به گزارش روابط عمومی و امور بینالملل بنیاد
بوعلیسینا به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ابوعلی حسین بن
عبدالله بن سینا، معروف به بوعلی سینا، پورسینا و ابن سینا پزشک و شاعر ایرانی و
یکی از مشهورترین دانشمندان ایران است که به دلیل فلسفه خاص و ابداعاتش اهمیت
فراوان دارد. او نویسنده قانون، یکی از معروفترین کتب پزشکی و شفا، یک دانشنامه
علمی و فلسفی کامل است.
اول شهریور ماه بزرگداشت حکیم ابن سینا روز
پزشک نامگذاری شده به همین مناسبت و به دلیل شرح و بسط برخی اندیشههای این
فیلسوف، بزرگ عالم اسلام گفتوگویی با محمد فناییاشکوری فیلسوف، محقق و عضو
هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) انجام دادیم که در ادامه میخوانیم:
مؤسس تأثیرگذارترین نظام فکری فلسفی در عالم
اسلام و جهان
*استاد ابتدا درباره جایگاه ابن سینا در عالم
اسلام بفرمایید تا بعد سؤالهای اصلی را مطرح کنیم.
- باید بگویم که ابنسینا را همه دنیا میشناسند و اعتراف
دارند که وی یکی از بزگترین نوابغ تاریخ بشری است. او در فلسفه هم یکی از چند قطب
بزرگ جهانی به حساب میآید. وی در تاریخ فلسفه اسلامی پس از فارابی دومین فیلسوف
بزرگ عالم اسلام محسوب میشد و او را میتوان به نوعی بنیانگذار و مؤسس
تأثیرگذارترین نظام فکری فلسفی در عالم اسلام و جهان بطور کلی به شمار آورد. ابن
سینا فلسفه ارسطو را با کمک آثار فارابی مطالعه کرده و به بازتولید، بازسازی و
بازنگری اندیشه او و تأسیس فلسفهای جدید همت گمارده است.
*پس نمیتوان ادعا کرد که ابن سینا شارح اندیشه
ارسطو بوده است؟
- ابن سینا علاوه بر اینکه شارح ارسطو است، یک نظام فکری
بدیعی در فلسفه اسلامی بنا نهاده است. او تنها شارح و مفسر فلسفه ارسطو نبوده،
بلکه خود حکمت نوینی را با استفاده از فلسفه ارسطو و معارف اسلامی و خلاقیتهای
خودش بنا نهاده است.
نگاه جامع و دایرةالعارفی
ابن سینا او را ملقب به شیخالرئیس کرده است
*علت اینکه ابن سینا به شیخالرئیس معروف شده
چیست؟
-یکی از ویژگیهای مهم تفکر ابن سینا جامعیت اوست. او تنها
به یک بعد فلسفی توجه نکرده؛ بلکه نگاه جامع و دایرةالمعارفی دارد و در تمام حوزههای
مختلف فلسفی، منطق، متافیزیک، مابعدالطبیعه، معرفت شناسی، انسانشناسی، توحید یا
خداشناسی، فلسفه عرفان و طبیعیات صاحبنظر است و به همین دلیل هم است که در تاریخ
اسلام به شیخالرئیس و رییس فلاسفه معروف شده است. وی همچنین در علوم طبیعی، پزشکی
و سایر علوم نامآور بوده و اندیشههایش قرنها در دنیای غرب و جهان اسلام حاکمیت
خود را نشان داده است. او بحق که شایسته این لقب افتخارآمیز است.
*هنوز هم از آثار ابن سینا در نقاطی به جز دنیای
اسلام استفاده میشود؟
-بله مثلاً در شبه قاره هند و همینطور تا حدودی در سایر بلاد
اسلامی در زمینه طب سنتی از یافتههای ابن سینا استفاده میشود.
ابن سینا فیلسوف عقلگرای
محض نیست
*منظور از اینکه ابن سینا یک فیلسوف عقل گراست
آیا به این معنی است که وی به اندیشههای وحیانی یا عرفانی توجه نداشته است؟
-خیر، درست است که او را یک فیلسوف عقلگرا و مشایی میدانند،
ولی او تنها یک فیلسوف عقلگرای محض
(rationalist) نیست. او یک
حکیم الهی است. ابن سینا تدریجاً در اواخر عمر به سمت اشراق و عرفان رفته و به
نوعی حکمت اشراقی را پی ریزی کرده است و در نهایت سهرودی کار نیمه تمام ابن سینا
را در زمینه حکمت اشراق به انجام رسانده است. بنابراین آغازگر این مسیر ابن سینا
بوده است. اما البته او یک عقلگرا است و هر فیلسوفی چنین است. اصولاً روش تفکر
فلسفی همین روش عقلی است. فلسفه با تجربه و علوم نقلی و شهود سروکار ندارد. ملاک
فلسفه روش عقلی به معنای تجزیه و تحلیل و استدلال و منطق است. چهار جلد کتاب شفای
ابن سینا روش تفکر را نشان میدهد. منتها ابن سینا خود را به این روش محدود نکرده
است. از آن رو که او یک مسلمان است، به وحی به عنوان یک منبع معرفت اعتقاد
دارد و در جاهایی که حتی عقل هم راه ندارد و پاسخ روشنی نداده مثل مسأله معاد
جسمانی به وحی تکیه میکند.
توجه ابن سینا به عرفان در
اواخر عمر
*در حوزه عرفان ابن سینا چگونه ورود کرده و چه
اندیشههای را طرح یا شرح و بسط داده است؟
-ابن سینا با عارفان و صوفیان زمانش مراوده داشته و به عرفان
و اشراق در بخشهای پایانی عمرش توجه کرده است و از آن طریق به معرفت مدنظر خود
دست یافته است. عارف از راه تهذیب نفس، مراقبه، بندگی خدا و عبودیت کمال نهایی انسان
را مدنظر دارد و از این راه با علم حضوری و شهودی به دریافت حقایق میرسد. راه
برتر سیر و سلوک را شریعت در اختیار ما قرار میدهد و ابن سینا نیز طبیعتاً به
همین امر اعتقاد دارد. بینش و گرایش عرفانی او را میتوان در نمطهای آخر کتاب
اشارات و رسائل رمزی ابن سینا دید.
ابن سینا برهان امکان و
وجوب را برهان صدیقین نام نهاده است
*در زمینه الهیات مهمترین نوآوریهای اندیشه ابن
سینا چیست؟
-یکی از نوآوریهای ابن سینا در الهیات برهان امکان و وجوب
است که او برای اثبات وجود خدا آورده و پس از آن این برهان در جهان اسلام و غرب
بخصوص در قرون وسطی از سوی فلاسفهای مثل توماس آکوئیناس مورد توجه واقع شده است. ابن
سینا با الهام از معارف اسلامی این برهان را برهان صدیقین نامگذاری کرده است، که
البته در طول تاریخ تفکر فلسفه اسلامی تحول یافته است و صورتهای مختلف و تقریرهای
متفاوتی از آن ارایه شده است.
ملاصدرا و علامه طباطبایی
مؤید برهان امکان وجوباند
*چه کسانی از این برهان پس از وی تأثیر
پذیرفتند؟
-تقریباً همه فلاسفه اسلامی پس از وی این برهان را پذیرفتهاند،
از جمله ملاصدرا و علامه طباطبایی. ابن سینا همان برهان امکان وجوب را به برهان صدیقین
تعبیر کرده است. برطبق این برهان باید بگویم هستی یا واجبالوجود است یا ممکنالوجود.
اگر واجب الوجود باشد پس خدا هست، اگر ممکن الوجود باشد هر ممکنالوجودی نیازمند
واجب الوجود است به دلیل بطلان دور و تسلسل. پس در هر صورت واجب الوجود هست.
ان الوجود کان واجبا فهو / و مع الامکان
قد استلزمه
بعدها ملاصدرا و در دوره معاصر علامه طباطبایی
صورت جدیدی از برهان صدیقین را طرح کردند که مطابق آن ما برای اثبات واجبالوجود
نیازی نداریم که اساساً پای ممکنالوجود را به میان بیاوریم، بلکه با عطف نظر به
خود هستی به وجوبش میتوان پی برد بدون اینکه نیازی به واسطهای و ابطال دور و تسلسل
باشد.
*آیا این به معنای نقد نظریه ابن سینا است؟
-خیر، بلکه عامل استمرار و توسعۀ و تکامل آن است و گامی جدید
در این حوزه محسوب میشود.
ابن سینا خودآگاهی را
مبنایی برای اثبات نفس طرح کرد
*در زمینه اندیشه معرفتی ابن سینا چه مباحثی
مطرح شده است؟
-در بحث معرفت ابن سینا مسایل بسیاری را طرح کرده است که در
یک مصاحبه عمومی نمیتوان وارد آن تفصیلات شد. به عنوان یک نمونه قابل فهمتر وی خودآگاهی
و علم حضوری را مطرح کرده است که این بحث پس از وی با عنوان «علم حضوری» توسط
سهروردی و سپس ملاصدرا و علامه طباطبائی و فیلسوفان معاصر در معرفتشناسی اسلامی
توسعه یافته است. ابن سینا خودآگاهی را به عنوان مبنایی برای اثبات نفس طرح کرد؛
منتها پس از وی مصادیق دیگر علم حضوری شناخته شد و حتی فلاسفه به تبع از عرفا مطرح
کردند که ما میتوانیم خدا و همینطور عالم خارج را به علم حضوری بیابیم.
*علامه طباطبایی چگونه این مباحث را مطرح کرد؟
-علامه طباطبایی این بحث را پیگیری کرد که علم حصولی قائم بر
علم حضوری و مستند به آن است. ما دو نوع علم حصولی و حضوری در مقابل هم
نداریم، بلکه اساساً علم حصولی هم به علم حضوری باز میگردد و اگر علم حضوری نباشد
هیچ علمی نداریم.
*چه چیزی ابن سینا را از فیلسوفانی چون سهروردی
و ملاصدرا جدا میکند؟
-ویژگی جامعیت ابن سینا بسیار برجسته است بطوری که او را هم
فیلسوف و هم عالم طبیعی، هم ریاضیدان و هم طبیب جلوه میدهد و این همان چیزی است
که ابن سینا را از سهروردی و ملاصدرا متمایز میکند. ملاصدرا یک عالم علوم طبیعی، ریاضیدان
یا منجم نیست، ولی ابن سینا اینطور است و همه اینها به نبوغ ابن سینا باز میگردد.
البته الهیات ملاصدرا بسیار پیشرفتهتر از الهیات ابن سیناست.
ما نمیتوانیم ابن سینا
شناس شویم/ علم ابن سینا فراتر از توان یک انسان عادی است
*یعنی شرایط در دوره زندگی او متفاوت نبوده و
این جامعیت تنها به نبوغ او مرتبط است؟
-البته شرایط هم بی تأثیر نبوده است، اما عامل اصلی همین
نبوغ است. جامعیت ابن سینا به گونهای است که امروز حتی
دشوار است که کسی کل ابعاد اندیشه ابن سینا را مسلط شود. یعنی ما به عبارت بهتر
نمیتوانیم ابن سینا شناس شویم و هر کس شاید تنها بتواند در یک جنبه از جنبههای
ابن سینا محقق شود، مثلاً در فلسفه، علوم طبیعی یا پزشکی. اما کسی که همه این
ابعاد را پوشش دهد دشوار است و این واقعاً فراتر از توان یک انسان عادی است. یک
درجه پایینتر با همین جامعیت از ابنسینا، خواجه نصیرالدین طوسی را داریم که اعجوبه
جامعالاطرافی در علوم زمان خود است و سپس قطبالدین شیرازی قرار دارد. اما جلوتر
که میآییم به دلیل همین توسعه علوم و گسترش آن کسی جرأت نمیکند خود را این چنین
جامع بنامد و در حوزههای مختلف وارد و مهمتر از همه موفق شود. شاید خیلیها در
این اقیانوس وارد شدهاند اما دستاوردی نداشتهاند.
*آیا میتوانیم بگوییم مسیر ابن سینا در حکمتالاشراق
ادامه پیدا کرده است؟
-بله این مسیر از فارابی شروع شده و سپس به ابن سینا و سپس
به سهروردی و در نهایت به ملاصدرا رسیده است. باید توجه داشت که مکاتب فلسفی در
جهان اسلام در عرض هم و رقیب یکدیگر نیستند، بلکه نشان دهندۀ یک سیر تکاملیاند و همدیگر
را نفی نمیکنند، بلکه تکمیل میکنند. بنابراین هرچه جلوتر میرویم ضمن اینکه
اندیشههای عناصر پیشین خود را دارند دستاوردهای جدید و افقهای نویی را باز میکنند.
غزالی و فخر رازی از
منتقدان ابن سینا هستند
*در طول تاریخ اندیشههای ابن سینا چقدر مورد
نقد قرار گرفته است؟
-فردی مانند ابوحامد غزالی تقریباً تمام تفکر فلسفی ابن سینا
را رد کرده و حتی ابن سینا را در کتاب تهافتالفلاسفه تکفیر میکند، یا فخررازی از
منتقدین سرسخت ابن سینا است. این مطلب بخصوص در شرحی که وی بر اشارات ابن سینا
نوشته مشخص است و از همین جهت خواجه نصیر این شرح را جرح اشارات مینامد، نه شرح
اشارات. منتها باید افزود که غزالی ضد فلسفه بود و فخررازی هم با اینکه ذهن
نیرومندی داشت بیشتر اهل جدل بود. اما بهترین منتقد ابن سینا، سهروردی است که
شدیداً در تمامی ابعاد از منطق تا معرفتشناسی و مابعدالطبیعه سینوی را نقد کرده،
اما در عین حال فلسفه را رد نمیکند. او خود یک فیلسوف بزرگ است. سهروردی، برخلاف
امثال غزالی، از فلسفه ابن سینا استفاده کرده، ضعفهایش را نشان داده و کوشیده
آنها را برطرف کند و با آوردن فلسفه جدید اشراقی به اصلاح و تکمیل فلسفه اسلامی پرداخته
است. بنابراین سهروردی منتقد منطقی ابن سینا است و
نقد او سازنده و راهگشاست.
یکی دیگر از منتقدان بزرگ ابن سینا خود ملاصدرا
است. او علاوه براینکه در آثار گوناگون خودش ابن سینا را نقد کرده بر کتاب شفای
ابن سینا هم حاشیه زده است و ضمن شرح پارهای از مطالب ابن سینا برخی از آراء او
را نقد هم کرده است، مثلاً در بحث وحدت و کثرت وجود، اتحاد عاقل و
معقول،حرکت جوهری و مسئله نفس منتقد ابن سینا است، اما در عین حال چارچوب اصلی
فلسفه ابن سینا را پذیرفته و برای ابن سینا جایگاه رفیع و بی بدیلی در فلسفه قائل
است.
*وضعیت آشنایی با فلسفه ابن سینا در دوره معاصر
به چه صورت است؟
-در این دوره نیز همچون گذشته فلسفه ابن سینا به دقت خوانده
میشود. در حوزه علمیه قم آثار ابن سینا چون الهیات، شفا، منطق شفا و اشارات تدریس
میشود و هر کسی که بخواهد دستی در فلسفه داشته باشد باید نزد استاد تلمذ این آثار
کند. همه اساتید معاصر فلسفه اسلامی مثل آیتالله حسن زاده آملی، آیتالله جوادی
آملی، آیتالله مصباح یزدی کتابهای او را تدریس کردهاند و بسیاری از این درسها
منتشر نیز شده است.
افکار علامه طباطبایی عصاره
اندیشههای ابن سینا، صدرا و سهروردی است
*تا چه اندازه افکار ابن سینا در اندیشه افرادی
چون علامه طباطبایی منعکس شده است؟
-آن چیزی که در فلسفه علامه طباطبایی مشاهده میکنیم عصاره
تفکر فیلسوفانی همچون ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا است همراه با تقریری
نو. برغم کوششهای قابل تقدیری که انجام گرفته است اما در دوره معاصر خیلی
این فلسفه اسلامی زیر و رو نشده و ما هنوز شاهد مکتب فلسفی جدیدی نیستیم. بنابراین اغلب آنچه که هست میراث حکمای گذشته
است که در اندیشه بزرگان معاصر انعکاس یافته است. البته نوآوریهایی هم هست که
اهمیت دارد.
تصویر جامعی از کل نظام
فکری ابن سینا در دست نیست
*چقدر لازم است که اندیشه افرادی چون ابن سینا
بازتعریف و احیا شود؟
- برای رشد تفکر و توسعه فلسفه این کار بسیار ضروری است. هنوز
به رغم اینکه بیش از هزار سال از زندگی ابن سینا میگذرد و آثار زیادی درباره افکارش
نوشته شده، ولی همچنان ما یک تصویر روشن، جامع و واضح از کل نظام فکری ابن سینا در
دست نداریم. حتی امروز در بسیاری محافل علمی برای یک متن درسی در فلسفه ابن سینا
کتاب مناسبی وجود ندارد و معمولاً به خود کتابهای او مراجعه میشود که تدریس آنها
نیز دشوار است. پیش از مطالعه آثار ابن سینا لازم است که آثاری در معرفی فلسفه
سینوی به زبان معاصر تهیه شود، که همچنان جای این قبیل کارها خالی است.
فیلسوفان قرون وسطی غرب هم از ابن سینا استفاده
کردهاند و از آن طریق وی در فلسفه غرب هم تأثیر گذاشته است. در دوره جدید هم
مستشرقان، ایرانشناسان و اسلام شناسان به آثار ابن سینا توجه کردهاند. کتابها، رسالهها
و مقالههای بسیاری درباره ابعاد مختلف اندیشه ابن سینا نوشته شده و همچنان نیز
ادامه دارد. محققان بسیاری در دپارتمانهای شرقشناسی و اسلام شناسی به مطالعه
تفکر ابن سینا میپردازند. یکی از موضوعات مورد توجه در این تحقیقات اندیشههای
سیاسی ابن سیناست.
اندیشههای ابن سینا را به
جهان معرفی کرده و نقاط قوت و ضعفش را بررسی کنیم
*در نهایت فکر میکنید مهمترین نکتهای که باید
در سالروز ابن سینا مدنظر قرار بگیرد چیست؟
-ما نخست باید به شناخت اندیشههای ابن سینا و دیگر
فلاسفه اسلامی بپردازیم. دیگر اینکه باید این اندیشهها را به جهانیان معرفی
کنیم. سوم اینکه باید به نقد آنها توجه کنیم و ضعفها و خللهایشان را کشف کنیم و بالاخره
با استفاده از میراث پیشینیان و دستاوردهای بشری به طور کلی تفکر فلسفی را وارد
مرحله تازهای کنیم و به خلاقیت و نوآوری رو آوریم. ما باید میراث گذشته را درست
بشناسیم و ارج نهیم، اما در آن میراث متوقف نشویم و با تکیه بر آن افقهای تازهای
را بگشاییم.
منبع: خبرگزاری فارس؛ سهشنبه اول شهریورماه ۱۳۹۲