مسئله غذا و تغذیه، هرچند یک موضوع علمی و
کارشناسی است و از رشتههای مهم دانشگاهی به شمار میآید، اما ادیان توحیدی، بهویژه
اسلام، در این امر مهم، بینظر و بیتوجه نبوده و راجع به آن آداب و احکامی را
تشریع نموده و فقها در کتاب «اطعمه و اشربه» و همچنین «صید و ذباحه» مطالبی
را مطرح کردهاند. در قرآن کریم ۴۸ بار واژه «طعام» و مشتقاتش مانند «یطعمون» و
«اطعموا» ذکر شده و ۱۰۷
بار واژه «اکل» و مشتقات آن و ۳۶ بار واژه «شراب» یعنی نوشیدن آمده است. در اینجا برآنم تا به بررسی اجمالی این
موضوع و اهتمام اسلام در این مورد که «چگونه» باید خورد و نوشید و «چرا» باید خورد
و نوشید و «چه» باید خورد و نوشید، بپردازیم.
۱ـ اسلام به حکم عقل و غریزه، خوردن را برای انسان یک امر ضروری دانسته و آن
را مقدمه و در کنار عبادت تلقی کرده است. درست است که هدف اصلی ادیان تأمین
نیازهای روحی و تحکیم بناهای اخلاقی انسان است، اما از آنجا که غذای جسم مقدمه
غذای روح است و برای هر ذیالمقدمهای باید به مقدمه آن توجه داشت، لهذا ادیان
الهی مسئله غذا و چگونگی آن را جزو تعالیم خود دانستهاند. پیامبراسلام(ص) اصل
تفکیکناپذیر بودن خوردن و بندگی کردن را چنین بیان میدارد: «اللهم بارک لنا فی
الخبز. و لا تفرّق بیننا و بین الخبز. فلولا الخیز، ما صمنا و لا صلّینا و لا
ادّینا فرائض ربنا:[۱] پرودگارا، برکت را در نان را زیاد کن، و میان ما و نان
جدایی مینداز، چرا که اگر نان نباشد، نماز و روزه و سایر فرایض را انجام نمیدهیم.»
در اینجا نان جنبه
نمادین برای غذا دارد و منظور از آن، تمامی غذاهایی است که بدن بدان نیازمند است. شگفت
اینکه توجه به اصل غذا و اینکه هر کسی باید نیازهای جسمی خود را برطرف نماید، از
دعاهای پیامبر اسلام است. از امام باقر(ع) منقول است: «خدای بزرگ آدمی را میانتهی
(دارای شکم خالی) آفرید و ناگزیز خوراک و آب میخواهد.»
از معجزات مشهور حضرت
عیسی(ع) برکت دادن به غذاست: «عیسی بیرون آمده، گروهی بسیار دید؛ بر ایشان ترحم
فرمود، زیرا گوسفندان بیشبان بودند و بسیار به ایشان تعلیم دادن گرفت و چون بیشتر
از روز سپری شد، شاگردان گفتند: این مکان ویرانه است و وقت منقضی شده؛ اینها را
رخصت ده تا به اراضی و دهات این نواحی رفته، نان به جهت خود بخرند که هیچ خوراکی
ندارند. گفت: شما ایشان را غذا دهید. گفتند: مگر رفته دویست دینار نان بخریم تا
اینها را طعام دهیم. گفت: چند نان دارید؟ بروید و تحقیق کنید. پس گفتند: پنج نان و
دو ماهی. فرمود: همه را دسته دسته بر سر سفره بنشانید. پس صف در صف و پنجاه در
پنجاه نشستند و آن پنج نان و دو ماهی را گرفته، به سوی آسمان نگریست و برکت داد و
نان را پاره نمود و به شاگردان خود سپرد تا پیش آنها بگذارند و آن دو ماهی را بر
همه آنها تقسیم نمود. پس جمیعا خوردند و سیر شدند... و خورندگان نان قریب پنجهزار
نفر بودند.» این مطلب در انجیلهای مرقس، متی، یوحنا و لوقا آمده است.
۲ـ توجه به اصل طعام
قرآن میفرماید: «فلینظر
الانسان الی طعامه: انسان باید به خوراکش بنگرد» (عبس، ۲۴). این آیه یکی از آیات مهم قرآن در زمینه توجه به طعام است. هرچند در پارهای
روایات و تفاسیر، طعام در آیه را «علم» معنا کردهاند. مرحوم فیض کاشانی در تفسیر
آیه آورده: «ظاهر آیه طعام جسم است و غذای روح معنای تاویلی آن است. نظری که آیه شریفه
بدان دعوت نموده، عام میباشد، هم نگاه به آفریننده غذاست که آدمی را به خالق غذا،
یعنی خدا، هدایت کند و هم اینکه انسان باید نظر به کیفیت غذا و حلال و حرام بودن
آن داشته باشد.»
۳ـ مهیا بودن زمین برای تأمین غذا
«هو
الذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه و الیه النشور: او آن
خدایی است که زمین را برای شما نرم و هموار گردانید، پس در پستی و بلندیهای آن
حرکت کنید و روزی او بخورید که بازگشت خلق به سوی اوست» (ملک، ۱۵).
«و
الارض مددناها و القینا فیها رواسی و انبتنا فیها من کل شئ موزون و جعلنا لکم
فیها معایش و من لستم له برازقین: زمین را گسترانیدیم و در آن کوههای ثابتی
افکندیم و از هر گیاه موزون در آن رویانیدیم، و برای شما انواع وسایل زندگی در آن
قرار دادیم، همچنین برای کسانی که شما نمیتوانید روزی دهید» (حجر، ۱۹).
این آیه میفهماند که
غذاهای آدمیان از زمین سرچشمه میگیرد و کوهها در تأمین طعام و غذای انسان نقش
بزرگی دارند.
۴ـ خوردن چیزهای پاک و حلال
«یا
ایها الناس کلوا مما فی الارض حلالاً طیبا و لا تتبعوا خطوات الشیطان انّه لکم
عدوٌ مبین: ای مردم، از آنچه در این زمین است حلال و پاکیزه بخورید و از گامهای
شیطان پیروی مکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» (بقره، ۱۶۸). انسان هنگامی میتواند از گامهای شیطان دوری نماید که از طبیعت و از راه
تأمین خوراک خوب، بهره لازم را برده باشد. به معنای دیگر، ریاضتهای خلاف شرعی که
جسم آدمی را نحیف و لاغر نماید، از منطق اسلام به دور است.
«یا
ایها الذین آمنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم و اشکروا لله: ای کسانی که ایمان آوردهاید،
از چیزهای پاکیزهای که روزی شما کردیم بخورید و خدا را سپاس گزارید. در این آیه،
انسان به خوردن غذاهای پاکیزه و توجه به خالق آن دعوت میشود» (بقره، ۱۷۱).
۵ـ حرام نکردن غذاهای گوارا بر خود
«یا
ایها الذین آمنوا لاتحرّموا طیبات ما احل الله لکم و لا تعتدوا. انّ الله لا یحب
المعتدین. و کلوا مما رزقکم الله حلالا طیبا و اتقوا الله الذی به مؤمنون: ای
کسانی که ایمان آوردهاید، چیزهای پاکیزهای که را که خدا برای شما حلال نموده، بر
خود حرام مکنید و از مرز حلال و حرام تجاوز منمایید که همانا خداوند تجاوزکاران را
دوست ندارد. و از آنچه خدا روزی شما کرده، از حلال و پاکیزهاش بخورید و از خدایی
که به او ایمان دارید، پروا نمایید» (مائده، ۸۶ ـ۸۷).
نکاتی چند در این آیه
آمده که قابل توجه است:
یک) غذاهای گوارا را بر خود حرام نکردن. و این مبارزه با کسانی
است که از راه ریاضت نامشروع و رهبانیت غذاهای گورا را بر خود حرام میکردند.
دو) به کار بردن واژه «طیـب»، به معنی گوارا و موافق طبع آدمی و
هر غذایی که طبع انسان آن را مطبوع بداند.
سه) تأکید بر خوردن غذاهای پاک و گوارا که به صورت امر «کلوا»
آمده است؛ یعنی بخورید.
چهار) تجاوز نکردن از قانون خداوند؛ یعنی اگر خداوند چیزی را حرام
نکرده، ما نباید آن را بر خود حرام کنیم و اگر چیزی را حرام کرده است (مانند
میته)، نباید آن را بخوریم.
در منطق اسلام غذا باید
موافق طبع آدمی باشد و در جسم تأثیر مفید و اثربخش بگذارد و سلامت فرد را تضمین
نماید. قرآن کریم غذاهای حلال را نام نبرده وآن را به عهده عرف و کارشناس و طبع
انسان گذاشته است؛ اما غذاهای حرام و ناگوار را که چند مورد محدود میباشد، نام
برده است؛ یعنی این که چه غذایی حلال است، به عهده شرع و دین نیست؛ اما شریعت در
همگامی با عرف سالم، غذاهای حرام را مشخص کرده است؛ مانند آیه «حرّمت علیکم المیته
و الدم و لحم الخنزیر...: گوشت مردار و خون و گوشت خوک و حیواناتی که برای غیر خدا
(بتها) ذبح شوند و حیوانات خفه شده و حیوانات به زجر کشته شده و آنها که بر اثر
پرت شدن از بلندی بمیرند و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند و باقیمانده
صید حیوان درنده ـ مگر آنکه به موقع آنها را سر ببرند ـ و حیواناتی که روی بتها و
یا برای بتها ذبح میشوند، بر شما حرام گشته است» (مائده، ۳).
در اینجا دو مسئله مطرح
است: یکی اینکه دام به نباید پای بتها قربانی شود و اسلام برای مبارزه با بتپرستی
هر نوع قربانی برای غیر خدا را ممنوع و حرام اعلام کرد و دوم اینکه حیوانی که از
راههای غیرعادی ذبح شود و یا بمیرد، از لحاظ بهداشتی قابل خوردن نیست. برخی فقها
فتوا دادهاند که اگر نامسلمان حیوانی را ذبح نماید، قابل خوردن نیست. نگارنده در
رساله «ذبیحه اهل کتاب» این نظر را مردود اعلام کرده است. قرآن کریم در سوره مائده
پس از نام بردن غذاهای حرام میفرماید: «الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتوا
الکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم: امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شد، و طعام
کسانی که به آنها کتاب آسمانی داده شده برای شما حلال و طعام شما هم برای آنها
حلال است» (مائده، ۴). هرچند برخی با استفاده از پارهای روایات، طعام را به
حبوبات حمل کردهاند، ولی این خلاف ظاهر قرآن است. طعام در آیات قرآن به معنای
«آنچه خورده میشود» است. به تعبیر شیخ طبرسی در مجمعالبیان: طعام یعنی خوراک و
آنچه از آن به عنوان غذا بهره مىگیرند و پاسخگوى نیاز جسمى است. به تعبیر دیگر
طعام در برابر شراب است. نمیتوان گوشت را از واژه طعام جدا دانست.
این
آیات به ما میفهماند که انسان نباید غذایی را که از آن لذت میبرد، بر خود حرام
کند. از این آیه استفاده میشود که غذاهای حرام یا به خاطر رجس و پلیدی است؛ یعنی
غذایی که زیانبار است و با طبع آدمی ناسازگار؛ مانند: خون و یا گوشت خوک و یا میته.
و یا به خاطر فسق است؛ یعنی از لحاظ اخلاقی و روحی حرام است؛ مانند گوشت جانورانی
که به پای بتها قربانی میشود.
تنوع
غذایی
قرآن کریم از گفتگویی میان حضرت موسی(ع) و قومش
بدین شرح یاد میکند: «و اذ قلتم یا موسى لن نصبر على طعام واحد: یاد کنید که گفتید:
«اى موسى، هرگز بر یک [نوع] خوراک تاب نمیآوریم! فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت
الأرض من بقلها و قثّآئها و فومها و عدسها و بصلها: از خداى خود براى ما بخواه تا
از آنچه زمین مىرویاند، از [قبیل] سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز، براى ما
برویاند.» حضرت موسى گفت: «أتستبدلون الذی هو أدنى بالذی هو خیر: آیا به جاى چیز
بهتر، خواهان چیز پستترید؟ اهبطوا مصرا فانّ لکم ما سألتم: پس به شهری فرود آیید،
که آنچه را خواستهاید براى شما [در آنجا مهیا]ست.» و ضُربت علیهم الذلّه و
المسکنه و بآؤوا بغضب من الله: [داغ] خوارى و ندارى بر [پیشانى] آنان زده شد، و
به خشم خدا گرفتار آمدند. ذلک بانّهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین
بغیر الحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون: چرا که آنان به نشانههاى خدا کفر ورزیده
بودند، و پیامبران را به ناحق مىکشتند. این از آن روى بود که سرکشى نموده، و از
حد درگذرانیده بودند.(بقره، ۶۰) این داستان در تورات (سفر خروج، باب ۱۶) نیز آمده
است.
در این آیه از ناخشنودی بنیاسرائیل از یک نوع غذا یاد میشود. آنها از موسی میخواهند
تا از خدا بخواهد که غذاهای متنوع برایشان فرو فرستد. غذاهایی که از زمین میروید.
یعنی اینها به غذایی مانند «منّ» و «سَلوی» که نوعی عسل و گوشت پرنده بود، قناعت
نکردند و از پیامبرشان غذاهای گیاهی خواستند، موسی آنها را سرزنش کرد و گفت: چرا
میخواهید غذاهای بهتر را رها کنید و غذای پستتری بخورید؟
در اینجا معلوم میشود که تنوعطلبی در غذا جزو ذات انسان است و دوم اینکه غذای
خوب را به غذای بد تبدیل کردن جای سرزنش دارد. و سوم اینکه گناه کردن و کفران نعمت
الهی نمودن موجب قحطی و گرسنگی میشود. خواسته خداوند این است که نعمتهای او به
حد وفور و فراوانی در اختیار بندگانش باشد، مشروط بر اینکه آنها کفران نورزند. مولوی
میگوید:
از
خـدا جوییـم توفیـق ادب بیادب محروم گشت از لطف رب
بیادب تنها نه خود را داشت بد، بلکه آتـش در همـه آفاق زد
مائـده از آسـمان در میرسید بیشری و بیع و بیگفت و شنید
در میان قوم موسی چند کس بیادب گفتند: کو سیر و عدس؟
منقطع شد خوان و نان از آسمان ماند رنج زرع و بیل و داسمان
باز عیسی چون شفاعت کرد حق خوان فرستاد و غنیمت بر طبق
مائـده از آسـمان شـد عائده چون که گفت: انزل علیـنا مائده
۶ـ
غذا باید به حد کافی در اختیار همگان باشد
«و ضرب الله مثلا قریه کانت آمنه مطمئنه یأتیها
رزقها رَغَداً من کل مکان فکفرت بأنعم الله فأذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما
کانوا یصنعون: خدا شهرى را مثل زده است که امن و امان بود و روزیاش از هر سو
فراوان مىرسید. پس [ساکنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى کردند، و خدا هم به سزاى
آنچه انجام مىدادند، طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانید.»
از این آیه معلوم میشود شهر مطلوب خداوند دو شاخصه مهم دارد: یکی امنیت و آرامش و
دوم فراوانی غذا برای مردم. جمله «یأتیها رزقها رَغدا من کل مکان» یعنی در هر مکان
و محلی رزق و روزی مردم در اختیارشان باشد. «رغد» یعنی «عیش فراخ و گوارا و
پاکیزه». نکته دیگر اینکه غذای مردم باید سهلالوصول باشد و آسان در اختیار مردم
قرار گیرد. این درست نیست که برخی غذاهای مطلوب در اختیارشان باشد و عدهای دگر از
نیازهای نخست خود محروم بمانند.
در ذیل آیه تأکید خداوند بر این است که اگر جامعهای نعمتها را کفران کند، جزایش
دو چیز است: رفتن آرامش و امنیت از جامعه و به جایش، آمدن ناامنی و ترس (لباس
الخوف) و دوم فراگیری قحطی و گرسنگی (لباس الجوع). کفران نعمت کردن یعنی پرخوری
برخی و گرسنگی برخی دیگر. دانشمندان میگویند سلامت انسان در گرو دو چیز است: یکی
بهداشت روانی که در پرتو امنیت صورت میگیرد و دیگری بهداشت جسمانی که در پرتو
معیشت و غذای مناسب محقق میشود؛ یعنی آرامش روح و غذای خوب سلامت آدمی را تضمین
مینماید.
۷ـ
درست بودن کیفیت غذا
در داستان آموزنده اصحاب کهف، نکات شگفتی نهفته
است. یکی از نکات آن مربوط به تأمین غذای درست و سالم است: «همانگونه که به
خوابشان بردیم، بیدارشان کردیم تا میان خود از یکدیگر بپرسند. یکی از آنان گفت:
چقدر خوابیدهاید؟ برخی گفتند: یک روز یا بخشی از روز در خواب ماندهایم. [برخی
نیز] گفتند: پروردگارتان بهتر میداند چه مقدار درخواب ماندهاید. فابعثوا أحدکم
بورقکم هذه الی المدینه فلینظر ایها ازکی طعاما فلیأتکم برزق منه و لیتلطّف و
لایشعرنّ بکم أحدا: اکنون یک نفرتان را با این سکه به شهر بفرستید و باید او بنگرد
کدام دکان شهر طعام پاکیزهتری دارد و برای شما قوتی از آن بخرد و بیاورد و او
باید با دقت و ظرافت عمل کند و احدی را از حال شما آگاه نسازد» (کهف،۱۹).
در اینجا توصیه یکی از آنان این است که باید غذایی که تهیه میشود، «ازکی طعاما»
باشد؛ یعنی بهترین غذا که به بدن آسیبی نرساند.
۸ ـ پیامبران به غذا خوردن اهمیت میدادند
بر اساس قرآن از برنامههای پیامبران، ارتباط
با بازار و خریدن و خوردن غذا بوده است. به نحوی که در باور مردم نمیگنجید پیامبر
هم به غذا اهمیت بدهد: «قالوا ما لهذا الرسول یأکل الطعام و یمشی فی الاسواق:
گفتند چرا این پیامبر غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟» (فرقان/۷). قرآن در
چند آیه بعد چنین پاسخ میدهد: «و ما ارسلنا قبلک من المرسلین الا انهم لیأکلون
الطعام و یمشون فی الاسواق...: ما هیچیک از رسولان را پیش از تو نفرستادیم مگر
اینکه غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند» (فرقان، ۲۰). تأکید قرآن بر این
است که از سنتهای انبیا، بازار رفتن و غذا خریدن و غذا خوردن بوده است. بر اساس
این آیه نمیتوان پیامبری را پیدا کرد که نسبت به غذا بیتوجه بوده باشد.
در آیهای دیگر میفرماید: «یا ایها الرّسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا انّی
بما تعملون علیم: ای فرستادگان، غذاهای گوارا را بخورید و کارهای شایسته انجام
دهید که به هر آنچه میکنید، دانایم.» (مؤمنون،۵۰).
۹ـ غذاهای دریایی
یکی از منابع تأمین غذایی انسان، دریاهاست. انواع و اقسام نعمتهای الهی در این
سفره گسترده است. و از غذاهای سالم و مفید ماهیان دریاست و امروزه توصیه بر مصرف
آن تأکید میشود: «احلّ لکم صید البحر و طعامه متاعا لکم: صید دریا و طعام آن برای
شما حلال گشت» (مائده،۹۶).
«و هو الذی سخرّ البحر لتأکلوا منه لحماً طریاً و تستحرجوا منه حلیه تلبسونها...:
او (خدا) کسی است که دریا را به تسخیر شما درآورد تا از آن گوشت تازه بخورید و
زیوری برای پوشیدن مانند مروارید از آن استخراج کنید» (نحل، ۱۴).
البته برخی از گوشتهای دریایی در شریعت حرام گشته است که در اینجا مجال بحثش
نیست؛ ولی قاعده کلی اقتضا میکند که صید دریاها و بهرهبرداری از گوشت آن بر
همگان حلال است. ممکن است کسی در برخی موارد شک کند که آیا فلان غذا حلال است و یا
حرام؟ بهویژه در غذاهای دریایی و در مورد برخی موجودات آبزی این شبهه پیش میآید.
در اینجا یک اصلی عقلایی وجود دارد به نام «اصاله الحلیه» که در مواردی که شک
داشته باشیم، همه چیز را پاک و حلال بدانیم. در روایت آمده: امام صادق(ع) فرمود:
«کل شئ یکون فیه حلال و حرام فهو لک حلال أبدا حتى تعرف الحرام منه بعینه فتدعه»[۲]
این اصل از آیات قرآن برگرفته شده است: «هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا: او
خدایی است که همه نعمتهای روی زمین را برای شما آفرید» (بقره، ۲۹).
در آیه دیگری که آوردیم، میفرماید: یا ایها الناس کلواممافی الارض حلالا طیبا؛ ای
مردم از آنچه در زمین پاکیزه و حلال است بخورید.(بقره/۱۶۸) مرحوم علامه طباطبایی
میگوید: خودداری و امتناع از خوردن و یا تصرف کردن در چیزی که دلیل علمی بر منع
از آن نرسیده خود تشریع و حرام است. گفته شد که حرامهای واقعی در قرآن به صراحت
ذکر شدهاند.
گفته
شد که حرامهای واقعی در قرآن به صراحت ذکر شدهاند. در روایتی که محمدبن مسلم از
امام صادق(ع) درباره گوشت حیوانات دریایی که فلس ندارند، مانند مارماهی پرسش کرد،
حضرت چنین فرمود: «انّما الحرام ما حرّم الله و رسوله فى کتابه، لکنهم کانوا
یعافون اشیاء فنحن نعافها: تنها آنچه خدا در قرآن حرام دانسته، حرام است. لکن چون
کراهت میداشتند ما نیز کراهت میداریم.»[۳] امام باقر(ع) فرمود: «لم یحرّم الله
شیئا من الحیوان الا الخنزیر بعینه و یکره کل شئ من البحر لیس له قشر مثل الورق و
لیس بحرام انما هو مکروه: خداوند در قرآن حیوانی را، جز خوک، حرام نکرده است و هر
نوع ماهی که فلس ندارد، حرام نیست، ولی مکروه است.»[۴] صاحب جواهر این روایت را
صحیح دانسته است.[۵]
البته در پارهای روایات از خوردن ماهی بیفلس و پارهای از حیوانات دریایی نهی
شده است. و در خبرى از حضرت باقر(ع) درباره پنیر مىفرماید: «...سأخبرک عن الجبن
و غیره کل ما کان فیه حلال و حرام، فهو لک حلال حتى تعرف الحرام بعینه فتدعه: شما
را از پنیر و غیرپنیر باخبر مىسازم. هر چیزى که در آن حرام و حلال وجود دارد،
برایت حلال است، تا اینکه حرام را خود تو بشناسى که در این صورت آن را ترک مىکنى.»
باز از امام صادق(ع) درباره پنیر پرسید: فرمود: «کل شئ لک حلال حتى یجیئک شاهدان
یشهدان ان فیه میته: هر چیزى براى تو حلال است، مگر اینکه دو شاهد گواهی دهند که
در آن مردار گذاشتهاند.»
در آیات و روایات، حرمت اصلی بر «میته» متمرکز شده است؛ زیرا خوردن حیوان مرده با
طبع آدمی ناسازگار است و موجب بیماری میشود؛ بنابراین اصل اولیه این است که
غذاهای دریایی پاک و خوردنشان حلال است. البته روایات در مورد غذاهای دریایی
یکنواخت و یک معنا نیست. لهذا برخی فقیهان میان روایاتی که از خوردن ماهیان بیفلس
منع میکند و روایاتی که دلالت بر جواز خوردن میکند، فتوای به کراهت دادهاند؛
مثلا خوردن مارماهی و یا جریث که یک نوع ماهی بیفلس است هم روایت حلیت دارد و هم
روایت حرمت.
۱۰ـ اطعام غیر
یکی از مشتقات طعام در قرآن کریم «اطعام» است. اطعام
یعنی به دیگری غذا دادن است. در اخلاق اسلامی، انسان نباید غذا را در انحصار خود
بداند. وظیفه اخلاقی همگان این است که در برابر گرسنگی دیگران بیتوجه نباشند. حضرت
علی(ع) در هنگام پذیرفتن خلافت فرمود: «و لولا حضور الحاضر و قیام الحجّه بوجود
الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم،
لألقیتُ حبلها علی غاربها...: اگر حضور حاضران نبود و با وجود یاوران، حجت بر من
تمام نشده بود و خداوند از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگران
و گرسنگی ستمدیدگان آرام نگیرند، ریسمان خلافت را رها میکردم.»[۶] دستورات قرآن
در این مورد چنین است:
«... فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر: پس از قربانی کردن در ایام حج از گوشت
آنها بخورید و بینوای فقیر را طعام دهید.»(حج، ۲۸)
«... فکلوا منها و اطعموا القانع و المعترّ...: از شترهایی که در ایام حج نحر میکنید،
بخورید و مستمندان قانع و فقیران را طعام دهید.» (حج، ۳۶)
شاید گفته شود اطعام به غیر، تنها در ایام حج تشریع گشته است، اما در غیر این ایام
چنین وظیفه اخلاقی بر عهده کسی نیست. در پاسخ باید گفت که اسلام وظیفه اطعام را
خیلی جدی گرفته است؛ چنانکه میفرماید: «و یطعمون الطعام علی حُبّه مسکینا و
یتیما و اسیرا. انما نُطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا: غذای خود
را با وجود علاقه و نیازی که به آن دارند، به مستمند و یتیم و دربند میدهند [و میگویند:]
به خاطر خدا خوراکتان میدهیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم» (انسان، ۶ـ۷). میتوان گفت یکی از اخلاقیترین دستورات قرآن و اسلام در مورد غذا آیه
یادشده است که انسان از غذای خود بزند و گرسنگان را اطعام نماید. چنین عملی را
«ایثار» میگویند. جای دیگر آمده است: «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه:
دیگران را بر خود مقدم میدارند، هرچند خود بدان نیازمند باشند» (حشر، ۹).
مردی
نزد رسول خدا(ص) آمد و از گرسنگی شکایت کرد، رسول خدا او را به خانه خویش فرستاد،
آنها گفتند: «جز آب چیزی نداریم.» حضرت فرمود: «کیست امشب به این مرد غذا دهد؟» علی(ع)
گفت: «من یا رسولالله» و سپس نزد فاطمه(س) رفت و گفت: «دختر پیغمبر، امشب مهمان
دارم. غذا چه داریم؟» گفت: «فقط غذائی برای این دخترک داریم؛ ولی همان را به
مهمانت ایثار میکنیم.» در منابع آمده است که آیه ایثار در این مورد نازل گشت. پیامبر(ص)
فرمود: «من افضل الاعمال ابراد الکباد الحاره و اشباع الکباد الجائعه: از بهترین
عملها، آب دادن به تشنگان و سیر کردن گرسنگان است.»[۷] بنابراین نمیتوان از غذا
در اسلام سخن گفت و از بحث از اطعام به غیر غافل بود.
نوشیدن
مهمترین مایع نوشیدنی، آب است: «هو الذی انزل
من السماء ماءً لکم منه شراب و منه شجر فیه تسیمون: اوست که از آسمان آبی فرستاد
که نوشیدن شما از آن است و گیاهان و درختانی که حیوانات خود را در آن به چرا میبرید،
نیز، از آن است» (نحل، ۹). مایع دیگری که از آن به عنوان نوشابه یاد شده، عسل است.
درباره زنبور عسل میفرماید: «...یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء
للناس...: از درونشان شربتی با رنگهای مختلف خارج میشود که در آن شفا برای مردم
است» (نحل، ۶۸).
از دیگر مایعاتی که در قرآن از آن نام برده شده، باده است.
مذاهب اسلامی در حرمت خمر که باعث زوال عقل میشود، اتفاق نظر دارند و حتی نوشیدن
قطرهای از آن حرام است. برای خمر و حرمتش در چهار نوبت آیه نازل گشت؛ به این ترتیب:
۱ـ «و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا
حسنا: از میوههای درختان نخل و انگور مسکرات (خمر) و روزی خوب و پاکیزه میگیرید»
(نحل، ۶۶).
در اینجا سکر و رزق پاکیزه در کنار هم قرار گرفته و حکمی درباره آن نیامده است.
۲ـ «یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثمٌ کبیر و منافع
للناس و اثمهما اکبر من نفعهما: درباره شراب و قمار از تو میپرسند؛ بگو: در آنها گناه
بزرگی است و منافعی هم برای مردم در بر دارد؛ ولی گناه آنها از از نفعشان بیشتر
است» (بقره، ۲۱۸). در اینجا سخن از گناه و منفعت است که کفّة گناه را از سود سنگینتر
میداند؛ ولی حکم حرمت ندارد.
۳ـ «لا تقربوا الصلوه و انتم سُکاری حتی تعلموا ما تقولون:
در حالی که مست هستید، به نماز نزدیک مشوید، تا بفهمید چه میگویید» (نساء، ۴۳). این
آیه هنگامی نازل شد که مسلمانی جمعی را دعوت کرده بود و آنان پس از شرب خمر، به
نماز ایستادند و در حال مستی نماز خواندند. در این آیه نیز شرب خمر حرام نگشت.
۴ـ «انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجسٌ من عمل
الشیطان فاجتنبوه: شراب، قمار، بتها و ازلام [نوعی بختآزمایی]، پلید و از عمل شیطان
است، از آنها دوری کنید تا رستگار شوید» (مائده،۹۰). در این آیه بهصراحت حکم
اجتناب و دوری کردن از خمر آمده است.
واژه «خمر» یعنی پوشاندن. به روسری زنها «خمار» میگویند؛
چون مویشان را میپوشاند. در اینجا چون شرابِ مسکرْ عقل را میپوشاند و به بهترین
گوهر انسانی یعنی خرَد آسیب وارد میکند، لهذا اسلام آن را حرام کرده است.
آداب غذا خوردن
در اسلام برای غذاخوردن آدابی وارد گشته است که ذکرشان در
اینجا خالی از لطف نیست:
۱ـ. نخست نهی از پرخوری و زیادهروی در خوردن و آشامیدن است.
میفرماید: «کلوا
و اشربوا و لا تسرفوا انّه لا یحب المسرفین: بخورید و بیاشامید؛ ولی زیادهروی مکنید
که خداوند اسرافکنندگان را دوست نمیدارد» (اعراف،۳۰). امروز هم کارشناسان میگویند
که غذا را نباید به گونهای خورد که فشار بر معده وارد سازد؛ بنابراین اسلام،
اسراف و پرخوری را حرام دانسته است. امیرالمؤمنین(ع) به امامحسن(ع) فرمود: الا
اعلمک اربع خصال تستغنی بها عن الطب: آیا چهار چیز یادت بدهم که از پزشکی بی نیاز
شوی؟» گفت: آری. فرمود: «لاتجلس علی الطعام الا و انت جائع و لا تقم الا
و انت تشتهیه...: سر سفره منشین جز اینکه گرسنه باشی و از آن کناره مگیر، جز اینکه
هنوز میل به خوردن داری.» امامصادق فرمود: «ان الله یبغض کثره الاکل: خداوند
پرخوری را مبغوض دارد.»[۸]
۲ـ تنهایی غذا خوردن مکروه است
در اسلام
تأکید گشته که انسان در کنار خانواده غذا بخورد. پیامبر(ص) فرمود: «هر گاه مردی با
همسرش غذا بخورد و پیش از خوردن، نام خدا را بر زبان آورد و در پایان حمد خدا
نماید، گناهانش آمرزیده میشود.»[۹] در روایت دیگری فرمود: «غذا خوردن باید با سه
خصلت همراه باشد: «کان من حلال، کثره الایدی علیه و سمی فی اوله و حمد فی آخره:
باید حلال باشد، دستهای زیادی بر آن سفره دراز باشد، و آغاز و پایانش نام و حمد
خدا گفته شود.»[۱۰]
۳ـ فضیلت اطعام
در آداب
اسلامی که تنها غذا خوردن مکروه شمرده شده، اطعام به غیر تأکید گشته است. علاوه بر
آیاتی که در بالا آمد، روایات زیادی در این باب وارد گشته است. امامصادق(ع)
فرمود: «من الایمان حسن الخلق و اطعام الطعام: از نشانههای ایمان اخلاق نیکو و
اطعام دیگران است.» پیامبر اکرم(ص) خاندان عبدالمطلب را جمع کرد و فرمود: «یا بنیعبدالمطلب، اطعموا الطعام، و اطیبوا الکلام، و افشوا السلام و صلوا الارحام و
اسجدوا و الناس نیام: ای بنی عبدالمطلب به دیگران غذا بدهید، سخن پاک بگویید با
صدای بلند سلام کنید و با بستگان خود ارتباط داشته باشید و در حالی که مردم خواب
هستند، (خدا را( سجده کنید.»[۱۱] مردی از پیامبر(ص) پرسید: «چه
کاری برتر است؟» فرمود: «اطعام الطعام و اطیاب الکلام: دادن غذا و پاکی سخن.»
اگر این نکات اخلاقی که
در این باب آمده مورد توجه و عمل قرار گیرد، بسیاری از مشکلات جامعه انسانی حل
خواهد شد. از مصیبتهای جهان امروز گرسنه بودن انسانهایی است که هیچ دسترسی به
غذا ندارند، بهویژه اطفالی که در بدو تولد از خوردن هر شیری محروم هستند؛ و از آن
سو اسرافهایی است که در غذا و مواد خوراکی در میان ثروتمندان وجود دارد. و این
فاصله طبقاتی از ظلمهای جهان امروز است. از آن بدتر غذاهایی است که دور ریخته میشود.
اسلام درست سخن گفتن،
درست غذا خوردن، و با دیگران غذا خوردن، درست ارتباط داشتن و درست عبادت کردن را
در کنار هم قرار داده است. نمیتوان با نادیده گرفتن گرسنگان و قطع ارتباط با
افراد، خدا را عبادت کرد. عبادت با اطعام و نجات گرسنگان معنا پیدا میکند. ممکن
است یکی از خواص اطعام، علاوه بر نجات گرسنگان، تحقق تواضع در غذادهندگان باشد؛
زیرا شکمهایی که پر میخورند و توجه به گرسنگان ندارند، روزی طغیان میکنند. در
روایت از امامصادق آمده است: «ان البطن اذا شبع طغی: شکم که پر شد، سرکشی میکند.»
مراد از پر بودن شکم اسراف در خوردن و بیتوجه به گرسنگان بودن است.
۴ـ رعایت بهداشت
نکته آخر
شستن دستها پیش و پس از خوردن است. اسلام به این امر مهم بهداشتی توجه ویژهای
مبذول داشته است. امامصادق(ع) میفرماید: «اغسلوا ایدیکم قبل الطعام و بعده فانه
ینفی الفقر و یزید فی العمر: دستها را پیش و بعد از غذا بشویید تا فقر را از بین
ببرد و عمر را زیاد کند.»[۱۲] امام علی(ع) میفرماید: «من اراد ان یکثر خیر بیته فلیغسل یده قبل
الاکل: کسی که بخواهد برکت خانهاش زیاد شود، دستش را پیش از خوردن بشوید.»[۱۳]
گفتههای زیادی در این باب وجود دارد که در اینجا مجال ذکرشان نیست.
نتیجه
از آنجا که
اسلام دینی فطری است و توجه به غذا و خوردن آن از فطریات است، لهذا بر این امر
تأکید گشته است. غذای خوب خوردن و تن و جسم را سالم نگهداشتن تا مقدمه کمال
انسانی در راه بندگی خدا شود، از تعالیم اسلام است. غذاهایی که در بدن انسان تأثیر
بد بگذارد و آدم را بیمار کند، در شریعت اسلامی حرام گشته است. برای اینکه همه
انسانها از سفره طبیعت بهره گیرند و شکمی خالی نباشد، دستور به اطعام داده است. اصل
دادن زکات و انفاق و کفارات برای این است که تفاوت طبقاتی در جامعه کم شود و
انسانی محروم نماند. مهمتر اینکه در کنار مسئله طعام بر امر بهداشت و شستن دستها
تأکید شده است، تا غذای انسان از هر جهت طیب و گوارا باشد.
--------------------------
پینوشت
۱ـ وسائلالشیعه، ج۶۳۰۶۶۲، روایت ۶۳۰۶۶۲.
پیامبران نیامدند تا آدمیان را از خوردن غذاهای خوب محروم
نمایند. یکی از نکات مهم قرآن نادرست دانستن توهمی است که انبیا برای محروم کردن
انسان از غذاهای گوارا آمدهاند. قرآن در مقام مبارزه با این فکر نادرست میگوید: «قل لا اجدُ فی ما اوحی الی محرّما علی طاعم
یطعمه الا ان یکون میته او...: بگو در میان آنچه به من وحی شده، هیچ غذای حرامی
نمییابم، جز اینکه مردار باشد، یا خونی که از بدن حیوان بیرون ریخته یا گوشت خوک
و یا حیوانی که برای بتها سر بریده باشند» (انعام، ۱۴۴).
برحسب تاریخ گروهی بودند برخی غذاها را بر خود حرام کرده
بودند و آن را به حساب شریعت و یا ادیان الهی میگذاشتند و بر خدا دروغ میبستند. حرف
آنها این بود: «قالوا هذه انعام و حرث حجر لا یطعمها الا من نشاء: میگفتند این
چهارپایان و این زراعتها حرام است مگر بر کسی که ما اذن دهیم و آنها به گمان خود
از روی افترای بر خداوند گفتند که این چهارپایان و کشت و زرع ممنوع هستند. در
نتیجه: «حرّموا ما رزقهم الله افتراء علی الله: حرام دانستند آنچه را که خدا روزی
آنان کرده بود» (انعام، ۱۳۹).
۲ـ من لایحضره
الفقیه، ص۳۴۱، حدیث۳.
۳ـ تهذیب، ج۹، ص۶
۴ـ همان.
۵ـ جواهر، ج۳۶، ص۲۴۵
۶ـ نهجالبلاغه، خطبه ۳
۷ـ
وسایلالشیعه، ج۱۶، ۵۶۴.
۸ـ
همان، باب آداب المائده.
۹ـ وسائلالشیعه، ج۱۶، ص۵۱۵.
۱۰ـ همان.
۱۱ـ همان.
۱۲ـ همان، ص۵۷۳.
۱۳ـ همان
منبع: روزنامه اطلاعات؛ شنبه ۲۳ آذرماه ۱۳۹۸