عارف و شاعر نامدار ایرانی، ابوسعید
ابوالخیر در چهارم شعبان سال ۴۴۰ق،
چشم بر جهان بست و چهارم شعبان امسال که سال ۱۴۴۰ق است، دقیقا هزار سال از آن
روز میگذرد؛ به همین دلیل مرکز فرهنگی شهر کتاب نشستی با عنوان «هزاره ابوسعید ابوالخیر»
برگزار کرد که تنی چند از محققان سخنرانی کوتاهی کردند و بخشی از فیلم «پری» ساخته
«داریوش مهرجویی» که مربوط به ابوسعید ابوالخیر بود، به نمایش درآمد و در پایان،
گفتگویی درباره کرامات عارفان صورت گرفت.
علیاصغر محمدخانی (معاون فرهنگی مؤسسه شهر کتاب) که
مسئولیت برگزاری و اجرای این هزاره را برعهده داشت، در ابتدای این نشست توضیحاتی
درباره ابوسعید و آثارش داد و ضمن اشاره به مباحثی که در آرای ابوسعید عرضه شده و بحثهایی
که پیرامون اشعار او وجود دارد، گفت:
نقل شده که تعالیم عرفانی ابوسعید برپایه نفی نفس است.
نکته دیگر رابطه او با ملامتیهایی است که آن زمان در خراسان بودند و تأثیراتی بر
هم داشتند. روش عرفانی ابوسعید و
شباهتهای آن با روش عرفانی حلاج و بایزید، از دیگر مسائلی است که درباره او مطرح
شده و جای بحث فراوان دارد. بیشتر شهرت ابوسعید، از جهت آثار ادبی، به سبب
رباعیاتی است که در طول قرنها به نام او در کتابها و تذکرهها ثبت شده و محل بحث
فراوان است. شرح حال ابوسعید در دو کتاب در دسترس است: یکی حالات و سخنان اوست که
سالها بعد از فوت او به دست نوادگانش نوشته شده و دیگر «اسرارالتوحید فی مقامات
شیخ ابوسعید» است که هر دو به همت استاد محمدرضا شفیعیکدکنی تصحیح شده و شاید
بتوان گفت بخشی از شناخت ابوسعید در ایران و جهان، مدیون کارهایی است که دکتر شفیعیکدکنی
انجام داده است. بدون تردید ایشان در حوزه بوسعیدشناسی یکی از برجستهترینهاست و
سهم عمدهای برای شناساندن او داشته است. مهمترین کاری که در میان شرقشناسان
درباره ابوسعید انجام شده، کتاب «ابوسعید ابوالخیر؛ حقیقت و افسانه» است، که فریتس
مایر استاد سوئیسی آن را نوشته و ۲۰
سال پیش هم در ایران ترجمه و چاپ شده است. این کتاب از بهترین کتابهای تحقیقی درباره
ابوسعید ابوالخیر است.
در دورههای اخیر ابوسعیدپژوهی در ایران آغاز شده و در صدر
این آثار، کتاب اسرارالتوحید شفیعیکدکنی است که بیش از ده بار چاپ شده. دیگر کتاب
شفیعی نیز تقریبا همین مقدار چاپ داشته است. «رباعیات ابوسعید» را هم چند نفر چاپ کردهاند
و چند تکنگاری درباره او نوشته شده که خیلی دیده نشده است.
ویترین هفت قرن رباعی
فارسی
سیدعلی میرافضلی
مهمترین کتابی که در حوزه رباعیات منسوب به ابوسعید
گردآوری شده، «سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر»، گردآورده مرحوم سعید نفیسی است که
پایه همه تحقیقات بعدی درباره شعر ابوسعید بوده و جایگاه او را به عنوان یکی از
چند شاعر بزرگ رباعیسرای فارسی تثبیت کرده است. دفتر رباعیات منسوب به ابوسعید ابوالخیر
که مشتمل بر ۷۲۶
رباعی است، ویترین هفت قرن تاریخ رباعی فارسی از قرن پنجم تا یازدهم هجری است.
البته این گزیدهها لزوماً بهترین رباعیات این چند قرن نیست، منتهی اصناف و اکناف
تاریخ رباعی را پوشش میدهد و تنوع فرم و محتوا در این رباعیات به قدری است که
باعث شگفتی میشود.
البته نوادگان ابوسعید بهکلی منکر شاعری او بودند و از
قول ابوسعید نوشتند که او هرگز شعر نگفته است البته دو نواده او که مقاماتش را
گردآوری کردهاند، فقط سه بیت شعر ابوسعید را تأیید کردهاند و به گمان برخی صاحبنظران
نوادگان ابوسعید چون شاعری را دون شخصیت شیخ میدانستند، به همین دلیل منکر شاعری
او بودند. با اینهمه، اگر با خوشبینی به این مسئله نگاه کنیم و همه رباعیات
منسوب به ابوسعید را از خود او بدانیم، ۲۵ رباعی تمام سرمایهای است که در سه منبع اصلی
سرگذشت ابوسعید به اسم او است. ۵
رباعی هم موجود است که خود شیخ به نقل از دیگران گفته، اما
در مقامات از آن او دانستهاند و اگر آنها را هم اضافه کنیم، در مجموع ۳۰ رباعی از ابوسعید به جا
مانده است.
در «نزهتالمجالس» که دربردارندۀ ۴۰۰۰ رباعی از سیصد شاعر فارسیزبان
تا نیمه قرن هفتم و منبع اصلی خیلی از روایات کهن فارسی است، فقط یک رباعی به اسم
شیخ ابوسعید آمده. همچنین در مجموعه «سفینه کهن رباعیات» که ۱۲۵۰ رباعی دارد، اصلا رباعیی به
اسم ابوسعید نیست؛ یعنی ابوسعید در دو منبع مهم کهن رباعیات، فقط یک رباعی دارد.
در سفینههای دیگر نیز هر کدام یک یا دو رباعی منسوب به ابوسعید است، در مجموع از ۱۰ منبع و جُنگهای قدیم، حدود ۱۵ رباعی حاصل میشود که بعضی
از آنها هم از مقامات نشأت گرفتهاند.
بین حداکثر ۵۰
رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر، با ۷۲۶
رباعی که مرحوم نفیسی گردآورده، تناسبی وجود ندارد. جالب اینجاست که شاعران حرفهای
همروزگار با ابوسعید هم این میزان رباعی ندارند، البته از همان تعداد رباعی هم که
به ابوسعید منسوب شده، برخی رباعیات بین او و دیگر شاعران چون خواجه عبدالله
انصاری، خیام و... مشترک است؛ یعنی ما در زبان فارسی ۱۰۰ تا ۲۰۰ رباعی داریم که
سرمایه مشترک چند شاعر است و تعیین تکلیف آنها هم دشوار است و به روایات سرگردان
مشهور هستند.
برای بررسی رباعیات سرگردان، دیوانها منبع موثقتری نسبت
به جُنگها هستند. مجموعه سخنان منظوم
منسوب به ابوسعید از این جهت که مجموعهای از رباعیات قدیم و جدید فارسی است و
شاید برای خواننده و مخاطب عام لذتبخش باشد، ایرادی ندارد، منتها نمیتواند
سرمنشأ بررسیهای ما درباره شخصیت، دستگاه فکری و حتی زبان گفتاری او باشد؛ چون
این روایات چیزی به شخصیت ابوسعید نمیافزاید.
«ابوسعید
ابوالخیر؛ حقیقت و افسانه»
دکتر مریم مشرف
فریتس مایر در میان خاورشناسان یک قله شاخص و نقطه عطف جدی
است که نمیتوان او را به یک حوزه خاص منسوب کرد. مایر فارسی و عربی را خوب میدانست
و یونانی، لاتین، انگلیسی و ترکی را هم آموخته بود. او در ابتدا به فلسفه یونانی
روی آورد، ولی خیلی زود به راه اسلامشناسی افتاد و عرصههای وسیع فرهنگ شرقی بود
که به ذوق لطیف او پاسخ داد؛ اما نگاه فلسفی را تا پایان عمر با خود نگاه داشت.
هنگامی که مایر در باره رباعی فارسی تحقیق میکرد، اکثر
کتابهای مرتبط، به صورت نسخه خطی بودند و او گاه برای یافتن صورت صحیح مصرع یک
رباعی، به ساختمانها و مسجدهای ایران، ازبکستان و تاجیکستان سر میزد. مخصوصا در
قبرستانهای قدیم به جستجو پرداخت تا صورت صحیح یک مصرع شعر را پیدا کند. مایر برای اینکه بهتر بتواند تحقیق کند،
بسیاری از سمتها و مقامها، از جمله ریاست دانشگاه هاروارد را رد کرد؛ اما به
عنوان استاد زبان فارسی در دانشگاههای اروپا، آسیا و اسکندریه به کار خود ادامه
داد و در عرصههای مختلف به تحقیق پرداخت. او ذوق و علم را با هم داشت و غیر از
دانشگاه بازل سوئیس که محل تحصیل اولیه او بود، از دانشگاه تهران و فرایبورگ دکتری
افتخاری داشت. همچنین عضو آکادمی علمی هایدلبرگ و عضو افتخاری انجمن شرقشناسان
آلمان بود و آثارش را نیز به زبان آلمانی مینوشت.
مایر احترام زیادی برای اندیشمندان ایران، بهویژه
فروزانفر قائل بود. او چهار کتاب مهم درباره چهار عارف نوشته و به معرفی سه سلسله
معروف ایرانی پرداخته است. اولین اثر مهم او بر پایه رساله دکتریاش، «زندگی شیخ ابواسحاق
کازرونی» بود که تألیف فارسی بر اساس یک کتاب عربی است و نخستین بار ایرج افشار با
چاپ این کتاب، فریتس مایر را به جامعه ایرانی معرفی کرد.
خواندن آثار مایر بدون تردید در نوع نگاه به مسئله تحقیق و
شیوه کار علمی در جامعه ما تأثیر بسیار دارد؛ بهویژه امروز که بازار مطالعات سطحی
و امتیازبگیر بسیار داغ شده است؛ نمونه و الگویی از عالمی که سرتاسر عمر خود را
وقف ادبیات و عرفان ایرانی کرد، پیش چشم قرار میدهد.
تصوف در نگاه ابوسعید
غلامرضا خاکی
عرفان چیست و عارف کیست؟ در نگاه ابوسعید
ابوالخیر تصوف عبارت از یکسو نگریستن و یکسان دیدن است و عارف کسی است که درشت میستاند
و نرم پس میدهد. ابوسعید ابوالخیر صداقت با خدا ورزیدن و مدارا با خلق خدا را،
راه و صراط مستقیم میداند که از معانی بزرگ در عرفان ماست. البته در برداشت از معنا
و مفهوم حرفهای عارفان، باید دقت داشت که صحبت آنان در بسیاری جاها، در سطح انسانهای
معمولی نیست. آنها مقدماتی را طی کردهاند؛ بهویژه عارفان مسلمان که تقیههای
شریعت را مفروض گرفتهاند و درباره بعد از آن سخن میگویند. بنابراین سخن بر سر
این است که یک استاد طریقت باید پیام خود را بنا بر مناسبت و اقتضا تنظیم کند.
رهایی و بند در نگاه و آثار ابوسعید
مهدی محبتی
دو نوع نگاه میتوانیم به سنت داشته باشیم:
یکی نگاهی است که بندها را برای ما بیشتر میکند و نگاه دیگر نشان میدهد ما میتوانیم
از این سنت میراث دیگری هم برای خود بسازیم و با دنیای مدرن بهتر به تعامل برسیم.
ما هیچ گزارش دقیقی از ابوسعید نداریم؛ هرچه هست، روایتهایی است که دیگران از او داشتهاند.
در برخورد با ابوسعید دو مشکل عمده داریم: ابتدا اینکه درباره او، خودش خطی نگفته
است و آنچه موجود است، از او نقل شده، یا نوادگان و تذکرهنویسان گفتهاند. دیگر
اینکه این روایتها هم از دو جهت قابل مناقشه است؛ ابتدا اینکه اصل آن روایتها چه
بوده و دیگر اینکه روایتگر آنها را بر چه اساسی روایت کرده است؟ بنابراین کار مورخ
در اینجا دو برابر سخت میشود.
ابوسعید با همین میراث نامکتوب هم نکتههای بسیار زیادی
برای امروز ما خواهد داشت. ما از ابوسعید یک چهره واحد نداریم، بلکه چهرههای
متعدد داریم؛ چون هر مورخی پنجره خودش را به تاریخ باز میکند. در تاریخ جز روایتها
چیز دیگری در دسترس نداریم و ابوسعید هم از این مطلب خارج نیست؛ بنابراین همه
حرفهایی که درباره افراد تاریخی مطرح است، قطعی نیست.
طبق گزارشهای رسیده، ذات ابوسعید آزادسازنده و رهاکننده
است، ولی آنچه از او برای ما روایت میشود، یک پنجره محدودکننده است و این تعارضی
قابل تأمل است، چون معمولا اولیا میآیند که آزادی را به بشر یاد دهند و بگویند که
تو باید از همه قیدها رها شوی، اما کسانی که پشت اینها هستند، غالبا این هاله قدرت
را وسیلهای برای سلطه میکنند، که ابوالخیر هم از این مسئله مستثنی نیست.
شخصیت ابوسعید ابوالخیر در کتاب اسرارالتوحید محمد بن منور
درست نشان داده نمیشود. منور تصویر بسیار نادرستی از قشیری ترسیم میکند؛ ولی در
مقابل ابوسعید را بسیار بالا میبرد و میستاید؛ درست مخالف همان چیزی که ابوسعید به
آن اعتقاد داشت. بنابراین در نگاه به ابوسعید یک دیدگاه ابوسعید واقعی است و یک
دیدگاه هم آن است که مورخان در مقامات از او ارائه دادهاند، باید تمام این متون
را با نوعی نگاه انتقادی خواند.
ابوسعید و بودا
محمودرضا اسفندیار
ابوسعید میگوید: «هستی او بس است؛ ما را برای
نیستی آفریده است.» سهروردی کسانی چون بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی، حلاج و
ابوالعباس قصاب آملی را عارفان خسروانی میداند و یکی از شاخصههای اصلی در این
عرفان خسروانی، موضوع فتوت و جوانمردی است. ابوسعید ابوالخیر از شاگردان ابوالعباس
قصاب آملی است. جوانمردی باید در ذیل فرهنگ تصوف دیده شود؛ چون بیتردید شعبهای
از آن است. البته ویژگیهایی در فتوت هست که اندکی آن را از تصوف متمایز میکند؛
اما به هیچ وجه نمیتوان فتوت را از تصوف جدا کرد.
از جمله ویژگیهای جوانمردان، تساهل و تسامح با خلق خداست؛
کاری که ابوسعید بهخوبی انجام میداد. تصوف او انسانگراست و کرامت انسان را
جستجو میکند؛ چیزی که به کار انسان معاصر هم میآید و نیاز امروز ماست. موضوع دیگر
شفقت است که شخصیت ابوسعید را به شخصیتهای بزرگ تاریخ مثل بودا شبیه میکند.
منبع: روزنامه اطلاعات؛ دوشنبه ۲۶ فروردینماه ۱۳۹۸