مقالات

بهمنیار و فرهنگ عامه

سیدمسعودرضوی  ۱۳۹۰/۱۰/۲۸
سیدمسعودرضوی

عرض و طول فرهنگ هر قوم، از آثار پیچیده و فاخر نخبگان تا ادب و حکمت عامه و لطایف و حتی خرافات موجود در یک جامعه را در بر می‌گیرد. در گذشته، به این بخش اخیر اهمیت کمتری داده می‌شد و تصور غالب این بود که تصویر فرهنگ را تنها می‌توان در کتب بزرگان دانش و اعاظم فرهنگ و ادب قوم دید. اندک بودند کسانی که متوجه اهمیت و ژرفای فرهنگ عامه شده، و از طریق آن به نهانی‌ترین خاستگاه‌های اخلاق و باورها و عقاید و اسطوره‌ها و حکمت برخی مناسبات اجتماعی در میان مردم پی‌برده بودند. جهان کهن، فرهنگ را نخبه‌گرا و صدرنشین می‌پنداشت و منزه‌تر از آن می‌دانست که به حکمت و زبان و باور عوام آغشته شود. تنها اندکی از حکیمان و دانشوران بزرگ بودند که با عقل پنهان در این امور و مفاهیم مضمر و ارزش بی‌حد و حصر آن را دریافته و حتی فراتر رفتند و منزلت زیبایی‌شناسانه آن را نیز پذیرفتند و کوشیدند به دیگران بیاموزند.

 

امروزه ما می‌دانیم که بخش مهمی از غنای شکلی و محتوایی غزلهای خواجه حافظ یا کلیات آثار شیخ سعدی یا تمثیلات مولانا جلال‌الدین، وامدار زبان و باورها و مفاهیم معتبر در کوچه و بازار و قوام یافته در میان توده گمنام مردمان فارسی‌زبان است. محققان و ادب‌پژوهان در این باب رساله‌ها نوشته و پژوهشها کرده‌اند و کم و بیش ما نیز از آن آگاهیم. اما برخی ادبا و حکمای خردمند ما، که در صدر ایشان عبید زاکانی قرار دارد، در همان دورانی که کرشمه قلم بزرگانی همچون شیخ اجل و خواجه شیراز و ملای روم، رشک سروش فرشتگان بود، خود را یکسره وقف فرهنگ عامه کرده و از ذخیره بی‌پایان این فرهنگ حظی وافر برده و به خوانندگان خود لذتی اوفر ارزانی فرمودند. البته عبید بر جنبه‌های انتقادی و افشاگرانه‌ای که در کنایات و لطایف عوام بود، تأکید بیشتری داشت و از این جنبه، آثار یگانه و بی‌مانند خود را تدوین فرمود؛ اما نبوغ و درک بی‌مانند مردی چون او بود که نسخه مکتوب لطایف و برخی باورها و جستارهای ارجمندی از ادب عامه را برای ما باقی نهاد و هنوز که هنوز است و تا زبان پارسی و فرهنگ ایرانی برجاست، این مکتوبات و رسائل گرامی نیز خوانده خواهد شد.


باری، به رغم نفوذ و وسعت این آثار، گذشتگان ما آن را جدی و در زمره علوم و منابع ارجمند تحقیق قلمداد نمی‌کردند. غالباً در حاشیه و جهت تفنن و تفریح خاطر به کار می‌آمد و عمدتاً بر جنبه طنز و مزاح یا بهره هجو و هزل به کار گرفته می‌شد. اغلبی از شعرای بزرگ ما، در قصاید و اشعار معروف به «اخوانیات» یا در حکایاتی که در قالب قطعه سروده می‌شد و برخی دیگر از صورتهای شعر کلاسیک پارسی، به سراغ این گونه مسائل رفته، طبعاً لطایف و طنزها و کنایات ظریف و حتی دشنامها و بددهنی‌های مرسوم و مکتوم نیز در اینجا مجال طرح می‌یافت. تنها برای دوستان و محافل خودمانی هم نبود، به رسم خصومت نیز هزل و هجو و نقدهای بسیار سروده و در تتمه دواوین شعرا یا دیگر آثار بزرگان ادب و فرهنگ ایران ضمیمه شده است. از مهستی گنجوی و برخی شعرای اولین تا ادیبان شاعران مکتب عراقی، تا سرایندگان سبک وقوع و مکتب هندی و عصر بازگشت و رستاخیز تا این زمان؛ بر حجم و کمیت این نوع آثار دائماً افزوده شده و تجلیات مختلفی از این ژانر ادبی پدید آمده است.


آغاز ثبت و ضبط فرهنگ عامه
خوشبختانه در دوران ما، جمعی از استادان و ادب‌دانان برجسته و نکته‌سنج، پژوهشهای ارزشمند و مهمی در این عرصه‌ها انجام داده و دیگر مثل سابق، دست ما کاملاً خالی نیست. تصور می‌کنم از اواخر عهد قاجار و در دوران سلطنت ناصرالدین شاه بود که عده‌ای از زبدگان فکر و فرهنگ، متوجه اهمیت فرهنگ عامه یا فولکلور شدند و برای ثبت و ضبط آن آستینی بالا زدند. بی‌گمان در رأس این گروه، ستاره درخشان ادب ایران، میرزا حبیب‌ اصفهانی، روشنفکر و نثرنویس تبعیدی ایران در استانبول بود که با دقت و در عین حال وسواسی پژوهشگرانه، نخستین آثار انتقادی در عرصه‌ ادب عامه ضبط و ثبت کرد. حیطه کار او وسیع و کیفیت آثارش وضیع و متناسب با وضع فرهنگی عصر جدید بود.

میرزا حبیب دو رمان انگلیسی و فرانسوی به نامهای «سرگذشت ژیل بلاس» اثر آلن رنه لوساژ و «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی» به قلم جیمز موریه را به نثر خیره‌کننده پارسی برگرداند. او در این دو اثر، فرهنگنامه‌ای از زبان عامه و صحنه‌هایی از زندگی مردم کوچه و بازار و صفحاتی از عادات و تمایلات ایشان و توصیفاتی از وضع شهرها و اجزای زندگی و سرانجام گنجینه‌ای از تمثیلات و ضرب‌‌المثل‌ها و کنایات و استعاره‌ها و تکیه‌کلامهای عامه مردم را گنجاند. اما کارش منحصر به این نبود. او درباره مسائل مربوط به واژگان و دستور و ساختار زبان پارسی هم کوششها کرد. نخستین دستورزبان پارسی را نوشت و اصطلاح دستور را به جای نحو عربی و گرامر فرنگی را جا انداخت.

میرزا حبیب برخی تلخیص‌ها هم از آثار مهم ادبی انجام داده و مهمتر از اینها، او نخستین تصحیح‌های انتقادی و امروزی از چند اثر ادب عامه انجام داد؛ از جمله تصحیح و انتشار دیوان نظام فارسی (معروف به البسه) و دیوان ملا بُسحاق شیرازی (متخلص به اطعمه) که هر دو فرهنگنامه‌های ارزشمندی از ذخیره ادب مردمی است که خالی از طنز و لطایف ظریف هم نیست. به هر جهت تردید نباید کرد که میرزا حبیب، سلسله جنبان این جریان در روزگار ما بوده و تحت تأثیر او، افراد دیگری مثل محمد مقدم و سیدمحمدعلی جمالزاده نیز شروع به نگارش نثرهای مرسل و متکی به ارزش زبان عامه می‌نمایند.

مرحوم استاد جمالزاده که به درستی پدر قصه نویسی نوین ایران نام گرفته، اندکی پس از میرزا حبیب شروع به کار کرد. او قصه‌های زیبایی نوشت که سرشار از مثل‌ها و متل‌ها و تکیه‌کلامهای توده‌های فرودست مردم بود. «یکی بود یکی نبود»،‌ «فارسی شکر است»، «دارالمجانین»، «کباب غاز»، «صحرای محشر» و تعداد پرشماری از این آثار،‌میراث قلم این مرد عاشق ایران زمین است. قبلاً میرزا حبیب اصفهانی، در پایان دواوین اطعمه و البسه و آثار دیگر، فرهنگی از اصطلاحات عامه گردآورده و قصد داشت فرهنگنامه مجزایی از آنها به دست دهد؛ اما ظاهراً‌ موفق نشد. جمالزاده این کار را کرد و فرهنگی از گویش و مثل‌ها و عبارات و اصطلاحات را از تداول روزمره استخراج و ثبت کرد. کتاب مهمی هم به نام «خلقیات ما ایرانیان» نوشت که واکنشهای مثبت و منفی فراوانی برانگیخت؛ لذا باید میرزا حبیب و جمالزاده را پیشگامان توجه و تحقیق در فرهنگ عامه قلمداد کرد.

اندکی پس از آن، و شاید مقارن جمالزاده، تحقیقات ژرفتری در ادب عامه به دست استاد داستان‌نویسی، صادق هدایت انجام گرفت که فقط جنبه گردآوری و ثبت نداشت، بلکه بر نگاه نقاد و تحلیل‌گری شکل گرفته بود که با هدف کاوش در لایه‌های عمیق فهم اجتماعی و برقراری پیوند با روح قومی و فرهنگی توده مردم تداوم می‌یافت.

در کنار هدایت استاد نامدار ادب، علامه علی‌اکبر دهخدا نیز فرهنگ‌نامه کم‌نظیر خود به نام «امثال و حکم» را تألیف و تکمیل می‌فرمود. اثری درخشان و عالی که بعدها به کوشش دانشور فقید استاد دکتر محمدمعین تکمیل و منتشر شد و یکی از مهمترین منابع مطالعات مربوط به زبان و فرهنگ عامه را در ایران قلمداد شد. از پی این دانشوران، داستان‌نویسان، ادیبان، محققان و کوشش‌گران زیادی ظهور کرده و هر یک گوشه‌ای از کار را گرفتند که مرحوم استاد انجوی شیرازی، مرحوم احمد شاملو، دکتر جابر عناصری، استاد احمد مجاهد و عده زیادی از دانایان فرهنگ ایران به این موضوع توجه نشان دادند و آثار مهم و مفیدی بر جای نهادند. یکی از استادان دانشوری که به این موضوع علاقه نشان داد و اثری جالب و خواندنی تالیف کرد، مرحوم استاد احمد بهمنیار، آموزگار شهید و پژوهشگر فهیم اوایل سده خورشیدی کنونی است.

شرح احوال احمد بهمنیار
درباره زندگی و نسب و حسب و مشاغل و فعالیتهای علمی بهمنیار، یا به عنوان روزگار جوانی: میرزا احمد دهقان، خوشبختانه منابع موثق و مفیدی در دسترس است. وی در روز 9 بهمن ماه 1262، برابر با 29 ربیع‌الاول سال1301 قمری در کرمان زاده شد. او در زادگاهش تحصیل کرد و نزد آقا میرزاحسن کوهبنانی و ملاغلامرضا رباطی علوم مقدماتی را آموخت. پدرش آقامحمدعلی و برادر بزرگترش آقا محمدجواد که هر دو به «معلم» معروف بودند، آموزش صرف و نحو و دیگر علوم متعارف را به احمد عهده‌دار شدند؛ اما عمر پدر چندان دیر نپایید و از آنجا که فرزند بسیار کوشا و باهوش بود، به سرعت ترقی کرد و در 16 سالگی صاحب کرسی تدریس شد. اندکی بعد در 18 سالگی، نه فقط تدریس می‌کرد، بلکه نظامت و اداره مدرسه ابراهیمیه (مدرسه علمیه و سعادت سالهای بعد) را نیز به عهده گرفت. علاقه‌اش به تعلیم و تدریس چنان بود که بعداً همت کرد و خود مدرسه‌ای به نام اسلامیه (یا عمادیه در سالهای پسین) تأسیس نمود.

این گرایشها و فعالیتها در وجود او، حاصل و محصول نوعی تجددخواهی و میل به ترقی بود. طبع شعر قوی داشت و از جوانی با تخلص «دهقان» شعر می‌سرود. به تدریج شور جوانی و افکار آزادی‌خواهانه، پایش را به محافل سیاسی و صفحات روزنامه‌ها باز کرد و همراه دیگر آزادیخواهان کرمان به فعالیت در شاخه حزب دمکرات در آن منطقه پرداخت. سواد و اشتیاق و اعتمادی که در او دیده می‌شد، تأثیرش را بر اطرافیان می‌افزود. در سال 1289ش روزنامه‌ای به نام دهقان راه انداخت که ناشر افکار و اشعار انقلابی و آزادی‌خواهانه بود؛ اما فضای واپس‌گرا و استبدادزده محلی، تساهلی نشان نمی‌داد. پنج سال پس از آن، او و گروهی از هم مسلکان و دوستان حزبی‌اش بازداشت و به حبس در ارگ کریمخانی در شیراز گسیل شدند. بیش از چهارده ماه در این زندان بود؛ اما بیکار ننشست. در مجلس زبان ترکی استانبولی را آموخت و معروف است که قصیده شکوائیه‌ای زیبا سرود که بعدها بسیار خوانده و از سوی برخی ادبای بزرگ تحسین شد. ابیاتی از چکامه غم گرفته چنین است:

 

مرا جان بفرسود ازین زندگانی                    که در وی ندیدم دمی شادمانی
چه‌ها می‌توان یافت در آن حیاتی                 که بر جان کند بار ننگش گرانی
من ای زندگانی، بست آزمودم                    تو آنی که از هر چه بدتر همانی
حکیم از گلستان دنیا نچیند                        به جز خار اندوه و نامهربانی
چه آسایشی خیزد از مرز و بومی                که جلاد بر وی کند مرزبانی

 

از بهمنیار تعهدی مبنی بر عدم دخالت در امور سیاسی و کنارجویی از فعالیتهای حزبی گرفتند و در سال 1296 همراه با دیگر زندانیان آزاد و به تهران فرستاده شد. این زمان، مملکت درگیر مشکلات و نارسایی و فقر و پریشانی بود. بهمنیار جوان هم تنگدست و رنج‌کشیده بود و به ناچار برای امرار معاش به استخدام اداره مالیه خراسان درآمد. با این همه، فکر فرهنگ و شور سیاست رهایش نکرد. در واپسین سالهای حکومت قاجار و در ابتدای قرن هجری شمسی کنونی ـ 1301 خورشیدی ـ در خراسان روزنامه‌ای به نام «فکر آزاد» منتشر کرد که می‌توان از عنوان آن، پی به مواضع و خط مشی آن برد. سال بعد، از شغلش استعفا کرد و راهی پایتخت شد. روزنامه‌اش را هم با خود آورد و کوشید آن را در هیاهوی تهران منتشر نماید. در این کار، شاعر آزاده، حسین پژمان بختیاری هم او را یاری می‌داد؛ اما پس از یک سال دچار مشکلات متعددی شد. در این ایام حکومت تغییر کرد و رضاشاه و تشکیلات و سلسله تازه برقرار شد.

احمد بهمنیار به سال 1305 در وزارت فرهنگ استخدام شد و به اداره معارف آذربایجان منتقل شد. یک سال در دبیرستان محمدیه تبریز تدریس کرد؛ اما باز هم دوام نیافت و به تهران بازگشت. در سال 1306، در زمان داور که بنیان‌گذار دادگستری جدید در مملکت بود، به آن اداره رفت و در تصحیح و تنقیح قوانین و ساما‌ن‌دادن به تشکیلات عدلیه به برخی فضلا و قانون‌دانان و شخصیت‌های دانشور یاری داد. عدلیه، امکان سفر و مأمویت به مناطق مختلف کشور را برای بهمنیار فراهم کرد. به قزوین و بعد به همدان رفت و در آنجا با وزیر وقت معارف آشنا شد. این وزیر، بهاء‌الملک، برادر اعتمادالدوله میرزا یحیی‌خان قراگزلو بود و تحت تأثیر دانش و فضل و متانت بهمنیار قرار گرفت. به خواهش و سفارش بهاء‌الملک، بهمنیار به وزارت معارف منتقل و جهت تدریس در مدارس مهم تهران ـ از جمله دارالفنون ـ انتخاب شد. در بهمن ماه سال 1310 به جهت تدریس در دارالمعلمین عالی نیز برگزیده شد.

فعالیتهای کاری بهمنیار همچنان ادامه داشت تا آنکه تحولی مهم در نظام آموزش عالی ایران رخ داد. در سال 1313 دانشگاه تهران تأسیس شد و بهمنیار که آموزگاری متبحر و فاضل در درسهای ادبیات پارسی و عربی و فلسفه و منطق بود، به دانشکده معقول و منقول راه یافت و به تدریس تاریخ در این دانشکده پرداخت. اندکی بعد، در سال 1315 از سوی شورای عالی دانشگاه تهران، به عنوان استاد ادبیات پارسی و عربی در دانشکده ادبیات برگزیده و مشغول به کار شد. کار منظم و آثار ارزشمند و پژوهشهای مفید بهمنیار سبب شد تا مدارج کمال و ترقی را به سرعت طی کند. در سال 1321 به عضویت پیوسته فرهنگستان ایران درآمد. او در طی همین سال‌ها ـ از 1318 به بعد ـ با علامه دهخدا در تنظیم و تکمیل لغتنامه همکاری می‌کرد.

کار و فعالیت زیاد، بر جسم استاد بهمنیار اثر نهاد و عوارض آن در اوایل دهه 1330 آشکار شد. رخدادهای غمبار سیاسی در سال 1332 نیز برای این مرد شریف و دانا، که در جوانی سیاستگری آرمان‌خواه و در تمام عمر فرهنگمردی ایران‌خواه بود، بسیار فرساینده بود. در نیمروز جمعه 12 آبان سال 1334، موطن جسم را ترک کرد و درگذشت. پیکر استاد بهمنیار در گورستان وادی ایمن کربلا به خاک سپرده شد.

تألیفات و شعرهای بهمنیار
بخشی از تألیفات استاد بهمنیار، مقاله‌های اوست که در روزنامه‌هایی که خود منتشر می‌کرد به چاپ می‌رسید. برخی نوشته‌های او، که با دست خطی زیبا تحریر می‌شد نیز پراکنده شده و ممکن است بعداً منتشر شود. مقالات علمی و ادبی هم در مجلات دیگر به چاپ رسانده است؛ از جمله:

ـ املای فارسی، مجله آموزش و پرورش، سال 23، شماره‌های 4 و 5 و 9 و 10، این مقاله بعداً در جلد اول مجله فرهنگستان تجدید چاپ شد و همان است که در مقدمه لغتنامه دهخدا نیز آمده است.
ـ هوش باطن، نامه شهربانی؛ سالهای 1318 و 1319.
ـ بر حکمت سعدی نتوان خرده گرفتن، مجله تعلیم و تربیت (سعدی‌نامه)، سال 8، ص 649.

به جز اینها، او تلخیص‌هایی از متون کهن و درجه اول ادب و فرهنگ ایران برای تدریس در مدارس و دانشگاههای کشور فراهم کرده و آثار زیادی از رسایل شیخیه، خاصه تقریرات و رساله‌های حاج محمد کریم‌خان کرمانی به خط اوست. دیگر آثارش شامل تصحیح و تألیفهای باارزشی است که جملگی از منابع مفید و موثق برای محققان محسوب می‌شود.

همشهری فاضل و شیرین سخن بهمنیار، استاد محمدابراهیم باستانی پاریزی، مقاله شیوا و مفصلی در شرح احوال و کیفیت آثار و حیطه افکار نوشته که بسیار خواندنی و نکته‌سنجانه و عبرت‌آموز است. این مقاله که در ابتدای «داستان نامه بهمنیاری» منتشر شده، حامل و منبع اغلب اطلاعاتی است که در زندگینامه‌های بعدی آمده است: از جمله مقاله مندرج در جلد 4 دانشنامه جهان اسلام (صفحات 847 و 848)، که گزارش کوتاهی هم از آثار مرحوم استاد بهمنیار داده است:

بهمنیار فهرست آثار و تألیفاتش را به خط خود نگاشته است. مهمترین آثار چاپ شده وی عبارتند از: روزنامه دهقان (کرمان، دوسال ـ 1329 ـ 1331)؛ روزنامه فکر آزاد (مشهد، دو سال و تهران، یک سال ـ 1301 ـ 1304 ش)؛ تحفه احمدیه در شرح الفیه ابن مالک (1330، دو جلد)؛ تصحیح اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید (تهران 1313 ش)؛ تصحیح التوسل الی الترسل بهاءالدین محمد بن‌مؤید بغدادی (تهران 1315 ش)؛ تصحیح تاریخ بیهق ابوالحسن علی بن زید بیهقی (تهران 1317 ش)؛ شرح احوال و آثار صاحب بن عباد (به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، دانشگاه تهران، 1344 ش)؛ تصحیح الابنیه عن حقایق الادویه (به کوشش شادروان دکتر حسین محبوبی اردکانی، دانشگاه تهران، 1371 ش)؛ داستان نامه بهمنیاری (به کوشش فریدون بهمنیار، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1369 ش)؛ دیوان اشعار (بی‌تا)، تصحیح زبده‌التواریخ در تاریخ آل سلجوق (؟)، تاریخ ادبیات عربی در سه جلد (؟) و...

همان‌طور که گفته شد، رسایل مرحوم بهمنیار از عمق و غنای خاصی برخوردار است. «رساله املای فارسی بهمنیار که بیش از نیم قرن از چاپ آن می‌گذرد، مانند دیگر آثار وی، از جهت صحت و اتقان مطالب و نظم منطقی و قبول خاص و عام، از بهترین آثاری است که تاکنون در این باره تألیف شده است.» (دانشنامه، همان) در دایره‌المعارف ایرانیکا، او با عنوان دانش‌پژوه، معلم و ادیب معرفی شده است.

مردی که در 16 سالگی استعداد و لیاقت داشت زبان عربی و ادبیات فارسی را به بهترین نحو ممکن، تا آن حد بیاموزد که بعد از مرگ پدر دانشمندش، حوزه درس وی را زیر نظر بگیرد و تدریس کند.

استاد بدیع الزمان فروزانفر درباره احمد بهمنیار گفته است: در سال 1301ش، روزنامه فکر آزاد را در خراسان منتشر ساخت و درست همین هنگام بود که این ضعیف را با این استاد قوی‌دست اتفاق آشنایی و دیدار افتاد. و سبب آن بودکه مرحوم استادم، میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری، که از بزرگان ادبای قرن اخیر بود و اغلب اشخاصی که به شعر و ادب عربی و فارسی آشنایی دارند، تربیت یافته محضر آن بزرگوارند و بیشتر استادان ادب نیز از محضر آن آفتاب معرفت اکتساب انوار فضایل کرده‌اند، از کمالات نفسانی و حُسن ذوق و لطف اصالت و وسعت اطلاع جناب آقای بهمنیار برای ضعیف مطالبی فرموده بودند؛ و چون استاد مرحوم کمترکسی را قبول داشتند و حتی از متقدمین ادبا عده معدودی را می‌ستودند، تصدیق ایشان از مقام علمی و ادبی این استاد گرامی، برای شاگردان ایشان فوق‌العاده عجیب بود و غریب می‌نمود، در همان ایام. (پژوهشگران ایران ، ج1 ، ص372)

اما از دیوان اشعار مرحوم استاد، گویا حدود هزار و پانصد بیت برجا مانده است که شامل چند قصیده و غزل و مسمط است و برخی مثنویها و قطعه‌ها و غالباً در نشریات گوناگون منتشر شده است. معروفترین شعرش که از سوی ادبا و استادان علاقمند به سبک خراسانی در دوره اول دانشگاه تهران بسیار پسند افتاده و ستوده شده است، «چکامه حبسیه بهمنیار» است که صد و بیت دارد. مثنویها وقطعه‌های حکایی و مطایبات انتقادی و طنزآمیز نیز دارد که برخی‌ از آنها مشابه یا ترجمان داستانهای حیوانات ـ فابل ـ به شیوه‌ و سیاق لافونتن فرانسوی است. وی به سبک قدما و شاعران هم روزگارش ، ماده تاریخ‌هایی، از قبیل تاریخ تأسیس برخی مدارس یا وفات دوستان و امثالهم هم سروده است و البته غزلیاتی هم دارد؛ از جمله این غزل:

نشست سیل سرشک از دلم غبار ملال                   سبک نگشت ز افغان و ناله بار ملال
فغان که برق امیدی نمی‌کند جستن                        ز ابر حادثه‌بار فضای تار ملال
هجوم جیش بلا را دریغ و درد که نیست                    در این زمانه پناهی به جز حصار ملال
میانه من و سرمنزل سلامت و امن                           کشیده دست قضا، سیم خاردار ملال
بسی نهال نشاندیم در زمین امل                            که زان نهال نچیدیم غیر یار ملال
ملال تیره چو شب کرد روزگار مرا                              که باد چون شب من تیره روزگار ملال
نشاط و خرمی از ما مجو که طینت ما                       سرشته‌اند ز آب و گل دیار ملال
چکامه طرب‌آور مخواه از دهقان                                که هست طبعش پرورده کنار ملال

 

از حیث مضمون و حس و حال، شعر بهمنیار تلخ است و این انعکاسی از اوضاع و سرگذشت اوست. به سبک خراسانی و شعر فاخر شعرای متقدم پارسی گرایش داردو فخامت کلام و صنعت پردازی را در حد اعتدال مجاز می‌داند . برای مثال برخی ابیات این قصیده که در منقبت امام رضا(ع) سروده، واجد همین ویژگی‌های سبکی است:

چرخم ز بس به جرم هنر داد گوشمال           دلتنگ گشتم از هنر و خسته از کمال
آوخ که گشت طوطی طبع بلند من               از سنگ حادثات چو زاغ شکسته بال
مانا ز بطن مام جهان بوده بخت من             همزاد رنج و اخت غم و توأم ملال
یا خود به جز سعادت من کاتب قضا              ننوشته شرح ممتنع و معنی محال
جانم به لب رسید ز اسقام لایزول                کارم به جان کشید ز آلام لایزال

در میان شعرهای بهمنیار، به طبع انعکاس اوضاع زمانه و به اصطلاح سیاسیات هم دیده می‌شود و این خصوصیت اغلب اشعار اوست. بسیاری از قصاید را تحت تأثیر تغییرات سیاسی می‌سرود و چون تحت تأثیر کوشندگان مشروطه و از مشتاقان افکار آزادی و شور میهن پرستانه و انقلابی بود، گاهی شعرهایش شبیه شاعران بزرگ مشروطه است؛

 

برای مثال، از مخمس که تحت تأثیر واقعه کلنل محمدتقی‌خان پسیان در خراسان سروده شده:

مژده که دنیای پیر، از سر نو شد جوان                     

به جسمش اندر دمید صور تکامل، روان
پیکر رنجور شرق، گرفت تاب و توان                          

پنجه حق بردرید، پرده حق نشنوان
کوس حقیقت فکند به ربع مسکون طنین                 

مغرب بس خورده خون، گرفته دیوانگی
شده‌ست مغزش تهی، ز هوش و فرزانگی                

بشر نبیند مگر به چشم بیگانگی
نپوید از حرص و آز، طریق مردانگی

در این نوع شعرها، که در حقیقت نظم روزنامه‌ای عصر مشروطه است، سستی در شکل و محتوا دیده می‌شود؛ اما شور و حال عصر در آن نمایان است و البته به درد همان زمان سرایش نیز می‌خورد:

اگر معاهد شوند فِرانس و ایتالیا                  
وگر به ژاپن شود حلیف، برتانیا
وگر زند امریکا، طبل خلاف از ریا
مقصد و منظورشان نیست به جز آسیا
که بهر یغمای او جمله نموده کمین

 

معمولاً هم در پایان یا در ضمن این نوع چامه‌ها و چکامه‌ها، که رونویسی از برخی‌ شعرهای تجددگرا و ابداعی مرحوم ادیب‌الممالک فراهانی و چتد تن دیگر است، عواطف میهنی شاعر نیز مجال بروز می‌یابد و گریزی هم به شکوه باستانی و عظمت از دست رفته دارد:

ایدون ایرانیان، به دانش آیید و هوش                         بازنمایید چشم، گشاده دارید گوش
برآورید از جگر، به نام ایران خروش                            که بست دشمن طمع، به کشور داریوش
نهاد دام فریب هم از یسار و یمین                            ملت در خواب جهل، غنوده از مرد و زن
به جهل دل کرده خوش، به ننگ در داده تن                کم خرد و خودپرست، بی‌هنر و لافزن
پشّه به هنگام کار، پیل به گاه سخن                        نه نزد خود شرمسار، نز دگران شرمگین
فرقه عالم‌نما، دشمن علم و هنر                             برای اغفال خلق تنگ ببسته کمر
قرآن دام فریب، کرده پی‌ سیم و زر                           ز حکم ناحق کنند، هزار تفتین و شر
به فکر ایشان گواه، نص کتاب مبین                          سران کشور که باد از تنشان سر جدا
در ره اغراض شوم، کرده وطن را فدا                          دولت از ایشان فقیر، ملت از ایشان گدا
نه شرمشان از رسول، نه بیمشان از خدا                  ز مردمی بی‌نشان، به اجنبی همنشین

 

به هر‌حال به قول استاد باستانی پاریزی:  «استاد بهمنیار شعر می‌سرود؛ ولی به شاعری شهرت نداشت. خصوصیت اشعار استاد در این است که نمایشگر اوضاع محیط خودش است و اغلب بیان وضع ناهنجار آن ایام. دیوانش... مشتمل است بر قصاید شکوائیه که در استحکام به پایه بزرگان شعرای قدیم می‌رسد، اشعار وطنیه که از آن جمله قصیده‌ای در هفتاد و پنج بیت که مطلعش این است:

یا رب، چه رفت ملت ایران را                        کز کف بداد شوکت و عنوان را؟

 

و در آخر آرزو می‌کند با یک جنبش ملی، طرحی نو افکنده شود و می‌‌گوید:

آییـن نـو گذار که زان آییـن               رشک بهشت بنگری ایران را
یابی‌ به جای اهل نفاق و بغض        بر پای قوم یکدل و یکجان را
هم کارگـر سعیـد بینـی،                هم پیروز بخت زارع و «دهقان» را/ (مقدمه داستان‌نامه، ص81 و 82)

 

به هر حال، حتی در ضمن اشعار طنز و مطایبات مرحوم بهمنیار هم، رویکرد اجتماعی و انتقادی وی بازتاب دارد. آخرین نمونه از اشعار، این دو بیت را نقل می‌کنم:

تحدید جمال یار خودکامه                            من هرگز نشود اداره با خامه من
تفتیش کن و ببین که جز سوخته‌ای             از آتش هجر نیست در جامه من

 

داستان‌نامه بهمنیاری
با مقدماتی که در ابتدای این بحث‌آوردیم، اهمیت کار استاد بهمنیار در گردآوری و تألیف کتاب«داستان‌نامه» مشخص می‌شود. در واقع این کتاب، هیچ ربطی به داستان، در معنای متعارف و امروزین، ندارد. یک فرهنگ امثال است و چندین هزار ـ بیش از شش‌هزار‌ـ مثال فارسی را که در افواه مردم رایج است، به ترتیب الفبایی آورده و توضیحاتی در معنا یا ریشه یا متشابهات مرتبط با آنها نیز در ذیل هرکدام بیان کرده است. مؤلف که خود صاحب نثری زیبا بوده، مقدمه‌ای مفصل و مفید و متکی به تعاریف منطقی و دقیق بر این کتاب نگاشته تا معنای مورد نظر خود را از «امثال» مشخص سازد.

در ابتدای سخن نیز جستارگشایی کرده و دلیل تألیف را این‌گونه بیان می‌دارد: «نگارنده این اوراق ـ احمد بهمنیار کرمانی متخلص به دهقان ـ در حدود سال 1323 هجری (تقریباً بیست و یک سال قبل) به این خیال افتاد که اصل و ریشه بعضی کلمات را که اهالی کرمان در محاورات خود استعمال می‌نمایند و در جاهای دیگر مستعمل و متداول نیست، از فرهنگهای مختلف استخراج و از مجموع آن لغات، کتابی تألیف نمایم. محرک این خیال، ملاحظه دو کتاب بود که ادیبی از همشهریان به نام «خارستان» و «نیستان» به لغت و لهجه عوام کرمان تألیف و در سبک عبارات و انشا، از گلستان و بوستان سعدی تقلید کرده بود. چون طبایع عامه میل خصوصی به هزل و مزاح دارد، دو کتاب مزبور شهرتی تمام یافته و در ضمن بعضی خرده‌گیران و ظرفا، کلمات و اصطلاحات آن را دستاویز طعن و تمسخر اهالی کرمان قرار داده بودند. بدین سبب بود که نگارنده به خیال سابق‌الذکر افتاده، می‌خواستم مدلل دارم که اغلب آن کلمات و اصطلاحات از اصل فارسی قدیم است و چون اهالی کرمان کمتر از مردم سایر بلاد با ملل و امم متنوعه آمیزش داشته اند، لغات قدیمه فارسی نزد آنها بیشتر محفوظ مانده که بعضی را بلاتغییر و بعضی دیگر را با مختصر تحریف و تغییری در محاورات خود به کار می‌برند. در ضمن اشتغال به این امر، به بعضی امثال عامیانه برخوردم که ضبط آنها را به جهاتی لازم دانسته و در دفتری جداگانه به ترتیب حروف تهجی ثبت نمودم...»

در ادامه می‌نويسد: «مثل، یک شعبه مهم از ادبیات هر زبان و نماینده ذوق فطری، قریحه ادبی، افکار، عادات، اخلاق و احساسات اهل آن زبان است. وقتی که امثال جاریه بین یک ملت را به دقت مطالعه و در نکات و دقایق آن تأمل کنید، طوری بر زندگانی اجتماعی و انفرادی، درجه تربیت و تمدن، پایه ترقی و تنزل، رسوم و عقاید، احساسات و تصورات آن ملت مطلع می‌شوید که گویی سالها با افراد طبقات مختلفه آن شریک زندگی و رفیق شب و روز بوده‌اید... مثل قدیمی‌ترین ادبیات بشر است. انسان پیش از آنکه شعر بگوید و قبل از آنکه خط بنویسد، اختراع امثال نموده و در محاورات خود به کار برده‌ است.... درجه عظمت و وسعت هر زبان و علو فکر ادبی اهل آن زبان از شماره امثال سائره آن معلوم می‌شود؛ زیرا امثال عبارتنداز جمله‌های حکیمانه‌ای که به قدری فصیح و در عین فصاحت ساده و لطیف و دارای استعارات، کنایات و تشبیهات خالی از تکلف‌اند که عامه آنها را پسندیده، با کمال میل حفظ و در محاورات خود استعمال می‌نمایند؛ بنابر این هر مثلی از امثال یک نمونه عالی از فکر و قریحه ادبی یک ملت است. پس هر زبانی که امثالش بیشتر باشد، ادبیاتش کامل‌تر و فکر ادبی متکلمین به آن عالی‌تر و وسیع‌تر است. چون کمال ادبیات و ذوق ادبی فرع وسعت زبان و کثرت لغات و اصطلاحات آن است. می‌توان گفت که بسیاری امثال هر زبان دلیل وسعت و عظمت آن زبان است...»

با این اوصاف،‌ بهمنیار در مقدمه، نکات ظریف و مسائل و تقسیمات و تعریفات دقیقی در این زمینه آورده و نهایتاً توضیحاتی در باب کتاب می‌دهد. این کتاب در نوع خود، در کنار امثال و حکم علامه دهخدا، یکی از بهترین آثار در عرصه ادب مردمی و عامه است.

 


-----------------
منابع
1
ـ مقاله احمد بهمنیار، به قلم ایرج افشار، فرهنگ ایران زمین، ج 3، سال 1334
2
ـ‌ دانشنامه جهان اسلام، ج 4، 1377، مقاله حمید فرزام
3
ـ لغتنامه دهخدا، ج1، مقدمه
4
ـ‌ داستان‌نامه بهمنیاری، احمد بهمنیار، دانشگاه تهران، چاپ سوم: 1381
5
ـ پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد، فرهنگ معاصر، 1378، ج1، ص349 تا 438
6
ـ یادی از استاد بهمنیار کرمانی، حمید فرزام، فصلنامه کرمان، شماره‌های 13 و 14، سال 1373
7
ـ ترجمه احوال استاد بهمنیار،‌محمد ابراهیم باستانی پاریزی، مقدمه داستان‌نامه بهمنیاری، ص41 تا 83

 

منبع:‌ روزنامه اطلاعات چهارشنبه 28 دی 1390

 

 

 

۱۷۷۱

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید