بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام
على نبینا محمد وآله الطاهرین
موضوع عرض بنده بحث و بررسی اخلاق علمی ابنسینا
است.
کوشش میکنم نمونههایی از مشی اخلاق
علمی ابنسینا را با مراجعه به به آثار خود او و از سخنان خود او به این محضر شریف
تقدیم کنم.
بر اساس مستندات تاریخی ابنسینا در ۳۷۰
قمری در بخارا متولد شده و در ۴۲۸ قمری در همدان چشم از دنیا بسته است.
در باب عظمت او فقط سخن جرج سارتون را از
ترجمه فارسی کتاب «مقدمه تاریخ علم، ج۱، ص ۶۹۴، نقل میکنم که گفته است: «ابنسینا
جامع العلوم، فیلسوف، طبیب، ریاضیدان، منجم، پر آوازه ترین دانشمند اسلام و یکی از
مشهورترین دانشمندان همه ملتها، کشورها و اعصار».
قبل از پرداختن به اخلاق علمی ابنسینا
لازم به یادآوری است که اخلاق یک علم است و مثل همه علوم قواعدی دارد. علمی است
برای بیان قواعد رفتار آدمی در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی و به تناسب
موضوعاتی که باید اخلاق در آنها رعایت شود، مورد بحث قرار میگیرد. مثل اخلاق
علمی، اخلاق پزشکی، اخلاق سیاسی، اخلاق کسب و کار که در سالهای اخیر در ایران به
عنوان اخلاق حرفهای شناخته میشود. علمای اخلاق در طول تاریخ در باب آن کندوکاو
کرده و به مرور روزگاران موارد و مصادیق آن را مورد بحث و نقد قرار دادهاند و این
تلاشها با گشوده شدن عرصههای جدید برای فعالیت فردی و خانوادگی و اجتماعی انسان
همچنان ادامه دارد.
یکی از مصادیق کاربرد اخلاق، اخلاق علمی
است. یعنی قواعد و موازین اخلاقی که باید در علم رعایت شود و عالمی که دارای اخلاق
علمی است کسی است که در کوششها و مجاهدات علمی خود به رعایت قواعد اخلاقی در علم
خود پایبند است و آنها را در فعالیتهای علمی رعایت میکند.
یک شرط در اخلاق علمی که شرط بسیار اساسی
است این است که شخص، عالم به آن علم باشد. پس کسی که در علمی عالم نیست اگر به
صورت یک مدعی و عالم وارد آن علم شود بر خلاف اخلاق علمی عمل کرده است.
برخی از قواعد اخلاقی در علم به صورت
مصداقی عبارتند از:
١- وقتی چیزی را نمی دانیم در باب آن
اظهار نظر نکنیم.
۲ - با مساله با موضوع علمی که مواجه میشویم
جوانب مختلف آن را دقیق بررسی کنیم و مطلبی را در باب آن کم نگذاریم این دقت نظر
باید هم در تحقیق و هم در عرضه به جامعه و هم در کلاس درس مورد توجه قرار گیرد.
٣- به هیچ وجه نظر دیگران را به خود
منتسب کنیم.
۴- چیزی را که نمیدانیم صریح بگوییم که
نمیدانیم و از سرهمبندی یا مغالطه پرهیز کنیم.
۵- در تبیین مطالب دقت کنیم
۶- از قدیم گفتهاند: «لا أدری نصف
العلم» و این نکته بسیار مهمی است.
چرا بعضیها مشی اخلاقی را در علم رعایت
نمیکنند. برخی از وجوه این چرایی عبارتند از:
١- علم ندارند و با این حال میخواهند وانمود
کنند که عالم هستند پس کار دیگران را به خود نسبت میدهند.
۲ – میخواهند از مواهب
و ثمرات علم بهرهمند شوند و چون ندارند از زحمات دیگران و به نام خود سوء استفاده
میکنند.
۳- شهامت مواجهه با خود را ندارند پس میخواهند
از مال دیگران استفاده کنند و ضعف علمی خورد را بپوشانند.
۴- گاهی علت آن انگیزه مادی است و گاهی
جاه طلبی و فزونی خواهی.
نمونههایی از اعمال خلاف مشی اخلاق
علمی:
١- کتاب دیگران را به خود نسبت میدهند.
۲- مطالب دیگران را که محصول فکر و زحمت
آنان است بدون نقل مأخذ در کتاب یا مقاله و یا سخنرانی خود میآورند.
3- مآخذ و منابع مقاله یا کتاب دیگران را
بدون نقل مأخذ چنان استفاده میکنند که گویی خود به این منابع دست یافتهاند.
4- تکثیر منابع در کتاب یا مقاله بدون
استفاده از آنها و یا بدون توضیح .
۵- در بیان نظریههای علمی اهانت کردن به
دیگران نیز یکی از موارد خلاف اخلاق علمی است.
موضوع انتحال یعنی دزدی کار علمی دیگران
با صورتهای مختلف آن، از قدیمالایام مطرح بوده و سابقه طولانی در تاریخ فعالیتهای
علمی و فرهنگی بشری و از جمله جامعه اسلامی ما دارد: از سرقت مفاهیم و مضامین لطیف
ادبی و ذوقی و شعری گرفته تا انتحال کتاب و خلاصه کتاب و نظریه علمی و نحوه
استدلال و نحوه بیان و دهها نمونه دیگر. در روزگار ما با امکانات جدید و تنوع
رسانهها امکان انتحال و به اصطلاح سرقت علمی و کسب وجهه و مال از این طریق حتی به
کالاهای اقتصادی و کپیبرداری از دانشهایی که به تولید ثروت منتهی میشود به
مراتب افزایش یافته است و اینها همه یعنی خلاف اخلاق علمی؛ گر چه به موازات آن راههای
جلوگیری و افشای سرقتهای علمی نیز در حال افزایش است.
به مقدمه بحث بیش از این نمیپردازم موضوع
عرایض بنده در این محفل علمی بزرگ «اخلاق علمی ابنسینا» است.
من به دو ملاحظه این موضوع را انتخاب
کردهام: یکی آنکه با تبیین روش ابنسینا در مباحث علمی خواستهام یک الگو برای
تحقیقات با نمونه ابنسینای بزرگ در جلو دیا، محققان جوان بگذارم.
دوم این که پاسخی باشد برای بعضی از
کسانی که بدون استدلال و بدون توجه به منابع علمی شاید برای بزرگ نشان دادن خود که
بله من کسی هستم که شیادیهای ابنسینا را رو کردهام و با این وسیله میخواهند
خود را بزرگ کنند.
میدانیم که ابنسینا از سنین کم چنان از
اعتبار علمی برخوردار بود که برای معالجه پادشاه زمانه خویش فرا خوانده شد و این
پیش از آن بود که به کتابخانه سلطنتی راه پیدا کند بلکه اجازه ورود به آن کتابخانه
جایزه معالجه موفقیتآمیز مریض والامقام بود. پس این ادعا که ابنسینا دانش خویش
را از آن کتابخانه بهدست آورد و بعد هم آن را به آتش کشید که مثلاً لو نرود، یک
استدلال کاملاً بی پایه و عوامانه است.
ابنسینا نه کمبود شخصیت داشت و نه نیاز
به کسب اعتبار پیش این و آن؛ بلکه در سنین جوانی یک عالم بزرگ بود که نه به لحاظ
مادی احتیاج داشت و نه به لحاظ روحی و یا اجتماعی تا بخواهد با سرقت علمی خود را
مطرح کند. وی حتی برای امتناع از حضور در دربار با شکوه سلطان محمود غزنوی فرار و
آوارگی در بیابانها را بر آن حضور ترجیح داده است. در مجموع در روزگار او کسی در
سطح او نبود تا مجبور شود با انتحال کارهای دیگران خود را بزرگ کند. مخالفین سر
سخت او هم با آن همه دشمنی نگفتند که او مطالب علمی دیگران را دزدیده بلکه با
اتهاماتی از این قبیل که او با نوشتن فلان رساله میخواسته با قرآن کریم معارضه
کند به جنگ او میروند یعنی تهمت مذهبی و بد دینی، و یا مشروب الکلی مینوشیده و
خلاصه با رنگ مذهبی و نه علمی به جنگ با او برخاستهاند این که در روزگار ما
درباره کسانی پیدا شدهاند که نسبت انتحال به او میدهند و از هرگونه اتهام زنی و
از جمله انتساب سرقت علمی به او ابایی ندارند نشانه چیست؟! برچسب زدن را امر
شایستهای نمیدانم اما توقع انصاف از چنین کسان را دور از انصاف نمیدانم. برخی
از این افراد که در باب ادعای سرقت علمی ابنسینا تندترین و غیر منصفانهترین
سخنان را بر زبان راندهاند شاید فکر میکنند از اینراه شهرتی و اعتباری کسب کنند
چون حداقل همه به اشاره خواهند گفت فلانی است که به ابنسینا ناسزا گفته و شاید
همین نوع شهرت هم برای آنان دلنشین است. اگر به همین راضی هستند گوارایشان باد.
من اینک چند نمونه از سخنان خود ابنسینا
را در توجه به دیدگاههای دیگران نقل میکنم که نشان از رعایت موازین اخلاق علمی
توسط این حکیم بزرگ است:
او در اول منطق کتاب بزرگ الشفاء میگوید:
«لما افتتحت هذا الکتاب ابتدأت بالمنطق وتحریث أن أحاذی به ترتیب کتاب صاحب المنطق
وأوردت فی ذلک من الأسرار واللطائف ما تخلو عنه الکتب الموجودة. (الشفاء، المنطق،
ج۱، ص ۱۱).
در همین کتاب در بحث تمیز ذاتی از عرضی
میگوید: بعضی چنین گفتهاند و بعضی چنان؛ ما باید درستی و نادرستی آنچه را گفتهاند
باز کنیم (همان، ج۱، ص ۳۳). وی مکرر در کتاب الشفاء در جریان بحث ضمن نقل شبههها
اول آنها را باز میکند بعد به آرامی به شقوق مختلف آنها پاسخ میگوید. از جمله در
ج1 منطق ص ۵۰ و ۵۱ در بحث از کلی منطقی و عقلی و طبیعی، بعد از اشاره به دیدگاهها
و اقوال مختلف در ص ۶۵ همان، میگوید: «فنقول متشبهین بمن سلف» و این توضیح و جواب
را به نوعی به دیگران نسبت میدهد.
در ص ۸۳ همان، میگوید: «عند المنطقیین».
و در اول مقاله دوم از منطق الشفاء میگوید وقد جرت العادة فی الکتب المدخلیة
بإیراد ذلک فلنحذ فی ذلک حذوهم» (همان ص ۹۱). و در سرتاسر الشفاء فراوان از این
جدالها و نقلقولها دیده میشود که از مجموع آنها بر میآید که با صراحت نظرات
دیگران را نقل میکند و در عین حال نظرات شخصی خود را نیز مطرح و از آن دفاع میکند.
ابنسینا در الشفاء مکرر با عناوین مختلف از مشائیان و رئیس آنان ارسطو مطلب نقل
کرده است. هم در آن کتاب به فارابی با تعبیرات خاص مثلاً «بعض من لایجازف» در
مواردی استناد کرده است. و خود نیز بسیار بر آن افزوده و حتی در اول الشفاء به این
که مطالبی از دیدگاهای خود بر آن افزوده، تصریح کرده است. در این باب مطلب بسیار
است. به لحاظ محدودیت وقت به همین اندازه اکتفا میشود.
با توجه به محدودیت وقت، پاسخی عرض میکنم
به کسانی که در سالهای اخیر در باب سرقت علمی ابنسینا در حوزه پزشکی مطرح کردهاند.
در جریان یک سخنرانی در جمعی که بنده نیز
حضور داشتم یکی از این استادان محترم بیپروا گفت ابنسینا چیزی از گیاهان دارویی
نمیدانسته و خلاصه آنچه گفته یک سرقت علمی آشکار است. ابنسینا را بیهوده بزرگش
میکنند.
خدمت این استاد محترم و هرکه به این
موضوع علاقهمند است عرض میکنم لازم نیست شما خودتان را ناراحت کنید. ابنسینا
خود با عبارات رسا و روشن و بدون هیچ ابهام در اول مقاله دوم کتاب دوم القانون که
در باب ادویه مفرد است میگوید: «ولا تظنت أنا قد تکلفنا استقصاء عدد ما عددناه؛
فإنا لم نفعل ذلک ؛ بل أوردنا ما وجدنا فی أبواب الأدویة المفردة التی ذکرناها
منافع وأحکامة تختصّ بها». آقایان اعتراف صریح این حکیم بزرگ را ندیدهاند و تهمت
سرقت علمی به او میزنند. اما ابنسینا در همین داروهای مفرده که از دیگران نقل
کرده، هم در ساماندهی و هم در کشف نتایج و فواید بیشتر و بهتر و هم در گشودن راه
آسان استفاده از آنها روشهایی ابداع کرده است که حتی منتقدین سرسخت او نیز به
ساماندهی و نظم علمی که ابنسینا داده است لب به ستایش او گشودهاند از جمله ایشان
ابن جمیع یهودی مصری است. که در آغاز کتاب انتقادی خود بر القانون با عنوان
«التصریح بالمکنون فی تنقیح القانون» (نسخه خطی ش ۲۴۹۳ کتابخانه ولىالدین
استانبول) گفته است: قانون در عین ایجاز و اختصار و حسن تألیف و ترتیب و آسانی
دستیابی به آنچه باید دست یافت مشتمل بر اصول و قوانین طبی است و در میان کتابهای
بزرگ طبی هیچ کتابی نیست که چنین جایگاهی داشته باشد.
ابنسینا در کتاب اول قانون بارها از
جالینوس، از بقراط، از روفس، از ارکاغانیس، از اطباء اقدمین، از صاحب نظران مجهول
با تعبیر «من الناس»، «قالوا»، قیل، بعض المتحذلقین، جماعة من الفضلاء، اصحاب
التجربة با صراحت مطلب نقل کرده است چنانکه چند بار با تعبیر «وأنا أقول» نظر
خویش را نیز بهصورت خاص بیان کرده است. در یک شمارش سطحی در کتاب اول القانون جمعا
۶۶ بار به گوینده سخن از قبیل جالینوس و بقراط و دیگران تصریح کرده است. و در کتاب
دوم القانون از دیسقوردس، حنین، جالینوس، ابن ماسرجویه، کندی، هندی، مسیح، الراهب
و بسیاری دیگر با صراحت یاد کرده و مکرر با تعبیر «قالوا»، «قیل» و امثال آن به
سخن دیگران توجه خاص نشان داده و نظر آنان را نقل نموده است. و البته نظر خویش را
نیز در موارد خاصی معمولاً با تعبیر «عندِی» و «أنا أقول» بیان کرده است.
ابنسینا فقط اکنون نیست که با مخالفان
سر سخت و غیر منطقی مواجه است در زمان خودش نیز با صورتهای گوناگون با چنین جریانهایی
مواجه بوده است اما قابل توجه است که علیرغم همه این بدگوییها این ابنسینا است
که همچنان شاداب و سرزنده است.
ابنسینا یک رساله کوچکی به عربی در
ستایش پروردگار و تبیین نظام خلقت نوشته است و با اینکه بسیار کوتاه است یک دوره
الهیات خود را در آن گنجانده است. حکیم عمر خیام در سال ۴۷۲ ﻫ یعنی ۵۴ سال بعد از
فوت ابنسینا به خواهش جمعی از او در اصفهان، آن را به فارسی ترجمه کرده است. چون
این رساله یکی دو صفحهای، موزون و مقفی است، گویا عدهای از مخالفان او فرصت را
غنیمت شمرده به اتهام این که ابنسینا در این خطبه با قرآن معارضه کرده است و میخواسته
مثل قرآن بیاورد، کسی را وادار میکنند در رد او چیزی بنویسد گرچه ردیه آن شخص به
دست نیامده است اما جوابیه ابنسینا به کسانی که آن نادان را تحریک کردهاند که
ردیه بنویسد موجود است. این بنده متن خطبه ابنسینا را که به توحیدیه یا تحمیدیه
معروف است با توجه به ترجمه حکیم عمر خیام و هم رساله جوابیه ابنسینا را به آن
اشکالات در یک رساله کوچکی تحت عنوان «فی إبطال ما نسب إلیه» که در رد اتهام
معارضه با قرآن و تکفیر او، نوشته و در آن شیوه مخالفان را در سوء استفاده از
عقاید دینی تبیین کرده است، چند سال قبل در شماره دوم سال هفتم مجله جاویدان خرد،
بهار ۱۳۸۹ ش و سال هشتم همان مجله (بهار ۱۳۹۰ ش) از انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و
فلسفه منتشر کردهام.
ظاهراً در ایام حضور ابنسینا اتهام سرقت
علمی کارکر نمیافتاده از جنبه مذهبی وارد شدند و او را به اتهام بد دینی و
شرابخوارگی متهم کردهاند که از آن هم طرفی بسته نشد و ابنسینا همچنان در تمام
ادوار تاریخی عالم با احترام زنده و سر بلند است. باید به این افراد گفت:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست عرض خود میبری و زحمت ما میداری
والسلام
مقاله ارائه شده در همایش اخلاق علمی و اخلاق کاربردی با محوریت اندیشههای بوعلیسینا
شنبه؛ دوم شهریوماه ۱۳۹۸
روابط عمومی و امور بینالملل بنیاد بوعلیسینا