۱. این پرسش که «شعر و منطق در اندیشه دکتر
ضیاء موحد چطور به اجماع رسیده است؟» مرا به یاد مرحوم دکتر منوچهر بزرگمهر (۱۲۸۹- ۱۳۶۵) میاندازد که ۲۷ آبان سی و سومین سالروز وفات ایشان هم هست. دکتر بزرگمهر به
فلسفه جدید، فلسفه تطبیقی و منطق جدید علاقهمند بود و با تألیف چند کتاب و ترجمه
آثاری از راسل، آیر و دیگران منابع درسی را برای شناخت مباحث فلسفی جدید در گروه
فلسفه فراهم آورد. ما اولین درس فلسفه تحلیل منطقی را در قالب درس «فلسفه تطبیقی»
در سال ۱۳۵۴ نزد ایشان در گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران،
گذراندیم. یکی از مباحثی که از این درس به خاطرم مانده و در آن زمان و حتی اکنون
هم برای من جدی است، ارتباط «عقل»، «احساسات» و «خیال» است.
مرحوم بزرگمهر اراده را اتصالدهنده
عقل و احساس میدانستند و میگفتند معمولاً «عقل» و «احساسات» دو چیز متباین
شناخته میشوند ولی اراده، هم ناشی از عقل است و هم نشأت یافته از احساسات. چون هر
عملی که در صدد انجام آن هستیم در ابتدا ذهن ما، آن را «حلاجی» میکند، صورتهای
مختلف انجام فعل را مورد واکاوی قرار میدهد بعد در مقام مقایسه و سنجش موارد
مختلف آن برمیآید. نیروی عاقله بعضی از آنها را باطل و بعضی را تصدیق میکند و
عقل، امر به اجرای آن میدهد. همان اراده، ناشی از احساسات و عواطف هم هست. چون
محرک حقیقی آدمی در انجام فعلی تمایلات عاطفی یا حسی اوست یعنی تمایلات در بطلان
یا تصدیق سنجههای عقلانی ما دخیلاند. از این مقدمه بعداً در مورد استاد، دوست و
همکارم جناب دکتر موحد بهره خواهم برد.
۲. بررسی اجمالی از سیر تاریخ اندیشه
ایرانی نشان میدهد که شاعران ما اغلب «حکیم» بودهاند و حکمای ما هم شاعر. یعنی
«شعر» با «حکمت» پیوند داشته است؛ مثل حکیم فردوسی، حکیم سنایی، حکیم ناصرخسرو،
حکیم حاجملاهادی سبزواری. از میان این اسامی حاجملاهادی سبزواری، که کتاب منظومه
ایشان حاوی مهمترین مباحث حکمی- فلسفی در فشردهترین عبارات است، از همه در تلفیق
فلسفه اسلامی و شعر موفقتر است. شرحهای زیادی که بر این کتاب نوشته شده است، از
دشواری متن و زمینه برداشتهای مختلف از این اشعار فلسفی حکایت دارد. در متون
تفسیری نیز، ما یگانه تفسیر منظوم قرآن مجید را داریم که از مرحوم صفیعلیشاه
اصفهانی است که در آن جنبههای فلسفی، عرفانی، کلامی، ادبی قرآن کریم قابل تحقیق و
بررسی است.
این مطلب را هم به عنوان مقدمه دوم
عرض کردم تا بگویم دکتر موحد در این دستهبندیها، نه صرفاً شاعر است، نه در قالب
عارف صرف میگنجد و نه در قالب حکیم صرف. چنانکه هیچیک از حکیمان شاعر، فیلسوف
شاعر و یا عارف شاعر، جامع منطق و شعر نبودهاند. در عین حال، موحد وقتی به سعدی
(افصح المتکلمین) میپردازد، برداشت حکیمانه از سعدی دارد و مثل سعدی، قلم و زبانش
به تکرارگویی نمیگردد. دکتر موحد از میان شاعران کلاسیک ایرانی بیش از همه، نظر
به حافظ شیرازی داشته است. شاید تسلطی که موحد به شعر حافظ دارد، اگر کسی دیگر میداشت،
چند جلد تفسیر غزلیات حافظ مینوشت، ولی ایشان چکیده تحقیقات و تأملات حافظشناسی
خود را به نگارش دو یا سه مقاله بسنده کرده است.
ایشان اصولا چه در شعر و چه در نظم
«کمگوی و گزیدهگوی» است و در معاشرت با ایشان هم خیلی زود این خصیصه آشکار میشود.
یا سخن نمیگوید یا به هنگام ابراز مطلبی مستقیماً به اصل مطلب میپردازد و همیشه
از حاشیه پرهیز دارد. تفسیر من از تخلص «عجیب» که در ایام نوجوانی در «انجمن ادبی
کمال» به ریاست مرحوم استاد جلالالدین همایی به ایشان داده شده، همین است که
ایشان در هر محفلی که حضور دارد بیشتر شنونده است تا گوینده؛ نظری یا مطلبی جز به
ضرورت بیان و ابراز نمیکند. مثال بارز آن، حضور ایشان به عنوان سخنران در همایشها
و کنفرانسهای ملی یا بینالمللی است که هرگز ندیدهام اخطار بدهند که وقت مختص
ایشان، رو به اتمام است. حتی نکاتی که به شوخی بیان میکند، موجز است ولی عمق
دارد. بنده این روحیه ایشان را از تأثیر فکر منطق جدید و روش منطق ریاضی مییابم
که در قالب یک فرمول، دنیایی مطلب نهفته است.
۳. تجربه آشنایی بنده با دکتر موحد از
روزی است که ایشان به درخواست خود از مرکز اسناد ایران به «انجمن حکمت و فلسفه
ایران» آمدند. آنطور که حافظهام میگوید حدود سال ۱۳۶۴ بود. یک روز قبل از آن،
مرحوم محمود بروجردی(ره) رئیس وقت مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، به بنده گفتند
طی امروز یا فردا همکار جالبی که دکترای منطق جدید دارد، به همکاران شما میپیوندد.
بنده ایشان را تا روزی که به انجمن آمد، ندیده بودم. در دفتر بودم که دیدم شخصی
موقر، بدون مقدمه، یا تعارف و تکلفی خود را اینگونه معرفی کرد: «من موحد هستم». از
آن روز تا کنون غیر از جای گذشت روزگار که بر چهره ایشان نشسته، تقریباً به همان
شکل و هیئت مانده است. پیوسته وقار و شخصیت قابلاحترام و دوستداشتنی داشته و
دارد. ولی در بدو آشنایی، نمیدانستم که طی دهههای بعد همکار «پدر منطق جدید
ایران» خواهم شد.
۴. با این مقدمات، حالا میرسیم به
چگونگی ارتباط منطق و شعر؛ جمع «عقل» و «استدلال» و «خیال» در نزد دکتر موحد. در
گستره افکار ادبی و شعری دکتر موحد در ایران و سطح بینالملل حتماً میدانید که
گزیده اشعار ایشان تا سال ۱۳۹۰ (آوازهای آبی) به انگلیسی ترجمه شده و به صورت
مجموعه دو زبانه فارسی- انگلیسی انتشار یافته است و در بین غربیها، ایشان هم در
قشر ادیبان و شعرا شناخته شدهاند و هم بین منطقدانان.
ارجاعات منطقدانان بینالمللی به
مقالات ایشان بخصوص صاحبنظران «منطق سینوی» قابل توجه است. وقتی کتاب فلسفی –
منطقی ایشان با موضوع «از ارسطو تا گودل» را که مجموعه مقالههای فلسفی – منطقی
ایشان است، میخوانیم درمییابیم که مقالات درباره فلسفه منطق و زبان، نقد منطق
سنتی و نیز معرفی دو فیلسوف منطقدان قرن ماست که همه آن عناوین و نیز شناخت آن دو
فیلسوف منطقی، برای نسل جوان منطقخوان ما ضرورت دارد.
همکارم دکتر محمدجواد اسماعیلی خیلی
خوب در مقاله «طبیعت شعر، منطق شعر، سنت و نوآوری در اندیشه و شعر ضیاء موحد» که
در فصلنامه نقد کتاب کلام، فلسفه و عرفان، (سال چهارم، شماره ۱۳ و ۱۴، بهار و
تابستان ۱۳۹۶ صفحات ۵۷ تا ۷۰) منتشر شده، به چگونگی تعامل منطق و شعر در آثار و
افکار دکتر موحد پرداخته است. دکتر اسماعیلی به خوبی اشاره میکند پل والری، شاعر
معاصر فرانسوی منطق و شعر را در زمره «تجربههای زیسته» آدمی تلقی میکند و منطقدانی
را که نتواند از تجربه شاعرانگی بهرهمند شود، فاقد اثر شاعرانهای میانگارد: «از
این منظر منطق و شعر به دو خصلت انسانی صرف تقسیم نمیشود که برخی از انسانها در
طبقه منطقدانان و برخی دیگر در طبقه شاعران قرار گیرند، بلکه انسان، اگر انسان
است، باید بتواند تجربههای به ظاهر متعارض انسانی نظیر اندیشه انتزاعی و خیال
شاعرانه را بچشد و آنها را در خود بروز دهد» (ص ۶۱).
از خداوند متعال برای جناب دکتر موحد
عزیز طول عمر همراه با سلامتی و عزت آرزومندم.
منبع: ایرانآنلاین؛ دوشنبه ۲۰ آبانماه ۱۳۹۸