هر یک از کتابهایی که ترجمه کرده‌ام، سرگذشتی دارند که شاید در خاطراتم برخی از آنها را که مهمترند و فایده عمومی دارند، بنویسم. دوستم آقای دکتر فیروز توفیق در هر یک از سفرهایش به خارج، کتابی به رسم ارمغان برای هدیه می‌آورد. جلد دوم این کتاب را ایشان به توصیه دکتر ناصر پاکدامن که آن وقت در دانشگاه پاریس تدریس می‌کرد، برایم آورد. یک بار کتاب را خواندم و از آن برای نوشتن مقدمه بر ویرایش دوم ترجمه «جامعه‌شناسی تالکوت پارسونز»، اثر گی روشه استفاده کردم؛ منتها چون هم کارم سنگین بود (در مرکز ملی مطالعات و سنجش افکار عمومی کار می‌کردم) و هم کتابهای امین معلوف را در برنامه ترجمه‌هایم داشتم، ترجمه‌اش به تأخیر افتاد تا اینکه در سال1390 تصمیم گرفتم این دو جلد را ترجمه کنم. دو سال کامل، بدون وقفه با 8 تا10 ساعت کار در روز، کل کتاب را ترجمه کردم و دو سال هم فرایند چاپ و انتشارش طول کشید. پیش از این کتاب، «نظریه جامعه‌شناسی در دوران معاصر» اثر جورج ریتز، ترجمه آقای محسن ثلاثی، تنها منبع درسی نظریه‌های جامعه‌شناسی بود، و به‌حق نیز استقبال خوبی از آن شد و به چاپهای مکرر رسید و هنوز هم استفاده می‌شود. امتیازی که کتاب میشل لالمان دارد، این است که ‌اندیشه جامعه‌شناسی را از بستر اولیه‌اش که تفکر فلسفی بوده است، از دوران باستان تا دوره معاصر ردگیری می‌کند و مؤلف علاوه بر تحلیل و تفسیرهای شخصی، 125 متن از آثار اصلی بررسی‌شده در کتاب و 65 نشانه در قاب از سیر اندیشه‌ها را شاهد آورده است. تا به خواننده هم امکان ردیابی پیوستگی و گسستگی نظریه‌های بزرگ مطرح‌شده را بدهد و هم شوق او را به خواندن آثار اصلی معرفی‌شده برانگیزد. به اعتبار قول نویسنده تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی، «نظریه‌های جامعه‌شناختی، همانند هر گزاره علمی دیگر، نسبی و موقتی‌اند. با وجود این، نظریه‌های جامعه‌شناختی از یک ویژگی انکارناپذیر برخوردارند. اینکه می‌توانند با استفاده از ابزارهای خاصشان از علم و در قدم اول از خود‌ جامعه‌شناسی، موضوع ممتاز مطالعه بسازند. چون تولید شناخت علمی یک عمل اجتماعی است؛ همانند سایر عمل‌های اجتماعی، دامنه و بُرد نظریه‌های جامعه‌شناسی باید موضوع ارزیابی مضاعف باشد: از یک طرف با معیار اضافه ارزش فکری‌شان و از طرف دیگر، با منشور چالشهای علمی و پیکربندی اجتماعی ‌ـ‌ تاریخی که دانش در چارچوب آن شکل می‌گیرد، سنجیده شود». وقتی کتابی به این سنگینی از لحاظ کار را برای ترجمه انتخاب می‌کنید که دست‌کم باید دو سال از زندگی را، آن هم در سنین کهنسالی که ارزش سالها بسیار گرانبهاتر است، صرف آن کرد، حتماً باید انگیزه‌ای قوی داشت. انگیزه من ترویج رویکردی علمی به «شناخت علمی» است و ترجمه این کتاب را فرصت مناسبی برای ترویج چنین رویکردی در میان دانشجویان و استادان جامعه‌شناسی می‌دانم و آن را از زبان مؤلف تکرار می‌کنم: «تولید شناخت علمی یک عمل اجتماعی است، همانند سایر عمل‌های اجتماعی، دامنه بُرد نظریه‌های جامعه‌شناختی باید موضوع ارزیابی مضاعف باشد...»

 

در دوران باستان مباحث مربوط به جامعه و حقوق جمع و فرد در برابر اجتماع جزء فلسفه و به طور ویژه ضمن مباحث فلسفه سیاسی مطرح می‌شد. شیوه پرداختن به این موضوعات در دوران باستان به‌ویژه در یونان چگونه بود؟ این شیوه چه تفاوت‌های بنیادینی با پرداختن به همین موضوعات در دوران جدید دارد؟

دانش فلسفی مقدم بر دانش علمی است. علوم یک به یک از بطن فلسفه به دنیا آمده‌اند و به‌تدریج حیات مستقل یافته‌اند، علوم مادی (مثل فیزیک، شیمی، نجوم، علوم زیستی) و نیز علوم انسانی (مثل حقوق، اقتصاد، جامعه‌شناسی) ریشه در اندیشه‌های فلسفی دوره‌های باستان و سده‌های میانی دارند. هنوز امروز هم فلسفه الهام‌بخش علوم مادی و انسانی است؛ منتها نگاه فلسفی به «جامعه» یک چیز است و نگاه «جامعه‌شناختی» به جامعه چیزی دیگر. اگر بخواهیم این تفاوت رویکرد میان فلسفه و جامعه‌شناسی را در یک جمله خلاصه کنیم، می‌گوییم فلسفه و اخلاق ویژگی‌های جامعه آرمانی را مد نظر دارند، آنچه باید باشد، در حالی که جامعه‌شناسی آنچه را هست تبیین می‌کند. با این وصف، جامعه‌شناسان از مطالعه آثار فیلسوفان بزرگی چون افلاطون و ارسطو بی‌نیاز نیستند. این ارسطوست که نخستین بار واژه «جامعه» (city) را که به نظرش مدل سازمان سیاسی است، در معنای فنی به کار می‌برد و رابطه مفهوم را با کلّیت نشان می‌دهد و بر افلاطون خرده می‌گیرد که این هر دو را به معنای واقعی در نظر گرفته است؛ چنان که پنداری شبکه روابطی که مایه یگانگی جمع کثیری از افراد است، نه یک نظام صفات و روابط، بلکه شیء یا یک عنصر مادی است.

 

زیمون بودون در فرهنگ اقتصادی جامعه‌شناسی، ذیل مدخل «اجتماع» می‌نویسد: «جای بسی تأسف است که این انتقاد باارزش بیشتر اوقات مدّ نظر جامعه‌شناسان قرار نگرفته است. و زمانی هم که واژه اجتماع (کمونوته) با عنوان کتاب مشهور فردینان تونیس اجتماع و جامعه وارد فهرست واژگان فنی جامعه‌شناسی شد، تفسیرهای ضد و نقیضی از آن تا مدتها مایه آشفتگی بوده است.» منظورم این است که نشان دهم باب گفتگو میان فلسفه باستان و جامعه‌شناسی معاصر همچنان باز است. در دوره معاصر با ظهور نسل جدیدی از جامعه‌شناسان این گفتگو ابعاد وسیعتری یافته است؛ مثلاً نزد فوکو و جامعه‌شناسان معروف به مکتب فرانکفورت (از مارکوزه تا یورگن هابرماس). جورج زیمل که امروز همه او را جامعه‌شناس تراز اولی می‌شناسیم، خودش را فیلسوف می‌دانست. زیمل ـ به قول آدرنو ـ متفکر ضدسیستمی است، همان طور که خودش می‌گوید: «به هیچ عنوان نمی‌پذیرد که گستره زندگی را در یک نظام قرینه سازی‌شده حبس کند». به جای یک سیستم که به عنوان «پیش‌داوری یگانه‌باور» تحقیر می‌شود، زیمل تفکری پویا درباره کلیت زندگی پیشنهاد می‌کند که بر تحلیلی غیر نظام‌مند (غیرسیستماتیک) مبتنی است که میان اشیای ظاهری ارتباطات قیاسی و روابط کنایی برقرار می‌کند و آنها را به عنوان نمایندگان نمادی معنای کلی زندگی تفسیر می‌کند. چون سیستمی در اختیار ندارد که کلیت دنیا را یکجا معرفی کند ـ کلیت نقطه عزیمت نیست، بلکه پس از پرسه‌زدن‌های قیاسی به عنوان نقطه مقصد به دست می‌آید ـ او در صدد برمی‌آید کلیت را با «قرار دادن نزدیکترین اشیا در کنار هم» به چنگ آورد. راهی که پیش از او نیچه پیموده بود.

 

در دوران معاصر، «فلسفه» چگونه در جامعه‌شناسی و مباحث مربوط به این علم حضور دارد؟ آیا می‌توان مرزی میان فلسفه و علم جامعه‌شناسی کشید؟

با مرور نمایه نامهای جلد اول تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی به‌آسانی می‌توان نام ۲۰ فیلسوف و به همین تعداد فیلسوف جامعه‌شناس یا جامعه‌شناس فیلسوف را یادداشت کرد. البته می‌توان میان فلسفه و جامعه‌شناسی مرزی کشید، مخصوصاً از لحاظ روش‌شناسی. حکمت فلسفی با پیشینه ۲۵۰۰ ساله پیوسته جامع‌نگر و هنجارگذار بوده است، دنیای زمینی و ماورای زمینی موضوع بحث و مکاشفه آن بوده است. جامعه‌شناسی با عمری تقریباً ۲۰۰ ساله (اگر پیشگامان را هم به حساب بیاوریم) به سامان‌ روابط اجتماعی در جامعه و به قانونمندی آن، بدون رویکرد هنجارگذاری، توجه داشته است. فصل دوم جلد اول تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی، تحت عنوان «از فلسفه تاریخ تا پیشگامان جامعه‌شناسی»، به‌روشنی مسیر این تحول فکری را نشان می‌دهد. در جهش فلسفی عصر کلاسیک، سده هجدهم ـ قرن روشنگری ـ عقل را پاس می‌دارد؛ اما این عقل پیراسته از هر آرایه متافیزیکی است. دیگر به شیوه لایب‌نیتس (۱۷۱۶ـ۱۶۴۶) استدلال نمی‌شود که «عقل، دانش مطلق و خدا» را یکی می‌پنداشت. «انقلاب کپرنیکی» امانوئل کانت شناسای انسانی را برای همیشه در مرکز عالم شناخت قرار می‌دهد. برای کانت حقیقتی جز ساخته انسان وجود ندارد. در سده هجدهم، فلسفه‌های تاریخ (اصطلاحی که ولتر در ۱۷۶۵ وضع کرده است) می‌کوشند دلیل پیشرفت جوامعی را که علم و خرد می‌اندوزند، فرمول‌بندی کنند.

 

در سنتزهای بزرگ فلسفه تاریخ که ‌اندیشمندان روشنگری (ولتر، تورگو، هرد‌ر…) عرضه می‌کنند، دو متفکر جایگاه ویژه‌ای دارند: ویکوی ایتالیایی (۱۷۴۴ـ۱۶۶۸) و مارکی دوکندرسه فرانسوی (۱۷۹۴ـ۱۷۴۳). ویکو مؤلف اصول یک علم جدید (۱۷۲۵) است.او تصور می‌کند که بشر به موجب منطق چرخش سه دوره‌ای گسترش می‌یابد. با هر یک از این سه دوره که تحول بشر را موزون می‌کند، سرشت‌های انسانی معین و نیز انواع حقوق، حکومت، زبانها و خرد … متناظر است. این دوره‌های سه‌گانه عبارتند از: اول، دوره الهی (عصر شاعران، متألهان، افسانه‌سرایان)؛ دوم، دوره قهرمانان (که خود را قهرمان و فرزند خدایان تصور می‌کنند)؛ سوم، دوره انسانها با «سرشت انسانی و خردمند». این دوره سوم با مشخصه‌های برابری‌خواهی، تفکر، خرد و تکلیف شناخته می‌شود. مارکی دوکندرسه کسی است که در دوره «ترور» (انقلاب کبیر فرانسه) در زندان در انتظار صدور حکم محکومیتش، کتابی نوشت با عنوان «طرح نقشه‌ای تاریخی از پیشرفت‌های ذهن انسان» که در ۱۷۹۵ یک سال پس از اعدامش منتشر شد. در این اثر، که فشرده‌ای از دستاوردهای فلسفی سده هجدهم است، کندرسه جزئیات ده مرحله‌ای را شرح می‌دهد که بشر برای رفتن به سوی «حقیقت و سعادت» از آنها عبور کرده است. در طیف تاریخ انسانی، انقلاب فرانسه در پایان دوره نهم جای دارد. به یمن پیشرفت عصر روشنگری و فضیلت اخلاقی، آخرین دوره دوره وضع اجتماعی، دوره حقوق بشر و برابری اجتماعی خواهد بود. کندرسه نیز در خوش‌بینی ویکو درباره دستاوردهای عصر روشنگری که تاریخ را به سوی ترقی هدایت می‌کند، شریک است. همچنین کندرسه در شکل دادن به شهودی جمعی، یعنی علوم جامعه، شرکت می‌کند. میراثی که جامعه‌شناسان آینده از آن بهره‌مند خواهند شد.

 

مونتسکیو با قبول اصل خرد از قرائت‌های فلاسفه تاریخ (چون ویکو و کندرسه) فاصله می‌گیرد. از آنجا که مونتسکیو از هر گونه دیدگاه هنجاری (بایدها و نبایدها) تبری می‌جوید، بسیاری از صاحب‌نظران اجتماعی (از جمله ریمون آرون) او را پیشگام واقعی جامعه‌شناسی می‌دانند. مونتسکیو نیز معتقد است که واقعیت اجتماعی نظم دارد و از منطقی تبعیت می‌کند؛ اما این معرفت به نظم واقعه اجتماعی، نه امری ایمانی است و نه اخلاقی. فهم دنیای اجتماعی ایجاب می‌کند که ابتدا و برای همیشه هر باور متافیزیکی به نفع تحلیل علتهایی که در شکل‌گیری دنیای اجتماعی دخیلند، کنار گذاشته شود. سپس باید «آنچه را هست شرح داد و نه آنچه را که باید باشد» و در پیشگفتار روح‌القوانین می‌نویسد: «من ابتدا مردمان را بررسی کردم و به این باور رسیده‌ام که این گوناگونی بی حد و حصر قوانین و آداب و رسوم با هوا و هوسشان هدایت نمی‌شود».

 

اندیشه‌های ژان ‌ژاک روسو در چارچوب نظریه‌های حق طبیعی جای دارد. روسو در گفتار در باب منشأ نابرابر اجتماع میان انسانها (۱۷۵۵) نابرابری‌های فراوان و دهشتناکی را افشا می‌کند که مایه جدایی افراد در جامعه‌اند و البته حسرت وضع طبیعی را می‌خورد. او معتقد است که وضع مدنی محصول ضرورت و نیاز طبیعی انسانها نیست، بلکه شرایطی کاملاً تصادفی آن را ایجاد و تحمیل کرده است. تاریخ بستر حوادث متوالی بوده است: ظهور تقسیم کار، پیشرفت فنون با پیدایش مالکیت دست به دست هم داده و نفاق میان اغنیا و فقرا، اقویا و ضعفا را تشدید کرده است. روسو می‌پرسد: در چنین وضعی که همه مجبور به اطاعت از قانون واحدی هستند، چگونه می‌توان آزاد زندگی کرد؟ روسو در قرارداد اجتماعی (۱۷۶۲) به مردم پیشنهاد می‌کند برای یافتن شکلی از انجمن «که در آن هر فرد با همه متحد می‌شود و با وجود این تنها از خودش فرمان می‌برد»، پیمان ببندند. برای حل این تناقض هم پیشنهاد می‌کند که به موجب قرارداد اجتماعی، فرد باید همه حقوقش را به حاکم که همان ملت است، تفویض کند. در این حرکت، انسان که به مقام شهروندی ارتقا یافته است، آزادی مدنی کامل کسب می‌کند. به عقیده روسو «هر کس با دادن حقوقش به همه، آن را به هیچ کس نداده است». پیامد سیاسی این واگذاری حقوق، قراردادی مهم است. قانون وضع‌شده همه برای همه دیگر محصول اراده فردی نیست، بلکه بیان آن چیزی است که روسو اراده عمومی می‌نامد. این اراده عمومی که نماینده منافع عمومی است، چیزی بیش از مجموع اراده‌های فردی و انباشت صرف منافع خودخواهانه است. روسو از این طرح‌واره مفهوم آرمانی سازمان سیاسی را که بیشترین سازگاری را با حاکمیت مردم دارد، استنتاج می‌کند و می‌گوید: «هر قانوی که ملت آن را تصویب نکرده باشد، بلااثر است؛ در واقع به هیچ وجه قانون نیست.»

 

فلاسفه روشنگری، با به کار بستن اصل خرد در تحلیل اجتماعی، اصلی که با تمایلات فردگرایانه که اساس قرارداد اجتماعی است، ارتباط تنگاتنگی دارد، در تاریخ اندیشه‌های اجتماعی نقطه عطفی به شمار می‌آیند. اما دیدگاه جامعه‌شناختی به نظر میشل لالمان به واقع در تلاقی تغییرات (علمی، سیاسی و اجتماعی) تعیین‌کننده‌ای که در اواخر سده هفدهم و تمامی سده هجدهم دوران‌ساز بوده‌اند، واقعاً قوام پیدا می‌کند. انقلاب کبیر فرانسه به منزله فرجام تاریخی‌ روحیه روشنگری جلوه می‌کند، مردمان با گسستن از نظام سلسله مراتبی و سنت به نفع آزادی و برابری توانمندی‌های پرومته‌ای‌شان را در شکل دادن به سرنوشت‌شان به رخ می‌کشند. انقلاب منبع سرشار اندیشه برای نخستین جامعه‌شناسانی بود که به رابطه اجتماعی می‌اندیشیدند، از جمله آلکسی دو توکویل و اگوست‌کنت.

 

دوتوکویل از برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین جامعه‌شناسان است. او درباره این موضوع چگونه می‌اندیشید؟

آلکسی دو توکویل (۱۸۵۹ـ ۱۸۰۵) که ریمون آرون او را به‌حق یکی از پایه‌گذاران پیشگام جامعه‌شناسی می‌داند، قبل از هر چیز نظریه‌پرداز دمکراسی است و دمکراسی را جنبشی تاریخی می‌داند که باعث برابرسازی شرایط در جامعه می‌شود. در دمکراسی، مردم در نظامی زندگی می‌کنند که تحرک اجتماعی به همه اجازه می‌دهد به هر منصب و رده‌ای دست یابند. به خلاف رژیم سلطنتی که بر سلسله مراتب موروثی مبتنی است، رژیم دمکراتیک بر اصل برابری شهروندان بنا می‌شود.

 

نظر آگوست کنت در این باره چیست؟

اگوست کنت (۱۸۵۷ـ۱۷۹۸) واضع اصطلاح «سوسیولوژی» و پدر پوزیتیویسم، توجه خاصی به تحولات جامعه‌های اروپایی سده نوزدهم دارد. او که در طبقه‌بندی علوم از ساده‌ترین به پیچیده‌ترین، جامعه‌شناسی را در رأس (پیچیده‌ترین) قرار می‌دهد، جامعه را با بدن مقایسه می‌کند که در آن فعالیت اندام‌ها برای تحقق هدفی یگانه هماهنگ شده است. بنا بر این کل بر اجزا مسلط است و جامعه لزوماً مقدم است. «جامعه از خانواده‌ها تشکیل شده است، نه از افراد… بنا بر این جامعه قابل تجزیه به افراد نیست؛ همان طور که یک سطح هندسی را به خطوط یا یک خط را به نقطه‌ها نمی‌توان تجزیه کرد. اگوست کنت در قانون حالات سه‌گانه‌اش پویایی اجتماعی و مراحل پیشرفت فهم انسانی را مطالعه می‌کند. حالت اول خداشناسی، حالت دوم متافیزیکی یا انتزاعی و بالاخره مرحله سوم فهم انسانی حالت علمی و اثباتی است. در این مرحله فهم انسانی جستجوی هر علت غایی را کنار می‌گذارد و درصدد شناخت روشمند پدیده‌ها و «قوانین واقعی‌شان برمی‌آید، یعنی روابط تغییرناپذیر توالی‌ها و مشابهت‌ها». از لحاظ تاریخی این مرحله با پیدایش جامعه صنعتی متناظر است.

 

جا دارد به تأثیر انقلاب صنعتی هم در سیر تکوینی جامعه‌شناسی اشاره کنیم. انقلاب صنعتی که از اواخر قرن هجدهم در انگلستان شکل می‌گیرد، به رهایی انسان از قید طبیعت می‌انجامد. صنعتی‌شدن و در پی آن توسعه شهرنشینی، روابط اجتماعی سنتی را رقیق می‌کنند و نه تنها فنون، بلکه خلقیات انسانها را نیز تغییر می‌دهند. با ظهور پرولتاریا ـ طبقه جدید پویا و گاهی شورشی ـ مسائل بی‌سابقه‌ای در جامعه مطرح می‌شود: دشواری شرایط کار، نابسامانی و فقدان بهداشت، الکلیسم، بزهکاری، روسپی‌گری،… برای حل و فصل آنچه در قرن نوزدهم «مسئله اجتماعی» نامیده می‌شد و برای افزایش «بهزیستی» و نیز برای نظارت بهتر بر بخشی از جامعه که خارج از کنترل به نظر می‌رسید، طبقه رهبران و مقامات سیاسی تلاش می‌کنند شناخت بهتری از این دنیای جدید داشته باشند.

 

چه عواملی و چگونه سبب‌ساز پیدایش علم جامعه‌شناسی شدند؟

در پاسخ به پرسش قبلی تا حدودی به این پرسش پاسخ داده‌ام. برای داشتن ایده‌ای روشن‌تر از سیر تکوین جامعه‌شناسی در فرانسه، عبارتی از کتاب یوهان هیلبرون را که با عنوان تولد جامعه‌شناسی (۲۰۰۶) منتشر شده است، نقل می‌کنم: «در سیر تکوین رشته جامعه‌شناسی در فرانسه می‌توان سه مرحله را تشخیص داد: مرحله اول با پیدایش نظریه‌های اجتماعی سکولدر متناظر است. برجسته‌ترین نمایندگان این دوره مونتسکیو و روسو هستند. محور مطالعات آنان را افتراق‌ها و وابستگی متقابل پدیده‌های اجتماعی شکل می‌داد. مرحله دوم، مفاهیم و بازنمایی‌های مردمی که در پرسمان‌های علمی صریح گنجانده شده بودند، به ظهور می‌رسند. این دگرگونی در فاصله ۱۷۷۵ تا ۱۸۱۴ صورت گرفت و عمده‌ترین سردمدارانش کندورسه و کابانیس بودند. از این پس روابط اجتماعی دیگر اشیای مدل‌سازی عقلانی در نظر گرفته نمی‌شدند، بلکه میدان علم تجربی جدیدی بودند. در این مرحله است که اصطلاح «علوم اجتماعی» رسمیت می‌یابد. مرحله سوم از سقوط ناپلئون در ۱۸۱۴ تا نیمه سده نوزدهم با رواج گسترده نظریه‌های اجتماعی (سوسیالیسم) با تنوع فزاینده رهیافت‌ها و با آغاز رشته تحصیلی شدن جامعه‌شناسی مشخص شده است. یکی از شخصیت‌های سرشناس جامعه‌شناسی فرانسه در این دوره، اگوست کنت است. او نخستین اندیشمندی است که از ضرورت یک رهیافت علمی سازش‌ناپذیر دفاع کرد، بدون آنکه پشت یک علم موجود دیگر پناه بگیرد. در نتیجه این مساعدت در پایان سده نوزدهم، سنت جامعه‌شناسی فرانسه پایه‌گذاری شد.

 

میشل لالمان بخش سوم کتاب‌ «تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی» را «ستون پایه‌های جامعه‌شناسی» نامیده و در قالب دو فصل از دورکیم و وبر نام برده است. چگونه این دو پایه‌های جامعه‌شناسی را طرح‌ریزی کردند و علم جامعه‌شناسی بیشتر در چه بخشهایی وامدار اندیشه‌های آنان است؟

 

درست است امیل دورکیم (۱۹۱۷ـ۱۸۵۸) و ماکس وبر (۱۹۲۰ـ۱۸۶۴) به جامعه‌شناسی هویت و شرفِ یک علم مستقل و شایسته ورود به ساحت دانشگاه را داده‌اند، اما این دو جامعه‌شناس بزرگ روی شانه‌ اندیشمندان بزرگی چون مونتسکیو، توکویل، روسو، کانت، هگل، کنت، مارکس، نیچه و… ایستاده‌اند. اگر قبلاً سرمایه مارکس نوشته نشده بود (۱۸۷۶)، احتمالاً اخلاق پروتسانی و روح سرمایه‌داری (۱۹۰۵ـ۱۹۰۴) وبر نوشته نمی‌شد و اگر پیشتر اجتماع و جامعه فردینان تونیس نوشته نشده بود (۱۸۸۷)، احتمالاً در پاسخ به آن، دورکیم «درباره تقسیم کار اجتماعی» (۱۸۹۳) را نمی‌نوشت. به نظرم لالمان به‌حق دورکیم و ماکس وبر را ستون پایه‌های جامعه‌شناسی معرفی می‌کند. هر دو دغدغه روش‌شناسی (متدولوژی) داشتند و می‌خواستند که جامعه‌شناسی با روشهایی متناسب با موضوعش به کار تحقیق بپردازد. جامعه‌شناسی یک علم بازتابی (reflexive) است، یعنی شناسا (سوِژه) و موضوع (اُبژه) شناخت هر دو انسان هستند؛ بنا بر این هر دو جامعه‌شناس روشهایی را برای مطالعه مسائل اجتماعی (که بنا به تعریف مسائل انسانی هستند) تدوین و توصیه می‌کنند که راه را بر مداخله سوابق ذهنی و پیشداوری‌های جامعه‌شناس در بررسی مسائل اجتماعی ببندند. جامعه‌شناسی امروز در رویکردهای روش‌شناختی، وامدار دورکیم و وبر است که سعی می‌کنم آن را از زبان مؤلف تاریخ اندیشه‌های جامعه‌شناسی به اختصار بیان کنم.

 

دورکیم در قواعد روش جامعه‌شناختی (۱۸۹۵) اصول بنیادینی را اعلام می‌کند که جامعه‌شناس باید از آنها تبعیت کند. نخست باید «وقایع اجتماعی را به مثابه اشیا در نظر گرفت». منظور این نیست که وقایع اجتماعی شیءاند، بلکه به‌سادگی می‌خواهد بگوید درست به شیوه فیزیکدان یا زیست‌شناس که موضوع مطالعه‌اش را «از خارج» مشاهده می‌کند، جامعه‌شناس نیز باید از وقایع اجتماعی که تحلیل می‌کند، فاصله بگیرد. برای ساختن موضوع مطالعه جامعه‌شناسی به قاعده دومی نیاز است و آن جداسازی و تعریف جامع و مانع مقوله وقایعی است که جامعه‌شناس در نظر دارد بررسی کند. بالاخره قاعده سوم روش‌شناختی جامعه‌شناسی مبتنی است بر تبیین وقایع اجتماعی با وقایع اجتماعی پیشین و نه با پدیده‌های زیست‌شناختی، روان‌شناختی و… دورکیم به سیاق زیست‌شناسی پزشکی دو نوع وقایع اجتماعی را تمیز می‌دهد که عبارتند از واقعه «عادی» (نرمال یا بهنجار) و واقعه نابهنجار (پاتولوژیک). تزی که دورکیم در درباره تقسیم کار اجتماعی از آن دفاع می‌کند، این است که کارکرد نخست تقسیم کار تولید همبستگی اجتماعی است. نتایج ثانوی که از تقسیم کار در جامعه به بار می‌آیند (چون پیشرفت صنعت، هنرها و خدمات اقتصادی)، در کنار تأثیر اخلاقی تقسیم کار چیزهای مهمی نیستند. در واقع تقسیم کار ملاط یگانگی بدنه اجتماعی است و بر اثر آن نیاز به نظم و هماهنگی برآورده می‌شود. در این چشم‌انداز تقسیم کار علت اول انسجام و همبستگی اجتماعی است. دورکیم تکامل حقوق را به عنوان شاخص تکامل جامعه‌ها مثال می‌آورد و با تفکیک دو نوع مجازات (تنبیهی و ترمیمی) متناظر با دو قاعده حقوقی، از آن دو نوع همبستگی اجتماعی نتیجه می‌گیرد که عبارتند از همبستگی مکانیکی (خود به ‌خودی)، از مشخصات جامعه‌های ابتدایی، و همبستگی ارگانیکی (آلی) که مخصوص جامعه‌های صنعتی است. ماکس وبر، مؤلف آثار کلاسیک در جامعه‌شناسی، را می‌توان بنیانگذار جریانی همیشه زنده و بارور دانست. جامعه‌شناسی به مثابه علم فعالیتهای اجتماعی به موجب اصل معرفت‌شناختی وبری، علم تفهمی و تبیینی است. وظیفه جامعه‌شناس فهمیدن و تبیین کردن معنای کنش انسانها و نیز ارزشهایی است که این کنشها حامل آنها هستند. هدف روش تفهمی، بازسازی معنایی است که افراد به کنشهایشان می‌دهند. وبر به پشتوانه میراث نیچه‌ای که مسئولیت آن را آشکارا به عهده می‌گیرد، می‌پذیرد که زندگی مبارزه دائمی و بیانگر اراده‌ای خستگی‌ناپذیر برای بهبود وضع انسان است.

 

استاد نیک‌گهر، مهمترین مباحث جامعه‌شناسی معاصر چیست؟

به نظر من مهمترین چالش پیش روی جامعه‌شناسی، امروز چون دیروز، تلاش در فهم امر اجتماعی است تا به انسان کمک کند که از صور گوناگون سلطه و توهم رهایی یابد.

 

 

منبع: روزنامه اطلاعات؛ بهمن 94

 

۱۵۶۶

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید