هند، ایران و ابوریحان
دکتر حسن بلخاری - رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و عضو هیئت امنای بنیاد بوعلیسینا
۱۳۹۷/۰۶/۱۳
دکتر حسن بلخاری
به مناسبت ۱۳ شهریور، روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
ابوریحان بیرونی یکی از دانشمندان بزرگ
تمدن اسلامی (۱۲ ذیالحجه ۳۶۲ق/ ۹۷۳م، خوارزم ـ ۴رجب ۴۴۰ق، غزنه) در کتاب بسیار
ارزشمند «تحقیق ماللهند من مقوله مقبوله فی العقل أو مرذوله» که به کتاب «تاریخ الهند»
نیز شهرت دارد، اولین تحقیق جامع درباره اعتقادات و جهانبینی هندیان را انجام
داده است. این کتاب که طی همراهی
بیرونی با سپاه غزنوی در حمله به هند انجام گرفته، محصول سالها حضور وی در هند
است؛ حضوری که به فراگیری زبان سنسکریت و حتی ترجمه دو کتاب «سانکهیهسوتره» و «یوگهسوتره»
به زبان عربی انجامید. بیرونی که در این
کتاب به نقد آرای مسلمانان درباره ادیان دیگر و نیز آرای ابوالعباس ایرانشهری (فیلسوف
قرن سوم و چهارم)[۱] درباره ادیان هندی و همچنین علل پیدایش روایات نادرست
پرداخته، به مبانی افکار، اعتقادات، و آداب و رسوم دو مذهب اسلام و هندو اشاره
کرده و لشکرکشیهای غزنویان را موجب وحشت و هراس مردم هند از مسلمانان و بالتبع
دشواری دسترسی به علوم هندوان میداند.
شرح ابوریحان در بیان اختلافات و امور متباینی که قرب و
نزدیکی دو ملت را غیر ممکن میسازد، صفحاتی از «تحقیق ماللهند» را به خود اختصاص
داده، لیک با تفکیک اعتقاد عوام و خواص و با ورود به ساحت بررسی اعتقادات هندیان درباره
مسائلی چون ذات خداوند، امور معقول و محسوس، تناسخ و چگونگی نهایت آن، احوال پس از
مرگ و... آرامآرام به تبیین معانی و محورهایی میپردازد که بیانگر مشترکات دو
مذهب در عقیده و ایمان است؛ مثلا در باب اعتقاد هندیان به خداوند میآورد: «عقیده
هندیان درباره خدا این است که او یکتا و ازلی و ابدی است و آغاز و انجام ندارد و
در کنار خود توانا و حکیم و حی و محیی و متقن و مدبر است و در ملکوت و سلطنت خویش
فرد و یگانه و از ضد و ندّ [شریک] بری است و چیزی با او همانند نمیباشد و به چیزی
شبیه نیست.» [۲] (بیرونی، ۱۴۰۳: ۲۴)
ظاهراً ابوریحان به اوپانیشادها، که کاملترین کتاب حکمی
هندوان است، دسترس نداشته؛ از این روی در تبیین اعتقاد آنان به خداوند، به کتاب
«باتنجل»،[۳] که همان کتاب مشهور «یوگا سوترا»[۴] منسوب به پاتانجالی[۵] حکیم بزرگ
بودایی است (که در قرن دوم پیش از میلاد به تعبیر خود نظامبخش و انتشاردهنده فنون
مربوط به تجزیه و تحلیل احوال نفسانی و ذهنی از طریق فرونشاندن و تسلط بر آنان (یا
همان یوگا) بود (شایگان، ۱۳۸۳: ۶۳۱)) رجوع میکند. بیرونی پرسشهای سائلی را که به
دنبال شناخت معبودی است که با پرستش او توفیق حاصل شود، همراه با ذکر صفات این
معبود از کتاب «پاتنجل» عیناً نقل میکند تا به تعبیر خود روایتش از اعتقاد هندیان
صرفاً مسموعات نباشد: «این معبود برتر مطلق است در قدر و منزلت، پاک و منزه است از
هر گونه آلودگی و غفلت، خیر محض و تام است و نیز منزّه از مکان، وی عالم ازلی و
دانای به ذات خویش است و نفس را این استعداد هست که به مدد عقل او را ادراک کند.»
(بیرونی، ۱۴۰۳: ۲۵).
همچنین بیرونی از اصطلاح «ایشفر» یا همان ایشوارا [۶] در
ذکر این واحد مطلق نام میبرد؛ بینیاز بخشندهای که وحدت او محض و وجود او یگانه
وجود حقیقی است. بیرونی با گزینش چنین جملاتی، سیر معنا را به بیان ایده و عقیده هندیان
درباره وحدت وجود میکشاند؛ زیرا با رجوع به کتاب «کیتا»،[۷] که آن را جزئی از
کتاب «بهارت»[۸] مینامد (و منظور «بهگودگیتا»ست)،[۹] به نقل از باسدیو (که همان
کریشنا[۱۰] یا هشتمین اَواتار[۱۱] ویشنو ـ یکی از خدایان اصلی هندو پس از برهما[۱۲]
و شیواـ[۱۳] است)، وحدت وجود را از زبان او چنین بیان میکند: «منم همه چیز،
بدون آغاز زایش و انجام مرگ و در کار خود قصد پاداش ندارم و به جهت دوستی یا دشمنی،
طبقهای را غیر از طبقه دیگر، مخصوص نمیگردانم و مراد هر یک از آفریدگان خود را
در کار خود دادهام. پس کسی که مرا به این صفت شناخت و در دور کردن طمع از کار خود
به من تشبه کرد، گره کار او گشوده میشود و نجات و آزادی برای او آسان میگردد.»[۱۴](همان: ۲۶).
جالب است که بیرونی مستند به تعریفی که از فلسفه در یونان
و نیز نزد حکمای مسلمان وجود دارد، عبارت آخر کلام فوقالذکر را همان تعریف فلسفه
میخواند. این آخرین ارجاع بیرونی
در بیان اعتقاد هندیان به خداوند یکتا، در عین شرح حق، شاهبیت حکمت هندو (بهویژه
در اوپانیشادها) یعنی اعتقاد به وحدت وجود است. عبارت «منم همه چیز» در این روایت
بیرونی از «گیتا» و نیز ذکر اعتقاد هندیان درباره موجودات که شئ واحدی است، این
معنا را نشان میدهد. بیرونی در بخش دیگری
از باب دوم با ذکر جمله فوق، روایت وحدت اشیا را به نقل از باسدیو چنین نقل میکند:
«ولی در نزد تحقیق درمییابیم که همه اشیا الهی است؛ زیرا بشن [ویشنو] خود را زمین
قرار داد، تا حیوان بر آن مستقر شود و خود را آب قرار داد، تا آنها را غذا دهد و
خود را باد و آتش قرار داد، تا آنها را رشد و نمو دهد و خود را برای هر یک از
آنها، دل قرار داد و یادگیری و دانش و ضد آن دو را بخشید، همانگونه که در «بید»
[ودا] ذکر شده است.» (همان: ۳۲).
آنچه بیرونی از اعتقاد هندیان به وحدت وجود از کتاب
«بهگودگیتا» ذکر کرده، شواهد گستردهتر دیگری نیز دارد؛ عباراتی چون: «من جانم، مقیم
تمام قلبها، منم آغاز و انجام ِهر هستنده، میانه هر هستی... منم ذهن، میان حواس!
منم هوشِ هستی میان هستندگان.» (جواهریان و یزدانجو، ۱۳۸۷: ۱۰۵ـ ۱۰۶).
یا: «و عین نور منم، بیزوال منم، مقید منم، و هرچه شده
است و میشود و خواهد شد منم ـ و من که منم و تو که تویی، من و تو و تو و من را
بفهم ـ و همه منم، در این شک میار.» (داراشکوه، ۱۳۸۱: ۳۷۵).
یا: «این منم که آیین مذهبی، قربانی، خیرات به نیکان، گیاه
شفابخش، و ذکر متعال میباشم. من هم کره، هم آتش و هم تقدیم هستم.» (Prabhupada, ۱۹۸۶: ۴۷۶) و
یا: «هر آن کس که مرا در همهچیز و همهچیز را در من ببیند، نه من از او منفصل میشوم
و نه او از من جدا میگردد.» (شایگان، ۱۳۷۵: ۳۱۲).
این معنا را اثبات میکند و نشان میدهد؛ بهویژه در باب
سوم با بحث درباره وحدت وجود، هندیان را از معتقدان جدی به این ایده میداند:
«برخی از ایشان وجود حقیقی را علت اولی تمامی موجودات دانسته که در ذات خویش مستغنی
از دیگران، ولی دیگران نیازمند به اویند... از دیدگاه آنان حق همان واحد اول است و
این همان رأی صوفیه و حکماست... همچنین آنان معتقدند که وجودْ شئ واحدی است و علت
نخستین خود را به صورتهای گوناگون در آن نمایان میسازد و نیروی نخستین در اجزای
آن به حالتهای مختلف، که با وجود یگانگی مستلزم چندگانگی است، حلول میکند. و از
ایشان کسانی هستند که میگویند: کسی که به کلیت خویش به سوی علت نخستین متوجه شود
و تا حد امکان با ترک واسطهها و دور انداختن علایق و عوائق به آن مانند گردد، با
آن متحد میشود و این همان آرایی است که صوفیان به جهت تشابه موضوع بدان رفتهاند.»[۱۵](همان: ۲۸).
ذکر این معانی نشان میدهد بیرونی بهرغم اشاره به
اختلافات و مباینتهای دو فرهنگ اسلامی و هندو، در ابتدای باب دوم به مواردی نیز
که میتواند مشترکات را بنمایاند، توجه کرده است. گرچه در مقدمه، بیرونی تقریب آرای
هندیان با نصاری و اهل تصوف را با ذکر این معنا که این اصناف در حلول و اتحاد دارای
تقریب فکر و نظرند[۱۶] (همان: ۱۶) مبنا قرار میدهد، لیک در ساحت ذکر مشترکات،
علاوه بر اعتقاد به خداوندی واحد و نیز وحدت وجود، بر وحدت اندیشه مسلمانان و
هندوان نیز در باب تصوف و عرفان تأکید میکند. آینده نشان داد بیرونی در این
استنباط و استنتاج مصیب بوده است. حضور میرسید علی همدانی در هند و بهویژه دلبستگی
شدید داراشکوه با ترجمه «اُپانیشادها» به فارسی و نگارش آثاری چون «مجمع البحرین»
دلیل ادعای فوق است.[۱۷]
---------------------------------
پینوشتها
۱. متأسفانه از ایرانشهرى که ناصرخسرو او را
به عنوان استاد رازى نقل مىکند، اطلاعى کافى و وافى در دست نیست و از آنچه در
«آلاثارالباقیه» و «ماللهند» بیرونى و
«زادالمسافرین» ناصرخسرو و «بیانالادیان» حسینى علوى برمىآید، این است که
ابوالعباس محمد بن محمد الایرانشهرى اهل نیشابور بوده و از مذاهب یهود و نصارى و
مانوى و هندوى اطلاعاتى وسیع داشته و در نقل قول و اظهارنظر درباره ارباب مقالات،
راه تعصب را نمىپیموده و خود مذهبى خاص داشته و کتابى به پارسى گردآورى کرده و
مدعى شده که این وحى است که به زبان فرشتهاى به نام «هستى» بر او نازل شده است و
او رسول عجم است؛ چنانکه محمد(ص) رسول عرب بود و از نظر جهانشناسى آن زمان در
شمار «اصحاب هیولى» به شمار مىآمده است. رک: مقدمه السیرهالفلسفیه، محمد زکریای
رازی، ترجمه عباس اقبال، نشر آموزش انقلاب اسلامی.
۲. «و اعتقاد الهند فی الله سبحانه أنه الواحد
الأزلی، من غیر ابتداء و لا انتهاء المختار فی فعله القادر الحکیم الحی المحیی
المدبّر المبقی الفرد فی ملکوته عن الأضداد و الأنداد لا یشبه شیئا و لا یشبهه شئ.»
3. patanjali 4. Yoga Sutra 5. Patanjali 6. Ishvara
7. Gita 8. Bharat 9. Bhagavad Gita 10. Krishna
11. Avatar 12. Brahma 13. Shiva
۱۴. «إنّی أنا الکلّ من غیر مبدأ بولاده أو
منتهى بوفاه، لا أقصد بفعلی مکافاه و لا اختصّ بطبقه دون أخرى لصداقه او عداوه، قد
اعطیت کلّا من خلقی حاجته فی فعله، فمن عرفنی بهذه الصفه و تشبّه بی فی إبعاد
الطمع عن العمل انحلّ وثاقه و سهل خلاصه، و عتاقه، و هذا کما قیل فی حدّ الفلسفه:
إنّها التقیل بالله ما أمکن.»
۱۵. «و کذلک ذهبوا إلى أنّ الموجود شئ واحد و
أنّ العلّه الأولى تترایا فیه بصور مختلفه و تحلّ قوّتها فی أبعاضه بأحوال متباینه
توجب التغایر مع الاتّحاد، و کان فیهم من یقول: إنّ المنصرف بکلّیته إلى العلّه
الأولى متشبّها بها على غایه إمکانه یتّحد بها عند ترک الوسائط و خلع العلائق و العوائق؛
و هذه آراء یذهب إلیها الصوفیه لتشابه الموضوع.»
۱۶. «و لا أذکر مع کلامهم کلام غیرهم إلّا أن یکون
للصوفیه أو لأحد أصناف النصارى لتقارب الأمر بین جمیعهم فی الحلول و الاتّحاد.»
۱۷. شرح کامل این ماجرا در کتاب «حکمت هنر هند»،
حسن بلخاری قهی نشر سوره مهر آمده است.
منبع: روزنامه اطلاعات؛ سهشنبه ۱۳ شهریورماه ۱۳۹۷
۲۴۸۷