مقالات

"قرآن‌شناخت"

دکتر سیدحسین نصر  ۱۳۹۵/۰۷/۱۳

 

اخیرا اثر جدیدی با عنوان the study quran، زیر نظر استاد دکتر سیدحسین نصر به زبان انگلیسی انتشار یافته است. عجالتا می‌توان عنوان اصلی «قرآن‌شناخت» و عنوان فرعی «تفسیر معاصرانه قرآن کریم» را برای آن پیشنهاد کرد. این اثر حاصل کار گروهی از محققان مسلمان غربی است که زیر نظر استاد نصر به خلق این اثر اقدام کرده‌اند. آقایان جنردگلی، ژوزف لومبارد و خانم ماریا دکاکه، بخشهایی از این اثر را تألیف کرده‌اند و هر یک از این سه، به نوبه خویش ویراستار مابقی بخشها بوده‌اند. آقای محمد رستم نیز در مقام ویراستار با آنها همکاری داشته است. قرآن‌شناخت حاصل ده سال تلاش و تحقیق این گروه است و انتشارات هارپر وان (Harper One) از معتبرترین ناشران آثار دینی، به نشر آن اقدام کرده است.

در قرآن‌شناخت سه کار انجام شده است: نخست سعی شده که ترجمه معتبر و روانی از متن قرآن کریم به دست داده شود؛ سپس تفسیر روشمندی بر تک‌تک آیات نوشته شده است. و در پایان نیز جستارهایی در زمینه وجوه مختلف قرآن کریم به قلم صاحب‌نظران این حوزه آمده است. این اثر به شکل آراسته و فاخری، در یک مجلد، به خط ریز و به سبک دانشنامه‌ای، انتشاریافته است. آنچه در پی می‌آید، دیباچه دکتر نصر است.



***


قرآن کریم برای مسلمانان، کلام بی‌کم و کاست خداوند است که در دوران بیست و سه ساله بعثت رسول‌الله (ص)، از طریق جبرئیل امین به آن حضرت وحی شده است. مسلمانان معنا، زبان و هر واژه و حرف قرآن کریم، صدای آن وقتی تلاوت شود و متن آن وقتی بر چیزی مختلف نوشته شود، همه و همه را مقدس می‌دانند. قرآن کریم وحی شفاهی به زبان عربی بود که ابتدا پیامبر خدا(ص) آن را شنید و سپس با الفبای عربی در کتابی مشتمل بر 114 سوره و بیش از 6200 آیه به ترتیبی که خود آن ترتیب نیز وحیانی بود، تدوین شد. این متن مقدس که همه مسلمانان آن را «کتاب» می‌دانند، نام‌های بسیاری مانند فرقان (معیار) و هُدی (راهنما) دارد؛ ولی متداول‌ترین نامش، قرآن است، به معنای «خواندن». همان طور که مسیحیان از کتاب آسمانی خود به«
Holy Bible : کتاب مقدس» تعبیر می‌کنند، مسلمانان معمولا کتاب قدسی خویش را «قرآن مجید» (50:1؛85:21) یا «قرآن کریم» (56:77) می‌خوانند. این کتاب که در زبان انگلیسی به نام Koran) quran) شناخته می‌شود، تجلی اصلی اسلام و منبع و منشأ اساسی همه آن چیزهایی است که به معنای اصیل کلمه اسلامی‌اند، از مابعد الطبیعه، فرشته‌شناسی و جهان‌شناسی گرفته تا فقه و اخلاق، از هنرها و علوم گوناگون گرفته تا ساختارهای اجتماعی، اقتصاد و حتی اندیشه سیاسی.

قرآن همراه همیشگی مسلمانان در سفر زندگی است. آیات آن، نخستین صداهایی است که در گوش نوزاد خوانده می‌شود. در مراسم ازدواج، قرآن خوانده می‌شود و آیات آن معمولا، آخرین کلماتی است که یک مسلمان در دم مرگ می‌شنود. در جامعه اسلامی سنتی، صدای تلاوت قرآن در همه جا طنین‌انداز بود و فضایی را که مردان و زنان زندگی روزانه‌شان را در آن سر می‌کردند، شکل می‌داد. این معنا در مورد بسیاری از مکان‌ها، حتی امروز نیز تا حد زیادی صادق است.

قرآن به عنوان یک کتاب اسلامی، تقریبا در خانه هر مسلمانی یافت می‌شود و مردان و زنان به هنگام اشتغال به فعالیت‌های روزانه خویش، قرآن را در شکلها و اندازه‌های مختلف به همراه خود دارند تا بدین‌ وسیله مایه حفظ و حمایت‌شان باشد. در بسیاری از بخشهای جهان اسلام، وقتی کسی آغاز به سفر می‌کند، او را از زیر قرآن رد می‌کنند و حتی امروز نیز بر دروازه برخی شهرهای اسلامی سنتی، جلدی از قرآن قرار می دهند و کسانی که در آن شهر وارد یا از آن خارج می‌شوند، از زیر قرآن می‌گذرند. قرآن منبع همیشگی برکت است که مسلمانان عمیقا آن را در همه زندگی خویش، ساری و جاری می‌بینند.

از آنجا که قرآن کریم واقعیت محوری، قدسی و وحیانی برای مسلمانان است، در این اثر (یعنی قرآن‌شناخت) نیز به این اعتبار موضوع بحث قرار گرفته و به کتابی که صرفا اهمیت تاریخی، اجتماعی یا زبان‌شناختی ـ جدای از ماهیت قدسی و وحیانی‌اش دارد ـ محدود نشده است. برای این هدف، در قرآن‌شناخت درک و دریافت و تفسیر قرآن در متن سنت فکری و معنوی مسلمانان، کانون توجه قرار گرفته است، گو اینکه این بدان معنا نیست که مسلمانان تنها مخاطبانِ در نظر گرفته شده برای آن باشند؛ زیرا هدف آن بوده است که این اثر به کار محققان، معلمان، متعلمان/ دانشجویان و خوانندگان عمومی بیاید.

در قرآن‌شناخت، به این کتاب [آسمانی] که با تلاوت آن اشک شوق از دیده مسلمانان از سوماترا تا سنگال جاری می‌شود، اهتمام داشته‌ایم و نه به متنی که برای تحقیقات مربوط به زبان‌شناسی معنایی یا شرایط اجتماعی جزیره‌العرب در سده 1/7 درخور اهمیت است.

از نظر اسلام، این کتاب آسمانی، به مدت بیست وسه سال دوران نبوت رسول خدا (ص)، در شرایط مختلف در شب و روز، هم در مکه و هم در مدینه، از طریق جبرئیل امین بر آن حضرت نازل شد؛ به قسمی که هرچند کلمات قرآن از زبان او بیرون آمده است، ولی گوینده‌اش خداست. پیامبر (ص) وسیله‌ای بود که از طریق او، حقیقت قرآن، حقیقتی موجود در یک مرتبه وجودی فوقِ زمان نزد خداوند، حقیقتی موجود در آنچه مسلمانان از آن به «لوح محفوظ» (58:22) تعبیر می‌کنند، بر مردان و زنان در این دنیا نازل شد. به همین دلیل غالبا خود وحی، «تنزیل» توصیف شده است، که بدین معناست که قرآن پیش از وحی‌شدن یا نزولش بر رسول خدا (ص)، واقعیت داشته [و موجود بوده] است و بنابراین، برخلاف نظر منکرانِ ماهیت وحیانی قرآن در طی قرون، کلام پیامبر (ص) نیست.

و در عین حال، چیزی از واقعیت/ حقیقت روح پیامبر (ص) در قرآن حضور دارد و به همین روی وقتی از عایشه ـ همسر پیامبرـ درباره خُلق و خوی آن حضرت پرسیدند، در پاسخ گفت: «خوی او قرآن بود». پیامبر خدا (ص) اندکی پیش از رحلت از دنیا در حدیث معروفی فرمود: «من در میان شما دو امانت گرانبها [ثِقلین] برجای می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم. اگر به آنها چنگ بزنید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد. این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض بر من وارد شوید. پس بنگرید که پس از من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد.»



پیام قرآن
موضوعات اصلی این کتاب قدسی چیست؟ قرآن کریم، اول از همه حاوی آموزه‌ای است درباره سرشتِ واقعیت در همه مراتب آن؛ از خود حقیقت مطلق، یعنی خدای یکتا گرفته تا واقعیت آفرینش، هم «جهان کبیر»، هم «جهان صغیر». در قرآن، الله یا خدا به عنوان حقیقت برتر که وحدانیتش مرکز و محور پیام اسلام است، به طور کامل معرّفی شده است. خداوند، یکتا، توأمان غیرمتشخص و متشخص، متعالی و حلولی، جلیل و جمیل/ دارای صفات جلال و دارای صفات جمال است. از هر آنچه تصور بتوان کرد، فراتر و در عین حال همانطور که خود قرآن به بیانی بسیار شاعرانه می‌فرماید، از رگ گردن به ما نزدیکتر است(50:16).

به علاوه در قرآن کریم، انبوهی از اسما و صفات الهی ذکر شده است که چون در کلام خداوند وحی شده‌اند، بنابراین مقدس‌اند و نه فقط وسیله شناخت خدا که وسیله بازگشت به او نیز هستند. بدین‌سان، این اسما و صفات ‍ نه فقط در مابعد‌الطبیعه و کلام اسلامی، ‌بلکه در ابعاد علمی و آیینی حیات دینی و معنوی اسلامی، نیز نقشی اساسی ایفا می‌کنند. خود قرآن می‌فرماید: «وللّه الاسماء الحُسنی: نیکوترین‌ نامها از آن خداست» (7:180، مقایسه کنید با:17:110؛ 2:8؛ 59:24). همین آیه سپس به مؤمنان دستور می‌دهد که خداوند را به آن نامها بخوانند (7:180).

در اعتقاد اسلامی مبتنی بر قرآن، فرق گذاشته می‌شود میان: [1] ذات الهی، که فوق هر اسم، نعت و وصفی است؛ [2] اسما، احوال و صفات او؛[3] افعال او؛ ایجاد و ابقای همه جهان‌ها و همه آفریده‌های موجود در آن جهان‌ها و تأثیرات پیوسته اراده او در آفرینش حضرتش، به‌ویژه در مرتبه بشری که در آن محبت و رحمت و همچنین عدالت و داوری همواره حضور دارد ـ جملگی ذیل افعال او قرار می‌گیرند.

شهادت به ایمان، در اسلام، یعنی شهادت نخست لااله الاالله، عبارتی که در خود قرآن وحی شده است (37:35؛47:19) نه فقط برترین بیان درباره وحدت و تعالی خداوند است،‌ بلکه وسیله‌ای برای متحد ساختن دیگرباره همه صفات ثبوتی در حضرت احدیت نیز هست. شهادت همچنین به این معناست که در نهایت هیچ جمالی جز جمال الهی، هیچ خیری جز خیریت الهی، هیچ قدرتی جز قدرت الهی و... وجود ندارد. به لحاظ مابعدالطبیعی/ حِکمی، این بدان معناست که در نهایت هیچ واقعیتی/ حقیقتی جز واقعیت الهی، موجود نیست.

قرآن کریم درباره سرشت انسان‌ها نیز به تفصیل تمام بحث می‌کند. به ما می‌آموزد که کیستیم، چرا آفریده شده‌ایم و در اینجا بر روی زمین قرار گرفته‌ایم، غایت ما در زندگی چیست، حقوق و مسئولیت‌های ما برطبق شریعت الهی ‌کدام است، درباره جاودانگی روان بشر و احوال آن در زندگی پس از مرگ و پیامدهای شیوه زندگی‌مان در دنیا برای زندگی مان پس از مرگ، چه چیزهایی باید بدانیم.

هرچند قرآن کریم‌ در بیشتر آیاتش مردان و زنان ـ هر دو ـ را مورد خطاب قرار می‌دهد، ولی در برخی مواضع نیز صراحتا به معنای آفرینش انسان‌ها به صورت مذکر و مؤنث یا به صورت زوج، قداستِ تمایلات جنسی/ رفتار جنسی، ‌اهمیت خانواده و مسئولیت‌های هر جنس نسبت به جنس دیگر را در ازدواج‌ بحث می‌کند. به علاوه در قرآن به رابطه صحیح میان فرد،‌ جامعه و سایر آفریده‌های خداوند، پرداخته شده است.

هیچ کتاب آسمانی مقدسی را نمی‌شناسم که بیش از قرآن درباره کیهان و جهان طبیعت سخن گفته باشد؛ در قرآن تعالیم گسترده‌ای درباره جهان پیدایی‌ها، سرگذشت جهان، رویدادهای اخروی که نشانه پایان نظم کیهانی موجود در حال حاضر است و نیز درباره پدیده طبیعت به عنوان جلوه‌گاه حکمت خداوندی، آمده است. در حقیقت، قرآن کریم از این پدیده‌ها با عنوان آیات («نشانه‌ها» یا رمزها) تعبیر می‌کند و همین واژه آیات را در مورد عبارات آن کتاب قدسی/قرآن، به کار می‌برند.

قرآن کریم پیرامون حیات و منشأ آن، و نیز پیرامون رابطه همه موجودات ـ جاندار و بی‌جان ـ از حیوانات و نباتات، تا کوهها، دریاها و ستارگان، تا خدا، سخن می‌گوید. به یک معنا،‌ قرآن نه فقط بر انسانیت، بلکه بر یک بخش کامل کیهانی وحی شده است و بسیاری از حکیمان مسلمان، در طی قرون، ‌از خود کیهان با عنوان نوعی وحی، در حقیقت وحی نخستین، تعبیر کرده‌اند. به همین دلیل غالبا از کیهان با عنوان قرآن تکوینی، که معنای «آیات» آن را فقط از طریق قرآن تدوینی، یعنی کتاب قرآن به عنوان کتاب قدسی اسلام، می‌توان فهم کرد، تعبیر شده است.

البته همانطور که در بسیاری از احادیث نبوی دیده می‌شود، قرآن دارای ظاهر و باطن و در حقیقت دارای باطن‌های عدیده است و بر طبق سنت اسلامی، باطنی‌ترین باطن آن فقط برای خداوند شناخته است. فهم مراتب معنایی عدیده متن قرآن، کمال اهمیت را دارد، برای آنکه بتوان کتاب تکوین را «قرائت کرد» و فهمی کاملی داشت از تعالیم آن، از جمله همان مابعدالطبیعه، جهان‌شناسی، علم به احوال انسان، آخرت‌شناسی و حیات معنوی که در قرآن از آنها سخن به میان آمده است.


منبع اساسی شریعت
به موضوعات و مضامین اصلی ذکر شده در قرآن بازمی‌گردیم. در اینجا باید تأکید ورزید که قرآن، منبع اساسی شریعت اسلامی است و هرچند به لحاظ تاریخی رسول خدا (ص) را همانند موسی ‌(ع)، «شارع» خوانده‌اند، ولی در اسلام شارع نهایی، خود خداوند است که غالبا الشارع نامیده می‌شود. فقط چند صد آیه قرآن، به شیوه عینی [و مصداقی] درباره شریعت بحث می‌کنند،‌حال آنکه آیات دیگر، موضوع بحثشان، اصولی است که قوانین شریعت، بر آنها بنا شده است. در حقیقت به اعتقاد مسلمانان، شریعت اسلامی یا قانون الهی، تجسم عینی اراده خداوند است به شرحی که در قرآن کریم برای اهل اسلام، بیان شده است. و از منظر اسلامی، کتب آسمانی همه ادیانِ وحی شده از جانب خداوند، که هر یک دارای شریعت خاص خویش‌اند (ر.ک: 48: 5)، در آن ادیان همین جایگاه را دارند؛ بنابراین در نظر مسلمانانی که قرآن را به عنوان کلام خداوند، می‌پذیرند، پیروی از شریعت الهی، برای عمل به دینشان، اهمیت مبنایی و اساسی دارد.

قرآن کریم کتاب اخلاق نیز هست. در قرآن کریم معیارهایی نه فقط برای تمیز دادن میان حق و باطل، زشت و زیبا، بلکه برای تمیزدادن میان نیک و بد/ خیر و شر نیز معیارهایی آمده است. اگرچه قرآن تأکید می‌ورزد که انسان‌ها باید از موهبت خداداد عقل خویش برای تشخیص آنچه حق، زیبا و نیک است استفاده کنند، در عین حال تأکید دارد که باید به وحی ایمان داشت؛ چه، داوری نهایی درباره آنچه حق و نیک است، در آن آمده است و در حقیقت در پرتو هدایت قرآن، عقل بشر به جای آنکه مغلوب هواهای نفسانی و دستخوش انحطاط شود، می‌تواند کاملا کارآمد و اثرگذار باشد.

به علاوه تعالیم اخلاقی قرآن کریم هم مربوط است به پرورش فضیلت‌هایی که مخصوصا از آنِ افراد است و هم مربوط است به پرورش صفات اخلاقی اجتماعی مانند عدالت و سخاوت، که برای جامعه‌ای که بتوان آن را حقیقتا اسلامی خواند، اهمیت مبنایی دارند. به علاوه از منظر قرآنی، حقوق فرد و حقوق جامعه، برخلاف تصوری که گاهی در جوامع مدرن غربی از آنها وجود دارد، تعارض یا تضادی با هم ندارند.

قرآن کریم به عنوان منبع بنیادین دین اسلام، شامل تعالیمی، از جمله تعالیم اقتصادی و سیاسی، است که هم به فرد فرد مؤمنان تعلق دارند و هم به جامعه اسلامی در کلیت آن. به علاوه مشتمل است بر اعمال و به‌ویژه مناسک فردی مختلفی که جزئیاتشان از طریق حدیث و سنت (قول و فعل) رسول خدا (ص)، بیان شده است؛ ولی قرآن، علاوه بر این، رویه‌ها و نهادهای دینی عامی تأسیس می‌کند که برای جامعه اسلامی در کلیتش، جایگاه مبنایی دارند.

بسیاری از افراد واقفند که قرآن به حیات دینی، و همچنین به موضوعاتی که هم به نجات فردی مربوط می‌شود و هم به نظم اجتماعی، اهتمام دارد؛ ولی بسیار کمتر است شمار کسانی که معتقد باشند قرآن کریم، راهنمای حیات معنوی درونی نیز هست. در صورت توجه به باطن قرآن درمی‌یابیم که فقط این گونه نیست که قرآن حاوی تعالیمی است در خصوص ایجاد یک نظم اجتماعی عادلانه و داشتن یک زندگی فضیلت‌مندانه که به بازگشت به خداوند پس از مرگ در حالتی سعادتمندانه می‌انجامد؛ بلکه افزون بر این، قرآن وسیله‌ای است برای بازگشت به خداوند، در همین دنیا، و در حالی که آدمی در همین جهان به سر می‌برد. بنابراین قرآن راهنمایی روحانی و حِکمی برای دستیابی به حقیقت، راهنمایی برای نیل به سعادت حتی در همین دنیاست.

مضمون دیگری که در جای‌جای بسیاری از سوره‌های قرآن به چشم می‌خورد، تاریخ قدسی و حکایت‌های مربوط به پیامبران گذشته و امت آنهاست. این تاریخ قدسی، غالبا به طور کامل به سنت ابراهیمی و پیامبران بنی‌اسرائیل محدود شده است، گو اینکه در قرآن به برخی پیامبران عرب نیز که نامشان در کتاب مقدس نیامده است، برمی‌خوریم؛ اما هدف آن است که فحوای این تاریخ قدسی، فحوایی جهان‌شمول باشد؛ زیرا مخاطب وحی اسلامی، برخلاف آنچه در مورد یهودیت دیده می‌شود، همه بشریت است نه یک امت خاص.

به اعتقاد مسلمانان، تاریخ قدسی روایت شده در قرآن را، خداوند به پیامبر(ص) وحی کرده است؛ یعنی این تاریخ صرفا مجموعه‌ای از گزارش‌های شنیده شده از منابع یهودی یا مسیحی نیست. در حقیقت تفاوت ظریفی میان روایت‌های کتاب مقدس و قرآن کریم از تاریخ قدسی وجود دارد. در حالی که روایت‌های کتاب مقدس، ماهیتی تاریخی‌تر دارند، تاریخ قدسی قرآن غیرتاریخی‌تر/ تاریخ ستیزانه‌تر است و در وهله نخست به قصد آموزش درس‌های اخلاقی و معنوی، وحی شده است.

تاریخ قدسی قرآن را بیشتر واقعه‌هایی در روان بشر دانسته‌اند تا صرف رویدادهای تاریخی در جهان؛ برای مثال، همه انسان‌ها اوصاف موسی(ع) و اوصاف فرعون، زیبایی یوسف (ع) و دسیسه‌چینی برادران او را در درون خویش دارند؛ یعنی این تاریخ قدسی وسیله‌ای است برای آموزش [خودشناسی به انسان‌ها و آگاه ساختن‌شان به] نفس خویش و همچنین آموزش نیک و بد به آنان؛ و نیز آگاه ساختن‌شان به اینکه چنانچه آدمی چونان پیامبران گذشته به خداوند متوسل شود، از او یاری بجوید و در همه بلاهای زندگی به او توکل کند، در نهایت خیر بر شر پیروز می‌شود.



آخرت‌شناسی و ادوار نبوت
دیدگاه‌های سنتی درباره تاریخ دینی معمولا به آخرت‌شناسی اهتمام داشته‌اند و دیدگاه اسلام از این لحاظ، استثنا نیست. قرآن کریم تاریخ را واقعیتی متناهی می‌داند که با آفرینش بشریت کنونی به دست خداوند، آغاز می‌شود و با رسانیدن تاریخ کیهانی و انسانی به سرانجامِ اخروی‌اش به دست خداوند، پایان می‌پذیرد. تلقی قرآنی از سیر زمان، به یک معنا، تلقی ادواری است؛ یعنی هر دوْر با نزول پیامی از خداوند از طریق یک پیامبر آغاز می‌شود، به‌تدریج امت خاصی که آن پیام به سوی آنها فرستاده شده، به فراموشی‌اش می‌سپارند و معمولا بلایی به اراده خداوند واقع می‌شود و پس از آن پیامبر جدیدی ظهور می‌کند.

اما این ادوار نبوت بی‌پایان نیست، بلکه قرآن کریم اعلام می‌دارد که پیامبر اسلام (ص)، خاتم پیامبران (40: 33) در سلسله نبوت است و پس از او پیامبر دیگری نخواهد آمد و فقط واقعه‌هایی اخروی‌ که نشانه پایان این جهان و بشریت کنونی است، واقع خواهد شد. قرآن کریم همچنین به امکان آفرینش تازه‌ای از سوی خداوند، پس از نابودی دنیا اشاره می‌کند، و اما این موضوعی است فراتر از دغدغه‌های بشریت کنونی که مخاطب قرآن کریم است (ر.ک: 48، 19: 14؛ 15: 35). توصیفاتی که به واقعه‌های اخروی مرتبط با افراد و جامعه بشری ـ هر دوـ و همچنین کیهان مربوط می‌شوند، برای پیام قرآنی، محوریت دارند.

در بخشهای بسیاری در جای جای این متن قدسی، از مرگ، رستاخیز، داوری الهی، بهشت، دوزخ، و به طور ضمنی برزخ و همچنین غایت نهایی انسان‌ها، سخن به میان می‌آید. قرآن کریم این حقایق اخروی را به زبانی بسیار نیرومند، انضمامی و در عین حال کاملا رمزی (سمبلیک) بیان می‌کند. آخرت به شیوه‌ای چنان [نیرومند] معرفی شده است که به سان حقیقتی ثابت در آگاهی مسلمانان در همه زندگی‌شان در این دنیا، باقی می‌ماند. لذتهای بهشت و همچنین عذاب‌های هولناک دوزخ به شیوه‌ای توصیف شده‌اند که تأثیری نازدودنی بر ذهن و روان مؤمنان بر جای می‌نهند، اعمال و افکارشان را در این دنیا عمیقا تحت تأثیر قرار می‌دهند. به علاوه، زبان قرآن هم زبانی انضمامی و حسی است که ساده‌ترین مؤمنان قادر به فهم آنند و هم زبانی رمزی و متافیزیکی که پاسخگوی نیازهای حکیمان و اولیاست. لذتهای بهشتی توصیف‌شده در قرآن، برخلاف اعتقاد برخی افراد، تلطیف [و تعالی] لذتهای زمینی نیست. بلکه لذتهای زمینی، هم لذتهایی که برای مسلمانان در این دنیا مباح است و هم لذتهایی مانند شراب، که در این دنیا مباح نیست، جلوه زمینی حقایق بهشتی معرفی شده‌اند.


کتاب معرفت
قرآن کریم، کتاب معرفت نیز هست و برای مسلمانان، اصول همه معارف اصیل، بنا به فهم سنتی از این معارف، و نه بنا به تلقی برخی معاصران علم‌زده که می‌کوشند تا آیات مختلف قرآن را با فلان یا بهمان نظریه یا اکتشاف علمی دوران کنونی، یکسان بگیرند ـ در قرآن آمده است. در تمدن اسلامی سنتی اعتقاد بر این بوده است که ریشه همه علوم اسلامی، از فقه تا نجوم، از کلام تا طب، در قرآن کریم است. در حقیقت همه اندیشه و هنر اسلامی را می‌توان، تفسیرهایی بر قرآن دانست. اینکه نزول قرآن به تأسیس یکی از تمدن‌های بزرگ جهان و علاوه بر آن به خلق یکی از سنتهای علمی، فلسفی و هنری بزرگ در تاریخ بشر منجر شد، اتفاقی نبود. بدون ظهور قرآن کریم، علوم اسلامی به گونه‌ای که آنها را می‌شناسیم، علومی که بعدها به جهان غرب آورده شدند، وجود نمی‌داشتند و بنابراین واژه‌هایی مانند «جبر»، «الگوریتم» و بسیاری از دیگر واژه‌های عربی‌الاصل در زبان انگلیسی پدید نمی‌آمد. [حتی] جامع‌های قدیس توماس آکوئیناس، لااقل در شکل فعلی آنها، وجود نمی‌داشت؛ زیرا این جامع‌ها حاوی اندیشه‌های بسیاری است که از منابع اسلامی گرفته شده‌اند.1


هنر قدسی
پیام قرآنی، نه فقط برای رشد و شکوفایی علوم اسلامی، اهمیت اساسی داشته، بلکه واقعیتی اساسی در خلق هنرهای اسلامی بوده است و خواهد بود؛ چه، اصول این هنرها برگرفته از حقیقت است؛ حقیقت باطنی، قرآن کریم. در طی قرون و اعصار، کتاب قدسی اسلام نه فقط الهام‌بخش هنرهای اسلامی از خوشنویسی تا معماری بوده است، بلکه اصول این هنرها نیز از آن گرفته شده است. تعالیم قرآن کریم، خلاقیت هنری مسلمانان را به مسیرهای مشخصی هدایت کرد و زمینه اجتماعی [لازم] برای خلق آثار هنر اسلامی را فراهم ساخت. این واقعیت که تمدن اسلامی این همه اشعار بسیار برجسته خلق کرده، ولی عملا هیچ مجسمه مهمی در این تمدن خلق نشده است و این واقعیت که خوشنویسی برای حیات اسلامی این همه محوریت دارد، همه اینها مستقیما با پیام قرآن مرتبط است، هم به لحاظ صورت آن و هم به لحاظ محتوای آن. تعیین اینکه حقیقت هنر قدسی چیست، کدام حوزه‌ها در هنرهای اسلامی درخور اهمیت است و کدام سلسله مراتب هنرها، باید در تمدن اسلامی موجود باشد، همه اینها نیز از قرآن کریم سرچشمه می‌گیرد.

پیام قرآن کریم درباره «دین»، جهان‌شمول است. حتی وقتی هم قرآن کریم از اسلام سخن به میان می‌آورد، کلامش نه فقط ناظر به دین وحی شده از طریق پیامبر اسلام (ص)، بلکه ناظر به تسلیم به خداوند به طور کلی است؛ بنابراین در قرآن، ابراهیم(ع) و عیسی(ع) نیز مسلمان به معنای «تسلیم شده/ تسلیم در برابر خداوند»، خوانده شده‌اند. پیام قرآن مبتنی بر جهان‌شمولی وحی است و این متن مقدس به صراحت می‌فرماید که هیچ امتی نیست که خداوند برایش فرستاده‌ای گسیل نداشته باشد؛ چنان که در آیه 36: 16 آمده است: «و لقد بَعَثنا فی کُل اُمّهٍ رسولا اَن اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت: به‌راستی در میان هر امّتی، فرستاده‌ای برانگیختیم [تا بگوید:] خدای را بپرستید و از خدایان دروغین بپرهیزید.»

این منظر جهان‌شمول، بیشترین تأثیر را بر رابطه میان مسلمانان و پیروان دیگر ادیان، هم در عمل و هم در نظر، در سراسر تاریخ اسلام داشته است. به دلیل همین پیام قرآن است که مسلمانان، پیش از دوران مدرن، نخستین امتی بودند که آنچه را که به نام علم ادیان (یا
Religionswissenchaft) شناخته شد، شکل دادند و به شیوه عالمانه [و نه به شیوه جدلی] درباره ادیان دیگر، از جمله ادیان غیر ابراهیمی، قلم زدند و نمونه‌اش را در «تحقیق ماللهندِ» ابوریحان بیرونی (متوفی به 442ق/1048م) می‌توان دید که هزار سال پیش نوشته شده است. به همین دلیل در هفت قرن پیش، عارفان و حکیمان مسلمانی چون ابن‌عربی (متوفی به 638ق/1240م) و جلال‌الدین بلخی (متوفی 672ق/1273م) درباره وحدت درونی ادیان قلم زدند و اندکی پس از آن عارفان مسلمان در هندوستان، گفتگوی دینی بر مبنای فهم متقابل با عالمان هندو به راه انداختند و متون مقدس آیین هندو را از سنسکریت به فارسی ترجمه کردند و برخی از آنان مجموعه‌ای از آثار در چین آفریدند که می‌توان آنها را آثار «نو کنفوسیوسی اسلامی» خواند.

پیام قرآن کریم در آن واحد پیامی حِکمی و عملی، فقهی و اخلاقی است و علاوه بر حیات معنوی و عقلی، به مسائل روزمره نیز اهتمام دارد. این متن مقدس به هر جنبه دغدغه بشر، از ژرف‌ترین پرسش‌های عقلی و رفیع‌ترین مسائل روحانی گرفته تا موضوعات معمولی زندگی روزمره می‌پردازد. قرآن هم شفابخش است و هم معرفت‌بخش. در پیام آن هم بشارت است، هم بیم (نذر). به همین دلیل پیامبران، از جمله پیامبر اسلام (ص) را بشیر (بشارت دهنده) و نذیر (بیم‌دهنده) می‌خواند. قرآن برای هر جنبه قابل تصور از حیات، عمل و اندیشه بشر، هدایت و در عین حال برای روح مؤمنان، مایه آرامش است.

قرآن کریم به عنوان تجلّی اصلی اسلام، تجلیی که همه جوانبش مقدّس تلقی شده است، منبع هر آن چیزی است که به معنای حقیقی کلمه، «اسلامی» است. قرآن به عنوان کلام زنده خداوند، از گهواره تا گور، در همه جا راهنمای مسلمانان است و فضایی معنوی و دینی فراهم می‌سازد که آنها در آن متولد می‌شوند، نفس می‌کشند، زندگی می‌کنند و بدرود زندگی می‌گویند.


زبان قرآن، ساختار قرآن و تلاوت قرآن
قرآن به زبان عربی نازل شده است و از خودش به «قرآن عربی» (12:2؛ 20:113؛ 39:28؛ 41:3؛ 42:7؛ 43:7) تعبیر می‌کند. وحی قرآنی به یک معنا زبان عربی را «متلاشی ساخته»‌ و آن را به همان زبان قدسی که برای مسلمانان است، تبدیل کرده است. این وحی، اثری خلق کرده است که زبانش تقلیدناپذیر است و آن را اعجازآمیز می‌دانند. اعتقاد بر این است که این کتاب ترجمه‌ناپذیر است. حضور قدسی و واقعیت مظهریت قرآن کریم و همچنین مراتب معنایی نهفته در آیات آن را نمی‌توان به زبان دیگر، حتی به زبان فارسی و دیگر زبان‌‌های اسلامی که خود عمیقاً از عربی قرآنی تأثیرپذیرفته‌اند، ترجمه کرد. در این سیاق، باید به خاطر داشت که در ادیان مختلفی که مؤمنانش، وحی مربوطه به دین خویش را کلام مستقیماً وحی‌شده خداوند می‌دانند، زبان وحی، زبانی مقدس است و نمونه‌اش در مورد زبان عبری در یهودیت یا زبان سنسکریت در آیین هندو،‌ دیده می‌شود. در ادیانی که خودِ بنیانگذار دین را کلمه یا پیام می‌دانند، زبان آن پیام، چنین نقشی ندارد.

برای مثال، در مسیحیت خود مسیح (ع) را «کلمه خدا» (یا لوگوس) می‌دانند و به یک معنا عهدجدید کلمه کلمه خداست. دوهزار سال است که مسیحیان سنتی آیین عشای ربّانی را به زبان یونانی، لاتینی، اسلاوی و در کلیساهای/ مذاهب شرقی کوچکتر به زبان آرامی قبطی و حتی خودِ عربی، برگزار می‌کنند؛ ولی برای مسیحیان این زبان‌ها،‌ زبان آیینی‌اند نه زبان مقدس. به اعتقاد کلیساهای سنتی، برگزاری عشاء ربّانی، صرف نظر از اینکه کدام یک از زبان‌های پذیرفته برای برگزاری آن مورد استفاده قرار گرفته باشد، معتبر است؛ ولی در اسلام، نمازهای روزانه،‌ همان آیین اصلی در اسلام که می‌‌توان گفت مشابه با برگزاری عشای ربانی در مسیحیت است، اگر به عربی اقامه نشود، چه نمازگزار عرب‌زبان باشد و چه غیرعرب زبان، اعتبار ندارد. می‌‌توان گفت همانطور که برگزارکنندگان عشای ربّانی، با خوردن نان و نوشیدن شراب، که از طریق آیین به گوشت و خون مسیح (ع) تبدیل شده‌اند، به «کلمه»، یعنی مسیح (ع)،‌ «ملحق می‌شوند»،‌ در آیین‌های اسلامی، عبادت‌کنندگان با تلاوت آیات به زبان عربی قرآنی، کلمه خدا را «در کام خویش فرو می‌‌برند.»

بنابراین به اعتقاد مسلمانان، عربی قرآنی، در ژرف‌ترین معنا، همانند نان و شراب در عشای ربّانی یا جسم مسیح، بر طبق مسیحیت سنتی است. هر دو تجسّدها/تجسّم‌های کلمه خدا و بنابر این مقدسند. در اعتقاد مسیحیان یا کسانی با زمینه مسیحی که می‌خواهند مفاد روحانی و دینی کامل عربی قرآنی را فهم کنند، مقایسه آن با زبان آرامی که زبان مسیح (ع) بوده است، یا مقایسه آن با زبان لاتینی وولگات،کفایت نمی‌کند. باید آن را با نقش جسم مسیح (ع) در سنت مسیحی مقایسه کرد.

زبان عربی، آخرین زبان از خانواده زبان‌های سامی بود که در مقایسه با دیگر زبان‌های این خانواده (مانند عبری، قبطی، زبان‌های بابلی، آرامی و سریانی) وارد در صحنه تاریخ شد. به اعتقاد بسیاری از زبان‌شناسان،‌ زبان عربی نزدیکترین زبان به چیزی است که زبان‌شناسان آلمانی از آن به
Ursemitisch به معنای زبان سامی اصیل و اولیه، تعبیر می‌کنند. این واقعیت که خداوند این زبان را برای نزول قرآن برگزید، با ماهیت اسلام به عنوان احیاء [یا بیان دوباره] دین حنیف/ازلی، بسیار مرتبط است؛ در اسلام واپسین و نخستین وحی‌ها متحد شده‌اند، نقطه پایان تأیید دوباره نقطه آغاز، نقطه آغاز است، و نیز در این دین، در تاریخ گسترده پیامبری/نبوت سلسله پیامبران خود را در نقطه پایان نمایان می‌سازد.

نزول قرآن به زبان عربی، این زبان را از زمان [فراتر برد و] تعالی بخشید و اثری خلق کرد که برتر و فراتر از تغییر تاریخی است. زبان عربی به عنوان یک زبان بشری که برای گفتار روزمره استفاده می‌شود، البته ادامه یافت و درحقیقت به برکت خود قرآن، دامنه‌ای بسیار گسترده‌تر از ‌جزیره‌العرب یافت. این زبان روزمره، در طی قرون دستخوش تغییراتی واقع شده است؛ ولی حتی آن تحولات نیز از حضور تغییرناپذیر قرآن کریم، تأثیرپذیرفته‌اند. زبان قرآن نسبت به تغییرات این جهان «ساکت/ بی‌احساس» بوده و به عنوان تجسّم کلمه همواره زنده خداوند، پیوسته زنده‌‌ترین مانده است.

برای هر نسل از مسلمانان،‌ قرآن کریم به عنوان کتابی نازل شده به زبان عربی، حضوری همواره زنده و مافوق دگرگونی‌های شرایط بشری، تغییرناپذیر و سرشار از حیاتِ پایدار «روح» و متنی بوده است که پیوسته حیات بشر را تحت تأثیر قرار می‌دهد و هدایت می‌کند‌ و امروز نیز به همین گونه است. امروز مستقیماً ‌با مسلمانان سخن می‌گوید؛ به همان‌سان که با «اصحاب پیامبر» سخن می‌گفته است که برای نخستین بار آن را از زبان آن حضرت شنیدند. قرآن کریم‌ همچنان راهنمای برتر مسلمانان است. صرف نظر از اینکه در چه نقطه‌ای از مکان و چه مقطعی از زمان، در این جهان به سر ببرند.

زبان عربی قرآن کریم در جاهایی زبان تعلیمی و روایت امور واقع است و در جاهای دیگر استعاری، تأویلی، رمزی، و بسیار شاعرانه است. درست است که در برخی جاها، مانند سوره «شعراء» (26)، شاعران را نکوهش می‌کند و برخی منتقدانِ نخستین پیامبر (ص) او را متهم به شاعر بودن به معنای منفی کلمه می‌کرده‌اند. دلیل این قبیل انتقادات آن است که شاعران عرب‌زبان پیش از اسلام، غالبا مدیحه‌سرایان و پیشگویان قلم به مزد بودند و کمترین اهتمام را به حقیقت یا به واقعیات روحانی داشتند. در زمان ظهور اسلام، مخالفان پیامبر (ص)، ‌شاعران را نیز برای سرودن ابیاتی با هدف تحقیر آن حضرت و دین اسلام، به‌کار گرفتند. برطبق نظر بسیاری از علمای مسلمان، چیرگی هنرهای زبانی در عربستان پیش از اسلام را می‌توان از جمله دلایل این امر دانست که خداوند زبان قرآن را زبانی اعجازآمیز اختیار کرده و خود قرآن هماوردطلبی (تحدّی) کرده است که هر که می‌تواند، مانند آن بیاورد (ر.ک: 2:23؛ 10:38؛ 11:13).

بلاغت قرآن را به واقع معجزه و فراتر از آنکه بشری قادر به تقلید از آن باشد، دانسته‌اند؛ ولی اگر از اصطلاح «شعر» به معنای کلی آن استفاده کنیم، در این صورت قرآن، به‌ویژه بخش اخیر آن، بلکه همچنین بسیاری از دیگر بخشهای آن، اثری با برترین کیفیت و قدرت شاعرانه است و هرگز هیچ اثر دیگری، حتی از بزرگترین شاعران مسلمان، هماورد آن نبوده است. همچنین قرآن بر اشعار خلق شده به زبان‌های مختلف اسلامی، عمیقاً تأثیر نهاده و افزون بر این، علت مستقیم جایگاه ممتاز شعر در تمدن اسلامی و در حیات یومیه مسلمانان در بسیاری از جوامع اسلامی است.

کتاب مبین
قرآن کریم خودش را کتاب مبین معرفی می‌کند (برای مثال 12:1؛ 26:2؛ 27:1)؛ ولی این ویژگی فقط به معنای وضوح لفظی و ظاهری نیست، زیرا در [قرآن] آیاتی هست که وضوح آنها فقط زمانی شناخته می‌شود که مراتب معنایی ما‌فوقِ ظاهر [متن] در مدّنظر قرار بگیرد. از آنجا که خداوند، همانطور که قرآن می‌فرماید (57:3)
هم ظاهر است و هم باطن،‌ کلام او نیز مراتب معنایی ظاهری و باطنی دارد. و از آنجا که خداوند هم آفریدگار شهادت (جهان دیدنی) است و هم آفریدگار غیب (جهان نادیدنی)، در کلام او، غیب/ غیب جهان غالباً به‌ صورت رازآمیزی در کلمات و عبارات دیدنی و ظاهری که صداهای تلاوت شده و شنیده شده‌ آن، عبارت از همان‌هاست، خود را نمایان می‌سازند. به دلیل مراتبِ معنایی عدیده، زبان این کتاب شریف، گاهی ظاهری است، گاهی استعاری، گاهی تأویلی و در عین حال در مواقع دیگر همزمان تأویلی و رمزی است.

قرآن به سان دریای پهناوری است که مسلمانان در آن فرو می‌روند، ولی هرگز به همه ژرفایش نمی‌رسند. اگر معنای اصلی فعلِ لاتینی
Comprehendere را که به معنای «فراگرفتن» است، به خاطر داشته باشیم، می‌توان گفت خود قرآن است که خواننده را فرا می‌گیرد یا «بر آن محیط می‌شود»، حال آنکه خواننده هرگز نمی‌تواند قرآن را به‌ طور کامل فرا بگیرد. قرآن به مانند توری است که در دار کثرت افکنده شده است تا ما را به عالم وحدت، که نامتناهی است، بازگرداند. ما به عنوان موجودات متناهی، نمی‌توانیم بر نامتناهی، احاطه بیابیم؛ ولی می‌توانیم و می‌باید به سوی آن کشیده شویم و در نهایت در آن فرو رویم.

نمی‌توان درباره زبان قرآن بحث کرد و چیزی درباره ساختار ریاضی فوق‌العاده‌ای نگفت که بر مبنای رمزپردازی حروف الفبای عربی، در بنیاد آن قرار دارد. علم اسلامی باطنی سنتی معروف به «علم جفر» که منشأ آن را به علی‌بن ابیطالب (ع) (پسرعمو و داماد پیامبر(ص) که امام اوّل شیعیان و خلیفه چهارم سنّیان شد) نسبت می‌دهند، درباره ارزش‌های عددی حروف عربی و مفاد رمزی‌شان بحث می‌کند. این علم شبیه است به علم
gematria، که بر مبنای حروف الفبای عبری، در قبالای یهودی و نیز در آن مکاتب عرفان مسیحی که معمولاً به نام قبالای مسیحی شناخته می‌شوند، حائز اهمیت است.


شکل رمزی حروف الفبا
در قرآن ‌شناخت،‌ تفاسیر و مطالعات قرآنی مستقلی که بر «علم جَفر» مبتنی است، بررسی نشده است؛ ولی لازم است در اینجا وجود چنین تفاسیرو مطالعاتی را متذکر شوم. علم جفر وجوه برجسته تعالیم باطنی قرآن کریم، از جمله معنای حروف مقطعه اسرارآمیزی را که در آغاز 29 سوره آمده است، روشن می‌سازد و بسیاری از آموزه‌های مبنایی را توضیح می‌دهد؛ برای مثال بر طبق مابعدالطبیعه‌اسلامی، همه موجودات تجلّی اسماء و صفات خداوند است، ولی «انسان» که هم به معنای مذکر است و هم به معنای مؤنث، تنها موجودی در این عالم است که به لحاظ حقیقت تامّ خویش به عنوان «انسال کامل»، آینه تمام‌نمای همه‌ اسمای الهی است.

باری، اسم الله شامل همه اسمای الهی است و به همین دلیل، یکی از نام‌های پیامبر(ص)، به عنوان انسان کامل به تمام معنای کلمه، «عبدالله» است و نه مثلاً عبدالکریم؛ و «عبد» در اینجا به معنای محمل و مجلا [پذیرنده و انعکاس‌دهنده] یکی از اسمای خداست. بر طبق علم جفر، ارزش عددی «الله» 66 است و همین طور است در مورد ارزش عددی «آدم و حوّاء»، که در وحدت دوجنسیتی‌شان، مرتبه/ حالت انسان را تشکیل می‌دهند. بدین سان، به کمک علم جفر می‌توان این آموزه ژرف درباره مرتبه بشری در نسبت با خداوند را بی‌واسطه درک و شهود کرد.

دستگاه خط این الفبا نیز که عربی قرآنی در قالب آن کتابت شده است، معنایی/ مفادی رمزی دارد که در برخی مطالعات سنتی درباره معنای قرآن، روشن شده است؛ برای مثال در زبان عربی،‌ همانند زبان انگلیسی، دو حرف نخست الفبا، الف و باء است. در دستگاه خط عربی، «الف» را به شکل یک خط عمودی مستقیم و «باء» را به شکل خط افقی با نقطه‌ای در زیرش می‌نویسند. حال، الف نخستین حرف اسم الهی الله و باء نخستین حرف نخستین واژه قرآن، یعنی «بسم‌الله» است که کل متن آن به نام «بسمله» شناخته می‌شود. بر طبق علم رمزپردازی دستگاه خط عربی، «الف» رمز نزول کلمه الهی از عالم تعالی/ تنزیه الهی و «باء» رمز پذیرش آن در عالم بشری و در زبان بشری است که از این رهگذر تقدس یافته است. نقطه زیر «باء»، رمز تلاقی‌گاه این دو حرف (دو حرف عمودی و افقی)، است و بنابراین ذات همه حروف عربی و درنتیجه ذات قرآن را تشکیل می‌دهد. در خوشنویسی عربی سنتی، خطوط از تکرار هماهنگ نقطه واحد تشکیل شده‌اند.

گفته پررمز و رازی منسوب به امام علی (ع) وجود دارد که معنای آن را فقط با استفاده از این علم ناظر به شکل رمزی حروف الفبای عربی وقتی به خط عربی نوشته می‌شوند، می‌توان فهمید. از آن حضرت نقل شده است که: «کل قرآن در سوره فاتحه جمع است؛ کل فاتحه در بسم‌الله الرحمن الرحیم [که با حرف باء شروع می‌شود]؛ کل بسم‌الله در حرف باء، کل باء در نقطه زیر باء، و من آن نقطه‌ام.» امام علی (ع) در اینجا به حالت باطنی «هویت برتر» یا «وحدت برتر» خویش،‌ به تحقق تام توحید [در خودش]، اشاره دارد. این تبیین، ‌بیانگر اهمیت علم رمزپردازی شکلهای الفبای استفاده شده در عربی قرآنی است و آن علمی است که باید [اهمیتش‌] را متذکر شد، حتی اگرچه در این تفسیر به دلیل مخاطبانی که این اثر به قصد آنان تألیف شده است، بدان نپرداخته‌ایم.


ساختار صوری قرآن
به ساختار صوری قرآن بازمی‌گردم؛ باید تکرار کنم که قرآن شامل 114 سوره است. «فاتحه» سوره آغازین آن دارای هفت آیه است و پس از آن سوره «بقره» قرار گرفته که بلندترین سوره قرآن است. سپس به‌تدریج هرچه در متن پیش می‌رویم، به عنوان یک قاعده کلی، سوره‌ها کوتاه‌تر می‌شوند، گو اینکه این قاعده استثناء‌هایی نیز دارد. بخش اخیر قرآن، شامل کوتاه‌ترین سوره‌هاست؛ ولی آخرین سوره، ‌به لحاظ تعداد آیات یا کلماتش،‌کوتاه‌ترین سوره نیست.

باید به کسانی که با قرآن آشنا نیستند، توجه داد که سوره‌ها، با نظم تقویمی، مطابق با زمان نزولشان، مرتب نشده‌اند. غالباً این گونه است که بخشهایی از یک سوره نازل می‌شد، سپس بخشهایی از سوره دیگر یا کل سوره دیگر نزول می‌یافت، وانگهی برخی آیات متعلق به سوره متقدم‌تر،‌ نازل می‌شد. نظم سوره‌ها امری وحیانی شمرده شده‌ است؛ به این اعتبار که خود پیامبر (ص) جای آیات در سوره‌ها و ترتیب سوره ها نسبت به یکدیگر را، به صورتی که بر حضرتش نازل شده بود، تعیین کرد.

هر «سوره»،‌ نامی و در مواردی بیش از یک نام دارد. مسلمانان معتقدند که برخی از این نامها نیز، همراه با فرمان در خصوص ترتیب آیات و نیز در خصوص اینکه کدام آیات به کدام سوره‌ها تعلق دارد، به پیامبر (ص) وحی شده است و این صرف نظر از زمان نزول آنهاست. در طی بیست و سه سال رسالت پیامبر اکرم (ص)، زمانی که کل قرآن کریم نازل شد، بسیاری افراد آن را به حافظه سپردند و علاوه بر این بر کاغذ پوستی، ‌استخوان‌های شانه شتر، پوست گوسفند و چیزهای دیگر، نوشته شد.


گردآوری قرآن
بر طبق سنت، این کار به دست زید بن ثابت انجام گرفت و متن را به خلیفه نخست ـ ابوبکر ـ دادند و سپس به خلیفه دوم، عمر، رسید و پس از درگذشت عمر، در اختیار دخترش حفصه، یکی از زنان پیامبر (ص)، قرار گرفت. عثمان ـ خلیفه سوم ـ پس از مشورت با کسانی که این متن مقدس را از بر داشتند، دستور به جمع‌آوری قرآن برای بار دوم، و این بار نیز تحت هدایت زید بن ثابت داد. این متن، که به نام نسخه عثمانی شناخته می‌شود، چیزی بود که عثمان کاتبان را به رونویسی از آن امر کرد. سپس رونوشت‌ها به چهار شهر بزرگ اسلام در آن زمان، یعنی مکه، کوفه، بصره و دمشق فرستاده شد و عثمان یک رونوشت نزد خودش نگه داشت. سپس این پنج متن، مبنای قرآن مکتوب که امروز در اختیار داریم، قرار گرفت.

در میان اصحاب پیامبر (ص)، بحثی در خصوص شمارش برخی از آیات وجود داشت و بر طبق سنت، چندین مکتب احصاء، یعنی علم قرآنی مربوط به شمارش آیات، شناخته شده است. در خصوص قرائت قرآن نیز انواعی از صرف و سبکهای مختلف قرائت وجود دارد که به طور سنتی منتقل شده‌اند. برخی اختلاف‌های ریخت‌شناسانه را سنتاً چیزی دانسته‌اند که گواه بر همان ذووجوه بودن متن قرآنی است. ساختار قرآن برای همه مقاصد عملی، ساختار واحد و ثابتی است. در طی قرون و اعصار دستخوش هیچ تغییری قرار نگرفته است و شیعیان، سنیان‌ و خوارج، جملگی همین متن را به عنوان وحی نهایی خداوند به بشر می‌پذیرند.

شیعیان و برخی سنیان معتقدند که علی‌بن ابیطالب (ع) نیز قرآن را کتابت کرد و بنا بر این یک نسخه اصلی دیگر نیز از آن وجود داشته است. می‌دانیم که عثمان نیز از زید بن ثابت خواست که در گردآوری متن نهایی قرآن با علی ‌(ع) مشورت کند. همچنین در منابع اهل سنت آمده است که دیگر اصحاب، مهمتر از همه در آن میان، عبدالله ‌بن‌مسعود، اُبی بن‌کعب و سلیم نیز پیش از تثبیت نسخه عثمانی، نسخه‌هایی جمع‌آوری کردند.

در برخی منابع نامعتبر روایاتی جدلی آمده است که بر طبق آنها قرآن نوشته شده به خط امام‌علی (ع)، سوره‌های خاصی داشته که در نسخه عثمانی حذف شده‌اند؛ ولی جریان اصلی تشیع یا تسنن این دیدگاه را نپذیرفته‌اند و قرآنی که امروز مورد استفاده شیعیان است، شامل همان سوره‌ها و آیات موجود در جهان اهل سنت است و تنها تفاوت میان آنها اختلاف اندک در شمارش چند آیه است. فقط یک قرآن واحد وجود دارد و اختلاف‌ نظرهایی که درباره آن وجود دارد، از هر لحاظ بسیار کمتر از آنی است که در هر کتاب قدسی دیگر دیده می‌شود.

جزء و پاره
قرآن کریم افزون بر اینکه به سوره‌ها و آیات تقسیم شده است، دارای «سی جزء» است و هر جزء (یا پاره) نیز تقسیم به دو می‌شود و حاصل آن شصت «حزب» می‌شود و به ‌منظور سهولت در خواندن و شمارش، هر حزب نیز به نصف‌ها و ربع‌هایی تقسیم می‌شود. در بخشهایی از جهان اسلام، یک حزب، به ‌صورت جمعی یا فردی، در وقت صبح و حزب دیگر در وقت نماز‌ مغرب، خوانده می‌شود. این متن،‌ همچنین به یک هفتم‌هایی (سبع) که به نام منازل (جمع منزل) شناخته می‌شوند، تقسیم شده است و بر این اساس مؤمنان می‌توانند کل متن را در یک هفته ختم کنند. گاهی هر یک از سی‌ جزء یا هر یک از هفت‌منزل، جداگانه صحافی می‌شوند تا بتوان فقط جلدهای مورد نظر را برداشت و در حین سفر قرائت کرد.


تلاوت قرآن
در ماه رمضان که ماه نزول قرآن است، معمول بسیاری از مسلمانان متدین این است که قرآن را بیش از زمان‌های دیگر در طول سال، تلاوت می‌کنند. برخی، هر روز یک جزء می‌خوانند و بدین‌سان در طول سی روز ماه مبارک، قرآن را ختم می‌کنند. در سالهایی که ماه رمضان بیست و نه روز باشد، معمولاً دو جزء آخر در روز یا شب آخر همان ماه تلاوت می‌شود. 


تلاوت قرآن یک بخش اصلی از دیانت مسلمانان است. بسیاری از آنان، این متن مقدس را نه فقط در ماه رمضان، بلکه در دیگر دوره‌های سال نیز، از ابتدا تا انتها تلاوت می‌کنند؛ اما بیشتر مسلمانان برخی سوره‌ها را که قرابت مخصوصی با آنها دارند، بارها دوره می‌کنند. به‌همان‌سان که تلاوت پیوسته مزامیر در میان یهودیان و مسیحیان متدین معمول است. سوره‌هایی مانند یاسین ‌(36)، الرحمن (55)، واقعه (56)، ملک (67) و بسیاری از سوره‌‌های کوتاه‌تر در پایان قرآن را بسیاری از مسلمانان غالباً و در بسیاری از موارد بر یک مبنای منظم، تلاوت می‌کنند. علاوه بر تلاوت کل قرآن، که با مراسم شادی‌آفرینی معروف به «ختم قرآن» پایان می‌یابد، تلاوت یومیه قرآن معمولاً عبارت از خواندن بخش کوچکی از آن در یک زمان و تدبرکردن در آن است و این رویه‌ای است که به مبتدیان تازه‌وارد به آن کتاب شریف نیز توصیه می‌شود.

البته همه مسلمانان عامل به اسلام، خواه عرب و خواه غیرعرب، بخشهای خاصی از قرآن را در نمازهای واجب خویش قرائت می‌کنند و این قرائت باید به زبان عربی باشد؛ ولی علاوه بر قرائت آن در نماز، غالباً قرآن به زبان مسلمانان غیرعرب نیز خوانده می‌شود؛ خواه از گروه‌های وسیعتر ‌زبانی باشد (همچون گویشوران: فارسی، ترکی، اردو، مالایی‌، بنگالی‌، سواحلی، انگلیسی، فرانسوی یا اسپانیایی) و خواه از گروه‌های کوچکتر باشند (همچون یوروبایی زبان در غرب آفریقا، فولانی در غرب و مرکز آفریقا، سومالیایی، آلبانیایی، بوسنوی، گجراتی،‌ تامیلی‌ یا مالایالامی‌?در هند). در واقع در هر زبان متداول در میان مسلمانان، ترجمه‌ای از قرآن یا در بسیاری از موارد ترجمه‌های متعددی از آن موجود است؛ اما موارد استثنایی چندی وجود دارد که باید آنها را متذکر شوم.

اگرچه بَربَرها از جمله نخستین مردمان غیرعرب بودند که چهارده قرن پیش اسلام آوردند، ولی به دلیل شرایط اجتماعی و فرهنگی مخصوص، فقط اخیراً برای نخستین ‌بار، ترجمه‌ای از قرآن کریم به زبان بَربَر، منتشر شده است و در چین به مدت دوازده قرن مسلمانان چینی نمی‌خواستند یا نمی‌توانستند/ اجازه نداشتند که ترجمه‌ای از قرآن به زبان چینی داشته باشند. چنین ترجمه‌ای فقط در سدة سیزدهم هجری برای نخستین بار، انتشار یافت.

به هر تقدیر، وقتی سخن از تلاوت و مطالعه قرآن به میان می‌آید، باید شمار فراوان زبان‌هایی را که قرآن به آن زبان‌ها تلاوت و مطالعه می‌شود، یاد کرد و همچنین این واقعیت را متذکر شد که هیچ ترجمه‌ای نمی‌‌تواند جای قرآن عربی در حیات آیینی و مناسکی همه مسلمانان را بگیرد و این صرف‌نظر از آن است که زبان مادری‌شان چه زبانی باشد.



هنر تلاوت قرآن
تلاوت قرآن کریم به زبان عربی، مبتنی بر قواعد خاصی است، و هم هنر و هم علمی مرتبط با آن وجود دارد. مسلمان می‌تواند قرآن را در دل یا با صدا تلاوت کند؛ ولی نباید صدایش بیش از حد بلند باشد. به علاوه تلاوت قرآن نباید بیش از حد تند یا بیش از حد کُند باشد. هنری به نام «تلاوت قرآن» وجود دارد که باید در آن مهارت یافت. این کار وقتی بر طبق قواعد سنتی اجرا شود، والاترین هنر صوتی در اسلام به‌ شمار می‌آید و در رأس سلسله هنرهای اسلامی قرار می‌گیرد. خوشخوانی قرآن، در کنار خوشنویسی قرآن و معماری مقدس، به عنوان هنری که خالق مکان‌هایی است که صوت قرآن در آنها طنین‌انداز است ـ هنر اسلامی به معنای کامل کلمه/ به تمام معنای کلمه است.



اهمیت قاریان
در خارج از نمازهای یومیه، تجربه تلاوت قرآن برای بسیاری از مسلمانان، تجربه‌ای منفعلانه و نه فعّالانه است؛ یعنی بسیاری از آنان به جای آنکه خود قرآن را تلاوت کنند، به تلاوت آن گوش می‌سپارند. به همین دلیل، قاریان حرفه‌ای قرآن، نقش بسیار مهمی در جامعة اسلامی ایفا می‌کنند. هیچ بخشی از جهان اسلام نیست که قاریان در آن حضور نداشته باشند؛ بیشتر مسلمانان قرآن را با صدای آنان تجربه می‌کنند. این هنر به حدی مهم است که به منظور ترویجش، سالیانه مسابقاتی در بسیاری از بخشهای جهان اسلام برگزار می‌شود و در این مسابقات هم مردان و هم زنان شرکت می‌کنند و اگرچه کشور عرب‌زبان مصر در طول دوره‌ها، از نعمت بسیاری از قاریان برجسته برخوردار بوده است و برخی از آنها امروز در سراسر جهان اسلام معروفند، گاهی قاریان غیرعرب در آن مسابقات بین‌المللی برنده می‌شوند. برخی کشورهای غیرعرب مانند اندونزی و مالزی، شمار بیشتری از قاریان زن را در قیاس با ملتهای عرب، تربیت کرده‌اند.


حافظ قرآن
بسیاری از افراد که حتی معنای کامل هنر عربی را نمی‌دانند، در زمینه قرائت، تربیت شده‌اند. بدین‌سان، بسیاری از مسلمانان، قرآن را به مثابت وحی شفاهی ـ که به واقع نیز چنین است ـ و آن گونه تجربه می‌کنند که به تجربه بسیاری از صحابه که نخستین بار آن را از زبان پیامبر(ص) می‌شنیدند، درآمده است. بسیاری از قاریان، قرآن را از حفظ دارند و آن را از بَر می‌خوانند. کسانی که کل قرآن را از بر باشند، «حافظ قرآن» نامیده می‌شوند.

شاعری که بسیاری از اهل نظر، از جمله خود وی، او را بزرگترین شاعر پارسی‌گوی می‌دانند، یعنی شمس‌الدین محمد حافظ (درگذشتة 793ق/1391م)، او را حافظ نامیده‌اند به دلیل آنکه حافظ قرآن بوده است. حافظان قرآن را نه تنها در مکه و دیگر شهرهای بزرگ اسلامی مانند قاهره، اصفهان و استانبول، بلکه حتی در روستایی در سوماترا یا در بیابان صحرای آفریقا می‌توان یافت. حافظان قرآن در هر جا که باشند، قرآن را با صوت خوش تلاوت می‌کنند و بدین‌سان رحمت یا برکت صدای متن مقدس را به افراد پیرامون‌شان منتقل می‌سازند. حضور همه‌جایی حافظان را یکی از اعجازهای قرآن دانسته‌اند؛ زیرا خود قرآن به شیوه رازآمیزی راه حفظ قرآن را حتی برای کسانی که زبان مادری‌شان، عربی نیست، هموار می‌سازد. در این زمینه قرآن کریم درباره خودش می‌فرماید: «و لقد یسَّرنا القرآن للذَکر: به‌راستی قرآن را برای یادآوری آسان کرده‌ایم» (40، 32، 22، 54:17).
به احتمال قوی،‌ هیچ کتاب قدسی در هیچ دینی نیست که به اندازه قرآن حافظ داشته باشد.

 

پی‌نوشت
1. توماس آکوئیناس(1225ـ1274م)، فیلسوف و متألّه بزرگ مسیحی، دو اثر با عنوان جامع‌الهیات (
Summa thelogica) و جامع‌ ضد کافران (Summa Contra Gentiles) دارد و در این آثار از فیلسوفان اسلامی مانند ابن‌سینا و ابن‌‌رشد، تأثیر پذیرفته است.

 

 

روزنامه اطلاعات؛ سه‌شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۵

 

 

۴۴۸۲

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید