روز
جمعه دوم اسفند مطابق با بیستمویکم فوریه، روز جهانی زبانمادری بود. زبان مادری
آنقدر مهم و پاسداشتنی است، که یک روز خاص در دنیا، بدان اختصاص یافتهاست. مگر
نقش زبان مادری در زندگی انسانها چیست؟
در قرآن، اختلاف و گونهگونگی زبان، جزء نشانههای قدرت
الهی قلمداد شده؛ نیز تنوع رنگ و نژاد، بهانه آشنایی اقوام و تیرهها عنوان یافتهاست.
به نظر من در میان بیشمار معجزات آفرینش، یکی از سربهمُهرترین
و اعجابانگیزترینها، اصل زبان و زانپس تنوع و تعدد زبانهاست. این معجز عظیم،
لیک از آن روی که با زندگی شبانهروزی ما، همچون دم و بازدم ما، با ما همراه و همنفس
است، از هیمنه در چشم ما افتاده و هیچ تأمل و نگاهی را به خود نمیتابانَد؛ همچو
خورشید، که تا هست و میتابد، هیچ چشمی را به سوی خود نمیخوانَد.
زبان مادری، آموختنی نیست؛ زیستنیاست؛ و همین است معجزه
زبان، که خدای آفریننده بدان توجه دادهاست. کودک، در آستانه زبانگشایی، نمیداند
از دستور و نظم زبان، چه چیز را باید رعایت کند و کلمات را بر چه فرمی کنار هم
بنشاند و از پیش، نه میاندیشد و نه میتواند بیندیشد، که آرایش جمله را بر چه نظم
و نسقی بچیند؛ اما آنچه را باید بگوید، در صرف فعل و کاربرد ضمایر و حتی صفات و قیود،
درست به کار میبَرَد، و در این کاربری و انتظامدهی به کلمات در قالب جملات، به
تنها چیزی که توجه ندارد و بدان نمیاندیشد، «دستور زبان» است!
بدین سبب است که گویند: «زبان، مال مردم است». بدینسان،
دستور زبان، پیآمد این «مال»، برساخته دستوريان میشود. به بیان دیگر، سعدی جان
بر وفق نظم و قاعدهای که دستورزباننویسان نوشتهاند، نظم و نثر نساخته؛ بلکه بر
عکس، از گفتار سعدی، که تراز سخن پارسیاست، بنای قواعد دستور زبان را گذاردهاند
و برپاکردهاند.
زبان مادری ما پارسیان، صندوق محافظت از گنجهای فرهنگ و
اخلاق و ادب و آداب و زندگی، در یک کلام، گنجور آدمیت ماست.
نمیدانم آیا میدانید، یکی از خوشآهنگترین زبانها در
دنیا در گوش ناآشنایان به زبان پارسی، زبان پارسیاست!؟ ما را میشنوند و کلاممان
را نمیفهمند و اما از آهنگ سخن پارسیمان لذت میبرند؛ همچون سمفونی بتهوون و آرشه
باخ و ردیفهای موتزارت و اپرای اشتراوس، که بود و نبود کلام در آنها، لذت گوشکردنشان
را نه میافزاید و نه کم میکند.
دریغا دریغ اما، هزاران و هزار افسوس؛ امروز در میان ما
پارسیان ایرانی، به هزار و یک دلیل -از جمله بیخبری- این زبانِ بنیانی به بیمهری
جانگزایی دچار شده؛ تو گویی «کرونایی» پنهانتر از پنهانکردنیهای اخیر، سالهاست
به جان این زبان افتاده؛ خورهوار و موریانهصفت.
گول بنیادها را - به نام آن شاعر و این نویسنده - نخوریم؛
زبان پارسی، جایگاه هیمنه و جلال و حرمت و زیباییاش در زندگی زیستنیمان کجاست؟ :
-دانشآموزانمان در آموختن و علاقهمندشدن و حرمتنهادن به
زبان فاخر مادری خود، چه میزان، سترگ و شگرف، آموزش میبینند؟
-دانشجویانمان در کنار حل و فصل فرمولهای ریاضی- فیزیک برای
نمایشهای المپیادی، چقدر سواد فارسی دارند و چقدر بر آن میافزایند؟
-مدرسان و استادانمان با زبان مادریشان، چه میزان آموخته
و آمیخته حرفهای، کلاسیک و آکادمیک هستند؟
-ذائقه عمومی مردمان ایران امروز ما با زبان درست و معیار
پارسی، چقدر آشنا و یا علاقمند است؟
-رسانههای ما، به خصوص آنکه قرار بود دانشگاه عمومی شود،
چقدر زبان پارسی را به درستی میدانند و حرمت مینهند و از زبانورزان آزموده و پارسیشناسانِ
زبانْسوده بهره میبرند؟
از چهار سؤال فوق بگذریم! از طبله سخنگویان روزمره و هفتگی
و پرآواز، که صدایشان به گوش عوامناس میرسد، چقدر بوی عطر پارسی لطیف و زیبا و
فاخر و ادیبانه- بلکه مؤدبانه!- برمیخیزد!؟ - پژواک طبل بدْسخنگویان درشترو و اشتلمکنان
نادرستگو که دیگر سهل است؛ این زمان بگذار تا وقت دگر!
--------------------------
پینوشت
شاید بعضی خوانندگان دائمی این مشقِ مکتوب، خرده بگیرند که
در کرّ و فرّ جولان کرونا، این دیگر چه نوشتاری است!؟
درک می کنم؛ فقط خواستم، اگر در چیزی آگاهی و دانشی ندارم،
لااقل دو کار نیز نکنم: اول، بر طبل اضطراب و ترس مردم بیش نکوبم؛ دوم، با اظهارات
کارناشناسی، به سهم خود صحنه را بر سررشتهداران تنگتر نکنم.
منبع: روزنامه اطلاعات؛ پنجشنبه ۸ اسفندماه ۱۳۹۸