مرحوم
فاضل تونی، در هشتم دی ماه سال ۱۲۵۹ خورشیدی،در شهر تون[۱]، واقع در جنوب خراسان
متولد شد. پدرش مرحوم ملاعبدالعظیم، از واعظ همان شهر بود و محمدحسین هنوز کودک
بود که پدر وفات یافت. او در زادگاه خود به تحصیل مقدمات و ادبیات عرب پرداخت و
سپس راهی مشهد شد. در سال ۱۲۷۶ ش وارد حوزه علمیه آن شهر شد. در مشهد، تحصیل ادبیات
را کامل کرد و سپس به آموختن منطق، ریاضی و نجوم پرداخت. فقه واصول را آغاز کرد و
به سرعت مدارج علمی را طی کرد. در سال ۱۲۸۲ ش به اصفهان رفت تا وارد معقولات شود. از
همان ابتدا به حوزه درس حکمت و فلسفه میرزا جهانگیرخان قشقایی، حکیم نامدار و مدرس
کم نظیر حکمت کلاسیک اسلامی، وارد شد. شش سال به صورت منظم و متوالی به تعلیم متون
فلسفه اسلامی پرداخت. آیتالله العظمی بروجردی، از جمله همدرسان استاد فاضل تونی
بود که علاوه بر درسهای حکیم قشقایی، نزد مرحوم آخوند کاشی، که از استادان عارف
مشرب آن روزگار بود، تلمذ می کردند.
مرحوم فاضل تونی یازده سال در آن شهر ماند، تحصیل و مطالعه
و تهذیب و تدریس کرد و آنگاه به خراسان بازگشت. اندکی بعد، شاید به دلیل فضای تنگ
عقلیات در حوزههای مشهد و شیوع حدیث گرایان و نواخباریون، [۲] دوباره عزم اصفهان
کرد. اما در تهران متوقف شد تا از میرزاهاشم اشکوری، شاگرد برجسته آقامیرزا
محمدرضا قمشه ای در مدرسه سپهسالار تهران بهره گیرد. نزد اشکوری، شرح مفاتیح الغیب، اسفار، فصوص الحکم و تمهید القواعد ابن ترکه را خواند و چنان در میان شاگردان میرزاهاشم
مبرّز شد که پس از وی، تدریس علوم عقلی و کتب حکمی را عهده دار شد. او به شیوه
اعاظم مدرسان متقد م، شیوه ای صبور و آرام در بیان دروس داشت، اما افزون بر آن،
چنان بر موضوعات مسلّط بود که دشوارترین غوامض را به سادگی بیان می کرد وزبانی
روشن و رسا دربحثهای پیچیده داشت.
درس خود را به آیات و احادیث و اشعاری از مولوی، حافظ،
شبستری، جامی و ... آرایه
می بست و از استعاره و تشبیه و طیبت بیان و طنز هم به کمال بهره داشت. به زودی
شهرت وی در تدریس حکمت و تقریر مطالب و کتب درجه اول عقلی و عرفانی، سبب شد تا به
دعوت مسؤولان وقت دانشگاه تهران، تدریس فلسفه اسلامی و برخی دروس مرتبط با تخصص
خود را در دانشگاه آغاز کند.
عمده ترین فعالیتهای استاد فاضل تونی، همواره تدریس
بود.مردان نامداری نظیر استاد مطهری، استاد سیدجلال الدین آشتیانی، آیت الله جوادی
آملی و آیت الله حسنزاده آملی، از شاگردان ایشان بودند. همه کسانی که به نحوی در
درس استاد فاضل تونی حضور یافته بودند چه در حوزه و چه در دانشگاه بر کیفیت خاص و
متعالی دروس وی صحّه نهاده و شیوه بیان و تدریس وی را ستوده اند. با این حال، این
معلم بزرگ حکمت و عرفان تمایل زیادی به تحریر نداشت و فقط رسائل معدودی از خود به یادگار
نهاد. هرچند، به قول مرحوم استاد آشتیانی، این گروه نیازی به نوشتن ندارند و
آثارشان در افواه دیگران منتشر است! همان مقدارآثاری هم که تاکنون به نام مرحوم
استاد فاضل تونی منتشرشده، تقریرات دروس ایشان است که املا فرموده و شاگردان کتابت
کرده اند. خوشبختانه مجموعه رسائل ایشان تحت عنوان «مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی»
حکیم متأله و عارف ربانی شیخ محمد حسین فاضل تونی، به همت آقایان مجید دستیاری،وحید
روح الله پور، حمید پارسانیا و محمود نجفی، از سوی انتشارات مطبوعات دینی به صورتی
آراسته و با کیفیت نشر شده است. نام ومشخصات کلیه آثار بازمانده وی را با برخی توضیحات
در باب آنها در اینجا به اختصار ذکر می کنیم:
آثار علمی
علامه فاضل تونی تقریبا از نعمت خط محروم بود و به زحمت می
توانست چیزی بنویسد. حتی امضاء کردن نیز برای ایشان خالی از اشکال نبود؛ چه آن
مرحوم فقط در ایام کودکی چند ماهی در مکتب مشق نوشته بود. پس از آن به واسطه قدرت
حیرت انگیز حافظه، احتیاجی به ثبت و یادداشتِ مطالب نداشت؛ بنابراین، به ندرت ممکن
بود چیزی بنویسد. به همین دلیل آثار قلمی آن مرحوم معدود است و همانها را هم
معمولاً دیکته کرده و دیگران نوشتهاند؛ این آثار عبارتند از:
۱. جزوه صرف
این کتاب مشتمل بر تجزیه و ترکیب بخشی از آیات قرآنی است
که در مؤسسه وعظ و خطابه سابق، دیکته کرده است. در این اثر نفیس، استاد فقط به تجزیه
و ترکیب و ذکر نکات صرفی و نحوی اکتفا نکرده، بلکه به مناسبت هر آیه، نکاتی دقیق
از تفسیر، معانی بیان، کلام، حکمت و عرفان آورده است.
۲. تعلیقه بر شرح فصوص
تعلیقه ای بسیار عالمانه بر مقدمه کتاب «شرح فصوص الحکم» قیصری
است که متضمن برخی اشارات و دقایق عرفانی نیز است. علامه فاضل تونی این رساله را
نخست به عربی تنظیم کرده بود تا در حکم رساله دکترای او (برای تشخیص درجه معلومات)
محسوب شود لکن چون طرح رساله عربی در مورد تشخیص پایه اطلاعات در قانون دانشگاه پیش
بینی نشده بود، آن متن عربی را به فارسی درآورد و مقدمهای بر آن نگاشت. این اثر
نفیس با مقدمه استاد بدیعالزمان فروزانفر به چاپ رسیده است.
۳. منتخب قرآن و نهج البلاغه
مجموعهای است از آیات قرآنی و کلمات قصار و چند خطبه از
نهج البلاغه به همراه شرح لغات مشکل آن.
۴. صرف و نحو و قرائت (برای سال
اول تا سوم دبیرستان)
در تألیف این کتاب، استاد احمد بهمنیار و عبدالرحمن فرامرزی
هم با آن مرحوم همکاری داشتهاند. صرف هر سه جلد را مرحوم بهمنیار، متون و قرائت
آنها را فرامرزی و نحو آنها را مرحوم فاضل تهیه کردهاند.
۵. منتخب کلیله و دمنه و ابن
خلکان
منتخبی است از «کلیله و دمنه» عربی عبدالله بن مقفع، و «وفیات
الاعیان» ابن خلکان، با شرح و توضیح لغات مشکل آن دو.
۶. همکاری و مشاوره در ترجمه
فنون سماع طبیعی شفا
این کتاب ترجمه فن سماع از طبیعیات شفای ابوعلی سینا با
همکاری استاد محمدعلی فروغی است. برای ترجمه این کتاب، مدت چند سال با همت و کوششی
که داشتند؛ دو روز معین در هفته را به این کار اختصاص داده بودند؛ یک روز فروغی به
خانه جناب فاضل می آمد و یک روز ایشان به منزل فروغی می رفت.
در این جلسات، نخست فاضل تونی متن عربی را می خواند و آن
را ترجمه تحت اللفظی می کرد و سپس به مباحثه با مرحوم فروغی و شرح و تفسیر آن
پرداخته و آن حکیم و سیاستمدار نامدار یادداشت برمی داشت. سپس آن ترجمه و توضیحات
را مرتب و منقح می ساخت و هر فصلی را جداگانه با عبارات بسیار ساده تلخیص میکرد و
مجددا همه را با آقای فاضل مقابله می نمود. سرانجام پس از چند سال مجاهده و صرف
وقت، این اثر نفیس و شریف به طالبان فلسفه عرضه شد.
۷. جزوه منطق
شامل مطالبی که استاد در رشته فلسفه دانشکده ادبیات دیکته
کرده است و دانشجویان یادداشت برداشتهاند.
۸. حکمت قدیم (در طبیعیات)
مطالبی است که استاد در رشته مزبور دیکته کرده است. این دو
کتاب نفیس را آقای فاضل به هزینه خود به چاپ رساند و چون تصحیح چاپ آن دو را به یکی
از دانشجویان واگذار کرده بود، متأسفانه اغلاط چاپی آن بسیار است.
۹. الهیات
آن را سالها قبل دیکته نموده، ولی به چاپ نرسانیده بود. وقتی
رئیس وقت دانشگاه تهران، دکتر علی اکبر سیاسی، از وجود آن اطلاع یافت، با اصرار و
ابرام از جناب فاضل خواست تا آن را به چاپ برساند. سرانجام به همت وی اثر مزبور که
از شاهکارهای علامه فاضل تونی است، توسط انتشارات دانشگاه به چاپ رسید.
از ملاحظه آثار آن استاد بزرگ به خوبی معلوم می شود که به
کلی از تصنع و تکلف احتراز داشته و مطالب مشکل و پیچیده فلسفه را با عباراتی روشن
و صریح ادا کرده است و آن چه درباره سقراط گفتهاند که «فلسفه را از آسمان به زمین
آورد» درباره آثار فلسفی آن مرحوم هم صادق است. وقتی آنها را با بعضی آثار فلسفی
فارسی از قبیل «دانشنامه علایی» ابن سینا، «درّهالتاج» قطب الدین شیرازی، «گوهر
مراد» ملا عبدالرزاق لاهیجی و «اسرارالحکم» حاج ملاهادی سبزواری مقایسه کنیم،
درجه سادگی و حُسن تفهیم آثار آن مرحوم به خوبی معلوم می شود.[۳]
مقصد واپسین
باری، با این کارنامه روشن، در سال ۱۳۳۹ ش، پس
از ۸۲ سال زیستن در پرتو نور حکمت و آتش عرفان، مرحوم استاد فاضل تونی به سفر واپسین
رفت. وی «در زهد و تقوا و مواظبت برفرایض و نوافل و تزکیه نفس و کمک به مستمندان
اهتمام فراوان داشت و اهل دنیا نبود. دارایی او خانه ای کوچک و چند قفسه کتاب
بود.»[۴] کتاب مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی ، مجموعه ای از آثارمهم مرحوم فاضل تونی
است که «با بیانی رسا و شیوا به تبیین وتفسیر مباحثی از شرح فصوص قیصری، الهیات،
طبیعیات، منطق و مباحث عالی عرفان نظری پرداخته اند که در عین مختصر بودن،بسیار مفید
است. ایشان بحثهای منطق، طبیعیات، الهیات وتعلیقه بر شرح فصوص را به زبان فارسی
نگاشته اند؛ اما رساله موجز و عمیق مراتب خمس که تقریرات درس عارف نامدار، میرزاهاشم
اشکوری است را به زبان عربی نوشته اند[۵].»
شیوه آثار محروم استاد فاضل تونی در رسائل ، همچون درس ایشان،
روشنی و وضوح، در کنار ظرافت و نکته گویی است. درج اشعار و امثال و آیات و روایات
مناسب، از ویژگیهای سبکی اوست. دقت در اشعاری که برگزیده و آورده، نشانگر تبحّر وی
بر ادبیات شاعرانه فارسی است. خاصه اشعار عرفانی که وی با تسلطی خاص از تکبیتها یا
مجموعههای شعر بهره میگرفته است.
در بیان و شرح مباحث درازگویی نمی کند و ظاهرا از اطناب
اجتناب اکید داشته، زیرا در هیچ کجا مثلاً وارد مباحث لغوی یا حاشیه ای نمی شود
مگر بالضروره و برای تکمیل یک بحث عمیق که درنگی خاص می طلبد. تنها حاشیههای او
در این عرصه، همان اشعار و اشارات عرفانی و لطایف حکمی است که ذائقه و ذوق مطلب، طلب
چنین جستارهایی را دارد. گزینشهای وی در عبارات مورد شرح، گزینش قضایا و جستارهای
اصلی و پایه در همان مباحث است و این مسأله به وضوح در رساله عالی تعلیقه بر شرح
فصوص به وضوح و درخشش دیده میشود. امری که میتواند نمونه ای برای مدرسان حوزوی و
استادان دانشگاهی ما تلقی شود. دو رساله الهیات و حکمت قدیم، بیگمان از بهترین
رسائل در فلسفه کلاسیک اسلامی است و خصلت درسی درجه اول دارد. بد نیست به جای بسیاری
از جزوات و کتب غامض یا کممایه در برخی ازدانشگاهها و حوزهها، این متون مورد
استفاده قرار گیرد. به شرط آ ن که معلمان آزموده ای از پس آنها برآیند.
به هرحال تمامی این آثار دارای خصلت عالی مدرسه ای هستند و
چه به عنوان منبع و مأخذ تحقیق و چه به عنوان متن درسی، بسیار قابل استفاده و
ارزشمندمی باشند.
خاتمه این مقال را به دو جستار از نوشته و گفتار استاد فقید،
حکیم مقاله که ضمنا بیانگر سبک او در ادبیات و حکمت است به پایان میبرم:
«شیخ محی الدین سرآمد اهل زمان خود در علوم
رسمیه ظاهریه و علوم حقیقه باطنیه بود، و در علم طریقت مرید شیخ ابو مدین شعیب بن
حسن بن ابی الحسن است. شاه نعمتالله کرمانی گوید:
شیخ
ابو مدین است شیخ سعید که
نظیرش نبود در توحید
و
در موارد عدیده از فتوحات مکیه ذکری از شیخ ابومدین کرده، و وی را ستوده است. مثل
این که در باب هفتاد و سه از فتوحات که ذکری از رجال الغیب می کند، می گوید: و
منهم «شیخنا، ابومدین»، یعنی ابو مدین نیز از ایشان است... اما عقاید مردم درباره
شیخ محی الدین مختلف است.
گروهی او را به کفر و زندقه نسبت دهند، برخی او را از اهل
تسنن دانند و بعضی او را از جمله اهل تشیع و موحدین خوانند، مانند: ملامحسن فیض، شیخ
بهایی، مجلسی اول، قاضی نورالله تستری، ابن فهد حلی و میرزا محمد نیشابوری صاحب
کتاب رجال، معروف به میرزا محمد اخباری. اما آنان که محی الدین را از جهت قول به
وحدت وجود... به کفر و زندقه و الحاد نسبت داده اند راه خطا پیموده، و به ظواهر
هرکلام شیخ متمسّک شده، و در حقیقت بر آنچه خود از کلام وی فهمیده اند ایراد کرده
اند، نه بر آن چه که او دانسته و گفته است:
زاهد
ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست در
حق ما هرچه گویند جای هیچ اکراه نیست[۶]
چهار فرقه از مردم درصدد معرفت برآمدند، و این چهار فرقه
از سایر مردم ممتاز شدند به این که حقایق اشیاء را به فکر جستجومی کنند و این وجه
امتیاز آنها است. و آن چهار فرقه عبارتند از: حکیم، متکلم، صوفی، عارف. اینان
خواستند بفهمند که آیا این عالم خود به خود به وجود آمده یا علتی و یا صانع و خالقی
دارد؟ آیا مردم پس از مردن معاد و حشری خواهند داشت یا نه؟ این اشخاص جویای حقایق
اشیاء بودند…
...گفته اند: «الحکمه خروج النفس الی کمالها الممکن فی جانبی
العلم و العمل». یعنی حکمت کمال نفس است، آن کمالی که برای انسان، هم به حسب علم و
هم به حسب عمل ممکن است. تعریف دیگر به پارسی کرده اند و گفته اند: «حکمت دانستن چیزهاست
چنان که باید، و کردن کار چنان که شاید». این تعریف هم حکمت نظری و هم حکمت عملی
را شامل است. بعضی حکمت را این طور تعریف کرده اند و گفته اند: «الحکمه صیروره
العالم العقلی مضاهیا للعالم العینی»، یعنی حکمت گردیدن عالم عقلی است شبیه به
عالم خارجی ... [۷]».
«دکتر محمد خوانساری» درباره مقام تسلیم آن
مرحوم در مقابل اراده پروردگار، می گوید: «در ایامی که مرحوم استاد برای عمل جراحی
در بیمارستان بستری شده بود، روزی ایشان را بسیار افسرده و ملول و نگران دیدم و
حالتی آمیخته از حزن و نگرانی و ترس در سیمای آن مرحوم مشاهده کردم.
حوصله سخن گفتن و سخن شنیدن نداشت. عرض کردم: دردی دارید؟
فرمود: نه. گفتم: خبر تازهای شده؟ فرمود: نه. سرانجام استاد را قسم دادم که علت
گرفتگی خود را بیان کند. دیگر نتوانست خودداری کند، به شدت منقلب شد و به سختی گریست
و فرمود: نگرانی و اندوه من از این است که شاید گناهی کردهام و اینک به عقوبت آن
دچار شدهام و می ترسم مبادا مغضوب و رانده درگاه شده باشم والا تحمل درد جسمانی
دشوار نیست. گفتم: لقمان را حکمت آموختن، دور از ادب است ولی «بلا» همیشه نشان قهر
نیست، بلکه گاهی نیز عین لطف است. فرمود: اگر چنین باشد، این آفت، عین راحت است.
چند خاطره و یادبود
علامه فاضل به سبب صفای قلب و منزه بودن از هرگونه آلایش،
شفقت و رقتی وصف ناشدنی داشت. اگر در کلاس درس، شعر یا مطلب تأثرانگیزی نقل می
کرد، خود بیش از همه متأثر می شد. روزی اشعار ذیل را - که از سعدی است - در کلاس
درس خواند:
پدر
مرده را سایه بر سر فــکن غبارش بیفشان و خـارش بــکن
الا تا نگرید، که عرش عظیــم بلرزد همی چــون بگرید یتــیم
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش مزن بوسه بر روی فرزند خویش
و چنان حال آن بزرگ تغییر یافت که نتوانست بقیه اشعار را
بخواند.
شعر
پروین
روزی در محضر استاد، سخن از «پروین اعتصامی» به میان آمد و
چون مرحوم فاضل تا آن وقت از اشعار وی چیزی نشنیده بود، شعر معروف «کوزه شکسته»
پروین را برای ایشان خواندم:
کودکی
کوزه ای شکست و گریست که مرا پای خانه رفتن نیست
چه کنم اوستـــاد اگـــر پرســـد؟ کوزه آب از اوست، از من
نیست
چه کنم گــر طلب کنـــد تــاوان؟ خجلت و شرم، کم ز مردن نیست
چیــزهــا دیــده و نخــواستــهام دل من هم دل است، آهن نیست
روی مــادر نــدیــدهام هــرگــز چشم طفل یتیم، روشن نیست
کودکــان گــریه می کنند و مــرا فرصتی بهر گریه کردن نیست.
با
شنیدن این اشعار، حال استاد به نحو عجیبی تغییر یافت، چهرهاش برافروخته شد و بسیار
گریه کرد و از من خواست یک جلد دیوان پروین برای ایشان تهیه کنم. پس از چند روز که
باز به خدمت ایشان رسیدم، فرمود: «تمام دیوان را من و خانواده از اول تا به آخر
خواندیم» و از آن پس با اعجاب و احترامی خاص از پروین اعتصامی یاد می کرد.
فاضل تونی در سالهای آخر عمر، مخصوصا در ماههای خانهنشینی
و زمینگیری، چنان نازک دل شده بود که از شنیدن مطالب تأثرانگیز بی اختیار بلند می
گریست و مانند باران، اشک از چشمها فرو می بارید و به هیچ وجه قادر به خویشتن داری
نبود. همسر آن مرحوم که به خوبی از رقت قلب و درجه رحم و شفقت ایشان آگاه بود، از
راه دلسوزی، روزنامهها را اول خود می خواند و شمارههایی را که شامل مطالب
تأثرانگیز بود، از وی پنهان می ساخت.
در رثای استاد اشعاری که در پی می آید، اثر طبع لطیف مرحوم
استاد «جلال الدین همایی» (سنا)
در رثا و ستایش مرحوم فاضل تونی است. همایی در این اشعار، ماده تاریخ درگذشت آن
مرحوم را کلمه «فاضل تونی» به اضافه ۳ آورده، که ۱۳۸۰ میشود چرا که وی متولد
۱۲۹۸ و متوفای ۱۳۸۰ ق است. ابیاتی که بر سنگ لوح فاضل نوشته شده، برگرفته از همین
شعر است:
فاضل
تونی آن که داشت به فضل
اشتهـــــــار و بلنــد آوایـــی
کرده در کسب علم و دانش، صرف
همه ایام عهـــد بُرنـــایــی
بود نامش حسین و خُلق حسن
شُهره در علم و فضل و دانایی
هم به تقوا و دین مُسلم بود
هم به درس و فنون مُلایی
به کفاف معیشتی، خرسند
از همه جــاه و مال دنیایی
بود اندر جوانی و پیری
همه در کار دانــش افزایــی
قُرب پنجاه سال در فرهنگ
کرد خدمت به صدق و خوش رایی
علم و تعلیم را یکی شده بود
علت فاعلیش با غایــــی
چون به هشتاد و دو رسیدش سال
رخت بست از جهان غوغایی
رفت در بزمگاه قدس و شدند
قدسیــــانش به بزم آرایی
خواستم سال فوت او ز «سنا»
که در این فن بودش یکتایی
گفت تاریخ: «فاضل تونی»است
چون سه بر جمع آن بیافزایی
-------------------------
پی نوشتها
۱. «تون» شهری باستانی، واقع در جنوب خراسان
است قدمت این شهر به قبل از اسلام برمیگردد. ناصرخسرو قبادیانی ـ شاعر بلندآوازه
- در سفرش از آن شهر عبور کرده و وصف شهر و مردمان آن را در سفرنامه اش آورده است.
با تصویب فرهنگستان زبان فارسی در سال ۱۳۱۰ ش نام «تون» به «فردوس» تغییر یافت.
۲. امروزه به ایشان آباء مکتب تفکیک می گویند
و حضرت شیخ محمدرضا حکیمی خراسانی در باب حیات و عقاید ایشان، آثار متعددی تألیف و
نظراتشان را به سیاق خود توجیه فرموده است. ازجمله رجوع کنید به:مکتب تفکیک،
محمدرضا حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸
۳. رجوع کنید به مقدمه مجموعه رسائل عرفانی و
فلسفی شیخ محمد حسین فاضل تونی
۴. همان، ص ۳۵
۵. خوشبختانه این رساله توسط حجت الاسلام حمید
پارسانیا به فارسی برگردانده شد و در ضمن مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی منتشر شده
است.
۶. تلخیصی از صفحات ۴۲ تا ۴۴
۷. صفحات ۲۵۱ تا ۲۵۳
منبع: روزنامه اطلاعات؛ چهارشنبه ۴ دیماه ۱۳۹۸